شناسهٔ خبر: 49517 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

افسانه‌های کالوینو/ شکل‌های زندگی: نسبت کالوینو با پسامدرن

کالوینو در ١٩٧٦ در سفری به ایران به هنگام بازدید از شهر یزد، جذب آتش مقدسی می‌شود که همیشه روشن می‌ماند. به نظر کالوینو، ‌تنها نگاهی بی‌تفاوت کافی است تا این آتش را به آتشی غیرمقدس مبدل سازد. اما کالوینو به آتش همچون طلسمی کهن می‌نگرد که نه‌تنها الگویی برای زندگی که چیزی از جنس خود زندگی است.

فرهنگ امروز/ نادر شهریوری (صدقی):

کالوینو بر این باور بود که نباید با افسانه‌ها و اسطوره‌ها بدرفتاری کرد، بلکه باید از آنها به عنوان کلیدی برای فهم جهان و انسان بهره گرفت، خود وی چنین می‌کند. کالوینو اگرچه در توصیف افسانه‌های عامیانه بر مهم‌ترین خصلت‌های افسانه یعنی غیرواقعی‌بودن و حیرت‌انگیزبودنشان تأکید می‌کند اما خود از درون افسانه‌های موجود مضامین مهمی برای زندگی واقعی پیدا می‌کند. افسانه‌ها برای کالوینو همچون طلسمی کهن هستند که نه‌تنها می‌توان از آنان الگویی برای زندگی‌کردن یافت که حتی می‌توان از آنان معادلی برای زندگی و جهان پیدا کرد.
کالوینو در ١٩٧٦ در سفری به ایران به هنگام بازدید از شهر یزد، جذب آتش مقدسی می‌شود که همیشه روشن می‌ماند. به نظر کالوینو، ‌تنها نگاهی بی‌تفاوت کافی است تا این آتش را به آتشی غیرمقدس مبدل سازد. اما کالوینو به آتش همچون طلسمی کهن می‌نگرد که نه‌تنها الگویی برای زندگی که چیزی از جنس خود زندگی است. تعریفی که کالوینو از آتش ارائه می‌دهد به واقع تعریفی است که از زندگی ارائه می‌دهد. میان این دو بنا بر باور اسطوره‌ای کالوینو چندان تفاوتی وجود ندارد. «... بی‌شکل، بی‌مرز، که گرم می‌کند و می‌بلعد و ریشه می‌دواند، در چابکی زبانه‌های خیره‌کننده‌اش که هر لحظه رنگ عوض می‌کنند: آتشی که در مرگ کُند هیزم‌ها می‌خرامد، خود را زیر خاکسترهای خاکستری پنهان می‌کند. بال‌های نوک‌تیز خود را بلند می‌کند، شعله‌ور می‌شود و در زبانه‌ای تند خود را رها می‌کند»,١ کالوینو با این نگاه سمبولیک به هستی برای استمرار آن راهی جز برافروختن آتش و یا به تعبیری که خود بیان می‌کند راهی جز برافروختن شعله- راه شعله- ندارد. «برای تمام آنچه در جهان وجود دارد و می‌خواهیم آن را نجات دهیم، صرف وجودشان معنایش همین سوختن است و دیگر هیچ، راه دیگری جز راه شعله وجود ندارد.»٢
همذات‌پنداری آتش و زندگی در نگاه اسطوره‌ای کالوینو ریشه در باورهای کهن به قدمت تاریخ اندیشه، فکر و خیال دارد. بسیاری از شعرا، حماسه‌سرایان و فیلسوفان آتش را جزء وجودی زندگی به حساب می‌آورند. شعر حماسی «آرش کمانگیر» از سیاوش کسرایی نمونه‌ای وام‌گرفته از نگاه اسطوره‌ای به رابطه تنگاتنگ میان آتش و زندگی است. به نظر شاعر نیز همچون کالوینو «زندگانی شعله می‌خواهد»٣ اما قبل از آن شاعر میان زندگی و آتش رابطه‌ای وجودی می‌بیند. او نیز زندگی را همچون آتشی دیرنده پابرجا می‌داند که دوامش به رقص شعله‌هایش است.«آری، آری زندگی زیباست/ زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست/ گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست/ ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.»٤
«شش یادداشت برای هزاره بعدی» از آخرین کتاب‌های کالوینو است. این کتاب حاوی سخنرانی‌های کالوینو در دو سال آخر زندگی‌اش است اما اهمیت این سخن‌ها به افسانه‌هایی بازمی‌گردد که کالوینو به آنها اهمیتی معاصر می‌دهد. او در این افسانه‌ها فرم‌ها و مضامین جدیدی برای زندگی و واقعیت پیدا می‌کند. کالوینو سخن خود را در هر یادداشت از شش یادداشتش با افسانه‌ای کهن آغاز می‌کند. این افسانه‌ها به او برای فهم جهان و انسان به‌گونه‌ای معنادار کمک می‌کنند. هنگامی که کالوینو از «کم‌کردن وزن» و یا سبک‌شدن* می‌گوید مضمون مورد نظرش را با روایت اسطوره‌ای از اسطوره‌های یونان شروع می‌کند. به نظر کالوینو سَبکی در افسانه‌ها در پرسئوس تجسم می‌یابد زیرا پرسئوس به کمک سبک‌ترین چیزها یعنی ابر و باد به جنگ با هیولا می‌رود و در آخر سر از بدن هیولا جدا می‌کند. اما این تمام ماجرا نیست. کالوینو به مقوله سبک‌شدن همچون یک راه‌حل برای دنیای فعلی- هزاره بعدی**- توجه می‌کند.
سنگینی به نظر کالوینو کشیدن باری بر دوش و به معنای عمیق‌تر و فلسفی‌تر متضمن تحمل «بار هستی» است. «بار هستی» نام رمانی مشهور از کوندرا است. کالوینو برای توصیف سبکی و سنگینی به «بار هستی» کوندرا استناد می‌کند. به نظر کالوینو، کوندرا در «بار هستی» ایده جالبی را ارائه می‌دهد. به نظر کوندرا بار هستی در ابتدا باری سبک است که خود را به صورت ایده‌ای باورپذیر نشان می‌دهد. این ایده همچنین متضمن وعده نجات‌بخش است. اما این آغاز ماجراست. باری که سبک به نظر می‌رسد تا بدان حد که می‌توان آزادانه آن را با خود به این طرف، آن‌طرف‌ برد به باری سنگین و آزارنده بدل می‌شود. به نظر کوندرا زمان وظیفه سنگین‌کردن بار هستی را به عهده می‌گیرد، در این شرایط دیگر تحمل بار هستی سخت و دشوار می‌شود.
نوشته‌های کوندرا از جهتی تماما واکنشی به ایده‌های آرمانشهری است. به نظر کوندرا ایده‌های آرمانشهری نیز تماما در ابتدا ایده‌هایی باورپذیر و جالب بودند که خود را به صورت باری سبک ارائه می‌دادند، اما این بار سبک طی زمان به باری سنگین و بس آزارنده بدل می‌شود. «چه زود هرچه را که در زندگی به دلیل سبکی‌اش انتخاب می‌کنیم و از آن لذت می‌بریم تبدیل به ارزشی تحمل‌ناپذیر می‌شود»,٥
به نظر کالوینو تحمل «بار هستی» که «زمان» لایه‌به‌لایه بر آن افزوده سخت است زیرا در این شرایط بار هستی متصلب و انعطاف‌ناپذیر نیز می‌شود. کالوینو در مقابل سنگینی بار هستی ایده سبکی را مطرح می‌کند. از نظرش تنها به مدد «سبک‌شدن» است که می‌توان از سنگینی بار هستی کم کرد. اهمیت خاص کالوینو در این است که او الگوهای سبکی را از دل افسانه‌ها و اسطوره‌های کهن پیدا می‌کند. کالوینو در آستانه هزاره سوم، از افسانه‌های بسیار کهن مدد می‌گیرد. او با کم‌کردن وزن و سبکی تلاش می‌کند تا خود را از بار هستی برهاند. «هربار که گستره بشری دچار سنگینی می‌شود به خودم می‌گویم که به سبک پرسئوس باید به فضای دیگری پرواز کنم، مقصودم به هیچ وجه فرار به عالم رویا یا بی‌منطقی نیست، مقصودم این است که باید دیدم را تغییر دهم، باید دنیا را با چشم دیگری بنگرم، با منطقی دیگر، با امکانات دیگری در شناخت و نقد.»٦
«سَبُکی» اما تنها یکی از راه‌های رهایی از «بار هستی» است. برای کاستن از بار هستی گذشته از سبکی به سرعت نیاز است. مقصود از سرعت «تغییر مواضع» پیاپی است بی‌آنکه به ضرباهنگ متن- موضوع- لطمه‌ای وارد شود. در این جا کالوینو برای روشن‌ترکردن ایده خود از افسانه شهرزاد مدد می‌گیرد. هنر قصه‌گفتن شهرزاد به یک تعبیر از نظر کالوینو همانا تغییر مواضع بدیع و پیاپی است. بدون آنکه خود را از هدف واقعی‌اش دور نگه دارد. «شهرزاد قصه‌ای می‌گوید که در آن قصه کسی قصه‌ای می‌گوید و همین‌طور ادامه دارد. هر شب هنر شهرزاد برای نجات زندگی‌اش در این است که می‌داند چگونه داستانی را به داستان دیگر ربط دهد و چگونه سر موقع داستان را تمام کند. این راز به ضرباهنگ داستان مربوط می‌شود که راهی است برای به دام‌انداختن زمان.»٧
آنچه در باب مقوله سرعت مدنظر کالوینو است نه «سرعت فیزیکی که سرعت ذهن»٨ است. سرعت عمل ذهن برای تغییر موضع‌های سریع و پیاپی امکان خلاصی شهرزاد را فراهم می‌آورد. شهرزاد به مدد «افسانه» و «سرعت ذهن» و یا همان تخیل مرگ خود را تعویق می‌اندازد.
برای کالوینو اما شهرزاد اهمیتی معاصر نیز دارد. «اهمیت معاصر» شهرزاد، آن است که شهرزاد در افسانه‌سرایی خود به اهمیت «گوش» توجه می‌کند. به بیانی دیگر شهرزاد قصه‌های خود را طوری تعریف می‌کند که گوش شنوایی پیدا کند در غیر این صورت افسانه‌های شهرزاد فلسفه‌ وجودی «خود را از دست می‌دهند». «گوش شنوا» افسانه‌ها را بیشتر از پیش شنیدنی می‌کند. شاید افسانه‌ها از آن‌رو افسانه شده‌اند که گوشی برای شنیدن داشته‌اند.
مهم‌ترین رمان‌های کالوینو همواره نشأت‌گرفته از افسانه‌هایند، کالوینو به مدد  تخیل خود آنها را روایت می‌کند: «ویکنت شقه‌شده» افسانه‌ای قدیمی است که در آن کالوینو به افسانه جنگجویی می‌پردازد که در جنگ صلیبی به وسیله گلوله توپ دوشقه (دو نیمه) شده و هر نیمه در بازگشت به روستای خود نقشی مخالف نقش دیگری بازی می‌کند و همچنین «بارون درخت‌نشین» که ماجرایی کاملا تخیلی و برگرفته از افسانه‌هاست که در آن کالوینو به ماجرای سرکشی پسربچه‌ای می‌پردازد که می‌خواهد برای همیشه درخت‌نشین ‌شود. کالوینو در رمان‌های خود از اسطوره‌های کهن مدد می‌گیرد و سپس افسانه‌پردازی می‌کند. اما آنچه کالوینو را از دیگر افسانه‌سرایان متمایز می‌کند و به رویکردش وجهی پسامدرن می‌دهد آن است که گویا وی دنیا را نیز نوعی روایت و افسانه می‌پندارد. افسانه‌ای که می‌توان واقعیت آن را روایت و یا به تعبیر خودش برگ برگ کرد. «واقعیت دنیا در نظر ما متکثر، تیغ‌دار و با ضخامتی پرلایه می‌نماید. مثل یک گفت‌وگو، آنچه در اثر ادبی برای ما مهم است. امکان برگ‌برگ‌کردن آن مثل یک گفت‌وگو بی‌انتها، با کشف ابعاد خوانشی همیشه تازه است».
پی‌نوشت‌ها:
* مقصود از سبکی یا کم‌وزن‌کردن که کالوینو می‌گوید داشتن پاهایی سبک برای پایبندنبودن به یک چشم‌انداز و امکان جابه‌جایی است.
** «شش یادداشت برای هزاره بعدی» یادداشت‌هایی است که کالوینو برای ارائه سخنرانی در آمریکا جمع‌آوری کرده، مقصود از هزاره بعدی آغاز قرن ٢١ است.
١، ٢) شعله در شعله، کالوینو، کاملیا رفعت‌نژاد
٣، ٤) منظومه آرش کمانگیر، سیاوش کسرایی
٥، ٦، ٧) شش یادداشت برای هزاره بعدی، کالوینو، لیلی گلستان
٨) چرا باید کلاسیک‌ها را خواند؟، کالوینو، آزیتا همپارتیان

روزنامه شرق

نظر شما