شناسهٔ خبر: 49852 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دل‌باختگی تاریخی به واردات

 جامعه ایران در تاریخ معاصر چگونه شیفته کالاهای غیر ایرانی شد/ پیوند میان تجمل‌گرایی در جامعه ایران و خوگرفتن اقتصاد و اجتماع به واردات


 

فرهنگ امروز/ مهناز نگهی ایران در دوران قاجار، شرایط مناسب اقتصادی نداشت. سلطه استعماری روسیه و انگلستان و گرفتن امتیازهای تجاری به سود بازرگانان و دولت‌های آن کشورها، سیل محصولات خارجی را به بازار ایران روانه کرد. واردات انبوه کالا، ورشکستگی صنایع داخلی و ناتوانی بسیاری از تولیدکنندگان و پاره ای بازرگانان ایرانی را در پی آورد. تولیدات خارجی با بهایی ارزان‌تر و طرح‌های گوناگون و متنوع، مشتریانی بسیار در ایران داشت؛ در برابر، تولیدات داخلی از توان و کیفیت لازم برای رویارویی با واردات گسترده برخوردار نبودند. پیروی از مدهای اروپایی و تنوع‌طلبی به استقبال مردم از کالاهای اروپایی می‌انجامید. روی‌آوردن به کالاهای خارجی در ایران، در کنار نبودِ پشتیبانی‌های رسمی و دولتی از صنایع و تولیدات داخلی، دلایلی دیگر داشت. بهره‌گیری از کالاهای تجملاتی اروپایی در میان ایرانیان در روزگار یادشده، نشانی از تفاخر به شمار می‌آمد؛ این مساله واردات کالاهای لوکس اروپایی را به ایران افزایش می‌داد. صنعت‌گران ایرانی در این میانه به گونه دستی و محدود تولید می‌کردند، بدین‌ترتیب توان تامین کالاهای مورد نیاز جامعه را نداشتند. صنایع ماشینی نیز پس از شکل‌گیری، با ناکامی روبه‌رو شده، به ورشکستگی می‌افتادند.

جولان لوازم آرایش و بهداشتی فرنگی در ایران
زنان جامعه ایرانی در دوره‌های گذشته در محیط‌های خانوادگی روزگار گذرانده، در سن پایین ازدواج می‌کردند و همه زمان‌شان به گرداندن کارهای خانه اختصاص می‌یافت. آنان تنها در محفل‌های زنانه حضور یافته، همواره می‌کوشیدند در قاب دیدگان همسران جای گیرند. زنان ایرانی بدین‌ترتیب به آراستگی ظاهری بسیار توجه داشتند. آرایش در ایران تا دوره قاجار با بهره‌گیری از ابزارها و مواد دست‌ساخت و طبیعی انجام می‌شد و به زنان متاهل منحصر بود. از جمله آن وسیله‌های آرایش، به سرمه، نگار یا حنا، سفیداب، سرخاب یا قاضه، وسمه، زرک و خال می‌توان اشاره کرد. مریم بختیاری در کتاب «خاطرات سردار مریم» درباره جایگاه آرایش و دیگر روزمرگی‌ها در میان زنان روزگار یادشده چنین روایت آورده است «در ایران زن‌های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه‌روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ همین است ... کاری که به آنها می‌دهند، ترشی خیار و بادنجان انداختن است». زنان تا اوایل دوره قاجار از موادی طبیعی برای آرایش بهره می‌بردند که از بازار خریده یا در خانه ترکیب می‌کردند. بهره‌گیری از لوازم اروپایی و وارداتی آرایشی و بهداشتی اما از دوره ناصرالدین شاه با گسترش پیوندها با غرب، افزایش رفت‌ها و آمدها به سرزمین‌های اروپایی و حضور زنان فرنگی به ویژه معلمان و همسران نمایندگان سیاسی- تجاری دولت‌های اروپایی، آرام‌آرام در اندرونی بزرگان و اشراف رواج یافت. زنان درباری در بهره‌گیری از لوازم آرایش مد روز اروپا پیشگام بودند و این کنش از دربار به محافل زنانه در دیگر بخش‌های جامعه راه یافت. آگهی‌های تبلیغاتی روزنامه‌ها از عامل‌های تاثیرگذار در این زمینه به شمار می‌آمد. روزنامه در آن روزگار تنها رسانه گروهی به شمار می‌آمدند که در کنار خبرها و آگاهی‌های همگانی و تخصصی سیاسی و اجتماعی، وسیله‌ها و ابزارهای مدرن فرنگی و محصولات آرایشی و بهداشتی را تبلیغ می‌کردند. برای نمونه به پاره‌ای تبلیغات انتشاریافته در روزنامه اختر می‌توان اشاره کرد. ایرانیان از پاره‌ای گیاهان همچون حنا برای رنگ‌آمیزی مو بهره می‌بردند. تبلیغات رنگ‌های اروپایی مو پس از آشنایی زنان ایرانی با آن‌ها به روزنامه‌ها راه یافت. این تبلیغ‌ها، ویژگی‌هایی شگفت‌انگیز و شفابخش همچون بوی خوش، ترمیم و تقویت مو برای رنگ‌های اروپایی مو می‌شناساندند «این معجون از ترتیبات (مادام آلن) نام خانم است. موهای سپیدشده پیران را در صورت استعمال رنگ و بوی ایام جوانی و طراوت زمان زندگانی داده تَر و تازه می‌دارد و بن موهای سر را پاک و تمیز داشته قوت می‌دهد. بوی خوش و رایحه دلکش دارد. از کسانی که استعمال کرده‌اند مکرر شنیده‌ام که گفته‌اند (استعمال آن یکبار مرا کفایت کرد) هر گاه یک شیشه از این ترتیب استعمال بشود هم سپیدی موها را به حالت نخستین برمی‌گرداند و هم موهای ریخته را میرویاند و این ترتیب استعمال بشود هم سپیدی موها را به حالت نخستین برمی‌گرداند و هم موهای ریخته را میرویاند و این ترتیب رنگ نیست فابریک آن در لندن است ...». یک آگهی دیگر در در شماره ٣١ روزنامه اختر، گونه‌ای کرم با خاصیت ضد چروک و سفیدکننده را شناسانده و ویژگی‌هایی شفابخشی به آن نسبت داده است «ترتیبی است طراوت‌بخشِ جلد [پوست] انسانی، این ترتیب سیالی است به سپیدی شیر و دوایی است برای صحت خیلی سودمند است تنها به مالش یکبار به صورت و دست‌ها و بازو جلد را اصلاح داده شفاف می‌کند چینِ رو و دست ها را صاف می‌نماید و سیاهی و سوختگی را که از تابش آفتاب عارض شده است صفا و طراوت بخشیده تر و تازه می‌دارد. این دوای سیال در همه دکان‌های سَرتراشی و عطرفروشی و دواسازی و ... فروخته می‌شود».

معتاد به اشیای تجملی غربی
تجمل‌گرایی به معنای گرایش به بهره‌گیری یا خرید کالاهایی که چندان مورد نیاز نیست، یکی از مظاهر ثروت در جامعه ایران برشمرده می‌شود. پیترو دلاواله، بازرگان ونیزی در سفرنامه خود درباره لباس مردان در روزگار صفوی چنین آورده است «در انتخاب کمربند و عمامه کمال دقت می‌شود و سعی می‌کنند آنها را زود به زود عوض کنند و هرچه این دو متنوع‌تر و پرتجمل‌تر باشند، بر شان دارنده لباس افزوده می‌شود». ایرانیان به حفظ شکوه و جلال ظاهری اهمیت فراوان می‌دادند به همین علت بسیاری از خانواده‌های اعیان و اشراف، زنان و مردانی را برای رسیدگی به کارهای منزل به خدمت می‌گرفتند «ادوارد پولاک»، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار در کتاب «سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» در این‌باره چنین روایت کرده است «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص می‌گویند غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید گروه نوکران و غلامان، اعم از زن و مرد، پادوها و خواجه‌ها را نیز محسوب داشت. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر می‌رود. از نوکرها کمتر در امور خانه‌داری استفاده می‌شود و فقط آنها را برای تجمل نگاه می‌دارند». گسترش گرایش‌های ایرانیان به بهره‌گیری از کالاهای گران‌بها و تزیینی به ویژه از دوره قاجار، یکی از عامل‌های واردات کالاهای اروپایی به ایران به شمار می‌آید. صنایع بومی و محلی ایران در این دوره با توجه به تغییر ساختار سیاسی و تجارت جهانی و معاهده‌های تحمیلی دولت‌های اروپایی چون انگلستان و روسیه رفته‌رفته به رکود دچار و پاره‌ای نابودی شدند؛ کالاهای اروپایی بدین‌ترتیب بازارهای ایران را در دست گرفتند. جرج کرزن در کتاب «ایران و قضیه ایران» در این‌باره چنین آورده است «گذشته از اشیای تجملی غربی‏ که طبقات بالا به آن معتاد شده‌‏اند، پوشاک همه طبقات جامعه، از مردان گرفته تا زنان، جملگی از غرب وارد می‏‌شود. ابریشم، ساتن و ماهوت برای طبقات‏ اعیان و قماش نخی و پنبه‌‏ای برای همه طبقات. لباس یک روستایی ساده از منچستر یا مسکو می‌آید و نیلی را که همسر او بکار می‌برد از بمبئی وارد می‌شود. در واقع از بالاترین تا پایین‌ترین مراتب اجتماعی بطور قطع وابسته و متکی به کالاهای غربی شده‌‏اند».

مال‌التجاره موسیو روجیاری، تاجر فرنگی
آگهی‌های تبلیغاتی در ایران هم‌زمان با آغاز کار نشریات و روزنامه‌ها در دوره قاجار به صفحه‌های آن‌ها راه یافتند. روزنامه وقایع اتفاقیه که به در سال ١٢٦٧ قمری منتشر شد، نخستین روزنامه‌ای بود که منظم انتشار می‌یافت. این روزنامه افزون بر بزرگان و دولت‌مردان، در میان دیگر بخش‌های جامعه نیز شناخته شده بود و بهترین وسیله برای آگاهی از صنایع جدید، علوم و فنون و تبلیغات به شمار می‌آمد. به نوشته «سیدمحمد صدر هاشمی» در کتاب «تاریخ جراید و مجلات ایران»، در این روزنامه افزون بر خبرهای داخلی و خارجی، آگهی نیز درج می‌شد. نخستین آگهی تبلیغاتی با این مضمون در شماره ششم روزنامه وقایع اتفاقیه به تاریخ ١٠ جمادی‌الاول ١٢٦٧ قمری منتشر شد «موسیو روجیاری نام[،] تاجر فرنگی چند بار مال‌التجاره به دارالخلافه [آورده] که به فروش برساند. در خانه الله‌ویردی آقا، نزدیک به سفارتخانه دولت بهیه انگلیس، در محله عباس‌آباد منزل دارد و موافق تفصیل ذیل اجناس آورده است: زنجیر ساعت از طلا و غیره؛ دستبند و غیره؛ نشان دوش صاحب‌منصبان نظامی؛ قوطی انفیه طلای میناکاری؛ تخت و صندلی به طرح فرنگستان، ساعت مجلسی؛ قمه که در دو طرف طپانچه دارد؛ ساعت نقره و طلا؛ اسباب چینی از هر قسم؛ شمع کافوری؛ باروت انگلیسی بسیار خوب؛ چتر بسیار اعلای خوب؛ قوطی موزیکان؛ دستکش از هر جوره؛ حمایل صاحب‌منصبان نظامی؛ گلابتون با فاسقه و کل اسباب؛ زین و برگ فرنگی؛ پیچ بخاری؛ کاغذ الوان منقش مخمل و گلابتون جهت چسباندن اتاق‌ها؛ گردنبند سیاه ابریشمی؛ پیراهن فرنگی و غیره از این تفصیل هم چیزهای دیگر اعلا که تازگی دارد، بسیار آورده است که بعضی تا به حال به این ولایت هیچ نیامده بود. خوانین و خاص و عام دارالخلافه را اعلام می‌کند که هر کدام مایل باشند، بیایند و تماشا نمایند». هیچ‌یک از کالاهای معرفی‌شده در این آگهی، از نیازمندی‌های مهم زندگی در جامعه ایرانی به شمار نمی‌آمد اما رواج تجمل‌گرایی در جامعه، زمینه‌ای مناسب برای به‌کارگیری این وسیله‌ها فراهم می‌کرد. در شماره بیست و هفتم روزنامه وقایع اتفاقیه فردی به نام «‌خواجه استیپان» به تبلیغ گونه‌ای بخاری فرنگی «با سوخت کم و تولید گرمای مناسب و یکنواخت» و گونه‌ای چراغ «بسیار روشنایی بخش و بی‌بو» پرداخته است «از ینگی دنیا به تبریز "پیچ بخاری"  که از آهن در آن ولایت ساخته‌اند، تازه آورده اند و این پیچ بخاری چنین است که به اندک هیزم اتاق را گرم می‌کند. چهار یک هیزمی که در بخاری‌های این ولایت مصرف می‌شود، در این بخاری هیچ به مصرف نمی‌رسد و خاکسترش هیچ به فرش نمی‌ریزد و دود در اتاق نمی‌شود و دایم‌الاوقات اتاق را به یک هوا نگاه می‌دارد و چنان است که در زمستان سرد تبریز، یک اتاق را با دو خروار هیمه که متصل بسوزانند، گرم نگاه می‌دارد تا چهار ماه. اگر کسی طالب خریداری این بخاری پیچ باشد، در تبریز، در کاروانسرای حاجی سیدحسین، در نزد «خواجه استیپان» فروخته می‌شود. ایضا در نزد خواجه استیپان مزبور فروخته می‌شود، در تبریز، چراغ‌ها که در میانش روغن می‌سوزانند و از هر قسم روغن یا پیه در میانش سوخته می‌شود و بوی بد هم نمی‌دهد و هر یک از این‌ها به قدرت هشت چراغ متداول روشنایی می‌دهد و خرجش هم از چراغ‌های دیگر بسیار کمتر می‌شود و چنین ساخته‌اند که زینت و آرایش اتاق می‌شود». روزنامه «ایران» نیز در سوم صفر ١٢٨٨ قمری آگهی فروش پیانو را منتشر کرده است «در سفارت انگلیس منزل جناب صاحب یک دستگاه پیانوی خوب است خواهند فروخت. هرکس مشتری باشد دیده خریداری نماید».

نتیجه شوم همسایگی با روس و انگلیس
اقتصاد ایران پس از سقوط حکومت نیرومند صفویه و هرج‌ومرج پی‌آمده از آن به سراشیبی رکود افتاد. پدیده‌هایی چون شکست ایران در جنگ‌های روسیه و ایران، سپس بستن عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای، تحمیل قراردادهای بازرگانی و معافیت‌های گمرکی در دوره قاجار، رکود اقتصاد و تجارت را در ایران رفته‌رفته افزایش داد. پیامدهایی مانند رشد تجارت خارجی، صدور مواد خام، زوال صنایع دستی، افزایش واردات کالاهای غربی و ازهم‌پاشیدگی بازارهای کوچک، از ویژگی‌های اقتصادی ایران در این روزگار به شمار می‌آید. محمدعلی جمال‌زاده در کتاب «گنج شایگان» در این‌باره می‌نویسد «ایران اگرچه با اغلب دول مناسبات تجارتی دارد ولی می‌توان گفت که تجارت ایران در احتکار روس و انگلیس و منحصر به این دو دولت است. یعنی تجارت شمال با روسیه و تجارت جنوب با انگلستان و هند است. چنانچه اگر تجارت ایران را هشت قسمت نماییم قریب به هفت قسمتش با دو دولت مذکور است و از این هفت قسمت نیز چهار قسمت و نیم با روسیه و دو قسمت و نیم با انگلستان و هند است و بعباره اخری بیش از نصف تجارت ایران با روسیه است و ربع آن با انگلستان و ربع دیگر با دول دیگر[.] مقدار صادراتی که از ایران به روسیه می‌رود و وارداتی که از روسیه نسبت مال‌التجاره که از ایران به انگلیس و هند می‌رود و مال‌التجاره که از آن دو مملکت به ایران می‌آید تقریبا نسبت یک است به پنج یعنی صادرات ایرانی به انگلیس و هند خمس وارداتی است که از آن دو مملکت به ایران می‌آید». ورود کالاهای ارزان، متنوع، جدید و باکیفیت اروپایی، آسیب‌هایی بسیار به اقتصاد ایران وارد آورد و بسیاری از صنایع تولیدی ایران را از میان برد. اوژن فلاندن، جهانگرد اروپایی در اوایل دوره قاجار در سفرنامه خود درباره انحطاط صنایع ایران در آن روزگار چنین آورده است «از کارخانجات نساجی و اسلحه‌سازی و زربفت و مخمل‏ ایران که روزگاری محصولات آن به تمام مشرق‌زمین صادر می‌شد، خبری‏ نیست و همه نابود شده‌اند. محصولات ایران از بین رفته و بویژه همجواری با انگلستان [به دلیل حضور کمپانی هند شرقی در هندوستان] نتیجه شومی بخشیده‌ است. زیرا مقدار زیادی محصول را به بهایی‏ بسیار نازلتر از آنچه در خود ایران ساخته می‌شود در بازارهای ایران بفروش‏ می‌رسانند». بازرگانان ایرانی با توجه به وجود شرایط نامناسب برای تجارت ناگزیر می‌شدند با بازرگانان خارجی برای فروش کالاهای آن‌ها درون کشور همکاری کنند؛ مساله‌ای که جایگاه آنان را به واسطه‌گری و دلالی فرومی‌کاست. فریدون آدمیت و هما ناطق در کتاب «افکار اجتماعی اقتصادی در آثار منتشرنشده دوره قاجار» چنین روایت کرده‌اند «عنصر سرمایه‌دار و بازرگان از این که در این حیطه‌ محلی برای او جز واسطه‌گری و دلالی اجناس و کالاهای تمام‌ساخته‌ خارجی نمانده است فغان بود تعرفه‌های جدید گمرکی بقایای صنایع داخلی را نابود کرد از منفعت صدور مواد خام کاسته و راه را برای تاخت‌وتاز بیگانه فراهم کرده است».

مظفرالدین شاه: مشکل است از عهده برآیند

پارچه‌بافی در دوره‌ قاجار به گونه دستی انجام می‌شد. ورود پارچه‌های اروپایی نخی به ایران با بهایی اندک، صنایع بافندگی ایران را با آسیب جدی روبه‌رو ساخت. ایران که تا پیش از آن با تولیدات صنایع داخلی خود نیازهای مردم را می‌توانست برآورد، آرام‌آرام به واردات پارچه‌های خارجی به ویژه منسوجات انگلیسی گرایش یافت. مورد به بهره‌گیری از این منسوجات به علت ارزانی، زیبایی و گوناگونی طرح، بسیار روی آورده، آن‌دسته از تولیدات اروپایی به پارچه‌های ایرانی برتری می‌دادند. تشکیل شرکت‌های بازرگانی، از راه‌کارهای سودمند برای رویارویی با هجوم کالاهای غربی بود. محمدحسین کازرونی بدین‌ترتیب «شرکت اسلامیه» را با هدف تامین منسوجات مورد نیاز مردم ایران در سال ١٣١٦ قمری بنیان گذارد. این شرکت نمایندگانی در شهرهای لندن، کلکته، بمبئی، اسلامبول، بغداد، مسکو و بادکوبه داشت. اساس‌نامه شرکت اسلامیه در بخش تشریح هدف‌ها، به مساله‌هایی اشاره می‌کرد که جامعه ایران در آن روزگار بدان‌ها دچار شده بود «١- دسترسی به سود بیشتر اقتصادی از طریق راه‌اندازی شرکت. ٢- خروج از ذلت احتیاج به امتعه خارجی. ٣- تثبیت و تقویت هرچه بیشتر تجارت داخله در برابر تجارت خارجه. ٤- جلوگیری از خروج ثروت داخلی به خارج از کشور در مقابل ورود کالاهای مصرفی. ٥- جلوگیری از مهاجرت نسل‌‏های آینده به خارج از کشور برای مزدوری و کارگری نزد بیگانگان و ایجاد اشتغال برای جوانان ایرانی. ٦- تسهیل در امر معیشت مردم به علت ارزان‏تر بودن منسوجات و ماکولات داخلی نسبت نوع خارجی آنها. ٧- ارائه الگویی تجاری برای آینده ملت و دولت. ٨- ایجاد یک شرکت برای حمایت از مشاغل داخلی. ٩- نظام‌بخشیدن به رشته گسیخته تجارت داخله ایران. ١٠- آبادی وطن و شکوفایی و رونق صنایع. ١١- رهایی از مصرف‌گرایی و استفاده از کالاهای خارجی. ١٢- ایجاد راه‌های شوسه و آهن برای سهولت در حمل‌ونقل. ١٣- جلوگیری از احتکار و بازار سیاه». فعالیت این شرکت پرآوازه ایرانی اما با همه کوشش‌ها تداوم نیافت. همراهی‌نکردن دولت‌مردان، افزون بر حضور و رقابت سرمایه‌های بیگانه، از علت‌های ناکامی این شرکت به شمار می‌رفت. نامه ادیب‌التجار، مدیر شرکت اسلامیه به صدراعظم در دوره مظفرالدین شاه قاجار به روشنی بی‌اعتمادی دولت قاجار به تولیدات داخلی را نمایانگر است. او در این نامه از صدراعظم خواسته حکومت برای تهیه لباس ارتشیان از منسوجات شرکت بهره بگیرد اما شاه قاجار در ذیل نامه نوشته است «ضرر ندارد اما مشکل است آن‌ها بتوانند از عهده برآیند».

شکل‌نگرفتن صنایع ماشینی؛ ماجرای دماغی که سوخت

مصرف کالاهای گوناگون در دوره قاجار با گسترش شهرنشینی و رشد خواسته‌های تجمل‌گرایانه افزایش یافت. صنایع پیشین در ایران در دوره قاجار یا از میان رفته بودند یا به گونه دستی و محدود تولید کرده، توان برآوردن نیازهای جامعه را به کالاهای گوناگون نداشتند. صنایع ماشینی در این دوره به ویژه از روزگار ناصرالدین شاه به گونه محدود و با نظارت مستشاران غربی به ایران وارد شد. این صنایع نوبنیاد اما به دلیل‌هایی گوناگون هچون هزینه سنگین مواد خام، نبودِ پشتیبانی‌های حکومتی، هزینه بالای جابه‌جایی، نبودِ نیروی متخصص کار و ورود کالاهای ارزان‌بهای خارجی ناکام و ورشکست شدند. صنعت شیشه و ظرف‌های شیشه‌ای در این دسته جای می‌گیرند. شیشه‌گری سنتی در ایران پیشینه‌ای دراز داشت اما به علت رویکردها و شیوه‌های سنتی تولید نمی‌توانست نیازهای داخلی را پاسخ گوید، به همین دلیل حکومت ایران از دوره امیرکبیر کسانی را برای آموزش در این زمینه به اروپا فرستاد. کارخانجاتی نیز در این زمینه پدید آمد. این صنایع اما به علت نبودِ دسترسی به مواد مرغوب خام، ناآشنایی ایرانیان با تکنیک‌های جدید و ناتوانی آنان در ساخت قالب‌های فلزی سرانجام نیافتند. میرزا حسینخان تحویلدار درکتاب «جغرافیای اصفهان» روایتی در این‌باره دارد «دو کارخانه بزرگ در اصفهان ... اوایل دولت جاوید مدتی مردنگی و لاله و قلیان ساختند در صفا و صافی و ترکیب کسی از دور با فرنگی تمیز و تشخیص نمیداد، تشویق کاملی از ایشان نشد که تکمیل عمل نمایند و دماغشان سوخت». واردات بدین‌ترتیب با ناکامی این صنایع افزایش یافت. بیش‌ترین میزان واردات در این دوره به کالاهای روسی و اتریشی بازمی‌گشت. مصرف‌کنندگان ایرانی به بهره‌گیری از تولیداتی روسی مانند استکان، نعلبکی، فنجان چای‌خوری، پارچ، کاسه و بشقاب روی خوش نشان دادند که به فراوانی با بهایی اندک در بازارهای ایران عرضه می‌شد. هاینریش بروگش، جهانگرد اروپایی در کتاب «سفری به دربار سلطان صاحب‌قران» نوشته است «بازار سلطان‌آباد، که با عجله ساخته شده است، کوچک و محقر است و قابل مقایسه با شهرهای بزرگ نیست. مشتریان و خریداران کمی در آن دیده می‌شوند. ولی از همه شگفت‌آورتر وجود کالاهای لوکس خارجی در دکان‌های این بازار بود، از جمله ظروف چینی و بلور ساخت روسیه و پارچه‌ها و منسوجات انگلیسی در دکان‌ها به مقدار زیاد دیده می‌شد».

منبع: شهروند

نظر شما