شناسهٔ خبر: 49083 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

باغ آرزوها/ یادی از پرویز بشردوست

 پرویز بشردوست، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر در آخرین روزهای سال ٩٥ با زندگی در ٦٦سالگی وداع گفت اما تعطیلی روزنامه مانع از آن شد که دست‌کم چندخطی درباره این هنرمند حائز اهمیت بنویسم. او دست‌کم دو نمایش‌نامه ماندگار دارد که در دهه ٥٠ خورشیدی نوشته و بارها اجرا و چاپ شده‌اند.

فرهنگ امروز/ امید اولیایی: پرویز بشردوست، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر در آخرین روزهای سال ٩٥ با زندگی در ٦٦سالگی وداع گفت اما تعطیلی روزنامه مانع از آن شد که دست‌کم چندخطی درباره این هنرمند حائز اهمیت بنویسم. او دست‌کم دو نمایش‌نامه ماندگار دارد که در دهه ٥٠ خورشیدی نوشته و بارها اجرا و چاپ شده‌اند.
اگر بخواهیم حق مطلب را به‌راستی ادا کنیم، باید گفت برای آخرین‌بار نمایش «باغ آرزوها» در تماشاخانه پارین واقع در موزه زمان به کارگردانی مجتبی پیرزاده اجرا شد و در سال ٨٢ نیز دو نمایش‌نامه معروفش؛ یعنی باغ آرزوها و درخت انگور در یک مجلد در انتشارات نیستان روانه بازار کتاب شد. بنابراین چندان خبری از این حضور مؤثر نبوده است چون آنچه باید اتفاق بیفتد در دو دهه ٥٠ و ٦٠ برای بشر اتفاق افتاده است.
دکتر قطب‌الدین صادقی از بشردوست در مقام هنرمندی خوش‌فکر و بااستعداد عرصه تئاتر یاد می‌کند که اقشار ستمدیده شهری را در آثارش منعکس می‌کرد و تئاترش بی‌واسطه، صمیمی، معترض و دراماتیک بود.
صادقی به زمانی که دانشجو بود و نقد می‌نوشت در دهه ٥٠ اشاره می‌کند که روزی به دیدن نمایش پرویز بشردوست رفت که همراه با محمد صالح‌علاء به صورت حیرت‌انگیزی بازی می‌کرد و به این صورت اولین دیدارش با او بعد از پایان نمایش باغ آرزوها شکل گرفت. سپس صادقی برای تحصیل به خارج رفت و وقتی برگشت دیگر بشردوست را ندید تا اینکه یک روز برای کاری به بانک ملت دعوت شد و پرویز را در آنجا دید و بسیار متأسف شد، زیرا او می‌توانست بسیار در عرصه تئاتر بدرخشد اما به خدمت بانکداری درآمده بود. صادقی از او بسیار گله کرده چون بشردوست را دوست داشت. از او پرسید چرا از رؤیاهایش دست کشیده و واقعیات را قبول کرده و او از سختی‌هایی گفت که همه ما با آن مواجهیم.
باغ آرزوها
نمایش‌نامه «باغ آرزوها» درواقع رؤیاپردازی‌های دو جوان بر آمده از یک جامعه بیمار را به تصویر می‌کشد که از فراهم‌کردن ساده‌ترین شرایط زندگی عاجز هستند.  این نمایش نخستین‌بار در سال ٥٣ با بازی و کارگردانی محمد صالح‌علاء و به قلم و بازی پرویز بشردوست در موزه «آب‌انار» اجرا شد. این نمایش بعد از انقلاب با اندکی تغییر و بازنویسی و با بازی فخرالدین صدیق‌شریف و پرویز بشردوست بار دیگر در مجموعه تئاتر شهر اجرا شد. باغ آرزوها دربرگیرنده آرزوها و آمال انسانی است. شاید به‌نوعی بیانیه انسان است درخصوص مفاهیم عمیق بشری ازجمله خوشبختی، زندگی، بشریت و... از همین‌رو مورد استقبال قشرهای مختلف مردم و دانشگاهیان قرار گرفت. نمایش بارها و بارها در شهرستان‌ها و در پلاتوهای دانشگاه‌های تئاتری روی صحنه رفت. دلیل عمده این استقبال سادگی متن، نداشتن دکور خاص و داشتن شخصیت‌های کم بود که آن را برای اجرا در محیط‌های تجربی بسیار مناسب می‌کرد. اما نمایش‌نامه نوشته‌شده تنها نیمی از راه نرفته است و نیمی دیگر در هنگام اجرا طی می‌شود. داستان به‌صحنه‌رفتن هر نمایش مستقل از داستان نگارش آن است. بشردوست دراین‌باره گفته است: «در سال ٥٣ متن نمایش را به سالن‌های زیادی برای اجرا ارائه کردم اما هر دفعه جواب منفی شنیدم. یک روز بر حسب اتفاق به موزه آب‌انبارها در محله سیداسماعیل رفته بودم که فکر کردم آنجا و روی یکی از حوض‌های موزه جای مناسبی برای اجرای نمایش است. برای همین موضوع را با محمد صالح‌علاء در میان گذاشتم. بالاخره پس از مدت‌ها تمرین نمایش را در آنجا اجرا کردیم. موزه آب‌انبارها متعلق به اوقاف بود و آقای صدرالدین حجازی برای به‌صحنه‌رفتن نمایش زحمت زیادی کشید. به‌این‌ترتیب نمایش باغ آرزوها را برای اولین‌بار در آنجا به روی صحنه بردیم». در سال ٦٦، نمایش باغ آرزوها دوباره به روی صحنه رفت. این‌بار در سالن قشقایی تئاترشهر نمایشی به روی صحنه رفت که از نظر بصری شبیه آثار دیگر نبود؛ یعنی نه دکور بزرگ و پیچیده داشت و نه لباس‌های پرزرق‌وبرق. نه از تبلیغات خاص و ویژه برخوردار بود و نه ستاره‌های سینما و تئاتر داشت. نمایش همچنین داستان ساده داشت که در مکان‌های مختلف اتفاق می‌افتاد.
درخت انگور
درخت انگور عنوان دومین نمایش‌نامه شناخته‌شده از پرویز بشردوست است که در مجموعه گزیده ادبیات معاصر نشر نیستان در سال ٨٢ به چاپ رسیده است. درخت انگور ماجرای دو خانواده همسایه است که در حیاط مشترک آنها، درخت انگوری روییده است. در این نمایش‌نامه ضمن ذکر اوصاف و اختلافات دو خانواده بخشی از روابط خانوادگی آنها نیز بیان می‌شود. با اوج‌گیری اختلافات دو خانواده درخت انگور نیز به‌تدریج رو به خشکی می‌رود. خانواده خیرآبادی قصد دارد درخت را قطع کند، اما خانواده میرزا با پاشیدن آب به زیر درخت، مانع این کار می‌شود و همین امر سبب می‌شود رابطه دوستانه خانواده یک‌ بار دیگر برقرار شود. پرویز بشردوست متولد سال ١٣٢٩ در تبریز بود. فعالیت هنری‌اش را از سال ١٣٤٦ با نمایش‌نامه‌نویسی آغاز کرد. «باغ آرزوها» و «عمو زنجیرباف» دو نمایشی است که بشردوست در دهه ١٣٥٠ منتشر کرد. سال ١٣٥٤ گروه هنری «آژیده» را تأسیس کرد و ضمن سرپرستی، به تدریس عملی تئاتر پرداخت. عموزنجیرباف نخستین نمایش این گروه است که مدت یک ماه در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا اجرا شد. در سال ١٣٥٥ به دعوت علی نصیریان به اداره تئاتر رفت و نمایش «انفارکتوس» را نوشت که شش ماه در خانه نمایش روی صحنه بود. برخی دیگر از نمایش‌نامه‌های او: خبرهای روز، تحویلدار، انفجار، افسانه ماشاالله‌خان و... است او همچنین تعدادی فیلم‌نامه برای مجموعه‌های تلویزیونی نوشته است. پس از بازی در تعدادی مجموعه تلویزیونی در سال ١٣٧٢ سینما را با بازی در «همه دختران من» به کارگردانی اسماعیل سلطانیان تجربه کرد.

روزنامه شرق

نظر شما