شناسهٔ خبر: 48702 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یک ملت باید بتواند با خود، تفکر و روح جمعی‌اش روبه‌رو شود

نویسنده کتاب «آرش کمانگیر و دیگر اسطوره‌های جهان» معتقد است: یک ملت برای شناخت خود و پیشینه خود و حتی برای راستی‌آزمایی اعتقادات معاصرش، نیازمند آگاهی از اسطوره‌ها است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ «نازنین نانا والاجم» گرافیست، نویسنده، کارگردان، محقق و دانش آموخته ارشد تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس است. او سال‌هاست مطالعات خود را در زمینه اساطیر و زبان‌شناسی زیر نظر اساتید این حوزه آغاز کرده و تا کنون مقالات، کارگاه‌ها و نمایش‌های زیادی در زمینه اسطوره و زبان شناسی باستان در کارنامه خود به ثبت رسانده است، به بهانه تازه ترین کتاب والاجم، با نام «آرش کمانگیر و دیگر اسطوره‌های جهان» با او به گفتگو نشسته‌ایم.

یادآوری می‌شود مراسم رونمایی از این کتاب، ساعت ۱۶ روز پنجشنبه ۱۲ اسفند با حضور چهره‌هایی مانند میلاد وندایی، مهدی حجوانی، محمد رحمانیان و علی‌اصغر توفیق، در عمارت روبرو واقع در خیابان انقلاب (شرق به غرب)، نرسیده به چهارراه ولیعصر، بن‌بست کیانپور، پلاک ۷، برگزار می‌شود.

* با توجه به مطالعاتی‌ که در زمینه اسطوره‌ها انجام داده‌اید، مایلم معنای اسطوره را از نگاه شما بشنوم.

به طور کلی، اسطوره‌ها روایاتی بسیار قدیمی هستند که منشا اتفاقات و عقاید انسان‌های باستانی را شرح می‌دهند؛ طوری که از چرایی‌های اولیه و قدرت‌های دنیای خدایان و ایزدان صحبت می‌کنند. دنیاها و شخصیت‌هایی دارند که در ذهن بشر خلق شده‌اند تا زندگی را برایش ساده‌تر کنند یا به اندیشه بشر دوران کهن، امید نجات از بلاها را ببخشند. به بیانی، اسطوره‌ها پاسخ‌های ذهنی بشر هستند به هر آنچه نمی‌داند و نمی‌بیند. در دسته‌بندی آنها، با برخی از روایات مواجه می‌شویم که صرفاً زاده تخیلات بشر هستند و برخی دیگر برداشتی تاریخی از وقایع دارند و قهرمانان آنها قهرمانان ملی یک منطقه و سرزمینی واقعی، شناخته شده‌اند. اما به هر حال رنگ تخیل و قدرت‌های مافوق بشری چنان در آنها زیاد است که به آنها رنگ و بویی عجیب از عالمی غیرانسانی و قدسی می‌بخشد.

* مبدا پیدایش اسطوره از کجا نشات می‌گیرد؟

عده بسیاری زمان پیدایش اسطوره‌ها را قبل از پیدایش خط و کتابت می‌دانند، یعنی دوران قبل از تاریخ. در نتیجه اسطوره را به بی‌زمانی و مبدأ نامشخصی مربوط می‌دانند. در هر صورت اسطوره‌ها زبان به زبان و سینه به سینه از بی‌زمانی‌های بشر نقل شده‌اند و به روزگار ما رسیده‌اند و در این ضمن، دچار تغییر و تحولات بسیار شده‌اند.

عده‌ای آنها را به صورت واقعه‌ای اتفاق نیفتاده (غیرواقعی) و عده بسیاری همان نقل‌ها را از تاریخ و حوادث واقعی می‌دانند و این بدان علت است که گاه رویدادی کهن در دنیای واقعی رخ داده و با نقل سینه به سینه به دنیای غیرواقعی و تخیلی وارد می‌شود و همگان می‌پندارند که این رویداد ساخته ذهن بشر است و نتیجه آن عدم اطمینان از تاریخ ارسطوره‌هاست. همچنین در طول زمان‌ها هر نقال و راوی برای خودش مشخصاتی به داستان و قهرمان افزوده و برای سایرین بازگو کرده است. روح و اندیشه هزاران هزار مرد و زن در این روایات وجود دارد. بسیاری از آنها رنگ سرزمین‌های متعددی را به خود دیده‌اند و با زبان و لهجه قوم‌های مختلف، به حیاتشان ادامه دادند. لذا با توجه به این همه تغییر و تبدل کار بسیار دشواری است که مبدا پیدایش یک اسطوره را فهمید.

* از آنجا که مخاطب  «آرش کمانگیر و دیگر اسطوره‌های جهان» نوجوان، است، به نظرتان چرا خواندن و شناخت اسطوره‌ها با گذشت این همه سال برای امروزی‌ها لازم است؟

در ذهن اغلب مردم تعریفی از روایات اساطیری وجود دارد که آن‌ها را هم ردیف با قصه و سخن‌های باطل قرار می‌دهد. اما حقیقت این است که همین سخنان به ظاهر باطل و کذب، آئین و جهان‌بینی اقوام پیش از ما را نشان می‌دهد و نمی‌توانیم چشممان را روی آنها ببندیم. یک قوم برای شناخت خودش و پیشینه‌اش و حتی برای محک زدن راستی اعتقادات دوران معاصرش نیاز به دانستن این روایات دارد. تا شاید حتی همین امروز هم بتواند با دیدن روند پیشرفت فکری، خودش را از دامن خرافات و سخنان باطل رها کند. سخنان و عقایدی که شاید همین امروز هم می‌تواند روی آنها پافشاری کند اما پشتوانه‌ای مستحکم از نظر منطقی و تحلیل علمی ندارند.

یک ملت باید بتواند با خودش، تفکر و روح جمعی اش روبه رو شود. البته این بدان معنی نیست که تک‌تک افراد جامعه باید اساطیر را از حفظ باشند و تحلیل کنند. پافشاری بر این عقیده به دلیل علاقه به این علم، خودش یک شوخی بزرگ است. اما گمان می‌کنم کسانی که هر جای این دنیا رسالتی بر دوش گرفته‌اند و مسئولیتی دارند، باید با حداقل‌ها آشنا شوند و نسبت به گذشته یک سرزمین بی‌تفاوت نباشند. کسانی که با علوم انسانی سروکار دارند، نمی‌توانند اندیشه جمعی، آئین‌ها و آداب یک سرزمین را نادیده بگیرند. برای درمان خیلی از زخم‌ها نیاز به گذشته داریم. برای پیشگیری خیلی از بیماری‌ها نیاز به شناخت داریم. معلمی خوب است که برای دادن الگو به دانش آموزانش، قهرمانان ملی را بشناسد.

* کتاب خود را چگونه توصیف می‌کنید؟

برخلاف آنچه تا اینجا صحبت از پیچیدگی‌ها کردیم، این کتاب خیلی ساده است و برای مخاطب نوجوان به نگارش درآمده است. از بیست و دو روایت، پنج روایت از ایران نقل شده و مابقی متعلق به سایر کشورهاست.

* چه مشخصاتی اسطوره را به دنیای داستانی کودک و نوجوان پیوند می‌زند؟

در دنیای کودک و نوجوان به کارگیری قدرت تخیل و داستان پروری به عملکردی روزمره تبدیل شده است. می‌توانند ساعت‌ها با یک تکه چوب بازی کنند و آن را جادویی‌ترین چوب دنیا بدانند که همه آرزوها را برآورده می‌کند. در دنیای آنها همه چیز عمیق‌تر، پررنگ‌تر و موثرتر از آنچه بزرگسالان می‌بینند، جریان دارد. تمام رویدادها، تمام عواطف و احساسات و تمام اندیشه‌ها... تمام خودشان و محیط اطرافشان.

از این رو مشخصات داستانی، فضاسازی و شخصیت پردازی که اساطیر با خود دارند، می‌تواند برای این سنین جذاب باشد. مرز بین انسان و موجودات دیگر از بین می‌رود و همه در یک سطح قرار می‌گیرند. همه موجودات قدرت تفکر و بیان پیدا می‌کنند. همه برای خود خواسته‌ها و رازهایی دارند. به همه موجودات، همه گیاهان و حیوانات و حتی غیرجانداران صفات انسانی و طرز تفکر انسانی بخشیده می‌شود. قهرمان پروری و الگوسازی دنیای اساطیر به دلیل قدرت‌های مافوق بشری جذابیتی ویژه دارد.

از طرفی این روایات جذاب می‌تواند کارکرد پرورشی و تعلیمی نیز داشته باشد؛ پرورش قدرت تخیل، قهرمان پروری، احساس وطن دوستی، تفکیک مرز خیر و شر، شناخت قهرمانان ملی، داشتن آگاهی از پیشینه خود! و شاید مهمتر از همه اثرش را در دوران بزرگسالی ببینیم؛ دور ماندن از جهان‌بینی‌ها و عقایدی که برپایه خرافات گذارده شده است. پرورش نسلی که با آگاهی از همین روایات تخیلی می‌تواند از تعصبات بی پایه در امان باشد و خودش را از جهل خودش حفظ کند و در دنیایی بدون تعصب‌های کورکورانه، مهربانی بیشتری میان آدم‌ها رشد می‌کند.

نظر شما