شناسهٔ خبر: 48384 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آموزش خلاقانه علوم، کارآمدتر است/ راهکارهایی برای تدریس مخاطب‌پسند ریاضی

یادگیری ریاضی، صد البته بسیار آسان‌تر از یادگیری زبان اول است. یک نابه‌جاآوری در آموزش ریاضی با وام‌گرفتن از آموزش زبان، می‌تواند خلاقانه باشد.

فرهنگ امروز/ مجید میرزاوزیری . استاد دانشگاه فردوسی مشهد:

خلاقیت کلمه‌ای است که این روزها زیاد می‌شنویم. شاید حجم زیاد تولیدات در هر رشته و فن باعث شده که کلمه خلاقیت به شکلی خلاقانه وارد مناسبات روزمره ما شود. آثار هنری به شکلی تصاعدی در حال تولید هستند. دراین‌بین آنچه خلاقانه شکل گرفته باشد، مورد تأیید اهل فن نیز خواهد شد. علم و دانش نیز از این اتفاق استثنا نبوده‌اند. این فقط محدود به آثار ذهنی نیست و صنعت نیز دچار مشکل مخاطب‌پسندی شده است. خلاصه آنکه هرکس حرفی یا محصولی برای عرضه دارد، یا باید آن را خلاقانه تولید یا به روشی خلاقانه عرضه کند. امروزه حتی در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم ابیات شعرای قرون هفتم و هشتم را نیز به شیوه‌ای خلاقانه نشر می‌دهند. صد البته باید با ذائقه پیش رفت. پرسشی که در ابتدا به ذهن می‌رسد این است که به‌راستی خلاقیت چیست. برخی آن را معادل نوآوری می‌دانند و برخی دیگر به طور تلویحی، هنجارشکنی را جزء لاینفک خلاقیت می‌پندارند. حقیقت این است که بشر، در پیشرفته‌ترین شکل خود، عاجز از خلق‌کردن است؛ چراکه خلق‌کردن در معنای واقعی خود به مفهوم از هیچ به‌وجودآوردن است و طبیعتا هیچ موردی را سراغ نداریم که چیزی از هیچ به وجود آمده باشد. حتی سبک‌های مختلف هنری به‌نوعی از تعدیل و ترمیم سبک‌های قبلی در گذر زمان شکل گرفته‌اند. عجیب نیست اگر بگوییم شیوه‌های منطقی تفکر نیز با همین نسخه صورت پذیرفته‌اند. منطق فازی از تعدیل منطق صفر و یکی و بر پایه نوعی نیاز در کاربرد به وجود آمده است. بی‌تعارف بگوییم در هیچ زمینه‌ای چیزی را به معنای واقعی «خلق» نکرده‌ایم. شاید بتوانیم خلاقیت را نوعی نابه‌جاآوری تلقی کنیم. هرگاه اندیشه‌ای که قبلا در جایی وجود داشته است، در جایی دیگر که قبلا دیده نشده به کار رود، حسی خلاقانه به مخاطب دست می‌دهد. رویکرد جامعه در چنین مشاهده‌ای از نابه‌جاآوری می‌تواند پس‌زننده یا جذب‌کننده باشد. اگر دومی صورت پذیرد خلاقیتی زیبا، از دید مخاطب، حاصل خواهد شد و موجی ایجاد می‌شود که جامعه‌پسند جلوه می‌کند. همین است که باعث می‌شود شیوه‌های انتقال آگاهی هر روز تغییر کند. زمانی کتاب‌خواندن در کتابخانه‌ها مورد پسند بود و امروزه می‌بینیم حتی جمله‌های زیبای کتاب‌های دیروز، در قالبی نو، در کنار تصویری امروزی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود. دراین‌بین شاید کمتر پیش بیاید علم و به‌ویژه علوم پایه، در کلاس‌های سنتی دچار این شیوه نو در ارائه شود. روش ارائه احکام و برهان آنها قرن‌هاست تغییر نکرده است. تدریس در کلاس درس مدت‌هاست از راه سخنوری انجام می‌پذیرد. همین است که دو مشکل اساسی را به وجود می‌آورد: کسی علاقه‌مند به یادگیری علوم پایه نمی‌شود و همواره این پرسش باقی می‌ماند که یادگیری این علم به چه دردی می‌خورد. در این نوشته قصد داریم به راهکاری برای برطرف‌کردن این دو مشکل در آموزش ریاضی که به تعبیری ملکه علوم است، بپردازیم. به این منظور، باید برای یافتن پاسخ دو پرسش بیشتر دقت کرد: چگونه در آموزش ریاضی خلاقیت به خرج دهیم و چه دردی را با آن درمان کنیم؟ اجازه دهید برای لحظه‌ای بپذیریم خلاقیت همان نابه‌جاآوری است. سؤال، اکنون این است که ما چه اندیشه‌ای را از بیرون ریاضی قرض بگیریم تا بتوانیم در آموزش ریاضی خلاقیتی را وارد کار کنیم. برای اینکه چنین تفکری را بیابیم، باید ببینیم یادگیری در چه زمینه‌ای برای مردم به شکلی عملی و آسان حاصل می‌شود و چه مورد یا مواردی در یادگیری وجود دارد که پرسش «به چه دردی می‌خورد؟» در آن مطرح نمی‌شود. ما در بخش‌های بعدی دو زمینه مختلف برای نابه‌جاآوری را که کمتر مورد توجه واقع شده است، بررسی می‌کنیم.
آموزش رانندگی
باید بپذیریم اگر قرار بود آموزش رانندگی را به معلم‌هایی همچون من در ریاضیات بسپارند، اکنون هیچ راننده‌ای در کشور وجود نمی‌داشت. لازم است کمی بیشتر توضیح دهم: معلم‌هایی هستند که هرروز روشی جدید را برای تدریس به کار می‌برند. منظور من ایشان نیستند. روی سخن من با دسته دیگری همچون خودم است که مفهومی تکراری را به شیوه‌ای تکراری و صرفا از طریق سخنوری انتقال می‌دهند. بگذارید اعتراف کنم اگر من می‌خواستم رانندگی را آموزش دهم، ابتدا همه افراد را درون یک کلاس می‌بردم. سپس توضیحات مبسوطی درباره استارت، دنده، گاز و بقیه موارد را پای تخته می‌نوشتم. در یکی، دو هفته، مثال‌های مختلفی را درباره روشن‌کردن، دنده‌زدن، کلاچ را رهاکردن و گازدادن ارائه می‌دادم. هفته بعد از آن، از افراد آن جمع امتحان می‌گرفتم. یکی، دو هفته بعد برگه‌هایشان را تصحیح می‌کردم و افرادی را که زیر ١٠ گرفته بودند، وادار می‌کردم دوباره حرف‌های من را گوش دهند. آنهایی هم که بالای ١٠ گرفته بودند، مسلما نمی‌توانستند عملا رانندگی کنند و گیج و حیران از من می‌پرسیدند این مطالبی که یادمان دادی به چه دردی می‌خورد؟ اینکه در کشور راننده داریم و هیچ‌کس نمی‌پرسد آموزش رانندگی به چه دردی می‌خورد، به دلیل آن است که افراد، عملا رانندگی می‌کنند یعنی فعل «رانندگی» را انجام می‌دهند. بهترین راه برای یادگیری ریاضیات، انجام‌دادن آن است. این را ریاضی‌دانی به نام هالموس گفته است. بهتر است از امروز نابه‌جاآوری کنیم. درست مثل یک مربی رانندگی که در هنگام درس‌دادن در کناری می‌نشیند، فقط مراقب آن است که تصادفی رخ ندهد و همه کارها را به شکل عملی به یادگیرنده می‌سپارد، ما هم باید انجام کار را به شاگردان خود بسپاریم و اجازه دهیم آنها خود، فعل «یادگیری ریاضی» را به‌طور عملی انجام دهند نه اینکه از طریق سخنوری ما در کلاس، کابوس ریاضیات را تحمل کنند.
آموزش زبان
پدر و مادر به طور غیرمستقیم به فرزند خود حرف‌زدن را یاد می‌دهند. هیچ کلاس درس و تخته سیاهی در بین نیست. بچه در اتاق چهار دست‌وپا می‌کند و واژه‌ها را می‌شنود. گاهی وقت‌ها حرف‌های سطح بالایی هم زده می‌شود. رادیو و تلویزیون هم روشن هستند و واژه‌های عمیقی در هوا پخش می‌شود. آنها نگران این نیستند که ممکن است بچه چیزی نفهمد. کار به صورت عملی و غیرمستقیم پیش می‌رود. نه کلاس درسی هست و نه امتحانی. بچه کم‌کم شروع به گفتن کلمات و کنارهم‌گذاشتن آنها برای گفتن جملات می‌کند. وقتی می‌گوید آب بده می‌بیند که این صوت، کار می‌کند و کاربرد دارد. او مشاهده می‌کند در برابر گفتن این جمله ساده، تشنگی‌اش برطرف می‌شود. برای همین است که هیچ بچه‌ای از پدر و مادر خود نمی‌پرسد این زبانی که به من یاد دادی، به چه دردی می‌خورد. او می‌داند حتی پرسیدن این سؤال نیز نیازمند زبان است. واضح است یادگیری زبان به درد می‌خورد، چون به صورت مسئله‌محور شکل گرفته است. او با مسئله ایجاد ارتباط با دیگران مواجه شده است و مشاهده کرده روش آنها برای حل این مسئله، اصواتی است که از گلوی خود خارج می‌کنند. به تجربه دریافته لازم است خارج‌کردن این صداهای به‌ظاهر بی‌معنی را تقلید کند تا بتواند به خواسته‌اش برسد. صحبت‌کردن بزرگ‌ترها، برای بچه‌ای که درکی قبلی از گفت‌وگو ندارد و صرفا قراردادی بین آنهاست، می‌تواند با پرسش «به چه دردی می‌خورد؟» مواجه شود، اما شیوه آموزش زبان به‌گونه‌ای است که یادگیری به‌آسانی صورت می‌پذیرد و مشخص است به چه دردی خواهد خورد. یادگیری ریاضی، صد البته بسیار آسان‌تر از یادگیری زبان اول است. یک نابه‌جاآوری در آموزش ریاضی با وام‌گرفتن از آموزش زبان، می‌تواند خلاقانه باشد. خلاصه آنکه نمونه‌های زیادی برای به‌ثمررسیدن آموزش و مواجه‌نشدن با پرسش «به چه دردی می‌خورد؟» وجود دارد که به‌سادگی می‌توان آنها را در آموزش ریاضی بازسازی کرد و با نگاهی نابه‌جاآورانه، خلاقیتی پدید آورد که هم مخاطب‌پسند باشد و هم متخصصان آن را تأیید کنند.

روزنامه شرق

نظر شما