شناسهٔ خبر: 48316 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تمثیلی برای اندیشه‌ای فلسفی

فرهادی که نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان است در اعتراض به این قانون ترامپ حضور در مراسم اسکار را تحریم کرد. طبیعی است انتخاب فرهادی به اندازه ترامپ کشمکش برانگیز نیست، زیرا او در جریانی همسو با جریان مخالفت‌ها با دستور ترامپ که نسبت به حامیان این دستور گستره وسیع‌تری دارد عمل می‌کند.

فرهنگ امروز/ رامتین شهبازی:

در نهایت زمانی فرا می‌رسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل، یکی را برگزید! این معیار، انسان شدن است... . (آلبر کامو)
 آنچه در فلسفه قرن بیستم بیش از هرچیز جلب‌توجه می‌کند، افزوده شدن تجربه‌های زیسته و آثار هنری به رساله‌های فلسفی است. تا پیش از قرن بیستم، آنچه بیش از هرعنصر دیگری موید اندیشه‌های فلسفی هر فیلسوفی بود معمولا در رساله‌هایی که می‌نگاشت تبلور می‌یافت. اما شاید به دلیل شرایط تفکری پیچیده انسان در قرن بیستم و نو به نو شدن سریع اندیشه‌های فلسفی بسترهایی دیگر نیاز بود تا این اندیشه‌ها از حوزه انتزاع به حوزه عینی نزدیک‌تر شوند. یکی از نمونه‌های این مدعا تعریف «امر زیبا» بود که پس از جنگ‌های جهانی تعریف خود را از دست داد و مفاهیم تازه‌ای را جایگزین مفهوم امر زیبا از دوران کلاسیک کرد.
یکی از این تفکرات که از اواخر قرن ١٩ میلادی آغاز شد و در قرن بیستم بسط یافت و با یک اندیشه مرکزی شاخه‌های گوناگون پیدا کرد، تفکر اندیشه اگزیستانسیالیستی است. تبلور این اندیشه در بخشی از رساله‌های هایدگر تا نمایشنامه‌های سارتر و کامو و دیگر اندیشمندان این حوزه فلسفی امتداد یافت. اصلی که معتقد بود تفاوت انسان نسبت به دیگر موجودات زنده اعتقاد به «وجود» است و این وجود به زندگی او هویت و معنا می‌بخشد.
انسان موجودی است که می‌تواند «انتخاب» کند و نتایج حاصل از این انتخاب چه از منظر بیرونی و چه درونی وضعیت او را در جهان بازتعریف کرده و نسبت او را در هستی شکل می‌دهد. اگرچه این بحث انتخاب به مثابه کنش امری جدید نبوده و در رساله مطرح ارسطو یعنی «فن شعر»، جایی که وی قصد دارد از شخصیت سخن به میان آورد از انتخاب سخن می‌گوید و اشاره دارد که ما در انتخاب‌های خود است که بازتعریف می‌شویم، بر این نکته انگشت تاکید می‌گذارد، همین انتخاب‌ها «شخصیت» یا ایتوس را می‌سازد و وی را از دیگر آدم‌ها یا مردمان موجود در یک اثر جدا می‌سازد.
این انتخاب که از قرن‌ها پیش از میلاد مسیح آغاز و تا امروز ادامه می‌یابد همواره انسان را در هراس و اضطراب قرار می‌دهد.
هر انسانی با انتخابی که انجام می‌دهد در معرض قضاوت «دیگری» قرار می‌گیرد و این قضاوت و زیر بار نگاه بودن می‌تواند ویران‌کننده باشد. انتخابی که گستره‌های اخلاقی را نیز مورد بازتعریف قرار می‌دهد و بخش گسترده‌ای از فلسفه اخلاق در حوزه همین انتخاب‌ها مشخص می‌شود.
حوزه انتخاب‌های اگزیستانسیالیستی بسیار گسترده بوده است. برای نمونه در سینما تاکنون نمودهای مختلفی داشته است. از «ریک» که در یک لحظه حساس از عشق خود گذر می‌کند تا او بتواند با مرد دیگری برود تا شخصیت «فرانچسکا» در فیلم پل‌های مدیسون کانتی که در کشمکش سخت و درونی از عشقی ممنوعه گذر کرده و خانواده خود را انتخاب می‌کند، جملگی تمثیل‌هایی هنری هستند که گستره همین انتخاب و اضطراب را به نمایش می‌گذارند. اما از آثار هنری که محل بازنمایی این اندیشه‌ها هستند بگذریم، در بسیاری از موارد زندگی شخصی یا اجتماعی خود انسان نیز می‌تواند تمثیل مناسبی برای درک همین اندیشه‌های فلسفی باشد و صحت این گزاره را قوت ببخشد که زندگی ما از اندیشه‌های فلسفی جدا نیست و هریک از ما برای شناختن چیستی و ماهیت زندگی خود به گزاره‌ها و نظریه‌های فلسفی نیازمندیم.
اخیرا دونالد ترامپ در تصمیمی سیاسی، اجتماعی، قانون ممانعت ورود اتباع چندین کشور مسلمان از جمله ایران را به کشور امریکا ممنوع کرد. این «انتخاب» بحث‌های بسیاری را منجر شد و «کشمکش»های فراوانی را در تمام جهان در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی پدید آورد. انتخابی که چون به قدرت معطوف است، احتمالا اضطراب چندانی را برای ترامپ به همراه نداشته و او را به یک «بدمن» در اندیشه‌های اخلاقی بدل کرده است. در مقابل این انتخاب، هنرمندانی چون ترانه علیدوستی و اصغر فرهادی دست به «انتخاب» دیگری زدند تا ابعاد منفی انتخاب ترامپ را برجسته کنند.
فرهادی که نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان است در اعتراض به این قانون ترامپ حضور در مراسم اسکار را تحریم کرد. طبیعی است انتخاب فرهادی به اندازه ترامپ کشمکش برانگیز نیست، زیرا او در جریانی همسو با جریان مخالفت‌ها با دستور ترامپ که نسبت به حامیان این دستور گستره وسیع‌تری دارد عمل می‌کند.
اما تفاوتی در میان است که «کنش» فرهادی را به شخصیت فیلم‌هایش در بعد اخلاقی نزدیک می‌کند و «کنش» ترامپ را در سطحی نازل‌تر قرار می‌دهد. وجه فلسفی نهفته در کنش فرهادی که می‌تواند به تمثیلی زیسته از امر اگزیستانس بدل شود این است که فرهادی برای این اعتراض از «حق» خود چشم پوشی می‌کند؛ حقی که برای ممارست و هنرمندی در اختیار او قرار گرفته، اما آدمی همانند ترامپ برعکس فرهادی در حال تضییع «حق» است. بنابراین دوباره گزاره اگزیستانسیالیست‌هایی که در بحبوحه جنگ جهانی می‌پرسیدند تکلیف انسان آزاد در برخورد با این جنگ چیست و هرکدام از ما تا چه اندازه در بحران این جنگ موظف هستیم، تکرار می‌شود.
فرهادی از حق خود می‌گذرد و آزمون اخلاقی دشواری را پشت سر می‌گذارد تا کنش پر کشمکش طرف مقابل با تردید و پرسش روبه رو شود یا در عبارتی دیگر گسست‌های گفته ترامپ مشخص شود. پس همچنان می‌بینیم که «انتخاب»های ما معنای زندگی‌مان را تعیین می‌کنند و به آن هویت می‌بخشند.

روزنامه اعتماد

نظر شما