شناسهٔ خبر: 49452 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تصویر واقع‌گرایانه از انحصار/ سریال «تابو»، معجونی از سیاست، اقتصاد و عشق

تابو همان داستان تاریک و تأمل‌برانگیز تجار مرموز و وحشی چایی است که همیشه انتظارش را داشتید اما این سریال یک ویژگی خاص دیگر نیز دارد: یک سریال تلویزیونی که گذشته از داستان و شخصیت‌های جذاب و سرگرم‌کننده، با نفوذ به لایه‌های زیرین سیاسی- اجتماعی، سازوکار اقتصاد انحصاری را به‌خوبی درک و تصویر می‌کند.

فرهنگ امروز/ ترجمه هادی آذری: مجموعه تلویزیونی «تابو» یک سریال بریتانیایی با روایتی از سال ۱۸۱۳ و داستان شخصیتی به نام جیمز دلینی با بازی تام هاردی است که بعد از گذران ۱۰ سال زندگی در آفریقا، به‌همراه ۱۴ الماسی که به دست آورده، به لندن بازمی‌گردد تا بیشتر درباره کسب‌وکار به‌ارث‌مانده از پدرش بداند و به دنبال انتقام قتل وی برود. او با ممانعت از فروش کسب‌وکار خانوادگی خودشان به کمپانی هند شرقی تصمیم می‌گیرد امپراتوری خریدوفروش خودش را بسازد درحالی‌که با این کار خود را وارد بازی خطرناکی میان دو کشور آمریکا و بریتانیا می‌کند. در ادامه نگاهی به این مجموعه تلویزیونی خواهیم داشت:
تابو همان داستان تاریک و تأمل‌برانگیز تجار مرموز و وحشی چایی است که همیشه انتظارش را داشتید اما این سریال یک ویژگی خاص دیگر نیز دارد: یک سریال تلویزیونی که گذشته از داستان و شخصیت‌های جذاب و سرگرم‌کننده، با نفوذ به لایه‌های زیرین سیاسی- اجتماعی، سازوکار اقتصاد انحصاری را به‌خوبی درک و تصویر می‌کند. داستان سریال که در سال ١٨١٤ میلادی می‌گذرد، حول مناقشات سیاسی پیرامون انحصارات تجاری می‌گردد. بحث بر سر مسائل کلان است (مثلا تمام چای چین) و دولت‌ها حاضرند به هر روش و وسیله‌ای برای تسلط به این بازار عظیم متوسل شوند. در قلب و مرکز این درام، کمپانی هند شرقی قرار داد؛ یعنی همان نمونه اعلا و کلاسیک یک شرکت انحصاری.
همه‌چیز وقتی شروع می‌شود که جیمز دلینی (با بازی تام هاردی) به انگلستان بازمی‌گردد؛ آن هم در شرایطی که همه فکر می‌کردند او ١٠ سال پیش در حادثه غرق‌شدن یک کشتی بردگان در یکی از سواحل آفریقایی کشته شده است. باوجود تمام نکات مرموزی که درباره او وجود دارد، یک چیز مشخص است؛ او دیگر آن جوانی نیست که در سال ١٨٠٤ لندن را ترک کرد. او حالا انسانی خشن و مشوش است که بعضا با لحن بومیان آفریقایی حرف می‌زند؛ امری که مردمان نژادهراس لندن اشرافی را به‌شدت می‌ترساند. برای پرده‌برداشتن از رازورمزهای ناپدیدشدنش که مسائلی چون تجارت برده، اسرار پنهان خانوادگی و فساد شرکتی را دربر می‌گیرد، باید به دل تاریکی‌ها سفر کرد. در قسمت‌های نخست سریال دلینی را در خدمت کمپانی هند شرقی و مشغول تجارت برده می‌بینیم، اما بعدها متوجه می‌شویم که او این شرکت را ترک و تلاش می‌کند با ساختن امپراتوری خود از آن انتقام بگیرد. اما آیا این حس انتقام به خاطر رنج و ترسی است که در کشتی بردگان تجربه کرده است؟ این چیزی است که پاسخ مشخصی به آن داده نمی‌شود، ولی گاهی او را می‌بینیم که جسدهای بردگان را در خواب می‌بیند. علاوه‌براین، رفتار عجیب، لحن آفریقایی، خالکوبی‌ها و زخم‌هایش چندان سنخیتی با یک نجیب‌زاده محترم ندارد. شایعاتی درباره او دهان‌به‌دهان می‌چرخد که او مدتی را با وحشی‌ها زندگی کرده و حتی به یک آدم‌خوار بدل شده است. اتهامی که به نظر در یک صحنه درگیری بر آن صحه گذاشته می‌شود.
این سریال که ازسوی ریدلی اسکات، کارگردان برنده جایزه اسکار تهیه شده، شماری از بازیگران مستعد بریتانیایی را به خدمت گرفته که تعدادی‌شان را در سریال «بازی تاج‌وتخت» دیده‌اید؛ از آن جمله می‌توان به جاناتان پرایس، دیوید هیمن، نیکولاس وودسن و راجر اشتون گریفیث اشاره کرد. این سریال همچنین دومین تجربه کاری مشترک استیون کینگ در مقام خالق اثر و تام هاردی در مقام بازیگر است که پیش‌تر در مجموعه «پیکی بلایندرز» همکاری موفقی را رقم زدند. برای هاردی به نظر نقش دلینی به‌نوعی ادامه شخصیت قاتل و جانی جان فیتزجرالد در فیلم «از مرگ برگشته» (به کارگردانی ایناریتو) است که به شخصیت بیل استیکس در فیلم «الیور توئیست» شانه می‌زند. بااین‌حال، هاردی در آن کت و شلوار و کلاه سیاه، در نگاه اول، مردی متمدن و بافرهنگ‌تر به نظر می‌رسد که حالا و پس از مرگ پدرش به تنها وارث تجارت کشتی‌رانی خانوادگی‌شان در شمال‌غرب اقیانوس آرام بدل شده است. بااین‌حال، آنچه او به ارث می‌برد دقیقا همان‌چیزی است که کمپانی قدرتمند و عظیم هند شرقی خواستار آن است. رئیس این شرکت کشتی‌رانی فاسد یعنی سراستوارت استرنج (با بازی پرایس) از هیچ اقدامی برای تصاحب مایملک ولینی فروگذار نمی‌کند. این در حالی است که خواهر ناتنی دیلنی یعنی زیلفا (با بازی اونا چاپلین) نیز در سر نقشه‌هایی را برای دارایی‌ها و مایملک پدری‌شان می‌پروراند. البته در ادامه مشخص می‌شود که رابطه دلینی و خواهر ناتنی‌اش بیشتر از یک رابطه ساده خانوادگی است؛ رابطه‌ای عاشقانه که به نظر عنوان مجموعه نیز می‌تواند از آن گرفته شده باشد.  مجموعه تابو به نظر روایت و پیرنگ ساده و سرراستی دارد، بااین‌حال تماشای آن به‌هیچ‌عنوان کار آسانی نبوده و نیازمند توجه و تمرکز شدید برای پیگیری و ردگیری ارجاعات تاریخی، شخصیت‌های متعدد و خطوط داستانی پیچیده است. به‌عبارت‌دیگر، در پس داستان دلینی، داستان‌های فرعی دیگری ازجمله درباره رابطه دولت بریتانیا با آمریکا در جنگ سال ١٨١٢ و تجارت برده در جریان است. البته شخصیت دلینی با بازی چشمگیر هاردی نیز آن‌قدر جذاب و گیرا از کار درآمده که می‌تواند به‌تنهایی شما را با این مجموعه همراه کند. بااین‌حال آنچه این مجموعه را نسبت به سایر سریال‌ها، متفکرانه و خاص‌تر می‌کند، مضمون تقابل میان کسب‌وکار و اخلاقیت فردی است و این ایده که گاهی اوقات آدم‌های عجیب‌وغریب، نه احمق، بلکه افرادی هستند که فقط بیشتر می‌دانند.
اگر بخواهم واضح‌تر بگویم، این سریال نه داستانی درباره اتفاقات عجیب‌وغریب و جالب بازار آزاد، بلکه درباره شرارت‌ها و خباثت‌هایی است که افراد برای سود تجاری و منافع شخصی مرتکب می‌شوند. از این لحاظ، این سریال تصویری بسیار واقع‌گرایانه از انحصار در سطحی کوچک ارائه می‌کند. درحالی‌که داستان سریال در سال‌ها پیش می‌گذرد، بااین‌حال سعی شده تا ارتباطی با شکل انحصار در فرهنگ عامه و الگوهای اقتصادی غیرواقع‌گرایانه رقابت امروز نیز ایجاد شود. از این نظر، این مجموعه با اعلام اینکه انحصار امتیاز ویژه‌ای است که دولت اعطا می‌کند، از یک امر ممنوعه (تابو) در فرهنگ عامه تخطی می‌کند.
البته چنین نگرشی به انحصار مسئله جدیدی نیست. این اصطلاح از مدت‌ها پیش به معنای اعطای حقوقی ویژه و اختصاصی به منظور تولید و دادوستد کالاهای خاص در مناطق خاص بوده است. حکمرانان تاریخی به حمایت از شرکت‌هایی خاص برمی‌خاستند؛ مسئله‌ای که به‌نوبه خود آتش رقابت بر سر امتیازات سیاسی را برافروخته‌تر می‌کرد و دود این آتش در نهایت در چشم هیچ‌کس جز مردم نمی‌رفت. به‌عبارت‌دیگر، انحصار حُکمِ مانعی قانونی برای ورود به یک عرصه خاص را داشته و دارد. البته تعریف انحصار به این سادگی نیست، بلکه نشان می‌دهد این اصطلاح در تاریخ اقتصادی چه معنا و مفهومی داشته است.
متأسفانه این درک از انحصار در دنیای هنر به دست فراموشی سپرده می‌شود. در فرهنگ عامه، انحصار در این معنا، موضوع ممنوعه‌ای نیست. درواقع، انحصار در همه‌جا حضور دارد. مشکل اینجاست که هنر پاپ از یکی از این دو مسئله رنج می‌برد: هنر پاپ یا چیزهایی را انحصار می‌خواند که انحصار نیستند یا انحصار را بدون درک و فهمی عمیق و دقیق از آن، به تصویر می‌کشد. مشکل اول به مقوله «شرکت پلید» مربوط می‌شود. برای بسیاری از افراد، یک شرکت بزرگ که رقبای چندانی ندارد، خواه‌ناخواه یک شرکت انحصاری است. سریال‌های معدودی هستند که نشان دهند، این موفقیت در بازار ممکن است به خاطر نبوغ کارآفرینی باشد که از قضا به جامعه خدمت می‌کند. درواقع، به نظر می‌رسد اگر دفتر مرکزی یک شرکت بیشتر از چهارطبقه باشد، حتما باید شرارت یا دست‌هایی پنهان در کار باشد.
خطای دوم این است که گناه انحصارطلبان را به پای بازار آزاد بنویسیم. مهم‌ترین نمونه خود دولت است که انحصار خشونت را در دست دارد، اما این خطا معمولا مستلزم شرکت‌های مالی است که قانون و منافع مشتریان خود را نادیده می‌گیرند. مردم این رفتارها را هرروز در زندگی روزمره‌شان می‌بینند، ولی درباره دلایل و علل آن دچار اشتباه می‌شوند: درواقع به‌جای بازارهای «بی‌قانون»، مردم این رفتارها را پیامدهای امتیازات قانونی می‌بینند که به‌جای منافع مشتریان، از منافع شرکت‌ها دفاع می‌کنند؛ امری که باعث می‌شود مشتریان قدرت چانه‌زنی خود را از دست بدهند.
دراین‌میان، آنچه مجموعه تابو را از اخلاف خود جدا می‌کند، درک و فهم درستی است که از انحصار ارائه می‌دهد. شرکت‌ها و قدرت‌های انحصاری به‌خودی‌خود ظاهر می‌شوند و تنها به خاطر اندازه و بزرگی‌شان «انحصاری» لقب نمی‌گیرند. جیمز دلینی، شخصیت اصلی داستان، وقتی با دولت‌های آمریکا و بریتانیا برای امتیاز انحصاری شرکتش چانه‌زنی می‌کند، به‌خوبی این مسئله را نشان می‌دهد. درگیری او با کمپانی هند شرقی به‌وضوح نشان می‌دهد که چطور یک مرد تنها و کوچک می‌تواند به لطف اعطای یک امتیاز، از بزرگ‌ترین شرکت انحصاری نیز بزرگ‌تر شود.
همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته شد، یکی از ویژگی‌ها و نکات بارز مجموعه تابو این است که سعی می‌کند مسئله انحصار را باوجود داستان تاریخی‌اش، با شرایط جهان امروز پیوند دهد. فراموش نکنیم که همین چند ماه پیش بود که اولین قطار مستقیم میان چین به بریتانیا، به لندن وارد شد. قطار «باد شرقی» که حکم جاده ابریشم جدید چین را دارد، قبل از ورود به لندن در مدت ١٧ روز از ١٠ کشور گذشت. در شرایطی که حضور دونالد ترامپ در عرصه سیاست بین‌الملل، لرزه به اندام جهان انداخته است، شاید شاهد یکی از عمیق‌ترین چرخش‌ها در ژئوپلیتیک جهانی بعد از سقوط دیوار برلین هستیم. برگزیت، ترکیه، بحران پناه‌جویان، دیوارها و حصارهای جدید از مجارستان تا کالای، حملات تروریستی از پرایس تا بغداد، جهان را به جای خطرناک‌تری بدل کرده است. در بحبوحه این بلوای جهانی است که پخش مجموعه تابو از شبکه «بی‌بی‌سی» معنای متفاوتی می‌یابد. همان‌طور که گفته شد، این سریال داستان جیمز دلینی را روایت می‌کند که بعد از ١٠ سال حضور در آفریقا در سال ١٨١٤ به لندن برمی‌گردد و متوجه می‌شود که قطعه زمینی را در ساحل غربی آمریکا به ارث برده است؛ زمینی که از ارزش ژئوپلیتیک بسیاری برای شرکت هند شرقی، بریتانیا و آمریکایی‌ها برخوردار است. دلینی که برای کمپانی هند شرقی کار می‌کرده، درواقع یک خودی است که حالا به یک افشاگر بدل شده است. دلینی جمله‌ای را می‌گوید که می‌توانست از دهان چلسی منینگ یا ادوارد اسنودن خارج شده باشد: «من از کارهای پلید شما خبر دارم چون زمانی بخشی از آن بودم».
درباره خشونت و کشتارهای فجیع این مجموعه مطالب بسیاری نوشته شده است، ولی به نظر تابو یا همان امر ممنوعه سریال چیز دیگری باشد؛ چیزی به‌مراتب مشکل‌سازتر و افشاکننده‌تر درباره دوران تاریک امروز. طبق گفته هاردی، او برای ایفای نقش دلینی، از شخصیت مارلو در رمان «قلب تاریکی» جوزف کنراد الهام گرفته است. مارلو نیز مانند دلینی ازسوی یک شرکت تجاری برای استعمار و بهره‌برداری در آفریقا منصوب می‌شود و وقتی به اروپا برمی‌گردد، به جهان «متمدن» به دیده تحقیر نگاه می‌کند. اگر کتاب کنراد یک درس داشته باشد، این درس این است که استعمارگری فقط باعث بدبختی در کشورهای فقیرتر نمی‌شود، بلکه پیامدهای آن از قبیل افزایش نابرابری، دامن خود کشورهای ثروتمند را نیز می‌گیرد.  آنچه تابو به شکلی بسیار زیبا نشان می‌دهد، لندن در اوایل قرن نوزدهم و روح امپریالیستی آن است که در تضاد با یأس و ناامیدی طبقه کارگر که در شرایطی اسف‌بار به‌سر می‌برند، قرار می‌گیرد. این مجموعه نشان می‌دهد که تفاوت چندانی میان افراد به‌اصطلاح متمدن و وحشی‌ها وجود ندارد: وحشی‌های واقعی نه برده‌های آفریقایی، بلکه، پادشاه بریتانیاست که مثل یک خوک، تخم شترمرغ می‌خورد و همچنین کمپانی هند شرقی که برای به‌دست‌آوردن قلمروهای جدید و استخراج سرمایه آماده است هرکسی را از سر راه بردارد.

روزنامه شرق

نظر شما