شناسهٔ خبر: 50040 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جاودانگی در دنیای مدرن

اسطوره همیشه روایت یک خلقت ‌است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده است. شناخت اساطیری به معنی شناخت اصل اشیا و دانستن چگونگی پیدایش و آفرینش هستی است و این خصوصیت وجه تمایز آن از افسانه و قصه‌های پریان است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ اسطوره‌ها و داستان‌هایی که در تمدن‌های مختلف در طول تاریخ به‌صورت دهان‌به‌دهان نقل شده نماد زندگی دوران باستان‌اند. تحول اساطیر هر قوم، معرف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش آن است. در واقع، اسطوره، بیان‌کننده دگرگونی و تحول ذهن بشری است. اساطیر، روایاتی‌اند که از طبیعت و ذهن انسان بدوی ریشه می‌گیرند و از رابطه دوسویه این دو به وجود می‌آیند. اسطوره را از دیدگاه‌های گوناگون می‌توان بررسی کرد. جامعه‌شناسان، دین‌شناسان و روان‌شناسان هر یک به نوعی از اسطوره‌ها برای بیان شناخت خاستگاه تفکر و عاطفه و آرزوهای انسان بهره جسته‌اند. انسان‌های جوامع کهن پیچیدگی‌های جهان بیرونی خود را در روایت‌های ساده برای خویش بازگشایی می‌کردند. اسطوره با ادبیات، فلسفه و دین همواره پیوندی نزدیک داشته است. اسطوره‌های ملل مختلف با همه اختلافاتی که در جزئیات با هم دارند در ساختار دارای یک روایت شبیه به هم هستند. لوی استروس در نظریه ساختارگرای خود اسطوره را لایه ژرف اندیشه انسانی می‌داند و از دید او معنی هر افسانه براساس شکل آن تغییر می‌یابد. بدین‌سان معنی افسانه چند لایه است، در هر زمان معنی خاصی دارد و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشت‌های متفاوتی از آن وجود دارد که از آنها می‌توان به ساختار و الگوی ناخودآگاه قومی یک جامعه پی برد.
اسطوره همیشه روایت یک خلقت ‌است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده است. شناخت اساطیری به معنی شناخت اصل اشیا و دانستن چگونگی پیدایش و آفرینش هستی است و این خصوصیت وجه تمایز آن از افسانه و قصه‌های پریان است. برای کشف بنیان و واقعیت نخستین که جهان از آن بر آمده درک کلیت اندام‌وار هستی لازم است. آگاهی از بنیان هر پدیده‌ای (حیوان، گیاه، آتش و امور کیهان) نوعی مهارت سحرآمیز به انسان می‌بخشد و او می‌داند که آن را در کجا می‌تواند بیابد و چگونه آن را در آینده دوباره ظاهر سازد. افسانه‌های بعد از مرگ، نیز تابع همین قاعده است. زیرا از پیدایی عالم وجود به حصول آگاهی از آنچه در آینده اتفاق افتاده می‌انجامد. حماسه آفرینش کیهان، سرگذشت انسان، آغاز تمدن‌ها، آیین‌ها و مراسم، انسان‌های دینی و پهلوانی، جنسیت، بارداری، جوانی و نامیرایی، مرگ، رازآموزی و... از مهم‌ترین موضوعات روایت اساطیری هستند. اسطوره‌شناسان مهم‌ترین کارکرد اسطوره را کشف سرمشق‌های نمونه‌وار آیین‌ها و فعالیت‌های معنی‌دار انسان می‌دانند اعم از تغذیه، زناشویی، تربیت، هنر و فرزانگی که برای فهم انسان جوامع کهن و سنتی اهمیت داشته. اسطوره حکایت می‌کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات فراطبیعی، واقعیت یا تنها جزئی از آن پا به عرصه وجود نهاده ‌است. اسطوره با علم، عقل، هنر، ‌دین و عاطفه چه نسبتی دارد؟ قهرمانان اسطوره‌ای کیستند و شباهت حیرت‌انگیز آنها از کجا ناشی می‌شود؟ شاید فهم اسطوره در دنیای باستان چندان کار سختی نبود اما ادامه آن در دوران مدرن و در قالب اجتماعات مختلف چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ عباس مخبر که پیش از این کتاب‌هایی مثل «اسطوره‌های موازی» ج. ف بیرلین، «قدرت اسطوره» جوزف کمبل و «تاریخ مختصر اسطوره» کارن آرمسترانگ را ترجمه کرده بود با بررسی آرای کلی اسطوره‌شناسان برجسته و توضیحات تاریخی اسطوره و ارتباط آن با فلسفه و ادبیات و هنر، کتاب کم‌حجم و مقدماتی «مبانی اسطوره‌شناسی» را تألیف کرده و تلاش کرده دلایل زنده‌ماندن اسطوره در دوران مدرن و از خلال آن تلاش برای یافتن «معنای زندگی» را بررسی کند. در بخشی از مقدمه نویسنده می‌خوانیم: «ناقوس مرگ اسطوره از دوهزارو ٥٠٠ سال پیش تاکنون بارها به صدا درآمده است، اما هربار اسطوره با نیرویی تازه و در هیئتی دیگر سربرآورده و بقای خود را استمرار بخشیده است؛ چرا؟ منتقدان اسطوره و کسانی که فقط بر کارکردهای نامطلوب آن در جهان معاصر انگشت می‌گذارند هنوز هم کم نیستند، اما تقریبا هیچ‌یک از آنها برای این سؤال پاسخی ندارند که چرا اسطوره‌ها در دنیای مدرن و پسامدرن کنونی همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند و تولید و بازتولید می‌شوند. اگر اسطوره‌ها آن‌طورکه شماری از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند، نوعی علم ابتدایی یا نوعی دین ابتدایی‌اند، در دوران ما و پس از به‌کرسی‌نشستن علم و دین پیشرفته، راز ماندگاری و بقای آنها چیست؟ آیا فقط توهماتی شیرین و تسکین‌دهنده‌اند که در دنیایی توفانی، آرامشی خوش و غیرمسئولانه را به ما هدیه می‌دهند؟».
فصل اول کتاب «مبانی اسطوره» شامل مرور مختصری بر گذر انسان از هزاره‌های گذشته، پیدایش انسان نئاندرتال و جایگزینی انسان کرومانیون تا به امروز است. در این فصل تلاش انسان برای بقا، حیرت او در مواجهه با جهانی ناشناخته، ‌برخورد او با مرگ و نخستین گورها به مثابه گاهواره اسطوره و دین و دانش به‌اختصار بررسی شده‌اند. این فصل با شکل‌گیری نخستین روایت‌های اسطوره‌ای به مدد قوه تخیل بی‌مانند انسان بسته می‌شود. در فصل دوم تفاوت‌های میان اسطوره، افسانه و قصه بومی بررسی شده‌اند. تعریف بن‌مایه‌های مشترک و جهانی اسطوره و ذکر مثال‌هایی از آنها دیگر مطالب این فصل است. فصل سوم به رویکردها و نظریه‌های اسطوره‌شناسی اختصاص دارد. مطالب این فصل با دلیل آغاز اسطوره‌شناسی علمی شروع شده و سپس رویکردهای گوناگون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی،‌ اسطوره-آیین، تمثیل طبیعت و پدیده‌های طبیعی، پدیدارشناسی، ‌ساختارگرایی ‌و سرانجام اسطوره‌شناسی تاریخی و تطبیقی بررسی شده‌اند. فصل چهارم به بررسی آرا و اندیشه‌های شماری از اسطوره‌شناسان بزرگ اختصاص یافته است. زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ، میرچا الیاده، کلود لوی استروس و جوزف کمبل اسطوره‌شناسانی هستند که آرایشان نسبتا به‌تفصیل بررسی شده است و هدف از انتخاب این متفکران خاص اثرگذاری و جریان‌سازی آنها در حوزه اسطوره‌شناسی، ‌هنر و ادبیات از یک‌سو و پرداختن آنها به اسطوره و دنیای معاصر از سویی دیگر عنوان شده است. در فصل پنجم رابطه اسطوره، علم و دین بررسی شده است، رابطه بحث‌برانگیزی که در کتاب‌های اسطوره‌شناسی همیشه فصلی مهم را تشکیل می‌دهد. در این فصل دیدگاه‌های ادوارد تایلور و جیمز فریزر در مقایسه با رویکردهای روان‌کاوانه و نیز دیدگاه‌های اسطوره‌شناسان نامی بررسی شده است. فصل ششم نیز ساختاری شبیه به فصل پنجم دارد. در این فصل، پس از مروری بر رابطه اسطوره و هنر دیدگاه‌های اسطوره‌شناسان نامی درباره این رابطه بررسی شده است. فصل هفتم به یکی از متداول‌ترین مباحث اسطوره و پیکان نفوذ آن در هنر، ‌ادبیات و سینما یعنی سفر قهرمان اختصاص دارد. در این فصل الگوهای سفر قهرمان ارائه‌شده توسط لرد رگلان، اوتو رانک و جوزف کمبل بررسی شده است.

نظر شما