شناسهٔ خبر: 48685 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به موفقیت‌ها و شکست‌های ساده‌نویسی در شعر مدرن ایران

ساده‌نویسی درست است یا پیچیده‌گویی؟ دهه هفتاد موفق است یا دهه هشتاد؟ چطور است که ما زبان شعرمان را در شرایطی قرار می‌دهیم که در سنجیدن و نقد و تحلیل از برتون به یدالله رؤیایی می‌رسیم و از بیدل دهلوی به پاوند؟ شعر خوب، همیشه خوب است و شعر بد، همیشه بد! حالا می‌خواهد ساده باشد یا پیچیده.

فرهنگ امروز/ زهرا اسماعیلی: ساده‌نویسی را می‌توان به دورانی که ادبیات ترجمه وارد ایران شد ارجاع داد. شاعران و نویسندگانی که با آثار جهانی آشنا شدند به سمت ساده‌نویسی گرایش پیدا کردند تا توان رقابت خود را با بزرگان ادبیات جهان بسنجند و به رخ کشند. شاعرانی مانند فروغ فرخزاد پیرو تأثیری که از شعر زنان جهان گرفته بود، زبان ساده و به‌روز را برای چهارپاره‌هایش برگزید.

 علی باباچاهی در مصاحبه با مجله ادبی پیاده رو از رگه‌هایی از ساده‌نویسی در شعر دهه‌های پیش‌تر از دهه هشتاد می‌گوید. ساده‌نویسی ای که از زمان فروغ فرخزاد و با زبان شعری او آغاز شده است و منوچهر آتشی و حتی مهدی اخوان ثالث را شاعرانی ساده‌نویس می‌داند.


ساده‌نویسی درست است یا پیچیده‌گویی؟ دهه هفتاد موفق است یا دهه هشتاد؟ چطور است که ما زبان شعرمان را در شرایطی قرار می‌دهیم که در سنجیدن و نقد و تحلیل از برتون به یدالله رؤیایی می‌رسیم و از بیدل دهلوی به پاوند؟ شعر خوب، همیشه خوب است و شعر بد، همیشه بد! حالا می‌خواهد ساده باشد یا پیچیده. البته نقد علمی به ما می‌گوید نباید شعری را که یک بچه مدرسه‌ای گفته با شعر بوکوفسکی بسنجیم و برعکس. شعری که از تکنیک و خرد و تئوری عاری‌ است و پشت خود تجربه و علم شاعر را دارا نیست، ممکن است در نگاه اول، شگفت به نظر رسد اما فقط در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد!


ساده‌نویسی از چه زمانی مدرن شد؟
زمانی که می‌خواهیم به بررسی شعر یک دهه بپردازیم، خوب است که به بررسی جریان‌های اجتماعی، ادبی، فرهنگی و تغییرات در زیرساخت‌های آن دهه و دهه‌های پیشین آن نیز بپردازیم. ساده‌نویسی شعر از کجا شروع شد و به کجا انجامید؟ ساده‌نویسی را می‌توان به دورانی که ادبیات ترجمه وارد ایران شد ارجاع داد. شاعران و نویسندگانی که با آثار جهانی آشنا شدند به سمت ساده‌نویسی گرایش پیدا کردند تا توان رقابت خود را با بزرگان ادبیات جهان بسنجند و به رخ کشند. شاعرانی مانند فروغ فرخزاد پیرو تأثیری که از شعر زنان جهان گرفته بود، زبان ساده و به‌روز را برای چهارپاره‌هایش برگزید؛ هرچند همچنان نشانه‌گذاری‌های شعری‌اش را حفظ کرد؛ مانند سیلویا پلات که شاعر امریکایی‌تبار هم‌نسلش بود. این دو بانوی هم‌نسل و از بزرگان شعر جهان زبان شعری نرمی داشتند با نشانه‌گذاری‌های شعری پرقدرت که قدرت شاعری‌شان را به رخ می‌کشید. هرچند برخی ادیبان درحوزه نقد و انتقاد زبان شعر شاعری چون فروغ را با بزرگان دیگر مقایسه کردند و به این نظریه رسیدند که زبان شعر اخوان ثالث از زبان شعر فروغ قوی‌تر است بی‌آنکه به تفاوت کارکردهای زبان، از لحاظ فردی یا زمانه‌ای یا سبکی، توجه کافی داشته باشند.آغاز ادبیات مدرن به دوران صادق هدایت برمی گردد و آشنایی وی با ادبیات جهان. پیش از شعر، ادبیات جهان روی داستان‌نویسی ما تأثیر گذاشت. هر چند بسیاری معتقدند که داستان و داستان‌نویسی متعلق به سرزمین‌های دورتر و مختص غرب بوده‌ است که ما از آنها وام گرفته و داستان های‌مان را سوار فرم و سبک داستان‌نویسی‌شان کرده‌ایم اما نمی‌توان توانِ بومی‌سازی ما را در این مورد، از نظر دور داشت. در این بین البته نویسندگان بسیاری بودند که با وجود آشنایی با ادبیات جهان و قلم زدن در سبک و قالب‌شان به سمت گرته‌برداری خام‌دستانه، سطحی‌نویسی و نوشتن متون عاری از فرم و فلسفه نرفتند.
در شعر اما بزرگان ما، خیلی پیشتر از دهه هشتاد زبان و مؤلفه‌های شعری کلاسیک را سوار بر ادبیات فرامرزی کردند. برای مثال شاملو زبان آرکائیک را سوار بر شعر سپیدی کرد که از اروپا به ایران رسیده بود با این همه خیلی از شعرهای پیش از دهه هفتاد و قدری دربین شعرهای دهه هفتاد سخت ترجمه می‌شوند یا به خاطر بازی‌های زبانی عمیق اصلاً ترجمه پذیر نیستند چرا که با گرفته شدن زبان از شعرشان مؤلفه‌ها و المان‌های چندانی برای برگرداندن شعر به زبان دیگر باقی نمی‌ماند. بنابراین شاعران ما کمتر از داستان نویسان، آثار ترجمه شده و مطرح شده در سطح جهانی داشته‌اند.
شعر دهه هفتاد پس از چند دهه گرایش به اشعار حماسی و ملی‌گرایی به سمت تجربه تازه‌تری پیش رفت. بسیاری، بازی‌های زبانی را وارد فرم کردند و از آن بیانی جدید برای سرایش ساختند و با به کاربستن تکنیک‌های بسیار در انواع شکل‌های روایی، طعم‌های شگفتِ سفره گشوده زبان را تجربه کردند. با همین تجربه کردن‌ها و نوآوری‌ها، از دهه‌های گذشته رد شدند و شعر ایران را پویا نگه داشتند. بزرگانی مانند رؤیایی و سید علی صالحی در این آزمون و خطاها با جریان شعر دهه هفتاد و حتی تا حدی، با ساده‌نویسی دهه هشتاد همراه شدند.شعر دهه هفتاد هرچند رگه‌های حجم و فلسفه داشته است اما نسبت به دهه‌های پیشین خود بیشتر به زبان مردم نزدیک شد و در نزدیک کردن زبان شعر به زبان مردم، دین خود را بخوبی ادا کرد.
با وجود این جریان ساده‌نویسی شعر دهه هشتاد (به عقیده نگارنده و بسیاری از منتقدان و بزرگان) به نوعی مقابله و عصیان در برابر پیچیدگی‌های فلسفی شعر دهه هفتاد بروز پیدا کرد. شعر دهه هفتاد شعری ساختارمند بود با رگه‌های حجم و هذیان گونه اش؛ شعری که با وجود داشتن زبان نرم و به روز، بازی‌های کلامی و پیچیدگی‌های خاص خودش را داشت و تصویرسازی خاص خویش را؛ و یکی از تکنیک‌هایش، گنگ کردن تصویر ذهنی شعر بود و البته ایجازمندی؛ شعری که در آن دهه محصور نماند و ادامه یافت البته نه با آن وسعتی که در آغاز، نوید می‌داد.
همین قدر آسان!/ آسمان کاردستی ناتمام کودکی‌ست/ که ماه را هلالی کژ بریده و چسبانده به گوشه‌ای/ و دریا/ آواز خوان پیری که مرغان غربتی خالکوبی‌اش کرده‌اند (گراناز موسوی)
 تنها خوابی را می‌بینم/ که تو در آن هستی/ بقیه را در چمدانی می‌گذارم/ تا در تاریکی بمانند (شهاب لواسانی)
همیشه در حال رفتن/ کلمه‌ها را به هم می‌کوبی/ شعرها را پرت می کنی روی مبل‌ها/ کیف دستی ات را پر از غزل می‌کنی/ راه می‌افتی/ و من به دیوار بودن خود ادامه می‌دهم (مهدی صدیقی)
و دهه هشتاد از راه رسید!
شعر دهه هشتاد به قدرت و قوت شعر دهه هفتاد نبود اما توانست ساختار ضد فرم خودش را تثبیت کند و از حمله به «ساختارشکنی»‌اش، ساختاری نو بسازد که منتقدان را برای تشخیص شعر بودن اشعار، از این دهه به بعد به زحمت بیندازد. معیار نشانه گذاری‌های شعر گسترده‌تر شد و نثر بیش از پیش وارد شعر و زبان شعر شد. دهه هشتاد تئوریسین‌های شعر خودش را داشت و شعر دهه هشتاد و جریان ساده‌نویسی را نمی‌توان یک شعر فاقد هرگونه فرم و تکنیک دانست؛ چرا که فکر و ایده‌پردازی پشت خود داشته است.
با وجود این رگه‌های شعر شاعران دهه هفتاد با شاعران آن دهه ماند؛ چرا که شعر دهه هشتاد ساختار چندان قوی ای نداشت که توان کنار زدن و عصیان در برابر شعر دهه هفتاد را داشته باشد و شاعران دهه پیشین خود را ارضا و اقناع کند. هرچند بعضی از شاعران دهه هفتاد با جریان ساده‌نویسی همگام شدند و آن را خیانت به شعر و بدنه شعر ندانستند اما بسیاری از شاعران، همراه به‌روزکردن شعر و زبان شعر خود، رگه‌های حجم‌گونه را در شعرشان حفظ کردند و ساده‌نویسی محض شاعرانی را که از تئوریسین‌های شعر دهه هشتاد بودند، خیانت به شعر دانستند و استوار بر سر عقاید خود ماندند. شاید بتوان گفت ساده‌نویسی به نوعی دوران‌ گذار بود و پلی که شعر دهه‌های پیشین را به دهه‌های بعد بسپارد؛ البته با فیلترینگ به روز کردن و بیش از پیش جهانی و ترجمه پذیر کردن شعر.
 پیرو این عصیانگری و جریان ساده‌نویسی، زیبایی‌شناسی کنار رفت. کارکردهای متفاوت و تشخص که شاعرانی چون منصور خورشیدی و رؤیایی از کلمه می‌گیرند و به کلمه می‌دهند منسوخ شد. بازی‌های زبانی کمرنگ شدند اما اتفاقات تازه‌تری در شعر رخ داد. شعری که به نثر نزدیک‌تر شده بود. اما دنیای عینی‌تر و واقعی‌تری نشان مخاطب داد.
سعی کن با همه چیز کنار بیایی/ فرار نکن/ زمین به شکل احمقانه‌ای گرد است (رسول یونان)
و سال‌ها بعد/ بقایای من را از اعماق تو/ بیرون خواهند کشید/ و همه خواهند فهمید/ که کوهی در کار نبود/ خود تو با من سرشاخ شده بودی (ایمان صفری)
دراین بین بی‌شمارشاعرانی در دهه هشتاد ظهور کردند و جامعه شعری گسترده‌تر شد. پیرو آن در جلسات شعری شاهد شاعرانی بودیم که صدای ذهنی کم‌رمق‌تری داشتند. قریب به اتفاقِ شاعران، یکسان شعر می‌خواندند. از همین دهه است که مخاطبان شعر، سرودن آن را آسان‌تر از شنیدنش یافتند! که این را می‌توان به سبب نداشتن لحن مختص هر شاعر و غیبت لحن در ذهن و شعر شاعر دانست. به هر حال غیبت موسیقی کلامی، ضعفی نیست که بتوان براحتی از کنارش گذشت. حتی شاعران نیز از شنیدن شعر یکدیگر در جلسات شعر کسل می‌شدند چه برسد به مخاطبی که صرفاً به خاطر علاقه‌اش به شعر و شنیدن شعر می‌خواست در این جلسات شرکت کند. هر چند زود است درباره شعر دهه نود نوشت. اما شعر دهه نود به هرحال شعری است که کشف‌های قوی تری دارد هر چند باز فارغ از زبان است و زیبایی شناسی و غیره و ذالک.
ساده بنویسیم، غلط ننویسیم!
شاعری چون علی باباچاهی (که شعرش بر خلاف اظهارات خودش که می‌گوید گاه به سمت ساده‌نویسی می‌رود شاعری ساده نویس نیست و بازی‌های کلامی و زبانی خودش را دارد) در مصاحبه با مجله ادبی پیاده رو از رگه‌هایی از ساده‌نویسی در شعر دهه‌های پیش‌تر از دهه هشتاد می‌گوید. ساده‌نویسی ای که از زمان فروغ فرخزاد و با زبان شعری او آغاز شده است و منوچهر آتشی و حتی مهدی اخوان ثالث را شاعرانی ساده‌نویس می‌داند؛ در نتیجه اگر بخواهیم ساده‌نویسی را فرای جریان ساده‌نویسی دسته‌بندی کنیم باید گفت به دو مرحله قابل دسته بندی‌ است: ساده‌نویسی پیش از دهه هشتاد و ساده‌نویسی از دهه هشتاد به بعد. ساده‌نویسی پیش از دهه هشتاد، ساده نویسی‌ای بوده که در فرم و ساختار و قالب می‌گنجیده‌ است و عاری از نشانه‌گذاری‌های شعری نبوده است؛ یعنی ساده‌نویسی پیش از دهه هشتاد صاحب فرم است؛ در حالی که ساده‌نویسی از دهه هشتاد به بعد، عموماً تبدیل به سطحی‌نویسی و به نوعی کارت‌پستال‌نویسی شده است که بخشی از مخاطبان کم‌حوصله و عجول و عامه‌پسند آن دهه را جذب خود می‌کرد؛ مخاطبانی که در آن دهه، سینما و بقیه هنرها را نیز به سمت رویکرد گیشه‌ای و کلیشه‌ای کشاندند؛ فلسفه و فکر پیش از دهه هشتاد را که در دهه هفتاد به اوج خودش رسیده بود، کنار گذاشتند و عاقبتِ کار، هنرمند و مخاطب، یکدیگر را نه به سمتِ ساده‌نگاری، که به سمت ساده‌انگاری پیش بردند.
در خدمت و خیانت ساده‌نویسی!
 شاعر ساده‌نویس دهه هشتاد از ظرفیت‌های کلامی و ارائه زبان آهنگین برای شعر بهره نگرفته است که این در نوع خود خیانتی در حق کلمه و واژه به حساب می‌آید. از طرفی دیگر، ساده‌نویسی دارای حسن‌هایی نیز هست! در دهه هفتاد، شعر صرفاً برای قشر خاصی سروده می‌شد و شاعر خودبینانه‌تر عمل می‌کرد. ساده‌نویسی و عامه شدن زبان شعر این فرصت را پیش می‌آورد که شعر از رفتار درخت و پنجره و گل، به جهان رئال‌تر مخاطب ورود ‌کند و از بازی‌های زبانی که گاه بی‌نهایت مصنوع و دست و پاگیرند فاصله بگیرد.
دریا
هم بسته بود هم باز بود
در بود یا بود
(یدالله رویایی/ هفتاد سنگ قبر)
در قطعه ارزشمند بالا معناگریزی مخاطب را گنگ می‌کند. مخاطب دچار شک و شبهه می‌شود که آیا ایراد از فهم اوست یا از شعر که او را به فضایی که در سطر اول وعده‌اش را داده نبرده است؟
با این همه، اتفاق‌های دیگری هم پیش آمد.نمادها جایگاه خود را از دست دادند. کارکرد زبان کمرنگ شد و به‌عنوان محور شعر، جایگاهش را از دست داد. ترکیب‌های کلامی و سعی در استفاده از واژگان جدید، ترکیب سازی‌ها و فرم‌ها کنار گذاشته شدند. کشف و شهود کنار گذاشته شد. استفاده از آرایه‌های ادبی، استعاره و کنایه و مجاز دیگر محلی از اعراب نداشتند. وارد کردن زبان و تفکر عامه به متن، شعر را عامه پسند کرد. در نتیجه این جریان را می‌توان نوعی انقلاب و خیزش علیه شعر پیش از دهه هشتاد که کماکان مؤلفه‌های شعر کلاسیک را در دل داشت، تلقی کرد.
شاعران این دهه به جای قدرت نمایی در ارتقای سطح زبان کیفی شعر با چاپ تعداد دفترچه‌های شعر بیشتر، توانایی خود را به رخ کشیدند. ساده‌نویسی که با سلیقه مخاطب عامه‌پسند هماهنگ می‌شد و با عامه مردم پیش می‌رفت، عاری شد از ایده‌هایی شخصی و حتی المقدور خواست شعرش رویکردهای عامه‌پسندانه طرفدارانش را[اگر طرفدار و شمارگانی در میانه بود] در بر بگیرد. شعرهای عاشقانه از منظر نوجوانانه، جای خود را به عاشقانه‌های ملی و از درد و جامعه گفتن داد. رمنسی که پیش از دن‌کیشوت و سروانتس، باب دندان شاعران کوچه‌بازاری و مخاطبان آن روزگاران بود و دهان به دهان دختران دم بخت می‌گردید به همانگونه ساده انگارانه، بین شاعران دهه هشتاد باب شد؛ تا جایی که شعرهای بدون رمنس نوجوانانه را، شعر نخواندند و بر آن تاختند!
که عشق اول نمود آسان، ولی افتاد مشکل‌ها!
هنگامی که در مورد اکثر کتاب‌های شاعران دهه هشتاد-نه اندکی که به هر حال درخشیدند- پای نقد و ارزیابی پیش می‌آید متأسفانه به وضوح می‌توان پی به زوال علم و اندیشه و فلسفه برد. دفترچه‌های شاعران، بر خلاف شاعران دهه‌های پیش‌تر به سمت پیشرفت در سطح زبان و ایده و کلام و اندیشه پیش نمی‌روند و انقلاب ساده نویسی، حاصلش جز یکسان اندیشی نیست؛ یکسان اندیشی‌ای که گریبان شاعران و دفترچه شعرهای بسیاری را گرفت که در نهایت پشت شیشه کتابفروشی‌ها ماندند و خاک خوردند.در این دهه به وفور شعرهایی خلق و تولید شدند که در بیش از یکبار، ارزش خواندن نداشتند. مضامین و ایده‌هایشان همذات‌پنداری لحظه‌ای مخاطب را بر می‌انگیخت و اگر بخواهیم شعر این دهه را آسیب شناسی کنیم به نوعی یکسان‌نویسی و از بین رفتن جسارت شاعری و بدعت‌ها و خلاقیت می‌رسیم. شعرهایی که برای ربودن گوی در میدان پر رقابت شاعران این دهه، نهایتش نباید از دستبرد به مضامینِ شاعران رقیب هم عقب می‌ماندند! یکسان اندیشی و یکسان‌نویسی در نهایت ایده‌ها و سطرهای یکسان را در پی داشتند و تیشه بر ریشه شعر این دهه زدند.
البته بر این عقیده هستم که جریان ساده‌نویسی در شعر دهه هشتاد را هم می‌توان تقسیم‌بندی کرد. ما در این جریان شاعرانی زبردست در شعر داشتیم که به جریان ساده‌نویسی پیوستند و با اشراف به شعر و آگاهانه دست به آزمون و خطا زدند. و دسته دیگر شاگردانی بودند که پای تریبون‌ها نشستند و جز ساده‌انگاری چیز زیادی از شعر درنیافتند. نسل شاعرانی که مطالعه را کنار گذاشتند و تنها کافه نشینی را وام گرفتند.درنهایت شاعران ساده نویس جوان این دهه، به ضدفرمی دست یافتند که خود فرم شد.
فرمی که در دفاتر شعری نیز خوش درخشید؛دفترهایی با شاعرانی که مخاطب خودشان را جذب کردند. شاعرانی مثل غلامرضا بروسان، رضا بختیاری اصل، سعدی گل بیانی، علی مسعودی نیا، علیرضا راهب، آیدا عمیدی، سارا محمدی اردهالی، داریوش معمار، فریاد ناصری، مازیار نیستانی، طیبه شنبه‌زاده، گروس عبدالملکیان، علیرضا پورمسلمی، الیاس علوی ، رضا صارمی، علی رضا نوری - همدان، میثم متاجی، مزدک پنجه‌ای، علی رضا فراهانی، آنا شکراللهی، آرش شفاعی، علی یاری، کورش کرم‌پور، رؤیا زرین، داریوش مهبودی، علیرضا شکر ریز، آرش نصرت اللهی، حامد رحمتی، ناهید عرجونی، علیرضا عباسی، ستار جانعلی‌پور، علی الفتی، صفر پاک بین، فاطمه مزبانپور و روجا چمنکار -که اگر اطناب شعرهایش را کنار بگذاری تصاویر و فضای شعری مختص خودش را دارد- قابل توجه عمل کردند.هر چند مخاطب امروز کتاب نمی‌خرد و از آنجایی که این ساده‌سروده‌ها قابلیت بیشتری برای چرخیدن در فضای مجازی و عامه را دارند بیشتر در فضای مجازی تکثیر می‌شوند، این شعر ضد فرم و تکنیک اما در دست شاعران تازه کارتر و کم‌تجربه و کم‌سوادتر، اکنون بدل به شعری شده‌ که علیه شعر و ادبیات شوریده‌ است و گاه تا جایی پیش می‌رود که شومن فضای مجازی می‌شود.
 


منبع: ایران

نظر شما