شناسهٔ خبر: 49773 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پدیدارشناسی روان

یاسپرس در کتاب آسیب‌شناسی روانی عمومی درباره روان‌درمانی همان تحلیل روش و همان معیارهای فلسفی‌ای را به کار می‌برد که در مورد کل روان‌پزشکی مطرح می‌کند. او از دو منبع خارج از روان‌پزشکی استفاده کرد که تأثیر بسیاری در کارش داشت: یکی پدیدارشناسی فلسفی هوسرل و دوم روان‌شناسی نظری دیلتای.

از قرن گذشته تاکنون روان‌درمانی تقریبا هرکسی را به خود مشغول کرده است. گرچه روان‌درمانی از حوزه پزشکی برخاسته اکنون از منشاء خود جدا شده است. درحال‌حاضر روان‌درمان‌گرانی هستند که آموزش پزشکی ندیده‌اند و درعین‌حال پزشکان درمان‌گری هستند که آموزش پزشکی آنان به‌ندرت در کارشان استفاده می‌شود. از این‌رو، موضوعات قابل بحث و مورد مجادله فراوانی در روان‌پزشکی وجود دارد و در میان شاخه‌های روان‌پزشکی، هیچ‌یک در این باب غنی‌تر از روان‌درمانی نیست. اهداف، ذات و روح، روش‌ها، چگونگی عمل و تأثیر روان‌درمانی، موضوعات چالش‌برانگیزی در این حوزه هستند. فلاسفه و متفکران بزرگی به این موضوع پرداخته‌اند و با این چالش روبرو شده‌اند: از فروید و یونگ تا یاسپرس و دیگران. یاسپرس ازجمله فیلسوفانی است که به‌نحوی برابر در روان‌پزشکی بالینی و فلسفه تبحر داشت. او در مقام فیلسوف نیاز به معرفی ندارد: از سال ١٩٢١ تا ١٩٤٨ صاحب کرسی فلسفه در دانشگاه هایدلبرگ و سپس دانشگاه بازل سوئیس و یکی از چهره‌های تأثیرگذار فلسفه اگزیستانسیالیسم بود. مهارت و دانش او در روان‌پزشکی نیز قابل توجه است. او از گروه روان‌پزشکانی بود که در «مکتب هایدلبرگ» تأثیری فراتر از هر مکتب روان‌پزشکی دیگری داشتند. او از سال ١٩٠٨ تا ١٩١٥ به‌عنوان روان‌پزشک فعالیت کرد و ارتباط فعال با این رشته را تا آخر عمر خود ادامه داد و به صورت دوره‌ای عرصه‌های بالینی را بازدید می‌کرد تا خود را درباره موضوعات علمی به روز کند. مشارکت ویژه یاسپرس با تألیف کتاب بنیادی و مشهورش، «آسیب‌شناسی روانی عمومی» صورت گرفت که از زمان انتشارش در سال ١٩١٣ متنی مرجع و اساسی برای روان‌پزشکان بوده است. این کتاب هفت‌بار چاپ شد و از یک مجلد کوتاه اولیه به متن تقریبا ‌هزار صفحه‌ای در ویراست هفتم بسط یافت. در این کتاب جهشی ناگهانی از حوزه‌های روان‌پزشکی و روان‌شناسی به مبانی فلسفی درمان و پژوهش در عرصه روان‌پزشکی رخ می‌دهد. به تازگی بخشی از کتاب حاضر با عنوان «ماهیت روان‌درمانی: ارزیابی انتقادی» به فارسی ترجمه و منتشر شده است. یاسپرس در این کتاب مختصر، با توجه به مبانی فلسفی‌اش به تحلیل روان‌درمانی و موضوعات مرتبط با آن می‌پردازد و معتقد است که در میان شاخه‌های روان‌پزشکی هیچ‌کدام غنی‌تر از روان‌درمانی نیست. برای خوانندگان فارسی‌زبانی که احتمالا وقت یا آمادگی خواندن یک اثر مبسوط و تخصصی در این حوزه را ندارند و به موضوع روان‌درمانی نیز توجه دارند این مجلد مختصر به کار می‌آید. در این کتاب مباحثی همچون روان‌درمانی، روش‌های تلفیقی، محدودیت‌های روان‌درمانی، نسبت معرفت و عمل، نقش شخصی پزشک، رهیافت متفاوت روان‌پزشکی، جنبه عمومی روان‌درمانی و... بررسی می‌شوند.
یاسپرس در کتاب حاضر درباره روان‌درمانی همان تحلیل روش و همان معیارهای فلسفی‌ای را به کار می‌برد که در مورد کل روان‌پزشکی مطرح می‌کند. او از دو منبع خارج از روان‌پزشکی استفاده کرد که تأثیر بسیاری در کارش داشت: یکی پدیدارشناسی فلسفی هوسرل و دوم روان‌شناسی نظری دیلتای. یاسپرس روان‌شناسی توصیفی هوسرل را اخذ کرد و آن را به‌منزله روشی در آورد برای سخن‌گفتن از وضعیت‌های روانی-ذهنی، آنچنان‌که از طریق بیمار تجربه و توصیف می‌شود. از دیلتای نیز تمایز بین فهم تکوینی (همدلانه) ارتباط محتواهای تجربی ذهنی و مدل‌های تبیینی عینی را وام گرفت. ماحصل این مباحث چارچوب مفهومی کتاب را تشکیل داد که در اثر مشاهدات موردی بالینی و تجربی تقویت شد. او روان‌درمانی را اصطلاحی می‌دانست درباره روش‌های درمانی‌ای که از طریق روان انجام می‌شود و هم بر روان تأثیر می‌گذارد و هم بر جسم. از این‌رو، در روان‌درمانی همکاری بیمار همیشه ضروری است. او کارکرد روان‌درمانی را نیز بسیار گسترده می‌داند: از افرادی که گرفتار انواع متعدد نابسمانی شخصیتی هستند، تا بیماران مبتلا به روان‌پریشی خفیف و همه کسانی که از وضعیت روانی خود رنج می‌برند و احساس بیماری می‌کنند و همچنین تقریبا برای همه بیماری‌های جسمی که اغلب با نشانه‌های روان‌نژندی پوشیده شده‌اند و شخص باید با آن‌ به صورتی درونی به توافق برسد. یاسپرس بر این باور بود که روان‌درمانی در عصر حاضر نه‌تنها می‌خواهد به بیماران روان‌نژند، بلکه به کل انسانیت از نظر همه نیازهای روحانی و فردی او کمک کند. از این‌رو، یاسپرس بر وضوح اندیشه در روان‌درمانی اصرار دارد. او بحث خود را به موضوعات فنی و یا یک مکتب ویژه روان‌شناسی محدود نمی‌کند، بلکه روان‌درمانی را به‌عنوان پدیده‌ای واحد و معاصر می‌بیند و خاستگاه‌های آن را در روزگار ما نشان می‌دهد. او روان-آسیب‌شناس وجود انسان را از سه وجه بررسی می‌کند که هر یک از آنها روش‌های مجزای خود را دارند. فهم روان‌شناختی فقط یکی از این روش‌ها است که به وسیله آن می‌توان با کل پدیدهای بسیار متنوع روبرو شد. این وضع به ناگزیر محدودیت‌های معینی دارد: از یک‌سو این محدودیت‌ها با سازوکارهای بیش از حد آگاهانه مربوط به ساختار بدنی شناخته می‌شود که تنها به وسیله روش‌های علمی قابل بررسی است و از سوی دیگر به وسیله ادراک‌ناپذیری هستی، آنچنان که هست، از معرفت ما فراتر می‌رود و تنها با شهود می‌تواند روشن شود. بنابراین یکی از انگاره‌های اصلی یاسپرس این است که اگر قرار باشد عدالت در مورد شخصیت انسان اعمال شود، هر سه روش و رویکرد باید به کار روند اما به دقت از یکدیگر متمایز شوند. او در می‌یابد که عمل و نظریه روان‌درمان‌گرانه به نحوی نامناسب در این خصوص سردرگم است. از این‌رو، سه موضوع را مطرح می‌کند: تبیین علی، فهم ذهنی معنا و ارتباط وجودی. علی‌رغم مباحث تخصصی یاسپرس در زمینه روان‌درمانی، مطالب کتاب حاضر برای کسانی که هم به مسائل فلسفی و هم روان‌شناختی علاقه ‌دارند و در پی اطلاعاتی در این زمینه‌اند مناسب است.

نظر شما