شناسهٔ خبر: 48345 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نقد همه علیه همه/ پیامدهای روانی- اجتماعی «پلاسکو» در نشستی با سخنرانی هادی خانیکی

در فرآیند پوشش از جمله توسط رسانه ملی یعنی شبکه خبر این امکان هم وجود داشت که دوربینی در منطقه حضور داشته باشد و در همان حین ساختمان فروریخت و به عکس زنده‌ای بدل شد و  این امر احساسات را برانگیخت و این برانگیختگی احساسات موجب شد با اطلاع‌رسانی‌های مداوم، در حل مرحله فرآیند اطلاع‌رسانی مساله از یک موضوع به موضوع دیگر منتقل شود.

فرهنگ امروز/ عاطفه شمس- محسن آزموده:

تصاویر فروریختن ساختمان پلاسکو خیلی سریع منتشر شد، ‌همانطور که تصاویر مربوط به فروریختن برج‌های دوقلو در نیویورک در سراسر جهان مخابره شد. وجه تشابه این دو بازنمایی در آن بود که هر دو به نمادی بدل شد که فارغ از معنای صریح و آشکار، دلالت‌هایی ضمنی نیز می‌یافت. به این معنا اگر تصویر فروریختن برج‌های جهانی به منزله سرآغازی برای عصری جدید عمل می‌کرد، شاید بتوان خطر کرد و گفت تصویر فروریختن ساختمان پلاسکو به نشانه یا دالی مرکزی در گفتمان روزمره ایرانیان بدل شد. با این تفاوت اساسی که این دال یا نشانه مرکزی در همین مدت زمان کوتاهی که از آن گذشته، تفسیرها و معناهای متفاوتی یافته است و وجوه و سویه‌های معنایی متکثری یافته است. شاید هم بتوان گفت هنوز زود است که این وجوه معنایی متفاوت ذیل یک تفسیر واحد قرار بگیرند.به دیگر سخنتصویر فروریختن ساختمان پلاسکو در خاطره جمعی ایرانیان به مدد انعکاس زنده و لحظه به لحظه آن توسط رسانه‌های رسمی و غیررسمی ماندگار شد، واقعه‌ای دردناک که حضور زنده و قدرتمند رسانه سبب شد در زمانی کوتاه واکنش‌های متفاوتی در جامعه پدید آید. از نقد واکنش‌های مردم حاضر در صحنه، تا انتقادهای گسترده به مسوولان از جنبه‌های مختلف، هم از این بابت که تدابیر لازم برای پیشگیری از این امر اخذ نشده بود، هم به این خاطر که به جان‌نثاری شماری از آتش‌نشانان ایرانی منجر شد. در همین فاصله زمانی کوتاه پلاسکو از جنبه‌های مختلف مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت، یک رهیافت به این ماجرا بازنگری آن از منظر رسانه‌هاست، واکنشی که رسانه‌های مختلف به آن داشتند و نحوه
 نقش آفرینی ایشان.
 نشست پیامدهای روانی-اجتماعی پوشش اخبار بحران در فضای مجازی از همین چشم‌انداز به واقعه پلاسکو نگریست. در این نشست هادی خانیکی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، احمد جلیلی رییس انجمن روانپزشکی ایران و فردین علیخواه عضو هیات علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان سخنرانی کردند که گزارشی از آن از نظر می‌گذرد:

رسانه‌ها: ارتباطات بحران و روزنامه‌نگاری بحران

هادی خانیکی

استاد ارتباطات دانشگاه علامه

با توجه به اینکه دست‌اندرکاران رسانه و ارتباطات حضور دارند، شاید بهتر بود از نظر ایشان نیز استفاده می‌کردیم. این نشست با این هدف برگزار شد که در پیامد رخدادهای اخیر مرتبط با فروریختن ساختمان پلاسکو شاید در ادبیات ارتباطی جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه و حتی روان‌پزشکانه، پدیده‌ای تحت عنوان پلاسکویی شدن شهر تهران و پلاسکویی شدن ارتباطات، پلاسکویی شدن مدیریت شهری و پلاسکویی شدن خدمات شهری و... بخش مهمی از مطالعات پیش روی ما را به خود اختصاص دهد.
 به این دلیل اگرچه ممکن است مباحث ما درآمدی بر مباحث جدی‌تر باشد، گفتیم قبل از آنکه این واقعه نیز به بوته فراموشی سپرده شود، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات به این بحث بپردازد. واقعه پلاسکو یک شوک به جامعه وارد کرده است و تکانه‌ای به سطوح مختلف اجتماعی و فنی و مدیریتی ایجاد کرده است. کارکرد انجمن‌های علمی نیز ایجاد گفت‌وگوهای میان رشته‌ای میان دستگاه‌های اجرایی و فکری و رسانه‌هاست.

کسی از نقد در امان نماند
در حوزه ارتباطات تکانی که هم شکل و هم محتوای آتش‌سوزی پلاسکو به وجود آورد که خیلی از حوادث دیگر به وجود نمی‌آورند. مساله به این جا رسید که مثل مهره‌های دومینو از مرحله‌ای به مرحله بعدی وارد شدیم. یعنی ابتدای روز پنجشنبه در آستانه تعطیلی رسانه‌های جریان اصلی یا وقتی که مردم کمتر جلوی تلویزیون نشسته‌اند، حادثه‌ای رخ داد. این حادثه به لحاظ فنی عمدتا توسط رسانه‌های شبکه مجازی تحت پوشش قرار گرفت. در فرآیند پوشش از جمله توسط رسانه ملی یعنی شبکه خبر این امکان هم وجود داشت که دوربینی در منطقه حضور داشته باشد و در همان حین ساختمان فروریخت و به عکس زنده‌ای بدل شد. پدیده فنی این ماجرا چنان بود که دوربین بود و تصویر زنده فروریزی ساختمان منعکس شد و این امر احساسات را برانگیخت و این برانگیختگی احساسات موجب شد با اطلاع‌رسانی‌های مداوم، در حل مرحله فرایند اطلاع‌رسانی مساله از یک موضوع به موضوع دیگر منتقل شود. در خلال این امر معلوم شد که چقدر همه ساختمان‌های ما همگی پلاسکو هستند و اساسا چقدر تهران پلاسکو است، یعنی به تدریج متوجه شدیم که هر یک از ما در مجتمعی که زندگی می‌کنیم، در معرض همان اتفاق هستیم و تفاوت در این است که این اتفاق در پلاسکو به صورت عینی رخ داده است. مساله بعدی که مطرح شد، ضعف‌های مدیریت شهری و مدیریت بحران بود. موضوع مهم دیگری که مطرح شد، حساسیت‌های افراطی یا ناسودمند جامعه بود. یعنی گفته شد که اصلا چرا جمعیت اینقدر ازدحام کرده و اجازه نداده ماشین‌های آتش نشانی و اورژانس به محل حادثه راه پیدا کنند. به عبارت دیگر در حادثه پلاسکو با نقد جامعه، نقد رسانه‌ها و نقد نهادها ماجرا به نقد همه علیه همه بدل شد، یعنی جامعه علیه دستگاه‌های رسمی و دستگاه‌های رسمی علیه نخبگان و مردم نقد کردند. اگر کسی مجموع اخباری که منعکس شد و تصاویری که منتشر شد را تحلیل محتوا کند، به این نتیجه می‌رسد که کسی در این ماجرا از نقد در امان نبود، از کسبه آن ساختمان تا موسس و معمار تا اداره‌کنندگان شهر و...

انتخاب بین بد و بدتر
اما سوال این است که از حوزه ارتباطات چه موضوعی را باید برگزینیم و به چه موضوعی باید بپردازیم که اصحاب ارتباطات و شهروندخبرنگاران یا روزنامه‌نگاران یا سیاستگذاران و مدیران ارتباطی کمتر به آن پرداخته‌اند؟ به نظر من بزرگ‌ترین مساله‌ای که به آن نپرداختیم، یعنی بحث در این باره که ساختمان‌های بلند در تهران ایمنی ندارند و ما نیز نسبت به آن ایمنی نداریم، موضوعی تحت عنوان ارتباطات بحران و ارتباطات ریسک است.
به خاطره‌ای اشاره می‌کنم. در بحبوحه جنگ در روزنامه کیهان بودم. در سال‌های آخر جنگ، به جنگ شهرها بدل شده بود و به‌خصوص تهران در معرض حملات موشکی بود، از جمله خاطرم هست که ١٤ موشک به حوالی دو روزنامه کیهان و اطلاعات در میدان امام خمینی(ره) که نزدیک یکدیگر بودند، اصابت کردند. مساله اولیه ما این بود که چه کنیم که اگر به یکی از این دو روزنامه یا هر دوی اینها موشکی اصابت کرد، رسانه‌ای باشد که به مردم اطلاع‌رسانی کند؟ تدابیری در این زمینه اندیشیده شد. آن زمان اینترنت و تجهیزات ارتباطاتی و فنی امروز نبود. تصمیم گرفتیم روزنامه در سه نقطه تهران منتشر شود و در هر کدام از این نقاط یک‌سوم تحریریه حضور داشته باشند. بعد فهمیدیم این تدابیری که به لحاظ فنی اندیشیده بودیم، به لحاظ فنی هم غلط بود. مثلا اینکه برویم به زیرزمین و کار کنیم، غلط بود، چون خود زیرزمین از نظر ایمنی و مقاومت، بسیار خطرناک است و اگر بمب به ساختمان بخورد، از زیرزمین نمی‌شود بیرون آمد. اما بعد به نتیجه‌ دیگری رسیدیم.
 در نشستی که با روانپزشکان و روانشناسان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که مهم‌ترین مساله، مدیریت بحران است. جنگ شهرها یعنی جنگ شهرها و اینکه مردم مقاومت‌شان از بین برود. این مقاومت وقتی از بین می‌رود که مردم نترسند. به دنبال راه‌حل علمی نیز بودیم، یعنی فقط نمی‌خواستیم به مردم روحیه بدهیم. در نتیجه با مطالعه میدانی که انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که تلفات کسانی که از شهر می‌گریختند، از تلفات خود بمباران بیشتر بود. کار ما به عنوان رسانه این بود که همین نکته را منعکس کنیم و به مردم گوشزد کنیم که بهتر است بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند.

تفکیک ارتباطات بحران و ارتباطات ریسک
با در نظر گرفتن این خاطره به نظر می‌رسد هراسی که از فروریختن پلاسکو به وجود آمد را می‌توان با هراس پدید آمده در دوره جنگ مقایسه کرد. در آن زمان بنا شد که در تهران همه جا پناهگاه وجود داشته باشد. بنا شد که ساختمان‌ها ایمن‌سازی شود. هر ساختمانی وقتی مجوز می‌گرفت که در برابر حملات هوایی ایمن می‌بود. اما آن پناهگاه‌ها چه شد؟ آیا ساختمان‌ها مقاوم شد؟ موج بعد زلزله بود. زلزله تهران نیز آنقدر هراس ایجاد کرد که گفته می‌شد اگر در نزدیکی تهران زلزله‌ای به قدرت خیلی کم رخ می‌داد، تهران کاملا فرو می‌ریخت. در نتیجه بعد از مدتی در مدارس و ادارات آموزش‌هایی برای مواجهه با زلزله ارایه می‌شد و صحبت از مقاوم‌سازی ساختمان‌ها جدی شد. اما مقاوم‌سازی تهران به لحاظ امنیت‌سازی چه شد؟ مساله ایمن‌سازی تهران در برابر زلزله چه شد؟ مساله اصلی امروز نیز این است که چه می‌شود کرد که حادثه‌ای مثل پلاسکو دیگر رخ ندهد یا اگر رخ داد، عوارض و تبعاتش کمتر شود؟
به این اعتبار می‌توان گفت مساله ما در حوزه ارتباطات توجه کردن یا سوق دادن به فهم ارتباطات مخاطره و ارتباطات بحران است و بعد از آن روزنامه‌نگاری بحران مطرح می‌شود.
 ارتباطات مخاطره و ارتباطات بحران را به این خاطر از یکدیگر تفکیک می‌کنم که ارتباطات مخاطره الزاما ارتباطات بحران نیست. جامعه در ریسک احتمالا جامعه بحرانی نیست. در جامعه در ریسک، خود ریسک می‌تواند موجب هوشیاری شود و ببیند که در چه مسائلی ضعف دارد و آن ضعف‌ها را پوشش دهد. مثلا با پدیده شبکه اجتماعی در روزهای اول سقوط پلاسکو به صورت منفی بروز کرد. یعنی اگر خدا کاری می‌کرد که این چند روز اینترنت نبود یا موبایل‌ها دست همه نبود، کمکی به مردم تهران می‌کرد. یعنی حکیم‌باشی قضیه این شهروندخبرنگاران بودند که مدام عکس می‌گرفتند. اما بعد متوجه شدیم که بعد از نقش اول آنها که صرفا به بازنمایی خود می‌پرداختند و منفی بود، نقش مثبتی نیز پدید آمد که همان اطلاع‌رسانی و حساس‌سازی‌شان بود. قدرت اطلاع‌رسانی این شهروندخبرنگاران وسیع بود و جامعه را حساس کردند و توانستند نوری به قسمت‌هایی بتابانند که قبلا به آنها توجهی نبود. حتی به حقوق شهروندی توجه کردند. اگر شهرداری مدعی است که اخطارهای مداوم داده است، سوال این بود که آیا یک نهاد ناظر یا یک نهاد سیاستگذار باید فقط اخطار بدهد و این اخطار کفایت می‌کند یا باید اقدام هم بکند؟ به خصوص در جامعه ما که به اخطار عادت کرده‌ایم و هر کدام از ما بارها اخطارهای متفاوت گرفته‌ایم.
 ما با اخطار زندگی می‌کنیم. من خودم وقتی به اخطارهای پزشکان در مورد سلامت خودم مواجه می‌شوم، گاهی به این نتیجه می‌رسم که اصلا نباید زنده باشم! اما باز به آنها توجه نمی‌کنم. بنابراین صرف اخطار کفایت نمی‌کند و اینکه یک نهاد سیاستگذار مدعی شود ما اخطار داده‌ایم، کفایت نمی‌کند و باید اقدام کند. اقدام هم معنا دارد. یعنی به کسانی که مساله معیشت شان از این ساختمان می‌گذرد، نیز باید بود. بنابراین شاهدیم که کار رسانه‌های مجازی به تدریج از وجه منفی اولیه به سمت مثبت حرکت کرد. بنابراین ارتباطات ریسک یا مخاطره می‌تواند گاهی ما را از بحران نجات دهد، نه اینکه منجر به بحران شود.

ارتباطات بحران
بعد از این مساله ارتباطات بحران مطرح می‌شود. ارتباطات بحران یعنی اینکه به هر صورت وقتی حادثه رخ می‌دهد، چه باید کرد. اینجا اشاره شد که ما چقدر روزنامه‌نگارانی داریم که با بحران چه به لحاظ فیزیکی و چه از نظر متافیزیکی آشنا هستند؟ آیا باید داخل آتش بروند یا خیر؟ دوربین‌شان کجا باید باشد و... اینها مسائل ریز فنی است. مسائل متافیزیکی نیز عبارتند از ارزش‌های حرفه‌ای و اخلاقی. اینکه چه نوع خبرهایی را باید منعکس کرد؟ آیا همیشه ارزش‌های خبری منفی است یا می‌توان ارزش‌های مثبت خبری نیز قایل بود؟ به دلیل ضعف‌هایی که داریم، همیشه ما در میان دو افراط قرار می‌گیریم. یعنی یا افراد در اوج ایثار و فداکاری هستند، مثل آتش نشان‌ها، یا در اوج زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی هستند. کمااینکه در محتوای برخی از خبرها دیدم که چنین منعکس شده که گویا همه آدم‌هایی که آنجا هستند، برای این جمع شده‌اند که فرصتی پیدا کنند و مغازه‌ها را غارت کنند یا از خودشان عکس بگیرند. این نحوه اطلاع‌رسانی به دلیل آشنا نبودن یا زیرپاگذاشتن ارزش‌های اخلاقی و ارزش‌های حرفه‌ای است.
بنابراین در مرحله دوم این آموزش‌ها در ارتباطات بحران ضرورت دارد. اگر به ارتباطات بحران توجه کنیم، می‌بینیم که همه بار روی دوش روزنامه‌نگاران یا حتی شهروندخبرنگاران نیست، روی جامعه و مسوولان و نهادهای رسمی هم هست. اگر همه بدانند که چطور در بحران‌ها باید به بقیه کمک بکنند، مشکل حل می‌شود. این جاست که آموزش‌های شهروندی مهم می‌شود. آموزش‌های شهروندی در نسبت بین نهادهای مدنی، رسانه‌ها و دستگاه‌های رسمی مطرح می‌شود. به این اعتبار است که می‌توان اصطلاح‌های ارتباطات مخاطره و ارتباطات بحران و روزنامه‌نگاری بحران را از یکدیگر تفکیک کرد و به هرکدام در نهادهای سیاسی، آموزشی و ارتباطاتی پرداخت.

پیامدهای روانی اخبار حوادث بر جامعه
احمد جلیلی
رییس انجمن روانپزشکی ایران

در این جلسه قرار است بیشتر از منظر بهداشت روانی یا بهداشت عمومی به این حادثه نگاه کنیم. در پیشگیری از اختلالات روانی سه سطح وجود دارد؛ سطح یک، این است که چه باید کرد تا افراد جامعه کمتر بیمار شوند زیرا ریشه‌کن کردن اختلالات روانی با امکانات فعلی غیرممکن است. در سطح دوم، کسانی که دچار اختلال روانی شده‌اند باید هر چه زودتر شناسایی شده و تحت درمان قرار گیرند تا وقتی که بتوانند به زندگی عادی بازگردند. در سطح سوم نیز باید به افرادی که در اثر بیماری ناتوان شده‌اند کمک کرد تا به کمک توانبخشی و اقدامات مددکاری توان خود را بازیافته و تا حد امکان به جامعه برگردند. اگر ما در این سه سطح موفق شویم، یک بهداشت روانی و بهداشت عمومی خوب خواهیم داشت. با توجه به موضوع نشست، ما بیشتر با سطح اول سرو کار داریم؛ اینکه چه می‌توان کرد که در حوادثی مثل پلاسکو، مردم آسیب کمتری ببینند. می‌دانیم که فضای مجازی سیمای ظاهری و باطنی دنیا را تغییر داده است.
 بنابراین، می‌توان پوشش اخبار بحران را از دو منظر رسانه‌های کلاسیک و مدرن بررسی کرد. اخبار کلاسیک همان است که در رادیو، تلویزیون و مطبوعات منتشر می‌شود. در این قسمت معمولا سازمان جهانی بهداشت و همچنین اداره بهداشت ایران، قواعدی را تنظیم کرده‌اند که رسانه‌ها باید آنها را در هنگام اطلاع‌رسانی، در نظر داشته باشند. گرچه اهالی خبر معتقدند خبر خوب خبر بد است چرا که انعکاس بیشتری خواهد یافت اما باید به پیامدهایی که این اخبار در جامعه بر جای می‌گذارند نیز توجه داشته باشند. نحوه تنظیم خبر به دلیل توجه به بهداشت روانی جامعه قواعدی دارد. به نفع مردم است که گاهی در تنظیم خبر حوادث، جنبه‌هایی از آن کاملا شفاف منعکس نشود. به طور مثال، نشان دادن تصویر فروریختن ساختمان پلاسکو و بعد از آن، پخش مستقیم مراحل آواربرداری از آن مکان در کنار صفحه شبکه خبر سیما به مدت چند روز، استمرار و تکرار استرس را برای جامعه به دنبال داشت، در حالی که اصلا ضرورتی برای این اقدام وجود نداشت. در رسانه‌های مکتوب ما خوشبختانه توجه به بهداشت روانی جامعه شروع شده اما در رسانه ملی عکس این اتفاق می‌افتد و ما برجسته شدن اخبار حوادث را در این رسانه بیش از پیش می‌بینیم.

و غافلگیری ما ادامه دارد
اما در رسانه‌های مدرن و در فضای مجازی با دشواری‌های بزرگی روبه‌رو هستیم. نحوه پوشش اخبار پلاسکو در شبکه‌های مجازی به گونه‌ای بود که حتما به سلامت روانی جامعه ضربه وارد خواهد کرد. افزایش سوگ یک اتفاق برای بیشتر دیده شدن آن، عواقب بدی برای سلامت روانی جامعه دارد؛ باعث افزایش استرس و ناامیدی در افراد و تکرار تصاویر این حادثه هم در بیداری و هم در رویا برای کسانی می‌شود که مستقیم و غیرمستقیم با این رویداد درگیر بوده‌اند. اما یکی از کسانی که از نزدیک با این حوادث سرو کار دارند نیز خبرنگاران هستند که باید برای ایفای این وظیفه به ویژه در رویارویی با حوادثی با چنین عمقی، آموزش کافی دیده باشند وگرنه سلامت روان آنها آسیب خواهد دید. در پایان باید بگویم به قیمت از دست رفتن این همه افراد با ارزش، سرمایه و انرژی، ما فعلا وارث حادثه پلاسکو هستیم. به خاطر دارم در سال ١٣٥٥ در تهران کنگره‌ای درباره بیماری‌های روانی در یک بیمارستان هزار تختخوابی برگزار می‌شد و دکتر نهاوندی باید برای افتتاح آن می‌آمد. ایشان به دلیل بارش برف با نیم ساعت تاخیر به جلسه رسید و در توضیح تاخیر خود گفت، بازهم شهرداری تهران غافلگیر شد و امروز این غافلگیری ما همچنان ادامه دارد.

خودترمیم‌گری و خود تخریب‌گری
فردین علیخواه

جامعه‌شناس و استاد دانشگاه گیلان

 در فضای رسانه‌ای درباره آثار اجتماعی پوشش اخبار یا نقش رسانه پس از حادثه، تحقیقات زیادی انجام می‌شود اما من به عنوان یک بهره‌بردار از شبکه‌های مجازی تحلیل اجتماعی خود را درباره حادثه پلاسکو مطرح می‌کنم. درباره پیامدهای اجتماعی پوشش اخبار بحران در فضای مجازی فرض ساده‌ای وجود دارد و آن اینکه شیوه انعکاس خبر بر روان و رفتار افراد اثر دارد و گاه جامعه را به احساس ترس و ناامنی دچار می‌کند. زمانی که پدیده ترس از فاجعه رخ می‌دهد این پرسش مطرح می‌شود که شما چقدر از رسانه‌ها استفاده می‌کنید و تا چه حد مخاطب اخبار رسانه‌های مختلف هستید. تحقیقات نشان می‌دهد کسانی که بعد از حادثه ١١ سپتامبر، هفته‌ای ٦ ساعت فروریختن ساختمان را از طریق رسانه‌ها می‌دیدند، ٩ برابر بیشتر از سایرین به افسردگی دچار می‌شدند. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که در خبرنگارانی که در حوزه حادثه تحقیق و خبررسانی می‌کنند، افسردگی و پناه بردن به الکل بیش از خبرنگاران سایر حوزه‌ها اتفاق می‌افتد. به طور کلی خواندن بیش از حد اخبار حوادث و در معرض اخبار بد قرار گرفتن کاربران شبکه‌های اجتماعی می‌تواند پیامدهای مخرب زیادی را به دنبال داشته باشد و به طور مثال، افراد جامعه را دچار دلزدگی کند. زیمل می‌گوید که وقتی شما هر روز در کلانشهرها در معرض تکرار اتفاقات قرار می‌گیرید، به مرور حساسیت خود را نسبت به آن از دست می‌دهید.

گرفتار در ورطه تنفر و تمسخر
بررسی اخبار شبکه‌های اجتماعی در طی ٨-٧ ماه گذشته، نگرانی جامعه‌شناسان و شاید بیشتر روانشناسان را درباره جامعه بیشتر می‌کند. تواتر و توالی اتفاقات تلخ، ما را نگران جامعه می‌کند و این امر بر کلیت جامعه تاثیرات نامطلوبی خواهد گذاشت. پیامدهای آنچه در شبکه‌های اجتماعی درباره حادثه پلاسکو انعکاس یافت را شاید بتوان در قالب دو اصطلاح توضیح داد؛ خود ترمیم‌گری و خود تخریب‌گری. خود ترمیم‌گری به این معنا که همه عوامل اجتماعی و سرمایه‌ها می‌توانند به شکلی در کنار هم قرار گیرند که جامعه بعد از چنین حوادثی به خودترمیم‌گری بپردازد و دوباره روی پای خود بایستد ولی متاسفانه در حادثه پلاسکو آن طور که باید این اتفاق رخ نداد. یکی از پیامدهای آن نیز این بود که تا حدی به تنفر و تمسخر گرفتار شدیم (تنفر از سلفی‌بگیران و تمسخر برخی از مسوولان شهری.) پیامد دیگر اینکه انتشار پیام‌های متعدد در شبکه‌های اجتماعی، به نوعی ناامیدی و یاس درباره آینده را به جامعه تلقین می‌کند. زمانی که ساختمان پلاسکو فروریخت، اقدامات مددکاری محدودی برای برخی کسانی که در صحنه حضور داشتند انجام گرفت اما مدیریت کلان باید برای کسانی که آنجا نبوده‌اند نیز فکری کند، برای مردمی که روان آنها از وقوع این حادثه آسیب دیده است. باید تمهیدات و برنامه‌هایی در سطح کلان در نظر گرفته شود تا فضای اندوهی که در جامعه ایجاد شده، تلطیف و شرایط روانی جامعه بهبود یابد. به طور مثال، حساسیت‌هایی که درباره کنسرت‌ها وجود دارد تا حدی مغایر با این برنامه کلان است، چرا که اینگونه برنامه‌ها می‌تواند تاثیر مثبتی را بر ذهن افراد جامعه
 داشته باشد.

عدم ارایه الگوی مسوولیت‌پذیری برای جامعه
اما اصطلاح دیگری که می‌توان پیامدهای پوشش اخبار حادثه پلاسکو در شبکه‌های اجتماعی را با آن توضیح داد، خود تخریبگری است؛ اول آنکه متاسفانه مسوولان هیچ کدام مسوولیت حادثه را بر عهده نگرفتند. این امر هیچ کمکی به توانمند شدن جامعه در خودترمیم‌گری نکرد و نتوانست به الگویی برای جامعه در زمینه مسوولیت‌پذیری و صداقت، بدل شود. از طرف دیگر در سطح شبکه‌های اجتماعی هم اتفاقاتی که رخ داد کمکی به قوی‌تر شدن قدرت خودترمیم‌گری جامعه نکرد چنانکه بسیاری از پیام‌ها در شبکه‌های اجتماعی به اسطوره‌سازی آتش‌نشانان پرداختند -البته من این امر را انسانی می‌دانم- یا با پرداختن به صحبت‌های یکی از اعضای شورای شهر تهران و شوخی با او یا توهین به نوجوانان سلفی‌بگیر در حادثه سبب شدند فشار برای شناسایی عوامل اثرگذار در بروز این حادثه کمرنگ شود و بخشی از مباحث که در شبکه‌های اجتماعی می‌توانست سازنده و تعیین‌کننده باشد به فراموشی سپرده شود و این عوامل سبب شد جامعه در مسیر«خود ترمیم‌گیری» قرار نگیرد. امید می‌رود پس از این حادثه، برنامه کلانی برای ایجاد امید اجتماعی و نشاط در جامعه پیش بینی شود تا از طریق آن بتوان از تقدیرگرایی کوری که در جامعه و بین نسل جوان در حال رشد است -یکی از مصادیق آن به کار بردن اصطلاح نسل سوخته است- جلوگیری کرد.

نظر شما