شناسهٔ خبر: 50094 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

​خاطرات نوه سلطان صاحب‌قران از ماه رمضان و آیین‌هایش

دوستعلی‌خان معیرالممالک، نواده محبوب ناصرالدین‌شاه در کتاب « یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه قاجار» به بیان خاطرات جالبی از روزه‌داری ناصرالدین شاه و حال و هوای شهر در ایام رمضان بیان می‌کند.

​خاطرات نوه سلطان صاحب‌قران از ماه رمضان و آیین‌هایش

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دوستعلی معیری (۱۲۵۳-۱۳۴۵ ه.ش) پسر دوست‌محمدخان معیرالممالک و نوه دختری ناصرالدین شاه قاجار، ملقب به «اعتصام‌السلطنه» و «معیرالممالک»، آخرین صاحب لقب از خاندان معیری بود. ناصرالدین‌شاه علاقه بسیاری به وی داشت. دوستعلی در اواخر عمر به پیشنهاد حبیب یغمایی خاطرات خود از دوران ناصرالدین شاه را به رشته تحریر در آورد که در چندین مقاله پی در پی در مجله یغما و پس از آن به صورت کتاب‌هایی جداگانه منتشر شدند.

«رجال عهد ناصری»، «یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه قاجار» و «وقایع‌الزمان» عناوین تألیفات این نواده ناصرالدین شاه است. معیرالممالک در کتاب «یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه قاجار» اطلاعات جالبی درباره ماه رمضان و روزه‌داری ناصرالدین‌شاه ارائه می‌دهد که در این گزارش بخشی از آن را مرور می‌کنیم.‌
 
او درباره حال و هوای ماه رمضان در عصر ناصری چنین می‌نویسد: «در این ماه شب‌ها عبور و مرور در شهر آزاد بود و اسم شب و بگیر و ببند در کار نبود، و شب‌نشینی و شب زنده‌داری تا صبح ادامه داشت. در آن زمان هفت دهم جمعیت تهران در کمال عقیده روزه نگاه می‌داشت. ناصرالدین شاه در نخستین سال‌های سلطنت روزه می‌داشت ولی تا آنجا که من به یاد دارم روزه‌داری را ترک گفته بود، اما آداب دیگر شهر صیام را به کار می‌بست. گاه عصرها سواره به باغ‌های سلطنتی نزدیک شهر می‌رفت و بنا به رسم با یک تیر توپ سواری شاه رابه شهریان اعلام می‌داشتند.

آقا مچول زین‌دار باشی ملقب به صدیق‌السلطنه که از خواص و در حضور شاه گستاخ بود، روزی هنگام سواری عرض کرد: «قربان چون اعلی‌حضرت اغلب روزها سوار می‌‎شوند خوب است امر فرمایند روزهایی که که سواری نیست توپ بیندازند تا از مصرف باروت کاسته شده، دخل مختصری نصیب دولت شود.» شاه در پاسخش سربجنبانید و به لبخندی اکتفا ورزید.

شب کاری ادارات دولتی در ماه رمضان

او در ادامه می‌نویسد: «در ماه رمضان اداره‌های دولتی به جای روز شب کار می‌کردند. بساط افطار در دربار گسترده می‌شد، سپس شاه نیز به کارها رسیدگی کرده وزیران را به حضور می‌پذیرفت. شرح آن گذشته، پرده زنبوری می‌کشیدند، آنسوی پرده ترتیب محرابی می‌دادند و شیخ سیف‌الدین برادر شیخ‌الرییس که از شاهزادگان و به لباس اهل علم درآمده بود به نماز می‌ایستاد. این سوی پرده بانوان صف آراسته اقتدا می‌کردند. پس از نماز مزبور به منبر می‌رفت و خانم‌ها از پس پرده سؤال‌های مذهبی مطرح می‌کردند. آن مرحوم که در حرکت دادن سر و دست و ابرو ماهرتر از بیان و تقریر بود جواب‌هایی می‌داد که کمابیش چیزی از آن مفهوم نمی‌شد و مقارن غروب مجلس پایان می‌یافت.

شب‌ها زن‌های سالخورده شاه در منزل یکدیگر محفلی تماشایی برای مقابله قرآن و طرح مسائل شرعی برپا می‌ساختند و شیخ‌اسدالله قاری نابینا اصلاح قرائت و حل مسائل می‌کرد.

زن‌های به اصطلاح عاقله پس از ادای مختصر آدابی به دور هم گرد آمده، پیچازبازی می‌کردند و بانوان جوان پس از افطار و نماز تا سحرگاه به صحبت‌های مناسب سن و شوخی و خنده می‌گذراندند. در سه شب احیا اهل اندرون در تالار طنبی نماز قضا به جای آورده و قرآن سر می‌گرفتند و نیز الغوث که یکی از اعمال مخصوص شب‌های مزبور است خوانده و هر بندی از آن را به شیشه گلاب با چند شاخه نبات و حبه قند می‌دهند.



بعضی شب‌ها شاه سرزده به اتاق بانوان آمده اندک زمانی به تماشای هر محفل می‌ایستد. چون اهل اندرون تا سحر بیدار می‌ماندند و چراغ‌ها روشن بود مرا شعفی کودکانه در دل بود و با عزیزالسلطان و غلام بچه‌هایش به دوندگی و بازی سرگرم بودیم. یکی از شب‌ها که قایم باشک بازی می‌کردیم شاه خود را در محلی که از بته درخت‌های انبوه پوشیده بود پنهان کرده سوت‌های بی‌مورد می‌زد. ما به گمان اینکه یکی از بچه‌ها شیرین کاری می‌کند، به مرتکب فرضی ناسزا گفتن گرفتیم که ناگاه شاه از میان گل‌ها بیرون جست و ما پا به فرار نهادیم. شاه پس از خنده بسیار به آواز بلند گفت تا به دورش گرد آییم و به هریک چند سکه زر داد.
 
خوردنی‌های رمضان

معیرالممالک درباره خوردنی‌های مخصوص این ماه می‌نویسد: «از افطار تا سحرگاه چهار نوبت خوردنی می‌خوردند از این قرار: پیش افطاری که عبارت بود از میوه‌های فصل و انواع پالوده و انگشت پیچ و غیره.

افطار که از انواع آش و کوفته و کوکو و شامی و شیر برنج و فرنی و لرزانک و یخ در بهشت تشکیل می‌یافت می‌شد. که نیمه شب مصرف می‌شد و زولبیا و بامیه و پشمک از لوازم آن بود و سرانجام سحری که بیشتر چند نوع پلو و چلو و خورش‌های مختلف بود.

هنگام افطار و سحر هربار چهار توپ که در چهار گوشه شهر بالای خندق‌ها قرار داده بودند از پس یکدیگر به غرش درمی‌آمد و شب دو نوبت طبل و نقاره می‌کوفتند که یک بار آن از نیمه شب گذشته بود و آن را اصطلاحا طبل دم کردن سحری می‌گفتند.

آوردن افطار و سحری بانوان به ترتیبی که در دادن نهار و شام بیان شد معمول می‌گردید. در سه شب احیا مجلس ذکر مصیبت در حضور شاه تشکیل می‌یافت و روز عید فطر به ترتیبی که در آداب اسلام شرح آن گذشت برگزار می‌شد.»

نظر شما