شناسهٔ خبر: 48366 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تمدن بر سه پایه «جامعه آگاه»، «علم مفید» و «فرهنگ غنی» استوار است

دانشیار دانشگاه امام صادق(ع) گفت: تمدن بر سه پایه «جامعه آگاه»، «علم مفید» و «فرهنگ غنی» استوار است. اگر این سه پایه اساسی در یک ملت وجود نداشته باشد، اصولا تمدنی ایجاد نمی شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ قرنها از افول تمدن بزرگ اسلامی می گذرد. تمدن اسلامی فراز و فرودهایی داشته و اکنون با پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد تحولات بسیاری در جهان اسلام هستیم و امیدها برای احیای تمدن اسلامی قوت گرفته است. مقام معظم رهبری برای توسعه تمدن اسلامی، نظریه جدید «تمدن نوین اسلامی» را مطرح کرده است.

در گفتگو با دکتر حسن بشیر، دانشیار دانشگاه امام صادق (ع) به بررسی بسترهای لازم برای احیای تمدن اسلامی پرداختیم و نقش مؤلفه هایی مانند علوم انسانی اسلامی در احیای آن را بررسی کردیم. از دیدگاه مقام معظم رهبری گسترش و ترقی تمدن نوین اسلامی به همت و خرد دسته‌جمعی نیاز دارد که در سایه اخلاق، کار و تلاش، ایمان به خدا، عقلانیت، توانایی علمی، اقتصاد شکوفا، برخورداری از رسانه‌های قوی و روابط بین‌الملل به وجود می‌آید.

*امروزه سخن از تمدن نوین اسلامی (احیای تمدن اسلامی)، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، دهه پیشرفت و عدالت و ... زده می شود. از نظر علمی زیربنا و زمینه های طرح این مسائل چیست؟

ما همیشه در طول تاریخ تمدن های مختلفی داشته ایم و اگر چه تمدنها در شرایط کنونی به یک «تمدنهای در هم تنیده» رسیده اند ولی باز هم می توان از  نوعی تفکیک در رابطه با این تمدنها سخن گفت. تمدن ایران باستان، تمدن یونان، تمدن مصر، تمدن هند، تمدن چین، از تمدنهای معروف تاریخی جهان هستند که در طول زمان اگر چه بسیاری از آنها از شکل قبلی خود دور شده اند، اما تاثیرات آنها همیشه به عنوان «فرهنگ انتقال یافته» در میان مردم هر کشور یا منطقه وجود دارد.

ملت ماندگار و فرهنگ گسترده و عمیق به یک تمدن منجر می شود

در نگاه کلی می توان گفت که هر فرهنگ گسترده در طول تاریخ با ملت ماندگار، نوعی از تمدن را ایجاد کرده است. به عبارت دیگر ملت ماندگار و فرهنگ گسترده و عمیق به یک تمدن منجر می شود چون در همه زوایای زندگی انسان حضور خاصی پیدا می کند که این حضور رنگی از فرهنگ و هنر و تفکر آن ملت دارد. بنابراین، می توان گفت که همیشه تحقق یک تمدن امکان پذیر است. از همین منظر می توان گفت که تمدن زیربنای علمی- عقلانی دارد و یک حرکت فرهنگی شکل گرفته در همه اشکال زندگی انسان است و بدیهی است که چنین رویکردی باید از پایه های علمی قوی برخوردار باشد.

*آیا رسیدن به تمدن به این معناست که همه مسائل و مشکلات ذیل تمدن حل می شود و اگر ما در حوزه های مختلف مشکلات بسیاری داشته باشیم نمی توانیم به تمدن دست پیدا کنیم؟

هیچ تمدنی خالی از اشکالات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیست. به عبارت دیگر، وجود یک تمدن به معنای این نیست که همه مسائل انسان در آن تمدن حل  شده باشند. اصولا تمدنها اگر چه به نوعی انسان را به مرحله ای از تکامل می رسانند، اما باز هم بدین معنا نیست که همه مشکلات وی را حل کنند. مهم این است که آن تمدن چه پتانسیلی برای حل مشکلات دارد. ما در فرهنگ اسلامی-ایرانی خودمان عناصر زیادی داریم که می توان بر پایه آنها تمدن جدید اسلامی- ایرانی را بنا ساخت.

هیچ تمدنی خالی از اشکالات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیست، مهم این است که آن تمدن چه پتانسیلی برای حل مشکلات دارد

علیرغم مشکلاتی که وجود دارد نمی توان گفت که نسبت آنها بیش از خوبی ها و اصالت های موجود در میان مردم می باشد، به همین دلیل معتقدم عمق فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی می توانند تمدن جدید را بنا نهد. متاسفانه امروز تصور می شود که چون برخی از مفاسد رو شده اند و بعضی از انحرافات مطرح شده اند بنابراین امکان هیچ تحولی وجود ندارد، این تفکر یک «تفکر خسته» و یک «رویکرد مأیوسانه»‌ به انسان و جامعه ایرانی است.

بدیهی است هیچ تمدنی از «عقب افتادگی اجتماعی-فرهنگی»‌ به وجود نمی آید، اما نباید در این زمینه از تلاش مأیوس شد مخصوصا زمانی که ما فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی داریم و هنوز رگه های این فرهنگ در بسیاری از رفتارها و خلقیات ایرانی ها وجود دارد. مهم این است که باید تلاش کرد که در این زمینه نوعی از فهم فرهنگی و اجتماعی در جامعه گسترش یابد.

*در راستای احیای تمدن نوین اسلامی، تولید علوم انسانی مورد نیاز و متناسب ما چقدر ضرورت دارد؟

تمدن بر سه پایه «جامعه آگاه»، «علم مفید» و «فرهنگ غنی» استوار است. اگر این سه پایه اساسی در یک ملت وجود نداشته باشد، اصولا تمدنی ایجاد نمی شود. آگاهی جامعه نه فقط به معنای شناخت شرایط و موقعیت های موجود است بلکه فراتر از آن توانایی آن برای حل مشکلات است. جامعه ای که نتواند بر مشکلات خود غالب شود،‌ اصولا جامعه آگاه نیست. جامعه ای است که غفلت زده است و در یک «بحران آگاهی»‌ به سر می برد. چنین جامعه ای نمی تواند تمدنی را بسازد.

تمدن بر سه پایه «جامعه آگاه»، «علم مفید» و «فرهنگ غنی» استوار است

«علم مفید» دومین پایه ایجاد تمدن است. تاکید بر مفید بودن علم مهم است. در اینجا نیز باید تاکید کرد علمی که نتواند به درد جامعه بخورد و در حل مشکلات آن نقش نداشته باشد، علم مفید نیست. نوعی از شناخت کلی است که گاهی ضرورت نیز ندارد. غرب نوعی از تمدن را بر پایه نیازهای مادی انسان به وجود آورد. این تمدن پایه های علمی خاص خود را دارد و لذا توانست بر مشکلات مادی خود تا اندازه زیادی فائق آید. اما مشکلات انسان فراتر از مسائل مادی است. انسان به مسائل اخلاقی، روحی، دینی و فرهنگی نیاز دارد که با فطرت وی هماهنگ باشد.

در اینجا است که می بینیم غرب نیز در این تمدن مادی خود با مشکلات جدی روبرو شده که در حال گسترش هستند. علم مفید، علم مبتنی بر تامین شناخت واقعی از کلیه جنبه های انسان و تولید راه حلهای مبتنی بر عقلانیت و فطرت برای حل مسائل اساسی انسان است.

وجود «فرهنگ غنی»  سومین پایه مهم ایجاد یک تمدن است. بدون یک فرهنگ غنی که ریشه در تاریخ و هویت و فکر داشته باشد، تمدنی به وجود نمی آید. در اینجا است که مثلا نقش فلسفه در شکل گیری تمدن مهم است. ملتی که نگاه فلسفی عمیق به جهان داشته باشد دارای یک جهان بینی است. این جهان بینی اساس فرهنگ آن را تشکیل می دهد. اگر چه بسیاری از عناصر و رفتارهای فرهنگی به شکل بین نسلی و از طریق آموزش منتقل می شوند، اما مهمتر از این دو چگونگی تربیت انسان بر اساس آن جهان بینی کلی فلسفی است. همه تمدنها دارای یک پایه فلسفی مشخصی هستند که بر اساس آن تمدن خود را ساخته اند که فراتر از رویکردهای علمی و یا فرهنگی است.

با توجه به تاریخ فلسفی و فکری ایران چه قبل و چه بعد از اسلام که به شدت متأثر از اسلام و رویکردهای وحیانی آن می باشد، تمدن نوین می تواند با همین رویکرد و با فعال سازی جنبه های مختلف علم مفید و فرهنگ غنی به درجه ای از آگاهی برسد که تمدن نوین اسلامی را بسازد.

همانگونه که گفته شد یکی از پایه های این تمدن، علم مفید است. تفاوت این تمدن با غرب نیز در عمیق ترین لایه خود اتفاقا در همین نگاه به مقوله شناخت و تولید علم است. به همین دلیل است که تاکید می شود که باید به سمت تولید علوم انسانی – اسلامی به طور جدی رفت. البته بنده معتقد هستم که هنوز ما در آغاز راه هستیم و در این رابطه باید از «حوزه مطالعات انسانی- اسلامی» تا علوم انسانی- اسلامی سخن گفت. در این شرایط باید به مطالعه و تحقیق پرداخت و اصول این علوم را پایه ریزی کرد. نظریه پردازی بدون مطالعات همه جانبه، میان رشته ای و عمیق امکان پذیر نیست.

*پیش زمینه های تولید علوم انسانی اسلامی چیست؟

تلاش کردم که به اختصار به این مسأله در سؤال قبل بپردازم. اما باید در همین جا تاکید کرد که یکی از مهمترین پیش زمینه ها، «فهم موضوع» و «درک مسأله»‌ است. بدون این دو نمی توان نهایتا به علوم انسانی – اسلامی دست یافت. ما متاسفانه هنوز بسیاری از زمینه ها اجتماعی را حتی مورد شناسایی قرار نداده ایم چه برسد به اینکه آنها را به طور عمیق بررسی کرده باشیم. از همین منظر است که می بینیم به جای اینکه به این اصول بپردازیم به مراحل دیگری پرداخته ایم که اصولا هنوز قلمرو و مرز آنها مشخص نشده است.

به همین دلیل می بینیم که علیرغم اینکه زحمات زیادی شکل گرفته است اما هیچ آثار اجتماعی و فرهنگی آن در جامعه نه تنها نمود نداشته بلکه حتی مورد توجه جدی قرار نگرفته است. جامعه ای می تواند به علوم انسانی – انسانی دست یابد که خود به اصول علمی و شیوه صحیح تولید ایمان داشته باشد.

*کارهای انجام شده بعد از انقلاب اسلامی در داخل کشور چه معایب و محاسنی داشته است؟

به نظر می رسد که علی رغم تلاش های زیاد در زمینه تولید علم انسانی- اسلامی ما هنوز حتی یک نظریه عام قابل تعمیم نداریم که بتوانیم با آن به جهان اعلام کنیم که چنین و چنان کرده ایم. یکی از مهمترین ضعف ها در این زمینه این است که نظریه از «هیچ» صادر نمی شود. نظریه نیاز به بررسی عمیق، پژوهش همه جانبه، پایه های فلسفی درست، فکر تحلیلی و شناخت کافی دارد. در این زمینه ما هنوز در آغاز راه هستیم. به نظر می رسد که ما علاوه بر آنها نیازمند نوعی از «بصیرت علمی»‌ و همچنین «تقوی علمی»‌ هستیم. بصیرت علمی ما را به شناخت کافی و آگاهی واقعی می رساند و تقوی علمی ما را از انحرافات فکری و ذهنی و فلسفی به دور می سازد. انقلاب اسلامی پتانسیل زیادی برای ایجاد این تحول دارد، اما هنوز نتوانسته است خود را از سلطه قدرت و سیاست رها کند.  

*تمدنهای مختلف جهانی آیا با مدیریت امکان پذیر شد و به وقوع پیوست یا با شایسته سالاری و انجام کارهای لازم همه چیز دست به دست هم داد و علم جدید تولید شد، تکنولوژیهای مختلف کشف شد و به یکباره تحولاتی ایجاد شد، مشکلات حل شد و تمدنی سر برآورد؟

قطعا بدون مدیریت مناسب و توانمند امکان تحقق پیشرفت جامعه وجود ندارد، اما هیچ تمدنی قائل به این نیست که همه مشکلات را حل کرده باشد. اگر چنین بود باید تمدنهای قبلی در طول تاریخ ماندگار می ماندند. توجه به نیازهای واقعی انسان در دو بعد مادی و روحی مهم است که باید مورد توجه قرار گیرند. شایسته سالاری در همه زمینه ها مهم است که این فرایند در همه تمدنها در ۱۰ سال و بیست سال به وجود نیامده است. عرصه تمدن، عرصه مبارزه دائمی برای دستیابی به یک سطح مناسب اجتماعی،‌ فرهنگی، اقتصادی و غیره است.

*ما می خواهیم همه چیز را با مدیریت و به صورت برنامه ریزی شده داشته باشیم حتی تولید علم و کرسی های نظریه پردازی  و ... . آیا راه تولید علم این است؟

اتفاقا در دنیا همه موارد باید با یک برنامه صحیح انجام گیرند. علم نیز نیازمند یک فرایند برنامه ای است. به عبارت دیگر تولید علم مفید نیز باید از برنامه منسجم و مشخصی پیروی کند. اتفاقا یکی از اشکالات مهمی که بر موارد مربوط به تولید علوم انسانی ـ اسلامی در حال حاضر وارد می شود، عدم پیروی کامل آن از یک برنامه مشخص علمی است. یک تحقیق نیز باید دارای شاخص های مهم برنامه پژوهش باشد.

یکی از اشکالات مهمی که بر موارد مربوط به تولید علوم انسانی ـ اسلامی در حال حاضر وارد می شود، عدم پیروی کامل آن از یک برنامه مشخص علمی است

به عبارت دیگر، باید حداقل به: مساله، سوال،‌ نظریات مورد استفاده، روشهای به کار گرفته شده،‌ و نتایج آن که روایی کافی داشته باشند، توجه جدی داشته باشد. این خودش نوعی از برنامه ریزی علمی است. آنچه که کار را خراب می کند،‌ برنامه ریزی غیر علمی و مبتنی بر قدرت است. قدرت متعدل و به جا، در حد ذات خودش مطلوب است، اما باید در جای خودش مورد استفاده قرار گیرد. قدرت خواهی توسط علم و یا قدرت طلبی با ابزار علم هر دو مایه به فساد کشاندن علم است.

در مورد کرسی های علمی نیز اینگونه نیست که در جهان و دانشگاه های مهم جهان وجود نداشته باشند. اما این کرسی ها واقعا فرایند و برنامه ریزی علمی را بخوبی انجام می دهند و از این کرسی ها به مثابه پایه ای برای جهش های دیگر غیرعلمی استفاده نمی شود. اگر ما نیز به این «اخلاق علمی» پایبند باشیم، تشکیل این کرسی ها می تواند زمینه ای برای پیشرفت علمی و بالندگی فکری باشد.

نظر شما