شناسهٔ خبر: 48551 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سرپیچی از قراردادهای واقع‌گرایانه سینما/ به بهانه اکران فیلم تمارض در برلین

تمارض قصه پسر جوانی است که تصمیم می‌گیرد شبی را با دوستانش خوش بگذراند.

فرهنگ امروز/ محمد وحدانی:

۱- تمارض ساخته اول عبد آبست از آن فیلم‌هایی است که درست از تیتراژ و سکانس اول بیننده‌اش را غافلگیر می‌کند. بیننده با فیلمی مواجه می‌شود که منطق معمول دیداری فیلم‌های داستانی را ندارد، قواعد متعارف مکانی و علی در آن رعایت نشده و برعکس سعی شده منطق درون‌فیلمی دیگری برای صحنه‌پردازی، تثبیت محل وقوع رویدادها و شیوه لباس پوشیدن شخصیت‌ها و حتی سیر قصه بر فیلم حاکم باشد.
۲- تمارض قصه پسر جوانی است که تصمیم می‌گیرد شبی را با دوستانش خوش بگذراند. آن‌شب پسر به همراه دوستانش به دیدن کسی می‌روند که قبلا با او آشنا شده‌اند. شب‌نشینی ملانکولیک آنها اما منجر به حوادثی عجیب و غریب می‌شود. بیننده در حین تماشا از یک‌ طرف درگیر داستانی پرتنش می‌شود و از سوی دیگر یک تجربه‌ افراطی دیداری و شنیداری را از سر می‌گذراند. حاصل این دو استراتژی یکی از بازیگوش‌ترین فیلم‌های این سال‌های سینمای ایران است.
٣- تماشای تمارض به این می‌ماند که قصه‌ دراماتیک و پرتنشی را برای اجرا و به صحنه آوردن به دست یک متورانسن (metteur en scène) بازیگوش داده باشند و او با یک حساسیت ویژه زیبایی‌شناسانه، مصالح تصویری و صوتی که برای به صحنه آوردن قصه‌اش داشته (از میزانسن متعارف سینمایی گرفته تا شیوه معمول بازنمایی صدای صحنه) به هم‌ریخته و با آن بازی کرده باشد. رویکرد اصلی فیلم سرپیچی از قراردادهای واقع‌گرایانه سینمایی است. فیلم به شکل رادیکالی صحنه‌پردازی واقع‌گرا را حذف می‌کند و حتی به این ایده «داگ‌ویل»ی بسنده نکرده و رنگ‌ اشیا را آبستره و صداها را مدام دستکاری می‌کند تا عملا هیچ توهمی از واقع‌گرایی در فیلم نباشد. تصور کنید در حال تماشای قصه‌ای هستید که جلوه‌های دیداری صحنه، خصوصیات عینی و واقع‌گرایانه عناصر قصه را تایید نمی‌کنند. مثلا نقش پیرمرد داستان را مرد جوانی بازی می‌کند یا یک بازیگر با لباس ثابت نقش سه درجه‌دار متفاوت را در یک کلانتری
بازی می‌کند.
٤- به نظر می‌رسد این بازیگوشی فقط به جنبه‌های دیداری و شنیداری خلاصه نشده و داستان‌پرداز فیلم با ایجاد «تقارن‌های بعید» میان شخصیت‌های مختلف فیلم و با یک ایده «شبه‌تناسخی» در حال ارتباط دادنِ گذشته، حال و آینده آدم‌ها است. تمارض این گونه با اشاره به امکان‌های مختلف برای روایت فیلم‌ها، به تجربه‌ای درباره مدیوم سینما شبیه شده است؛ فیلمی که انگار صناعت خودش را هم افشا می‌کند.
٥- از طرفی تمام بضاعت تمارض معطوف به کار با امکانات تازه بیانی سینمایی نشده و یکی از دستاوردهای فیلم بافت زنده، غنی و با مناسبات اصیل و اینجایی شخصیت‌ها است. بخش عمده‌ای از فیلم گفت‌وگوهای برآشوبنده و کنش‌های جسورانه چهار شخصیت اصلی است که از نظر دراماتیک مثل یک گلوله برف بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا به نقطه اوج قصه نزدیک شود. دیالوگ‌ها پرحس‌وحال است و دو شخصیت‌ فیلم از نظر منش، جلوه‌های ظاهری و شیوه درآوردن چنین نقش‌هایی به‌یادماندنی‌اند، همان طور که فصل پرآشوب و ملانکولیک رقص در خاطر می‌ماند. برای من فصل پایانی تمارض یکی از به‌یادماندنی‌ترین فینال‌های این ‌سال‌های سینمایی ایران است، جایی‌که ترکیب میزانسن خلاق و سبک دوربینِ «ژوست» و رقصان حمید خضوعی ابیانه با همراهی یک موسیقی برانگیزاننده منجر به یک فصل آیینی درخشانِ «به ‌پیشواز رفتن فاجعه» شده است.
٦- تمارض در بی‌معیاری پذیرش فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره فجر امسال متاسفانه نادیده گرفته شد؛ فیلم هیجان‌انگیزی که می‌توانست در این روزهای پرشر و شور سینمایی بخشی از پازل سینمای ایران را کامل کند و فیلمی که با پا گذاشتن به یک «حوزه ناامن»، راه سومی را می‌تواند در سینمای ما باز ‌کند. اگر دو رویکرد باکیفیت این سال‌های سینمای ایران، یکی فیلم‌های رئالیستی «فرهادی»وار و دیگری میراث کیارستمی باشد، تمارض عضوی از خانواده کمیابِ گرایش «سینه‌فیلی» سینمای ایران است که خود را در بده‌بستان با سینمای معاصر تعریف می‌کند. گویی در پی پاسخی درخور به این سوال است که چگونه می‌شود قصه پرکششی را تعریف کرد و همزمان انتظارات دیداری و شنیداری بیننده را به چالش کشید.

روزنامه اعتماد

نظر شما