شناسهٔ خبر: 49776 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به آلبوم «طریق عشق»؛ آخرین اثر استاد محمدرضا شجریان راز مانا

توجه به موضوعات بسیار فنی برای نوازندگان گروه و نیز روش‌های آهنگسازی به‌کار گرفته شده از سوی مشکاتیان، علیزاده و لطفی همگی از جمله عناصری هستند که از چشمان نسل‌های بعدی پوشیده نمانده و به‌گونه‌ای می‌توان گروه‌نوازی‌های امروز را ادامه مسیری دانست که با «شیدا» و «عارف» آغاز شد.

فرهنگ امروز/ محمدرضا ساختمانگر.دانشجوی کارشناسی‌ارشد پژوهش هنر:

 «طریق عشق» گرچه جدید نیست، ولی بلافاصله پس از عرضه در صدر پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی در سال ١٣٩٥ قرار گرفت. وضعیت فروش را می‌توان در خیلی از شرایط خاص نیز دنبال کرد، اما بی‌انصافی‌ است که گمان کنیم تنها وضعیت امروز استاد محمدرضا شجریان دلیل اصلی فروش بالای این آلبوم است. با یک نگاه اجمالی به آثاری که در این ٣٧ سال از استاد شجریان منتشر شده است درمی‌یابیم که «طریق عشق» نیز در میانگین آثار سلفی استاد جای دارد. با یک نگاه زیباشناسانه به این اثر، پرده از گوشه‌ای از زوایای هنری آن دوره از فعالیت درخشان گروه عارف برداشته می‌شود. آری، بدون اغراق با یک شاهکار هنری دیگر روبه‌رو هستیم. چرا؟
پیش‌درآمد
«گل‌نوش»، پیش‌درآمد افشاری است ساخته پرویز مشکاتیان که در چارچوب همیشگی آثار شجریان در ابتدای آلبوم شنیده می‌شود. «گل‌نوش» با ریتم شش‌ضربی سنگین (شش‌چهارم) آغاز می‌شود و در ابتدا اشاره‌ای به گوشه «درآمد» و «جامه‌دران» افشاری دارد. جواب سازها روایتی نو از این دستگاه دارند؛ دستگاهی نسبتا مهجور که در گذشته کمتر خواننده یا آهنگ‌سازی به آن رجوع می‌کرد و این کار را سخت می‌کند. البته نبوغ نوازندگان گروه عارف، این گره را باز می‌کند. «گل‌نوش»، در عین سادگی، کار خود را به‌خوبی انجام می‌دهد و حال‌وهوای افشاری را در ذهن شنونده ایجاد می‌کند.  اما لحظه غافلگیری اثر، زمانِ آغاز آواز افشاری است که استاد می‌خواند. پس از پیش‌درآمد و تک‌نوازی سنتورِ مشکاتیان در درآمد افشاری، به‌ناگه صدای استاد شنیده می‌شود که با اکتاو بالا درآمد افشاری می‌خواند. یک لحظه شنونده شک می‌کند که آیا واقعا درآمد است یا از گوشه‌ «قرایی» یا «عراق» شروع شده است. اما پس از اتمام تحریرها، شعر تکلیف را روشن می‌کند:
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود/ ور آشتی طلبم با سر عتاب رود (حافظ)
در نظر داشته باشیم که با یک اجرای زنده مواجه هستیم. اصولا شروع یک آواز، آن هم افشاری، با بالاترین جای صدای یک خواننده در یک کنسرت نشان از چه دارد؟ این تبحر شهریار آواز ایران است. پیگیری آثار شجریان نشان می‌دهد که صحنه برایش جایگاهی ویژه دارد. همواره آنچه در توان دارد در کنسرت‌ها به نمایش می‌گذارد. انگار صحنه مفهومی دیگر دارد.  «علی جهاندار»، از نشان‌داران مکتب استاد شجریان، می‌گوید: «استاد تمام کوچه‌پس‌کوچه‌های مسیر ردیف آوازی ایران را با فرعی‌ها و حتی پلاک قطعات می‌شناسد و...».
در انتهای آواز با یک تردستی، صدا از اوج به بم فرود می‌کند، ولی هنوز در درآمد افشاری هستیم. این اتفاق تنها با سه تحریر رخ می‌دهد.
پس از آن بلافاصله چهارمضراب «دل‌انگیز» ساخته مشکاتیان با ضرب شش‌هشتم نواخته می‌شود. به نظر می‌رسد که این قطعه در استودیو ضبط و بعدا به آلبوم اضافه شده باشد و بین دو قطعه آوازی سنتور و تار گنجانده شده است. آواز افشاری این‌بار با ساز داریوش پیرنیاکان با ورود به گوشه حصار ادامه پیدا می‌کند.
فرود در «جامه‌دران» است و فضا برای اجرای تصنیف «دل مجنون» مهیا می‌شود؛ عینا اتفاقی که در آلبوم «دل‌ مجنون» (١٣٧٠) رخ می‌دهد. به این ترتیب که در آلبوم دل مجنون با بیت: «ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس / کنون ز حلقه زلف به در نمی‌آید» که در گوشه جامه‌دران فرود می‌کند فضا برای اجرای تصنیف آماده می‌شود.
پس از اجرای تصنیف «دل مجنون»، آواز با همراهی نی جمشید عندلیبی و کمانچه اردشیر کامکار ادامه پیدا می‌کند و با مثنوی‌خوانی به اتمام می‌رسد. اما تصنیف «ساقی» اتفاق جالبی است. این تصنیف پیش‌تر در آلبوم «افشاری مرکب» مرحوم ایرج بسطامی ارائه و بارها از صداوسیما نیز پخش شده بود و کسی گمان نمی‌کرد که این تصنیف اجرای پیش‌تری نیز دارد و در انتهای آلبوم و پس از تصنیف «ساقی» بلافاصله تصنیف «جان جهان» اجرا می‌شود. این تصنیف دو سال قبل و در آلبوم «نوا و مرکب‌خوانی» اجرا و منتشر شده بود.
گروه «عارف» و «شیدا»
نسل جوان موسیقی‌دانان ایرانی که عمدتا از فارغ‌التحصیلان و دانشجویان موسیقی ایرانی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بودند پایه‌گذاران این دو گروه محسوب می‌شوند. پس از آمدن ابتهاج به رادیو و برنامه گلها، موج جدیدی از ورود گروه‌ها و نوازنده‌های جوان‌تر به «گلها» شکل گرفت. محمدرضا لطفی پس از جداشدن از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و پیوستن به رادیو، زیر نظر ابتهاج گروهی را پایه‌گذاری کرد که بنابر پیشنهاد سایه، «شیدا» نام گرفت. حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان به‌طور مشترک گروه دیگری را بنیان گذاشتند که باز هم با پیشنهاد سایه، «عارف» نامیده شد. اعضای این دو گروه مدت‌زمان اندکی در رادیو مشغول به کار بودند و در پی واقعه ١٧ شهریورماه ٥٧ (جمعه سیاه) از رادیو کناره‌گیری کردند. پس از آن اعضای دو گروه به‌هم پیوستند و «کانون فرهنگی چاووش» تأسیس شد.  این جریان تا سال‌های ٥٦ و ٥٧ به یک باور مستحکم از نظر ایدئولوژی هنری در ذهن موسیقی‌دان‌های زمان بدل شد که دارای یک مانیفست هنری بود؛ موسیقی‌ای که از سوی شاگردان آقای برومند سعی در ترویج آن داشتند؛ موسیقی عهد قاجار که مبتنی‌بر ردیف‌نوازی بود و از سوی آقای برومند به شاگردانش از جمله لطفی، علیزاده و کیانی و طلایی آموزش داده شده بود.  در اوج فعالیت‌های گروه‌های چپ در سال ١٣٥٦ و آغاز اعتراضات عمومی، اختلافات فراوانی نیز بین گروه‌های هنری و از جمله موسیقی رخ‌ داد. این اختلافات باعث نزدیکی شجریان و مشکاتیان شد. پس از کنسرت «سپیده»، رابطه بین شجریان و لطفی شکراب شد و این باعث نزدیکی او با مشکاتیان شد. همکاری مشکاتیان و شجریان در «گروه عارف» در دهه ٦٠ منجر به انتشار کارهای شاخصی شد که تاریخ موسیقی ایران را ورق زد؛ آثاری چون «بیداد»، «دستان»، «نوا و مرکب‌خوانی» و... .
فرود
توجه به موضوعات بسیار فنی برای نوازندگان گروه و نیز روش‌های آهنگسازی به‌کار گرفته شده از سوی مشکاتیان، علیزاده و لطفی همگی از جمله عناصری هستند که از چشمان نسل‌های بعدی پوشیده نمانده و به‌گونه‌ای می‌توان گروه‌نوازی‌های امروز را ادامه مسیری دانست که با «شیدا» و «عارف» آغاز شد و از سوی شاگردان آنها ادامه یافت و اندوخته‌ای را مهیا کرد تا نسل‌های بعدی بتوانند از آن استفاده کرده و هرکدام در طی طریق خویش دنباله‌رو آن باشند. امروز مشکل بتوان نوآوری‌های اصیل و بدیعی را در عرصه گروه‌نوازی‌ها یافت که منشأ آن در نحوه تفکر و تجربیات گروه‌های «شیدا» و «عارف» نباشد. باید سال‌ها منتظر ماند تا شرایطی مهیا شود که چنین گروه‌هایی در عرصه موسیقی ایران ظهور کنند.

روزنامه شرق

نظر شما