شناسهٔ خبر: 50344 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نامه پر انتقاد کسروی به براون که هیچ‌گاه به دستش نرسید

کتاب «ادوارد براون و ایران» تالیف حسن جوادی است که در سطوری از آن درباره نگاه و نظر برخی از سیاستمداران انگلیسی در رابطه با ایرانیان آمده است:«دیوید فریزر، خبرنگار تایمز در تهران بود، و می‌گفت «فریزر معتقد است ایرانیان نمی‌توانند کار تجدد و بازسازی را به انجام برسانند.» اما براون به نهضت مشروطه و نبوغ ملت ایران ایمان داشت.»

نامه پر انتقاد کسروی به براون که هیچ‌گاه به دستش نرسید

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «ادوارد براون و ایران» تالیف حسن جوادی است که به زندگی و کارنامه براون در رابطه با ایران می‌پردازد. 

کتاب شامل ۱۵ فصل است. «ایام تحصیل»، «وضع سیاسی انگلیس و دوستان ایرانی براون»، «یک سال در میان ایرانیان»، «تدریس فارسی و مطالعات بابیه»، «بحثی در تصوف و ایرادات کسروی»، «حلقه استانبول»، «براون و بلانت- شرق‌شناسی، اسلام و استقلال ملل شرق»، «مقدمات مشروطه و علاقه‌مندی براون به سیاست»، «بعد از فتح تهران»، «اوقاف گیب»، «سه کتاب»، «سال‌های جنگ جهانی»، «براون و کرزن»، «تاریخ ادبی ایران» و «سال‌های پازپسین». 

«تاریخ ایران کیمبریج»، بذری که براون کاشت
پشت جلد کتاب در شرح کارنامه ادوارد براون آمده است: «براون چهل سال به‌تدریس و تحقیق در فرهنگ و ادبیات ایران و همچنین به مطالعات اسلامی و عربی و ترکیب پرداخت و متون مهمی را چاپ و یا ترجمه کرد و به مطالعات فارسی و عربی حیاتی نو بخشید. براون علاوه بر آثار ارزشمندی که نوشت با فعالیت‌ها و پژوهش‌های خود نهضت مهمی را در ایرانشناسی سبب شد و عده‌ای از شاگردان یا همکاران خود را به نشر و پژوهش در آثار ایرانی تشویق کرد. نیکلسون شاگرد او بود و دنیسن راس، بنیان‌گذار مدرسه زبان‌های شرقی و آفریقای لندن به تشویق او به شرق‌شناسی رو آورده بود. آربری به‌خاطر بورس تحصیلی که براون از مال خود ایجاد کرده بود شروع به مطالعات شرقی کرد، و سالها بعد وقتی که تاریخ ایران کیمبریج را به یاری دانشمندان متعدد در هشت مجلد به وجود آورد همیشه می‌گفت این حاصل بذری است که براون کاشته است.»

مولف در سطوری از مقدمه کتاب آورده است: «آربری به‌خاطر بورس تحصیلی که براون از مال خود ایجاد کرده بود شروع به مطالعات‌شرقی کرد، و سال‌ها بعد وقتی که «تاریخ ایران کیمبریج» را به یاری دانشمندان متعدد در هشت مجلد به‌وجود آورد همیشه می‌گفت این حاصل بذری است که براون کاشته است. اینست که من در قسمت «پیوست‌ها» به تعدادی از این یاران و پژوهشگران پرداخته‌ام.»(ص۱۰)
 
فصل نخست «ایام تحصیل» نام دارد که درباره سفر براون به استانبول می‌خوانیم: «اما گویی دوستان ترک او زیاد میلی به معرفی براون به ایرانیان شیعه نداشتند و از ملاقات با محسن‌خان، سفیر ایران هم نتیجه‌ای حاصل نشد. لذا براون تصمیم گرفت خود دست به کار شود، و در بازار استانبول فرش‌فروشی تبریزی به‌نام محمدعلی را پیدا کرد، که اهل کتاب بود و نسخه‌ای از لیلی و مجنون را از او خرید. از طریق محمدعلی با ایرانیان دیگری در استانبول آشنا شد و مخصوصا کتابفروشی ایرانی را به نام اسمعیل‌آقا در کنار جامع سلطان‌سلیم پیدا کرد و نسخه‌های خطی چندی از او خرید. در ضمن یک چایخانه ایرانی در استانبول بود که صاحب آن، جواد آقا مردی گرم و میهمان‌نواز بود و براون در هفته‌های آخر اقامت خود به آنجا می‌رفت و ساعت‌ها به صحبت آنان گوش می‌داد. او در همین سفر با آقا محمدطاهر، مدیرروزنامه اختر آشنا شد و بعدها با نویسندگان بنام اختر، چون میرزاحبیب اصفهانی و میرزاآقاخان کرمانی آشنایی پیدا کرد، و خود شروع به نوشتن مقاله برای این روزنامه کرد.»(ص۲۷)
 
همه ایرانیان مثل حاجی بابای اصفهانی نیستند!
«وضع سیاسی انگلیس و دوستان ایرانی براون» در فصل دوم جای گرفته است که مولف با اشاره به کتاب «حاجی بابای اصفهانی» آورده است:«مقدمه براون برچاپ ۱۸۹۵ حاجی‌بابای اصفهانی از چندنظر جالب است. یکی نظر مساعد براون را از همان اول نسبت به ایرانیان نشان می‌دهد که همه ایرانیان مثل حاجی بابای اصفهانی نیستند، دیگر اینکه هنوز در این تاریخ افکار انقلابی سیدجمال را خطرناک می‌دانسته است. به‌علاوه می‌بینیم براون از هر فرصتی که دست می‌داد برای آشنایی با ایرانیانی که به لندن می‌آمدند، استفاده می‌کرد.»(ص۵۵)
 
در فصل سوم «یک سال در میان ایرانیان» گنجانده شده که درباره مهمانوازی ایرانیان می‌خوانیم: «در دهکده‌ای دیگر به دعوت یک کرد عازم خانه‌ای می‌شود که دری سنگی داشت و گوش تا گوش کردهای مسلح نشسته بودند. براون به گمان این که در دامی افتاده است ششلول کوچکش را در جیب می‌فشارد و از خوش‌باوری خود پشیمان می‌شود، اما با آورده شدن یک قدح ماست به همراه لواش تازه از بدگمانی خود خجلت‌زده می‌شود و میزبان هم پولی از او قبول نمی‌کند.»(ص۷۳)
 
«تدریس فارسی و مطالعات بابیه» در فصل چهارم بررسی شده است. مولف درباره برخی عادات براون می‌نویسد: «براون پس از ازدواج و عزیمت به فیروود، تا حدی نحوه زندگی براون عوض می‌شود، اما میهمان کردن دوستان، خوش صحبتی، مجلس‌آرایی و شرقی‌مابی او از بین می‌رود. اتکینس می‌گوید براون زیاد سلیقه‌ای در شراب نداشت اما چای زیاد می‌خورد و پررنگ.«بعد از رفتن به عوض شب‌ها حرف زدن، شب‌ها تا دیروقت کار می‌کرد، اما باز چای نقش عمده ای داشت.»(ص۱۳۴) 
                                       

لحن تند کسروی در انتقاد از اشتباهات بروان 

فصل پنجم به «بحثی در تصوف و ایرادات کسروی» اختصاص دارد. از این‌رو مولف درباره انتقادهای کسروی به پژوهش‌های ایران‌شناس انگلیسی آورده است: «اولین برخورد کسروی با براون در مورد ترجمه او از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار بوده است. کسروی یکصد و چهل اشتباه در ترجمه براون از این کتاب پیدا کرده بود، که نشان‌دهنده امعان‌نظر و دقت او در مسائل علمی بود. کسروی این نکات را طی نامه‌ای به محمد قزوینی می‌نویسد که او به براون بدهد، اما قزوینی هرگز آنها را به براون نداد، متأسفانه هرگز رابطه‌ای بین کسروی و براون برقرار نگردید. ندادن این نامه از طرف قزوینی شاید به‌خاطر لحن تند کسروی در انتقاد از اشتباهات بروان بود ولی به هر حال این فرصت آشناشدن با براون از دست می‌رود.»(ص۱۸۳)
 
عنوان فصل ششم «حلقه استانبول» است که در سطوری از آن با اشاره به نامه‌نگاری براون با برخی روشنفکران و نویسندگان ایرانی در ترکیه می‌نویسد: «کتاب انقلاب ایران (۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۹) در ۱۹۱۰ چاپ می‌شود و براون هفت نسخه برای دانش می‌فرستد و از او می‌خواهد که در روزنامه‌ها بررسی خوبی از آن بشود. از قضا دیوید فریزر، که مدتی در ایران استانبول مخبر تایمز بود، در همین زمان کتابی چاپ کرده بودم به نام «شورش در ترکیه و ایران» و تصویری مغرضانه از آزادیخواهان هر دو کشور داده بود. براون می‌ترسید که نوشته‌های فریزر در افکار عمومی ترکیه تأثیر بدی داشته باشد و اثر کتاب او را خنثی سازد. در نتیجه سه بار در نامه‌های خود در ۱۹۱۰ به دانش می‌نویسد که در مقالات خود افکار متسبدانه او را برملا کند. به نظر می‌رسد دانش در آغاز از درگیری با مخبر تایمز به ملاحظاتی خوداری می‌کرده، اما بعدا موقعیت خود را معین می‌کند و این کار را انجام می‌دهد.»(ص۲۳۳)
 
فصل هفتم «براون و بلانت- شرق‌شناسی، اسلام و استقلال ملل شرق»به رویکرد براون نسبت به تاریخ ایران می‌پردازد. در همین مجال با اشاره طرز تلقی برخی پژوهشگران از طرفداری این ایران‌شناس بریتانیایی می‌خوانیم: «تنی چند از محققینی که درباره براون تحقیق کرده‌اند خواسته‌اند او را طرفدار تجلیل بیش از حد ایران پیش از اسلام و غیرمستقیم متمایل به شرق‌شناسی آلمانی مُلهم از نظریه آریایی درباره زبان فارسی و وحدت ملی ایرانیان نشان دهند. مثلا به عقیده دکترمصطفی وزیری نه تنها براون بلکه عده‌ای از مستشرقین، تاریخ ایران را به دو حصه جداگانه پیش و پس از اسلام تقسیم کردند و وسیله‌ای برای بزرگ‌انگاری ایران باستان و بی‌ارج ساختن دوره بعدی فراهم آوردند. در حالی که به نظر من چنین نیست و مقایسه مستشرقی مانند جورج راولینسون که نژاد آریایی را برتر می‌دانست و زردشت را بر موسی برتری می‌داد، با براون درست نیست.»(ص۲۶۱)
 
ایمان براون به نهضت مشروطه و نبوغ ملت ایران 
«مقدمات مشروطه و علاقه‌مندی براون به سیاست» در فصل هشتم جای گرفته است که مولف درباره ارتباط مستمر روشنفکران ایرانی با براون آورده است: «براون از طریق نامه‌ها و گزارش‌های متعددی که از دوستان ایرانی و انگلیسی‌اش گرفت، تصویر زنده‌ای روند انقلاب مشروطه ترسیم کرد. تقی‌زاده شرح انجمن‌های مختلفی را می‌دهد که بسیاری از تظاهرات و بست‌نشینی‌ها را سازمان دادند و از هر واقعه‌ای استفاده کردند.»(ص۲۷۷)
 
فصل نهم به «بعد از فتح تهران» اختصاص دارد. در سطوری از آن درباره نگاه و نظر بعضی سیاستمداران بریتانیا درباره مشروطه ایران و روند تجدد آمده است: «آنچه براون را بیشتر ناراحت می‌کرد نظر دوست نزدیکش، هنری لینچ بود، که با وجود از دست دادن عضویتش در پارلمان هنوز از اعضای مهم و بانفوذ کمیته ایران به‌شمار می‌رفت، ولی تاحدی تحت تأثیر دیوید فریزر، خبرنگار تایمز در تهران بود، و می‌گفت «فریزر معتقد است ایرانیان نمی‌توانند کار تجدد و بازسازی را به انجام برسانند.» اما براون به نهضت مشروطه و نبوغ ملت ایران ایمان داشت و می‌ترسید که به‌تدریج به بهانه‌های مختلف روس‌ها قوای خودر ا بیشتر و بیشتر کنند، و انگلیس‌ها هم در جنوب قوا پیاده کنند و این عملا به تقسیم ایران منتهی شود، ولی باز خوش‌بین بود.»(ص۳۲۱)
 
فصل دهم «اوقاف گیب» را در خود جای داده است که در سطوری از آن با اشاره به قرابت و یکدلی براون به فرهنگ ایرانی می‌خوانیم: «بدین ترتیب می‌بینیم که شخصیت گرم، آزادفکری، وسعت نظر و پویایی او به رویکردی تازه در کار تحقیق ادبی ایران انجامید. او از طرفی به ادیبان ایرانی کمک کرد شیوه‌های نو در پرورش‌های ادبی و تاریخ را فراگیرند، از سوی دیگر آنچه را که نمی‌دانست بی‌محابا می‌پرسید. براون قرابت و یک‌دلی خاصی با فرهنگ ایرانی حس می‌کرد؛ او از طرفی می‌خواست ادبیات و تاریخ ایران را به انگلیسی‌زبان‌ها بشناساند و از سوی دیگر می‌کوشید نسخ خطی نادر فارسی را که از حوادث روزگار در امان مانده‌اند، چاپ کند.»(ص۳۷۶)
 
حساسیت فوق‌العاده‌ براون به فارسی‌نویسی
عنوان فصل یازدهم «سه کتاب» است که مولف درباره ناحقی به ملت ایرانیان از زبان پژوهشگر بریتانیایی آورده است: «براون درباره نوشتن کتاب انقلاب ایران می‌گوید: «من نه به خواست خود و تا حدی با بی‌میلی گلگشت‌های زیبای ادبیات فارسی را ترک کرده و پا در صحاری لم‌یزرع سیاست بین‌المللی نهاده‌ام. اما این ندای وجدان، پرتوان و اجتناب‌ناپذیر باید تا آنچه در توان دارم به‌کار ببرم تا بلکه قدری حس همدردی در دل هم‌وطنانم درباره ایرانیان به‌وجود آورم، ملتی که به زعم من خیلی درباره‌اش ناحقی شده است.»(ص۳۹۵)
 
«سال‌های جنگ جهانی» در فصل دوازدهم گنجانده شده است که در قسمتی از آن در اشاره به آثار جمالزاده آمده است: «اما اشاره‌ای به داستان مشهور «فارسی شکر است» نمی‌کند. جالب است که براون به این داستان جمالزاده که در ژانویه ۱۹۲۱ در کاوه (شماره اول و دوم دوره) درآمد و همچنین به مجموعه یکی بود یکی نبود، که یک سال بعد جداگانه چاپ شد ولوله و غوغایی در ایران از لحاظ فارسی‌نویسی آغاز کرد، اشاره‌ای نمی‌کند، در حالی که حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به فارسی‌نویسی داشت. جمالزاده این مجموعه را با مقدمه‌ای راجع به خرابی و فقدان نسبی نثر فارسی و لزوم ترقی دادن آن و بعضی نظریات دیگر در این خصوص نوشته بود و داستان «فارسی شکر است» نشان‌دهنده افراط و تفریط در استعمال کلمات فرنگی و عربی در فارسی آن زمان بود.»(ص۴۸۴)
 
فصل سیزدهم به بررسی دیدگاه‌های «براون و کرزن» اختصاص دارد. مولف درباره تفاوت نوع نگاه براون و کرزن می‌نویسد: «کریستفر راس در مقاله خود کرزن و براون را از نظر طبقاتی و افکرا مختلف‌شان مقایسه می‌کند و می‌گوید کرزن مورد نفرت ایرانیان است، در حالی که با وجود ناملایمات بسیار در روابط ایران و انگلیس، هنوز خیابانی به اسم پروفسور براون در تهران وجود دارد. در خاتمه مطلبی را در مورد آن دو نقل می‌کند که نشان‌دهندة شخصیت متفاوت آنهاست. کرزن وقتی از ویرانه‌های تخت جمشید دیدن می‌کرد اسم خود را بر روی یکی از ستون‌ها حک کرد در حالی که براون چنین کاری را هتک حرمتی به مفاخر ایران دانست.»(ص۵۱۹)
 
خداوند حس خستگی در نهاد براون خلق نکرده بود

«تاریخ ادبی ایران» در فصل چهاردهم بررسی شده که در بخشی از آن آمده است: «براون می‌گوید یکی از حقایق عجیب و انکارناپذیر ادبیات ایران این است که بزرگترین شاعران ایرانی زمانی می‌زیستند که استقلال ایران در خطر بوده و اقوام وحشی بر آن استیلا یافته بودند ـ مثل عطار، مولوی، سعدی و حافظ که در زمان استیلای مغولان می‌زیستند. براون که این مطلب را در آغاز فصل عصر حافظ عنوان می‌کند می‌گوید در فاصله هفتاد سال بین مرگ ابوسعید و برآمدن تیمور (۱۳۵۵ ـ ۱۴۰۵) که دوره‌ای پرآشوب و پر از قتل و غارت و بیداد بوده، مجموعه‌ای از شعرای بزرگ در ادب ایران طلوع کردند که درخشان‌ترین آنها حافظ بوده است. او می‌گوید شاید وجود دربارهای کوچک و شاعرپرور که در جلب شاعران رقابت می‌کردند، در این امر بی‌تأثیر نبوده باشد.»(ص۶۶۳)
 
فصل پانزدهم «سال‌های پازپسین» زندگی ادوارد براون را ذکر می‌کند. در همین رابطه علامه قزوینی در شرح خصوصیات وی می‌گوید: «خصوصیات ذکر کردنی براون یکی پشتکار عجیب او است؛ و مقدار تألیفاتی که دارد شگفت‌آور است. قزوینی می‌نویسد: «گویا خداوند حس خستگی در نهاد او خلق نکرده بود، پرکارترین و پرشورترین جوانان را از میدان به‌در می‌کرد... عموما آن مرحوم تا ساعت یک بعد از از نصف شب کار کرد می‌کرد و صبح نمی‌دانم کی برمی‌خاست، ولی همیشه ساعت هشت سرو رو شسته و لباس پوشیده و به عادت انگلیسیان ریش و سبیل تراشیده و ناهار قلیان خورده (کذا)، سرپا بود و مشغول کار و تدریس.»(ص۶۱۵)
 
کتاب «ادوارد براون و ایران» تالیف حسن جوادی در ۷۴۰ صفحه، شمارگان پانصد و ۵۰ نسخه و به بهای ۸۰ هزار تومان از سوی فرهنگ نشرنو به چاپ رسیده است.

نظر شما