شناسهٔ خبر: 48844 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت شمس لنگرودی از ۱۰ سال سکوت شعری

شمس لنگرودی از چرایی سکوت‌ ده‌ساله‌اش در شعر سخن گفت.



 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛  این شاعر پیشکسوت در حاشیه مراسم امضای کتابش در شهر کتاب مشهد اظهار کرد: هرکسی برای موفقیت در هر حوزه‌ای از کُشتی گرفته تا موسیقی، باید دوره‌ای بیند؛ اما عده‌ای فکر می‌کنند شعر از این قاعده جداست.

او در ادامه متذکر شد: عده‌ای گمان می‌کنند شعر تنها دردِدل است و با یک ناراحتی خانوادگی و یک سیگار می‌شود شعر گفت.

شمس لنگرودی دلیل ۱۰ سال سکوت شعری خود را نیز همین علت دانست و تصریح کرد: اواخر دهه ۶۰ فهمیدم شعر جدی‌تر از چیزی است که فکر می‌کردم. ۱۰ سال کلنجار رفتم تا بفهمم شعر چیست. در حافظ و سعدی که دقیق‌تر شدم فهمیدم داستان به این سادگی نیست.  

او درباره داشتن پشتکار در شاعری خاطرنشان کرد: پشتکار یعنی این‌که باید دقیقا بدانی ساز و کار شعر چیست. از فاکنر پرسیدند در داستان‌نویسی استعداد مهم‌تر است یا پشتکار؟ گفت ۹۹ درصد استعداد و ۹۹ درصد پشتکار است.

شمس لنگرودی افزود: شاملو نیز مصاحبه‌ای در اواخر عمر داشت که می‌گفت تازه دارم می‌فهمم شعر چیست. اوایل این حرف را جدی نگرفتم اما بعد دیدم شعر همین است. شعر دردِدل نیست.

این شاعر و پژوهشگر که این سال‌ها به عنوان بازیگر نیز به فعالیت پرداخته است درباره حضورش در سینما اظهار کرد: من دنبال بازیگری نبودم و بازیگری را نیز به خاطر شعر دنبال کردم.  

او گفت: در ۲۴ سالگی مقاله‌ای از نیما یوشیج خواندم مبنی بر این‌که اگر قرار است از سنگ صحبت کنیم باید به سنگ تبدیل شویم. بعدتر مطلبی از نرودا خواندم که می‌گفت من الکی از سنگ صحبت نمی‌کنم، کف رودخانه می‌نشینم و با لمس سنگ‌ها از آن‌ها صحبت می‌کنم، این‌گونه است که می‌توانم تاثیر بگدارم. من نیز به همین دلیل در کلاس‌های بازیگری به نام آناهیتا شرکت کردم که در آن‌جا شناخت حس را تدریس می‌کردند.

شمس با بیان این‌که رمان‌نویسی را نیز این‌گونه دنبال کرده‌ است، گفت: واقعیت این است که جز شعر دنبال کار دیگری نرفتم و با اتفاقات کشیده شدم. من حتی خود را رمان‌نویس هم نمی‌دانم.

او در ادامه بیان کرد: سال‌های دهه ۶۰، برای من مثل بسیاری دیگر سال‌های سختی بود. با بی‌کاری و فقر دست و پنجه نرم می‌کردم. در اوج گرفتاری‌ها در خیابان تبلیغ فالگیری را دیدم و با خودم فکر کردم آیا قرار است این چیزها ما را نجات دهد؟ یاد داستانی در کودکی نیز افتادم که دنبال جن بودم. این دو مسئله با هم ترکیب شد و احساس کردم اتفاقا گویا مسئله اساسی زندگی ما همین است. در دنیای جن‌زده‌ای به سر می‌بریم و به خاطر همین است که همه چیز فلزی است؛ به همین دلیل شروع به نوشتن رمان کردم. سال‌ها طول کشید تا سروسامانش دادم و «رژه بر خاک پوک» درآمد.

این پژوهشگر اظهار کرد: تحقیقاتم نیز این‌گونه بود. برای محقق شدن سراغ تحقیق نرفتم بلکه تنها به دنبال پاسخ دادن به سوالاتم بودم.

شمس لنگرودی تصریح کرد: شعر مثل هرکاری نیاز به یادگیری دارد. من دنبال شعر ساده نیستم بلکه به دنبال شعر سهل و ممتنع هستم؛ شعری که در ظاهر همه متوجه شوند اما برای فهمیدن مفهومش نیاز به تفکر باشد.

او خاطرنشان کرد: شعر علاوه بر خیال به ادبیت نیاز دارد و این حتی مهم‌تر است. مثلا سعدی که می‌گوید «از در درآمدی و من از خود به در شدم» تماما نشان از آشنایی بالای او با زبان است.

شمس لنگرودی گفت: در ادبیات معاصر ما دو شاعر هستند که ادبیت، شعر آن‌ها را برجسته می‌کند. شاید جوهر شعری چندانی نداشته باشند اما ادبیت دارند و این کار هرکسی نیست؛ نیاز به تسلط بالایی بر زبان دارد و اخوان و شاملو در این دسته هستند.

نظر شما