شناسهٔ خبر: 49908 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عقل مرز میان ایمان و کفر است/ عقل و جهل در قرآن

پیامبر گرامی اسلام(ص) عقل را برترین موجود و عاقلان را برترینان مردم معرفی فرمود. در حدیث یازدهم از حضرتش آمده است که خداوند چیزی برتر از عقل، بین بندگان خود تقسیم نکرده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجت الاسلام سید محسن موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران در این یادداشت به شرح العقل و الجهل از کتاب اصول کافی می پردازد.

عقل و اخلاق

اخلاق اسلامی با پشتوانه‌ی محکمی از خرد همراه است. روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام فضیلت‌های اخلاقی را نشأت گرفته از عقل دانسته و رذیلت‌ها را نشانه‌ی بی‌خردی یا کم‌عقلی برشمرده‌اند. از روایات اسلامی برمی‌آید که همه‌ی انسان‌های خواهان رشد و پیشرفت، باید در مسیر رسیدن به کمال عقل ، کوشش و تلاش خود را به کار گیرند. هنگامی که عقل مردمان به سوی کامل شدن در حرکت است، نشانه‌هایی دارد که می‌توانیم این کمال را دریابیم. یکی از این نشانه‌ها، خوش‌اخلاقی است . هرچه انسان دارای عقل کامل‌تری باشد، از اخلاق بهتری برخوردار خواهد بود. در حدیث هفدهم از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: کامل‌ترین مردم از نظر عقل ، خوش اخلاق‌ترین آنها است.

در سخنی از امام علی علیه‌السلام – حدیث سی و یکم - ؛ خودپسندی و خوش‌آمدن از خود و اعمال خود، دلیلی بر ضعف عقل دانسته شده است. 

در روایت سیزدهم عقل را به عنوان پرده‌ای پوشاننده‌ دانسته است که بوسیله‌ی آن با خواسته‌های نفس مخالفت و مبارزه می‌شود.در حقیقت عقل ، چیزی شبیه به تعبیر قرآن درباره‌ی تقوا است که آن را لباس  و پشش دانسته است . با این پوششمی‌توان در رفع عیوب کوشید و آنها را برطرف کرد.

در این حدیث که در موضوع عوامل کسب و دوام محبّت است، آمده است: عقل پرده‌ای است پوشانده و فضیلت‌ها(عوامل برتری فرد) زیبایی ظاهر است. پس با فضلت، بدی‌های اخلاقی‌ات را بپوشان و با خردت با خواسته‌های دلت بجنگ. با این کار محبت دیگران برای تو سالم می‌ماند و آشکارا به تو مهر می‌ورزند. 

در بیان رابطه‌ی عقل و اخلاق ، از روایاتی که جهل و اخلاق جهل‌محور در آن بیان می‌شود، نیز می‌توان برای تبیین بهتر بحث، بهره برد.

در روایت شانزدهم کتاب، به سه ویژگی جاهلانه اشاره شده است. این سه خصلت قلب‌های جاهلان را دگرگون ساخته و در اختیار خود می‌گیرد.آن سه عبارتند از: طمعی که قلب جاهلان را از جا برمی‌کند، آرزویی که قلب جاهل را ، گرو می‌گیرد و نیرنگی که  آنها را به دام می‌اندازد.

بنابراین حدیث امام علی علیه‌السلام ، طمع و بیشترخواهی ، آرزوهای دست‌نیافتنی و نیرنگ و خودفریبی، قلب را دگرگون ساخته و انسان را در مسیر رشد، متوقف ساخته یا به عقب می‌راند.

پیشوایان دین ما رابطه‌ی بین عقل و اخلاق را به نیکویی تبیین کرده و مصداق‌های اخلاق عقل‌مدار را معرفی کرده‌اند. بخش‌های از حدیث معروف هشام در این‌باره است که عبارت‌است از: 

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! عاقل کسی است که رسیدن به حلال او را از شکرگزاری باز ندارد ودر رویارویی با حرام ، صبرش بر انجام ندادن گناه را از دست ندهد.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! چگونه کارهایت نزد خدا پاک باشد ، در حالی که دلت را، از فرمان پروردگارت باز داشته و به امور دیگر مشغول داشته‌ای و خواسته‌های دلت را بر عقلت برتری دادی.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! عاقل دروغ نمی‌گوید، اگر چه دلخواه او باشد.   امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! کسی که مردانگی و مروّت ندارد، دینی ندارد و هرکه عقل ندارد، مروتی ندارد. با ارزش‌ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود با ارزش و منزلت نداند. برای بدن‌های شما بهایی جز بهشت نیست، پس آن را به غیر بهشت نفروشید.

 امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! عمل اندک از عالم مورد قبول است و دو برابر می‌شود ولی عمل بسیار از کسانی که اهل هوای نفس  و جهل و حماقت هستند، بازگردانده شده و پذیرفته نمی‌گرد.   

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام!  عاقل با داشتن حکمت به اندک‌بهره‌ای از دنیا راضی است. او حاضر نیست که همه‌ی دنیا را داشته باشد ولی اندکی از حکمت را . برای همین است که تجارتشان پرسود است.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! برای هر چیزی راهنمایی است و راهنمای عقل، تفکر است. و راهنمای تفکّر، سکوت همراه با اندیشه است. برای هر چیزی مرکبی است  و مرکب عقل تواضع است. برای نادانی تو همین بس که مرتکب کاری شوی که از آن نهی شده‌ای.

 امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خردمندان ، آنچه از دنیا را که بیش از نیازشان بود رها کردند، چه برسد به گناه ( که آن را پیشتر رها کرده بودند). با اینکه ترک دنیا از فضیلت انسان است و ترک کناه بر او لازم و واجب.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خردمندان از دنیا روی گردانیده و به آخرت روی آوردند؛ زیرا آنها فهمیدند که دنیا هم خواهان است و هم خوانده. آخرت هم همینطور. پس هر کس خواهان آخرت باشد، دنیا او را می‌جوید تا اینکه روزی‌اش را به طور کامل از دنیا برگیرد. و هرکس خواهان دنیا باشد ، آخرت در پی اوست تا اینکه مرگش در رسد و دنیا و آخرتش تباه گردد.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! امیرالمومنین می‌فرمود: از نشانه‌های عاقل این است که سه خصلت در او باشد: هرگاه از او پرسیده شد، جواب دهد. و چون مردم از سخن گفتن ناتوان گردند، او سخن گوید. اظهار نظری کند که به سود اهل آن باشد. کسی که هیچ یک از این ویژگی‌های سه-گانه را نداشته باشد، احمق است.

امام علی علیه‌السلام فرمود: کسی باید در صدر مجلس بنشیند که این سه خصلت یا یکی از آنها را داشته باشد، پس کسی که هیچ یک از این خصال را ندارد و در بالای مجلس بنشیند، احمق است.

امام حسن علیه‌السلام فرمود:  هرگاه در پی رفع نیاز و برآمدن حاجتی بودید، آن را از اهلش بخواهید. پرسیدند: اهلش کیانند؟ فرمود: کسانی که خداوند در کتابش آنها را اولوا الالباب خوانده است. آنها  خردمندان هستند.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! مرد عاقل با کسی که می‌ترسد، تکذیبش کندو دروغ‌گویش بخواند سخن نمی‌گوید. از کسی که خوف دارد ، محرومش کند و درخواستش را رد کند، چیزی نمی‌خواهد. برچیزی که ز عهده و انجامش برنمی‌آید، وعده نمی‌دهد.به آنچه که بخاطرش سرزنش می‌شود، امید نمی‌بندد. به کاری که می‌ترسد در آن درماند ، اقدام نمی‌کند.

فضیلت عقل و عاقلان

پیامبر گرامی اسلام(ص) عقل را برترین موجود و عاقلان را برترینان مردم معرفی فرمود. در حدیث یازدهم از حضرتش آمده است که خداوند چیزی برتر از عقل، بین بندگان خود تقسیم نکرده است. 

بر اساس این تفکّر است که، خواب فرد عاقل ، از شب‌بیداری همراه با عبادت فرد بی‌خرد ، برتر است. ونیز اقامت و ماندن عاقل در شهرش، بهتر از سفر و تلاش بی‌خرد (برای  کارهایی مانند جهاد و تحصیل دانش) است.

 در بخش دیگری از این حدیث ، آمده است: بنده‌ای ، کار واجبی را انجام نداده ، مگر اینکه درباره‌ی آن اندیشه  و خردورزی کند . عبادت کنندگان در فضیلت عبادتشان به جایی که عاقل رسیده است، نمی‌رسند.

در حدیث چهاردهم نیز ، خداوند خطاب به عقل می‌فرماید: آفریده‌ای بزرگ‌تر وگرامی‌تر از تو خلق نکردم.

در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام ، عقل پایه‌ی شخصیت انسان دانسته شده است. پیامبر مکرّم اسلام به امام علی علیه‌السلام فرمود: ای علی! هیچ فقر و ناداری بدتر از جهل نیست و هیچ مال و دارایی، سودبخش‌تر از عقل نیست.(حدیث بیست و پنجم) در آخرین متن این کتاب هم صفوان جمّال از امام صادق شنیده است که فرمود: هیچ دارایی و مکنتی  بهتر و پرنعمت‌تر از عقل نیست و هیچ فقری پست‌تر از حمق و جهل نیست.

عقل مرز میان ایمان وکفر است. چنانکه امام علی علیه‌السلام فرمود: بین ایمان و کفر فاصله‌ای جز کم‌عقلی نیست. پرسیدند: چگونه ؟ فرمود: بنده‌ای خواسته و نیازش را به نزد مخلوقی دیگر می‌برد . در صورتی که اگر نیتش را برای خدا خالص سازد و خیلی زود به خواسته‌اش می‌رسد. 

حدیث جنود عقل و جهل

از جمله احادیث معروف اخلاقی در شیعه، حدیثی است از امام صادق علیه‌السلام، که درباره خلقت و ویژگی‌های عقل و سپاهیان عقل و جهل سخن رفته است. این حدیث که مورد توجّه بسیاری از دانشمندان قرار گرفته و برخی بزرگان به شرح آن پرداخته‌اند، به حدیث جنود عقل و جهل شهرت دارد.

در این حدیث ، پس از بیان چگونگی خلقت و فرمانبری عقل و نافرمانی جهل، خداوند به عقل ، هفتاد و پنج نیرو عطا کرد. هنگامی که جهل ، از عطای خدا به عقل و قدرت و فضیلتش آگاه شد، دشمنی با او را در دل گرفت و به خداوند عرض کرد که عقل را چنین نیرومند ساختی . در حالی که من دشمن او هستم  و هیچ نیرویی ندارم. خداوند به او نیز نیروهایی را در مقابل نیروهای عقل اعطا کرد. برای نمونه برای عقل، خیر را وزیر قرار داد و شرّ را ضدّ آن و وزیر جهل قرار داد. ایمان از سپاه عقل و ضدّش کفر از سپاه جهل و تصدیق و امید هردو از نیروهای عقل و در سپاه مقابل انکار و ناامیدی .

نکته‌ی قابل توجّه در پایان شمارش سپاهیان عقل و جهل ، ذکر شده ، این است که اگر چه همه‌ی انسان‌های مومن و دوستدار پیشرفت در مسیر معنویت ، باید برای خردمند شدن و تکمیل ایمان بر خرد خود افزوده و از نیروهای عقل استفاده کرده و با نیروهای جهل مبارزه کند . ولی باید به این مطلب توجّه داشته باشد که همه‌ی این ویژگی‌ها به صورت کامل در انسان‌های کامل چون پیامبر و امام ، جمع می‌شود . همچنین در مومنانی که در امتحان الهی موفّق شده و هنگامی که خداوند قلب‌هایشان را برای ایمان آزموده است. امّا دیگر پیروان ما باید در تلاش برای کسب این خصال نیکوی عقلانی بوده و نیز در پی پاک شدن از بدی‌ها و دور شدن از نیروهای جهل. اگر چنین باشند (به تدریج) به درجات عالی معنوی و همراهی با انبیا و اوصیای الهی خواهند رسید.
نکته‌ی مهم دیگر اینکه ، رسیدن به این درجات والا ، هنگاهی صورت می‌پذیرد که سالک این راه، معرفت نسبت به عقل و نیروهای آن پیدا کرد و آنها را به درستی بشناسد . البته به تبع آن نیروهای مقابلش را نیز به درستی خواهد شناخت. وظیفه‌ی پیرو ، در مرتبه‌ی بعد دوری کردن از جهل و نیروهای او است.

 کارکردهای عقل

از آنجایی که پایه‌ی شخصیت انسان عقل است ، بسیاری از فضیلت‌ها و خیرها از آن سرچشمه می‌گیرد. در حدیث بیست و چهارم از قول امام صادق علیه‌السلام عقل را راهنمای مومن معرفی کرده و در روایت پیش از آن آمده است:

هوش،فهم، حافظه و دانش از عقل سرچشمه می‌گیرد.

عقل ، انسان را کامل می‌کند و راهنما ، بینا کننده و کلید کار او است.

هرگاه عقل انسان به نور الهی تأیید گردد، دانشمند، حافظ، یادآورنده، باهوش و با فهم گردد. و  از این رو می‌داند که چگونه و چرا و کجاست،

بدخواه و خیرخواه خود را می‌شناسد و چون آن را شناخت، روش زندگی  و آنچه به او در گذشته رسیده و در آینده خواهد رسید را می‌شناسد،

در یگانه دانستن خدا و اقرار به طاعتش، اخلاص ورزد، و هنگامی که چنین کرد، امور از دست رفته را جبران می‌کند و در امور آینده به درستی عمل می‌کند، آنگاه می‌داند که در چه حال ووضعیتی است و برای چه در اینجا است و از کجا آمده و به کجا خواهد رفت،

این‌ها همه از تأییدات عقل است.

در روایت بیست و هفتم کتاب از امام صادق علیه‌السلام نیز، قدرت فهم وحافظه‌ی افراد و تفاوت میزان حافظه  و فهم در افراد را ناشی از تفاوت در میزان عقل دانسته اند.

در روایت بیست و نهم هم امام  به مفضّل می‌گوید: فلاح و رستگاری نیز با عقل به دست می‌آید و کسی که خردمند نباشد، رستگار نمی‌گردد و ادامه دادند، بدون علم هم نمی‌توان خردمند شد.

فقدان عقل ، فقدان زندگی است. در روایت سی‌ام  امام علی علیه‌السلام عقل را مساوی با زندگی دانسته و نبود عقل را نبود زندگی برشمرده است. سخن ایشان اینچنین است: کسی را که آگاه شوم بر یکی از صفات خوب استوار است، بپذیرم و از نداشتن صفات دیگرش بگذرم . مگر کسی که عقل و دین نداشته باشد.زیرا جدایی از دین جدایی از امنیت است و زندگی با ترس و هراس گوارا نیست. نداشتن عقل نیز نداشتن زندگی است  و انسان بی‌خرد به مردگان شبیه است.

در روایت سی و چهارم نیز به رابطه‌ی عقل و حکمت پرداخته شده است که امام صادق از امام علی علیهماالسلام نقل کرده است. در این بیان آمده است: عمق حکمت بوسیله‌ی عقل و عمق عقل بوسیله‌ی حکمت فهمیده می‌شود. امام در این سخن به رابطه‌ی دوسویه‌ی عقل و حکمت اشاره کرده است که منشأ فهم حکمت و رسیدن به کنه و عمق حکمت‌ها، عقل است و در مرحله‌ی بعد این حکمت است که قدرت عقل افراد را می‌فهمد. با افزایش هریک از این دو، نقطه‌ی مقابلش بهتر و بیشتر دانسته می‌شود.

عقل و اعتقادات دینی

نیک روشن است که ضرورت شناخت دین و کسب معرفت نسبت به خدا ، بوسیله‌ی عقل دانسته می‌شود . این عقل است که انسان را به وجود خدا و یگانه دانستن او و .... رهنمون می‌شود. در اثبات ضرورت نبوت و معاد نیز اینگونه است. بنابراین مبنا، اصول اعتقادات دینی از طریق عقل به اثبات می‌رسد. این نکته در سخنان پیشوایان معصوم علیهم‌السلام هم به تأیید رسیده است. در کلام امام صادق علیه‌السلام آمده است: 

با عقل بندگان خالق خود را می‌شناسند و اینکه آنها مخلوق اویند،

واینکه خدا تدبیرکننده‌ی امور آنهاست و ایشان تحت تدبیر او هستند،

واینکه او باقی است و اینان فانی هستند،

بوسیله‌ی عقل است که بندگان با دیدن آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز و...... استدلال می‌کنند به  اینکه برای او و برای آنها خالق و مدبّری هست که همیشه بود و همیشه هست،

و بوسیله‌ی عقل می‌فهمند که زشت و زیبا کدامند و اینکه تاریکی در جهل است و نور در علم،

این است آنچه که عقل بدان راهنمایی کرده است.

سپس امام افزود: عاقل با راهبری همین عقل می‌داند که خدا حق است و پروردگار او است،
ومی‌داند که خالقش را پسند و ناپسندی است و اصاعت و معصیتی دارد،
و نیز می‌فهمد که با عقل نمی‌تواند به فهم آنها برسد و می‌فهمد که رسیدن به این مطالب جز با طلب علم ممکن نیست.

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند با عقل حجت را بر مردم تمام کرد و پیامبرانش را با بیان یاری کرده و بوسیله‌ی دلایل و برهان‌ها مردم را به سوی شناخت ربوبیتش راهنمایی کرد. او فرمود: وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ، إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا ینْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآَیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه۱۶۳و۱۶۴) 

  امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند اینها را دلیل بر شناخت خود قرار داد به اینکه همه‌ی اینها تدبیر کننده‌ای دارد. و در کتابش فرمود: وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ (سوره نحل، آیه۱۲) .........(آیات بسیاری که نشانه‌های تدبیر الهی در آن مطرح شده، پس از این آیه از سوی امام قرائت شده است)

عقل و جهل در قرآن

در حدیث طولانی‌ای که امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم آموخت، آیات بسیاری از قرآن کریم ، مطرح شده است. در حقیقت ، امام جایگاه خرد و خردمندان را در قرآن نشان داده و دیدگاه قرآن درباره‌ی بی‌خردان را بررسی کرده است. تعدادی از این آیات ، که با کلام شیوای امام کاظم علیه‌السلام عجین شده است را مرور می‌کنیم.
امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند در قرآنش از صاحبان خرد به نیکوترین شکل یاد کرده و ایشان را به بهترین زیورها آراسته است.( آیات بسیاری در این جایگاه

از سوی امام ، آورده شده است که به دو آیه اکتفا می‌کنیم) یؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کَثِیرًا وَمَا یذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (سوره بقره، آیه۲۶۹) وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (سوره آل عمران، آیه۷) 

خردمندان همه‌ی حرف‌ها را گوش می‌دهند و با قدرت عقل خوب و بد و سره را از ناسره جدا کرده و بهترینش را برمی‌گزینند. امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند در قرآنش، اهل عقل و فهم را بشارت داد و فرمود: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (سوره زمر، آیه ۱۷و۱۸) 

خردمندان اهل موعظه شنیدن و موعظه‌پذیرند. برای همین خدا آنها را موعظه کرد اما بی‌خردان را ترسانید.. امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خدا اهل عقل را وعظ کرده و آنها را به آخرت ترغیب نمود و فرمود: وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآَخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (سوره انعام، آیه۳۲) 

سپس کسانی را که بی‌خردند، از عقابش ترسانید و گفت: ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآَخَرِینَ ، وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِمْ مُصْبِحِینَ ، وَبِاللَّیلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (سوره صافّات،آیه۱۳۶- ۱۳۸)همچنین فرمود: إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَی أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یفْسُقُونَ (۳۴) وَلَقَدْ تَرَکْنَا مِنْهَا آَیةً بَینَةً لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ (۳۵)

 امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! عقل همراه علم است.خداوند در این باره فرموده است: وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (سوره عنکبوت، آیه۴۳)  
امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند در آیات بسیاری ، کسانی را تعقّل نمی‌کنند ، نکوهش کرد. فرمود: وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَینَا عَلَیهِ آَبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آَبَاؤُهُمْ لَا یعْقِلُونَ شَیئًا وَلَا یهْتَدُونَ ، وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی ینْعِقُ بِمَا لَا یسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یعْقِلُونَ (سوره بقره، آیه۱۷۰ و۱۷۱).......(آیات دیگری نیز در این مقام مطرح شده است)

هیچگاه بیشتر بودن نفرات و اکثریت در یک موضوع نشانه‌ی برتری و حقّانیت نیست. امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! خداوند اکثریت را نکوهش کرده و فرمود:  وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ (سوره انعام، آیه۱۱۶) وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یعْلَمُونَ (سوره لقمان، آیه۲۵) سپس تعداد کم از افراد و اقلیت را در مواضعی ستوده و فرمود: وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِی الشَّکُورُ (سوره سبا،آیه۱۳) وَمَنْ آَمَنَ وَمَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (سوره هود، آیه۴۰) ( آیات دیگری هم در اینجا آمده است)
کلمات قلب و حکمت در قرآن کریم گاه به معنای عقل و فهم بکار رفته است.امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! مراد خداوند از قلب در آیه إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ  (سوره ق، آیه۳۷) عقل است و منظور از حکمت در آیه وَلَقَدْ آَتَینَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ (سوره لقمان، آیه۱۲) فهم و عقل است.

در پایان این نوشته، بیان چند نکته از نگاه امام کاظم علیه‌السلام نیکو به نظر می‌آید:

یکم. برخی انسان‌ها دانسته یا نادانسته در حال نابودی و تخریب عقل خود هستند. شاید هیچ کس به چنین چیزی اقرار نکند و خود را از مصادیق این نابودی نداند. امّا این امام کاظم علیه‌السلام است  که در این باره به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! هر کس سه چیز را بر سه چیز مسلّط گرداند، بر ویرانی عقلش کمک کرده است.آنکه با آرزوی طولانی ، نور تفکرش را خاموش کند.آنکه با سخن بیهوده‌اش حکمت‌های شگفتش را از بین ببرد. و آنکه با خواسته‌ها و شهوت‌های نفس، نور اندرز و عبرت‌گیری خود را خاموش گرداند. چنین کسی به خواسته نفسش برای نابودی عقلش کمک کرده است. نتیجه اینکه هر کس عقلش را ویران کند، دین و دنیای خود را تباه ساخته است.

دوم. قوّت و قدرت عقل ، نشانه‌هایی دارد که از جمله‌ی آن تحمل تنهایی است. البته تنهایی به معنایی که ازمردم دل کنده و به خدا دل بندد. امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! صبر بر تنهایی ، نشانه‌ی قوت عقل است. کسی که اندیشه‌ی الهی داشته باشد، از اهل دنیا و مشتاقان آن کناره‌گیری می‌کند و به آنچه نزد خدا است ، رغبت می‌ورزد. خداوند مایه‌ی انس او در تنهایی و همراه و همنشین او در خلوت خواهد بود. و نیز مایه‌ی بی‌نیازی او در هنگام تنگدستی  و سبب عزتش بدون فامیل و تبار.  

سوم. عاقل همواره از میان دوکار ، آن را برمی‌گزیند که سود بیشتر و زیان کمتر داشته باشد. انسانی که بر اساس سنجه‌ی خرد عمل می‌کند، از میان کار خوب و بد، آن را که خوب است برمی‌گزیند. او از دو کار خوب، آن را که خوبی بیشتری دارد و از دو کار بد آن را که بدی کمتری دارد، انجام می‌دهد.  

امام کاظم علیه‌السلام به هشام بن حکم فرمود: ای هشام! عاقل به دنیا و اهل دنیا نگریست و دانست که جز با سختی و مشقّت به آن نخواهد رسید. به آخرت نیز نگاه کرد و فهمید که جز با سختی و زحمت به آن نمی‌رسد . بنابراین آن را که پاینده‌تر بود ، انتخاب کرد. 

نظر شما