شناسهٔ خبر: 48926 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

زمانی برای دگرگونی/ نگاهی به فراغت ایرانیان در زمان های دور

 ایرانیان، زمان‌های فراغت خود را در گذشته با چه تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی می‌گذراندند؟

فرهنگ امروز/پرستو رحیمی: زمانی‌که از تفریح، بازی و سرگرمی سخن به میان می‌آید، این مساله، زمان‌های فراغت و مقوله  زمان را نیز در خود نهفته و همراه دارد. زمان و اوقات فراغت در گذشته به مفهوم کنونی مورد نظر نبود. طبقه‌های فرودست جامعه بیش‌تر زمان خود را به کوشش برای معاش اختصاص می‌دادند؛ آنان با توجه به کمبود امکانات و نیز ناتوانی اقتصادی امکان برنامه‌ریزی ویژه برای زمان‌های بیکاری خود نداشتند. وضعیت طبقه‌های فرادست جامعه اما متفاوت بود؛ اعیان و اشراف افزون بر دارایی و توانایی اقتصادی و امکانات برای گذراندن زمان‌های فراغت از کار، زمانی بیش‌تر در اختیار داشتند تا به تفریح، بازی و سرگرمی بپردازند. آن‌ها می‌توانستند در باغ‌های خود گشته یا به سفرهای بیرون از کشور بروند؛ همین مساله امکان آشنایی بیش‌تر با گونه‌های تفریحات و سرگرمی‌های نوین را برایشان فراهم می‌آورد. این البته بدان معنا نیست که سرگرمی‌هایی ویژه در میان قشر ضعیف جامعه وجود نداشته است؛ توده مردم در هر حال همواره به چگونه گذراندن زمان‌های شبانه‌روز خود نظر داشته‌اند اما در تاریخ معاصر ایران به ویژه از دوران مشروطه بدین‌سو به ویژه با دگرگونی‌هایی بنیادین که در روزگار پهلوی اول در جامعه ایرانی رخ داد و اسباب و وسیله‌های نوین سرگرمی به کشور راه یافت، اختلاف سطح تفریح‌ها و سرگرمی‌های طبقه‌های گوناگون جامعه تشدید و البته آشکار شد.
قصه‌پردازان و مساله‌گویان صفوی  در میدان نقش‌جهان
شیوه گذراندن زمان‌های بیکاری در میان قشرهای گوناگون جامعه تا پیش از آن، در دوره قاجار، با وجود اختلاف طبقاتی، به دلیل نبودِ امکانات و وسیله‌های سرگرمی و تفریح تفاوتی چندان نداشت. این تفریح‌ها همچنین بیش‌تر گروهی بود و به عیدها و جشن‌های ویژه ملی و مذهبی محدود می‌شد. آذین‌بندی و چراغانی و اجرای نمایش‌هایی در شهر که بیش‌تر به دستور پادشاه در عیدهای گوناگون صورت می‌گرفت که با اجازه آمدن مردم به کوچه و خیابان‌ها همراه می‌شد، یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌ها به ویژه در دوران صفویه به شمار می‌آمد. سفرنامه‌نویسان و جهانگردان اروپایی که در دوران صفویه به ایران آمده‌اند به نمونه‌هایی بسیار از اینگونه تفریح‌ها اشاره داشته‌اند. مهم‌ترین این نمایش‌ها که در میدان‌های بزرگ شهر برگزار می‌شد، سرگرمی‌هایی چون چوگان‌بازی، تیراندازی، زوبین‌افکنی، قپق‌اندازی، شمشیربازی، انتخاب شاطر، شعبده‌بازی، جنگ با حیوانات درنده، بندبازی و کشتی را دربرمی‌گرفت. میدان نقش‌جهان اصفهان در این دوران یکی از میدان‌های اصلی و مهم پایتخت صفوی بود که چه در زمان‌های عادی چه در عیدهای مذهبی دسته‌هایی پرشمار از مردم را به خود می‌کشاند. آنگونه که منابع تاریخی و سفرنامه‌های جهانگردان روایت کرده‌اند، بندبازان، حقه‌بازان، خیمه‌شب‌بازان، معرکه‌گیران و نقالانی که به نظم و نثر سخن می‌ساختند، قصه‌پردازان و مساله‌گویان، نزدیک غروب آفتاب در میدان نقش‌جهان گرد می‌آمدند و هنر می‌نمایاندند. برگزاری عیدها و جشن‌های مذهبی همچون فطر، غدیر خم، قربان و مبعث در دوران صفویه به دلیل ماهیت دینی حکومت، یکی از تفریح‌های عمده مردم به شمار می‌آمد. مرتضی راوندی در کتاب ارزشمند «تاریخ اجتماعی ایران» در این‌باره می‌نویسد «عید قربان هم برای اهل شهر تفریحی بود. از طرف شاه صد گوسفند تقسیم می‌شد. شتری را هم تزیین کرده و با دم و دستگاه موزیک و عملیات مخصوصی به میدان نگارستان می‌آوردند و هر قطعه آن مخصوص صنفی بود».
بهترین تفریح ایرانیان؛ گوش‌سپردن به صدای آب و تماشای باغ و بوستان
ایران عصر صفوی، جامعه‌ای معمولی حتی بدون اندک مکان‌های تفریحی بود که این مساله در دوره‌های بعد به ویژه روزگار قاجار نیز به چشم می‌آمد، از این‌رو بهره‌گیری از طبیعت در کنار دیگر بازی‌ها و سرگرمی‌های همگانی به ویژه در روزهای جمعه و همراه با خانواده از بهترین تفریح‌هایی بود که هم بزرگان فامیل را کنار هم می‌آورد هم کودکان و جوانان برای انجام بازی‌های گروهی امکانی بیش‌تر می‌یافتند. جملی کارری، سیاح ایتالیایی این دوره در سفرنامه‌اش می‌نویسد «بهترین لذت و خوشی آنها در نشستن کنار جویبار و گوش دادن به صدای لطیف آب و تماشای سبزه باغ و بوستان است و این را سالم‌ترین تفریحات می‌پندارند و بر خلاف اروپایی‌ها علاقه زیادی به گردش و قدم‌زدن ندارند». ژان باتیست تاورنیه نیز از این سخن می‌گوید که تفریح دسته‌جمعی ایرانیان، بیش‌تر نشستن در گوشه‌ای از باغ است؛ او در این‌باره می‌نویسد «ایرانیان و تمامی اهالی مشرق زمین از چگونگی گردش و تفریح هیچ اطلاعی ندارند. خیلی تعجب می‌کنند وقتی که می‌بینند فرنگی‌ها مکرر از ابتدای خیابان باغ به پایین رفته و دوباره برمی‌گردیم و دو سه ساعت این کار را تکرار می‌کنیم. آنها برعکس، فرشی در نقطه‌ای قشنگ و مصفای باغ گسترده روی آن می‌نشینند. تماشای سبزه را می‌کنند و اگر گاهی برخیزند، فقط برای این است که به دست خود میوه از درخت بچینند، زیرا این کار به آنها لذت مخصوصی می‌دهد». به روایت دن گارسیا فیگوئروا، سیاح اسپانیایی، تفریح‌هایی در همه روزهای جمعه در میدان‌های عمومی برای مردم تدارک دیده می‌شد «همه‌ی روزهای جمعه که تعطیل هفتگی ایرانیان و دیگر مسلمانان است بیشتر اهالی شهر در راه دراز و تنگی، در حرکت‌اند، این جمعیت پیاده و سوار به میدان عمومی می‌روند و در این میدان سربازان و اشخاص سرشناس به مسابقه‌ دو و چوگان‌بازی با اسب می‌پردازند که مشق نظامی و تفریح همیشگی آنهاست». اینگونه مراسم به ویژه آذین‌بندی، چراغانی، برگزاری مسابقه‌های اسب‌دوانی، تیراندازی و کشتی، تا دوره قاجاریه همچنان ادامه داشت. بیشتر سرگرمی‌ها تا این زمان و تقریبا تا دوران مشروطه که سرآغاز دگرگونی‌هایی بزرگ در جامعه ایرانی به شمار می‌آمد، همگانی، ملی و خانوادگی بود و برگزاری عیدها یا حتی ورود پادشاه به یکی از شهرهای ایران، زمینه آن را فراهم می‌آورد. روزمرگی و سرگرمی‌های روزانه مردم نیز نشستن در قهوه‌خانه‌ها و چای‌خانه‌ها و گوش‌سپردن به نقالی‌ها، سخنوری‌ها،  شاهنامه‌خوانی و شعرخوانی‌ها بوده که به روایت جعفر شهری تا روزگار واپسین قاجاریه نیز این روند ادامه داشته است. شهری‌ که در دو کتاب ارزشمند «طهران قدیم» و «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» را درباره تفریح‌ها و شیوه گذراندن زمان‌های فراغت مردم تهران به تفصیل نگاشته است، یکی از سرگرمی‌های رایج روزانه مردم و در واقع مردان جامعه ایران دوران قاجار را حضور در قهوه‌خانه‌ها برشمرده است. وی تصریح می‌کند قهوه‌خانه‌چی‌ها از صبح زود فعالیت را آغاز کرده، تا پاسی از شب ادامه می‌دادند. وی در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» می‌نویسد «یکی از اماکن تفریح و وقت‌گذرانی مردم تهران قهوه‌خانه بود و این موقعیت را تا اواخر حفظ کرده بود». یکی از دلیل‌های اهمیت قهوه‌خانه‌ها و چای‌خانه‌ها این بود که هم محلی برای تجمع در فصول مختلف سال را فراهم می‌کرد هم بازی‌های گوناگون رایج آن زمان را در خود داشت و به روایت جعفرشهری «به تمام وسایل و اسباب‌ سرگرمی و رفع حاجت مجهز شده بود». وی باز در این‌باره می‌نویسد «در کنار نقالی، شاهنامه‌خوانی، اسکندرنامه، سمک عیار و امیرارسلان‌خوانی در مواقع عادی قهوه‌خانه، مشاعره و سخنوری و تعزیه و ترنابازی به عمل می‌آمد و تفریحگاه کلی مردم را تشکیل می‌داد». این تاریخ‌نگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم همچنین اهمیت قهوه‌خانه‌ها را از محیطی برای گذراندن وقت و سرگرم‌شدن‌های روزانه فراتر پنداشته، در کتاب «طهران قدیم» برآن است «قهوه‌خانه‌ها مدرسه و مکتب و دبستان و دبیرستان و دانشگاهی بود که شخصیت مردم از خوب و بد در آن شکل می‌گرفت. چه پاتوق دائمی دانشمندان نیز بود که در آن به مناظرات علمی پرداخته و محلی از شعرا، متشاعران و گویندگان در آن به شعرگویی و شعرخوانی و محاورات برخاسته، مکانی که خطاطان خطوط ریز و درشت خود را به مسابقه گذارده، نمایشگران و بازیگران نمایشات و نمایشنامه‌های خود را در آن به اجرا آورده، تعزیه‌خوانان روضه‌ها و مراثی و گویندگان مذهبی مطالب خود را عنوان می‌ساختند». مراسم سخنوری به روایت منابع تاریخی یکی از سرگرمی‌های مهم و جذاب به شمار می‌آمد که در قهوه‌خانه‌ها انجام می‌شد و تماشاچیانی بسیار به خود فرامی‌خواند. شهری در «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» البته تاکید می‌کند منظور از این سخنوری، سخنرانی نبوده است «سخنوری در اینجا نه به معنای سخنرانی و سخن‌پراکنی منثور بود بلکه مجلسی بود که دو حریف مقابل باید تمام مطالب خود را از بای بسم‌الله تا تای تمت با شعر و زبان ادا بکنند». همین ویژگی، آن را برای اجراکنندگان بسیار دشوار ساخته، بر جذابیت آن برای تماشاگران می‌افزود. سخنوری، تشریفاتی ویژه داشت و در هر قهوه‌خانه سالی یک تا دو نوبت در سی تا چهل شب برپا می‌شد. مشاعره نیز افزون سخنوری اجرا می‌شد و کسانی‌که شعرها را از بَر داشتند نزد مردم از احترامی فراوان برخوردار بودند. جعفر شهری در این‌باره روایتی دلنشین دارد «نوع دیگری شعرخوانی بود که با رسمیت کامل اجرا می‌شد و آن نیز چنان بود که دو تن هر یک تبرزینی به دست گرفته، کلاه درویشی بلندی به سر نهاده مقابل هم به تبادل شعر و غزل بپردازند که غالبا این اشعار نیز باید از گفته‌های ناشنیده و شعرای ناشناخته بوده باشد و این عمل ادامه می‌یافت تا یکی از دو طرف تبرزین خود را بر زمین می‌گذارد که نشانه مغلوب‌شدنش بود. همچنین نوعی غزلخوانی یا بیات تهران‌خوانی هم اجرا می‌شد که آوازی بود حزین و بس دلنشین». در کنار سخنوری و مشاعره از شعرسازی هم می‌توان نام برد، با این تفاوت که در شاعران و سخنوران در شعرسازی سروده‌ها و شعرهای خود به ویژه تصنیف‌هایشان را می‌خواندند؛ به روایت شهری «یکی دیگر از سرگرمی‌های مردم در قهوه‌خانه شعرسازی و شعرخوانی بود که شعرا و متشاعران اشعار و ساخته‌های خود را در آنجا برای هم می‌خواندند چه آنجا بهترین مکانی بود که می‌توانستند نظرخواهی و بحث‌وجدل درباره آن داشته باشند». قهوه‌خانه‌ها بدین‌ترتیب با کاربری‌هایی گسترده، یکی از مکان‌های ممتاز و مشخص برای مردان بودند که زمان‌های خود را در آن به سربرند. برنامه‌ها و سرگرمی‌های یادشده البته در همه این قهوه‌خانه‌ها به صورت یکسان برگزار نمی‌شد و از نظر سطح اجرای برنامه‌ها و حضور قشرهای محترم و جلوگیری از ورود اراذل و اوباشان تقسیم می‌شد. قهوه‌خانه‌هایی همچون نایب‌السطنه در بازارچه نایب‌السطنه، یوزباشی شاه‌آباد و باغچه قهوه‌خانه قوام‌الدوله از بهترین نمونه‌های آن در تهران به شمار می‌آمدند. معرکه‌گیران خیابانی و لوطیان، یکی از دسته‌های جامعه بودند که سرگرمی‌هایی در گذرها و کوی‌ها پدید می‌آوردند؛ کسانی که عمدتا در منطقه‌های پایین‌دست شهر فعالیت داشتند. جعفر شهری در «طهران قدیم» در این‌باره می‌نویسد «لوطیان و معرکه‌گیران تعداد زیادی از مردم را اطراف خود جمع می‌کردند و خرس‌رقصان‌ها و بزرقصان‌ها هم در برخی خیابان‌های شهر حضور می‌یافتند که خرس و بز را سر دوپا نگاه می‌داشتند و به راه رفتن وامی‌داشتند. بزرقصان‌ها که بزها را رقصانده سر دو پا راه می‌بردند و معلق‌زدن تعلیمشان داده بر سر تیرشان می‌کردند». کارهای این دسته، نیز مطرب‌های دوره‌گرد همیشگی نبود؛ آن‌ها هرچندگاه در میدان‌ها و خیابان‌ها فعالیت می‌کردند و در واقع سرگرمی‌هایی گذرا و موقت به شمار می‌آمدند که برای چند ساعتی مردم را به دور خود گرد آورده، سپس پراکنده می‌شدند.
... و ناگهان سینما، تئاتر، کافه
بیش‌تر تفریح‌ها و سرگرمی‌های مردم و جوانان تا واپسین سال‌های دوره قاجار و پیش از دوران پهلوی اول و دگرگونی‌هایی گسترده که در جامعه ایران آن روزگار رخ داد، به مواردی اندک محدود شده، ماهیت دسته‌جمعی خود را حفظ کرده بود. تفریح و سرگرمی همچنین با توجه به تمرکز امکانات در میان قشر مرفه جامعه، حالتی انحصاری یافته بود و آنچه به سرگرمی‌ها و تفریح‌های قشر فرودست جامعه بازمی‌گشت، بیش‌تر بازی‌هایی بود که خود پدید آورده بودند. از نخستین سال‌های دهه ١٣٠٠ خورشیدی بدین‌سو با برنامه‌ریزی‌هایی که در فرآیند تجدد و مدرنیزاسیون ایران انجام شد، نیز پیوندهایی بیش‌تر که با جهان غرب به واسطه گسترش وسایل ارتباطی پدید آمد، دگرگونی‌هایی مهم و چشم‌گیر نیز در عرصه سرگرمی‌ها، هم در اسباب و وسایل آن هم به ویژه در ماهیت و مفهوم زمان‌های فراغت و بهره‌گیری از بازی‌ها برای تربیت نسل جوان پدیدار شد. تفریح‌هایی چون روحوضی، سیاه‌بازی و بازی‌های قهوه‌خانه‌ای در این دوران هنوز هم هوادارانی بسیار داشت اما جوانان کم‌کم تئاترها و نمایش‌نامه‌های ایرانی و خارجی را پذیرا شدند. برآمدن و گسترش سینماها، راه‌اندازی رستوران‌ها به ویژه کافه‌ها کمی بعد فضای شهر و نیز ذهن‌های همگان را نسبت به سرگرمی و تفریح به ویژه سرگرمی‌های انفرادی دگرگون کرد. شکل و شیوه تفریح‌ها نشانه‌هایی بسیار از مدرنیته و تاکید بر هویت فردی در آن به همراه داشت. به استناد کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» نوشته جعفر شهری «تا نزدیک سنوات ١٣٠٠ شمسی محل تفریحی به نام سینما وجود نداشت و سینمایشان همان جعبه‌ شهر فرنگ‌های خودمانی بود که عکس‌هایی را از مجلات خارجی بریده پشت هم چسبانده از پشت ذره‌بین‌های بزرگ سه‌گانه که جلوی آن بود نمایش می‌دادند و نمایشات دیگر منحصر بود به تاترهای مطربی روی حوضی و تاترهای سیاسی شعرگونه و مانند آن که اولی در مجالس عروسی و ختنه‌سوران، زایمان و مانند آنها انجام می‌شد و دومی‌ها در سالن مهمانخانه گراند هتل در لاله‌زار[،] تا فیلم سینما ظهور نموده نخست در همان سالن گراند هتل و بعد از آن در میدان حسن‌آباد و میدان‌شاپور روی پرده به تماشا گذاشته شد». بهره‌گیری از مکان‌هایی چون سینما، تئاتر و کافه البته در آغاز به جوانان اعیان و اشراف محدود می‌شد، حتی طبقه متوسط نیز تا مدت‌ها از آن بهره‌ای نمی‌توانست گیرد اما رفته‌رفته با افزایش تعدادشان به یکی از ابزارهای مهم سرگرمی‌های اصلی ایرانیان بدل شدند. زنان اما با مخالفت‌هایی که با چنان پدیده‌های نو می‌شد، همچنین با قبحی که در نظر عامه مردم داشت، به آن‌ها راه نداشتند. جعفر شهری در این‌باره می‌نویسد «سینما مخصوص مردان و جوانان منفرد بی‌زن و فرزند بود، چه بردن زن و بچه به سینما از معایب بزرگ به شمار می‌آمد چه از ابتدا بی‌عفتی این پدیده فرنگی بر همگان ثابت شده بود». این بخش از جامعه با گذر زمان، جای‌گشودن سینماها در لایه‌های گوناگون جامعه و تنظیم امور آن، امکان حضور یافتند «سینما "ایران" اولین سینمایی بود که سالن مخصوص در آن ساخته شده نظم و نسقی در آن برقرار گردید کم‌کم خانواده‌ها در آن راه پیدا کردند و پای زن و بچه به سینما "مایاک" در لاله‌زار باز شد. به تدریج با افزوده‌شدن بر تعداد سینماها منع موقتی که برای قبح احوال آن وجود داشت از بین رفت و مردم توانستند آن را از وسائل سرگرمی قرار بدهند».
بچه‌تاجرهای شیک‌پوش  و جوجه‌فکلی در رستوران
رستوران نیز که برگرفته از آشنایی با غرب پدید آمده بود، جایی برای گذراندن شبانه‌های مردم به ویژه در تهران شد. بساط غذاخوری‌های سنتی چلویی و کبابیِ روی سینی و مجمع کم‌کم برچیده شد و زنانی که در آن غذاخوری‌ها راه نداشتند این بار با مردان به همراه هم بر صندلی و پشت میز رستوران‌ها نشستند. جعفر شهری با اشاره به یکی دو نمونه از این رستوران‌ها در خیابان علاءالدوله تهران، آمدن زن و مرد با هم به این رستوران‌ها و نشستن‌شان پشت یک میز در کنار یکدیگر را رخدادی بی‌سابقه در تهران برمی‌شمرد. کافه‌ها نیز که بیش‌تر متاثر از فرهنگ فرانسوی‌ها در ایران برپا شد، پدیده‌ای شبیه به قهوه‌خانه‌های قدیمی بود که با نوشیدنی‌هایی مانند چای، قهوه و شیرقهوه با قلیان‌های ظریف نی‌پیچ، بستنی و نان‌شیرینی و با بازی‌هایی همچون تخته نرد و شطرنج در تهران آن روزگار رونقی فراوان و هوادارانی سینه‌چاک یافتند. آنگونه که منابع تاریخی گواهی داده‌اند جوانان فرنگ‌رفته و وابستگان سفارت‌خانه‌ها نخستین مشتریان این کافه‌ها بودند، سپس به روایت جعفر شهری آرام‌آرام پای جوانان وطنی مانند بچه‌تاجرهای شیک‌پوش و جوجه‌فکلی به آن‌ها باز شد. این تاریخ‌نگار روایت می‌کند پس از مدتی با توجه به فراوانی مشتریان این کافه‌ها، قنادی‌های خیابان‌ها نیز کم‌کم به طمع افتاده، آنان نیز بخشی از مغازه‌های خود را به صورت کافه‌قنادی درآورده، بر سردرشان تابلوی «کافه قنادی» آویختند.
جاده چالوس و راه جاودانه شمال
نمونه‌های یادشده مهم‌ترین و تازه‌ترین ابزارها و مکان‌هایی به شمار می‌آمدند که از دوران پهلوی اول بدین‌سو در دسته سرگرمی‌های جوانان و خانواده‌های ایرانی جای گرفتند. دگرگونی‌ها فراوان ساختاری نیز در سال‌های بعد پدید آمد که به جوانان امکان می‌داد سرگرمی‌هایی تازه جدا و دور از خانواده، همراه با دوستان بیازمایند. پایه‌گذاری موزه‌ها همچون موزه ایران باستان در سال ١٣١٦ خورشیدی یکی دیگر از کنش‌هایی بود که ابزارها و نهادهایی نوین برای گذراندن زمان‌های فراغت پدید می‌آورد و بازدیدکنندگانی بسیار را به خود می‌کشاند. شاید در کنار همه آنچه گفته شد اشاره به دگرگونی‌ها در زمینه وسیله‌های ارتباطی، ساخت راه‌های زمینی مانند جاده چالوس و گسترش وسیله‌هایی چون ماشین، قطار و هواپیما بتواند ما را به قلمروی دگرگونی مفهوم تفریح و سرگرمی در ذهن ایرانیان راه بنمایاند. در دوره تازه، تفریح‌های مردم دیگر به یک مکان، خویشان و خانواده محدود نبود، که، معنای تازه آن مفهومی را می‌رساند که با شهرنشینی همنشینی داشت. سفر در این دوران به یکی از تفریح‌های اساسی جوانان بدل شد. همه آنچه البته آمد، به جنبه‌های مجاز عرفی، شرعی و قانونی تفریح‌ها در گستره جامعه ایرانی اشاره داشت. منابع تاریخی نمونه‌هایی بسیار نیز از گستردگی و فراوانی تفریح‌ها و سرگرمی‌های غیر مجاز و خلاف عرف، شرع و قانون را گواهی کرده‌اند؛ نمونه‌هایی چون شراب‌خواری، قماربازی یا سرک‌کشیدن به مکان‌هایی همچون «شهر نو»، که البته پرداختن به آن‌ها به فرصتی دیگر نیازمند است.

زنان  خوردن و خندیدن، قهوه و قلیان
سرگرمی‌های زنان به دلیل محدودیت آنان برای حضور گسترده در اجتماع یا مکان‌هایی چون قهوه‌خانه‌ها از مردان محدودتر بود. تفاوت‌هایی عمده همچنین میان سبک زندگی زنان طبقه‌های مرفه و فرودست وجود داشت که به گونه‌ای بارز تفریح‌ها و سرگرمی‌های آنان را نیز دربرمی‌گرفت. زنان طبقه‌های پایین بیش‌تر وقت خود را در خانه گذرانده یا با همسایگان به گفت‌وگو نشسته‌، به کارهای روزانه منزل می‌رسیدند و گاه با گشتی کوتاه در بازار نیازمندی‌های خانه را برمی‌آوردند. زنان طبقه‌های مرفه اما وضعیتی بهتر داشتند. بسیاری از زنان اعیان و اشراف از کودکی، زبانی خارجی فرامی‌گرفتند؛ همچنین کارهای مربوط به آشپزی و شیرینی‌پزی می‌آموختند که یکی از ویژگی‌های لازم و ضروری زندگی آنان برشمرده می‌شد. زنان به استناد منابعی چون سفرنامه‌ها و کتاب پربرگ و ارزشمند «تاریخ‌اجتماعی ایران» نگاشته مرتضی راوندی، جز در میهمانی‌ها و اجتماع‌های خانوادگی حضور نداشتند و سرگرمی‏ آنان در خانه، سخن‌گفتن و خوردن و خندیدن، گاه نیز رقص‌ها و آوازهای تنها و بی‏مرد بود. به ویژه زمان‌های بانوان حرم سلطنتی بیش‌تر به خوردن و خفتن و پرگویی و تنبلی می‏گذشت، از آن‌رو که انجام کارهای خانگی را با شان و مقام خود همخوان نمی‌دانستند. گاسپار دروویل، افسر فرانسوی در دوره فتحعلی شاه قاجار در کتاب «سفر در ایران» می‌نویسد «زنان معمولا اوقات فراغت را روی قالی‌های بسیار زیبا و در مقابل پنجره‏هایی که در پایین آن حوض آبی قرار دارد می‏گذرانند و تا موقعی که هوا خنک شود، در آن‏جا قلیان می‏کشند، قهوه می‏نوشند و به دید و بازدید می‏پردازند». وضعیت کودکان نیز همینگونه بود. جامعه و زندگی در آن روزگار برای آنان تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی ویژه تدارک ندیده بود. به روایت احمد متین‌دفتری آنگونه که در نوشتار «بازی و سرگرمی‌های کودکان» آمده است «برای کودکان و نوجوانان تفریحی وجود نداشت، از پارک‌های عمومی یا باشگاه‌های تفریحات سالم یا کتابخانه خبری نبود ... تهران پارک عمومی نداشت»؛ بیش‌تر زمان‌های فراغت پسربچه‌های طبقه فرودست به همین دلیل در کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌گذشت. نویسندگان نوشتار «بازی و سرگرمی‌های کودکان در ایران» بازی‌های عمده این کودکان را در گذشته، سنگ‌بازی، نی‌سواری، کبوترپرانی، قاپ‌بازی، گردوبازی، شاه-وزیربازی یا الک‌دولک‌بازی برشمرده‌اند «در حالیکه خانواده‌های اعیان و اشراف جز در روزهای خاصی مانند ایام محرم آن هم با همراهی خدمه خانه اجازه حضور کودکان خود را در کوچه و خیابان نمی‌دادند و با خرید اسباب‌بازی، رفتن به باغ و تامین شرایط مطلوب امکان گذراندن اوقات فراغت کودکانشان را در داخل خانه فراهم می‌کردند». بنابر روایت آن نوشتار، فرزندان اعیان و اشراف آرام‌آرام با سفر به اروپا صاحب اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌هایی شدند که نمادی از تشخص اجتماعی این افراد به شمار می‌آمد و آنان را از کودکان طبقه فرودست متفاوت و جدا می‌کرد. گونه‌های تفریح‌ها با دگرگونی فصل اندکی تغییر می‌یافت. برخلاف زمستان‌ها که جوانان و مردان از سرمای هوا به قهوه‌خانه‌ها سرازیر می‌شدند، سرگرمی دلخواه عصرهای تابستان به روایت جعفر شهری در «طهران قدیم» گشت‌وگذار در خیابان‌ها و باغ مروی در بازارچه مروی، باغچه خیابان عین‌الدوله، اکبرآباد باغشاه و خیابان‌های پردرخت مانند عین‌الدوله و باب همایون و امیریه بود. زنان نیز پیش از بازگشت مردان به خانه، وسایل لازم را تهیه کرده، به پشت‌بام می‌بردند تا از هوای گرم درون خانه نیز بگریزند. این پشت‌بام‌نشینی‌های شبانه تابستان به نوشته شهری، برای همگان جذاب بوده «با خوش‌وبش‌کردن‌ها و تکه‌همسایگی برای هم فرستادن‌ها و دور هم جمع‌شدن‌های صمیمیشان صفای هوس‌انگیز می‌بخشید. و نیز پشت‌بامی برای گفت‌وشنید و قصه‌گویی و شعر و غزل‌خوانی و کتاب‌خوانی. همراه بوی عطرآگین کاهگل‌های کهنه آب‌خورده و موقع خواب تماشای آسمان شفاف و ستارگان درشت تا نزدیک خوابشان شده به بستر بروند».

منبع: شهروند

نظر شما