شناسهٔ خبر: 50379 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به کتاب درآمدی بر نظریه معرفت؛

مجرایی برای ورود به قلمرو پهناور معرفت

معرفت شناسی مدافعان معرفت‌شناسی طبیعی‌شده بر این عقیده‌اند که میان روان‌شناسی و معرفت‌شناسی ارتباطی وجود دارد. طرف‌داران افراطی این رویکرد خواهان آن هستند که روان‌شناسی را جایگزین معرفت‌شناسی کنند و پیروان میانه‌روتر بر آن هستند که روان‌شناسی لااقل می‌تواند در حل بسیاری از مسائل به کمک معرفت‌شناسی بیاید.

داود رجبی/ فرهنگ امروز:

«یا آنچه را که می‌جوییم، خواهیم یافت، یا از این پس به اشتباه نخواهیم پنداشت، می‌دانیم چیزی را که نمی‌دانیم.»

افلاطون

معرفت یا دانش چیست؟ چه وقت می‌توانیم بگوییم که به امری معرفت داریم یا چیزی را «می‌دانیم»؟ آیا معرفت همان باور صادق موجهی است که از دیرباز در تعریف معرفت به آن اشاره شده است یا می‌توان باور صادق موجهی داشت که مستلزم هیچ‌گونه معرفت گزاره‌ای نباشد (مسئله گتیه)؟ اصلاً باور یعنی چه؟ صدق چیست و توجیه به چه معناست؟

معرفت‌شناسی یا اپیستمولوژی دانشی است که پرداختن به این ‌دست سؤالات را وجهۀ همت خود قرار داده است؛ به‌عبارت‌دیگر، شناختنِ شناخت یا معرفت به معرفت غایت معرفت‌شناسی است.

کتاب «درآمدی به نظریه معرفت» نوح لموس همان‌طور که از نامش پیداست، مقدمه و مدخلی مقدماتی برای ورود به قلمرو پهناور این دانش پرشاخ‌وبرگ است. اولین چیزی که در مواجهه با این کتاب نظر خواننده را جلب می‌کند، پیراستگی و ساختار منظم آن است. نویسنده می‌داند کجاست، از کجا باید آغاز کند و به کجا باید برسد؛ می‌داند که خواننده مبتدی از کتاب چه می‌خواهد و نباید در آغاز کار او را در وادی گسترده ریزه‌کاری‌های تخصصی نظریه معرفت به دام انداخت. از سوی دیگر نباید چنین پنداشت که با کتابی ابتدایی و کم‌وزن مواجهیم که خواندنش ماحصل دندان‌گیری نصیبمان نمی‌کند. شاید مهم‌ترین ویژگی کتاب این باشد که نقشه ذهنی شسته‌ورفته‌ای از حوزه‌ای که به آن وارد شده‌ایم به دستمان می‌دهد. خواننده پس از خواندن کتاب با اصلی‌ترین نظریه‌های معرفت‌شناسی آشنا می‌شود و می‌تواند بر این مبنا به مطالعات بعدی خود در این حوزه جهت بدهد.

کتاب پس از بیان تمایز میان معرفت گزاره‌ای و معرفت از راه آشنایی و معرفت به چگونگی (به عبارت سرراست‌تر «بلد بودن»)، تعریف متداول معرفت گزاره‌ای را مطرح می‌کند و به طور مختصر به بیان برخی نظرات در باب صدق و توجیه می‌پردازد و سپس به سراغ مسئله گتیه می‌رود. یکی از مسائلی که نقشی تعیین‌کننده در سیر معرفت‌شناسی داشته است مسئله‌ای است که گتیه در مقاله کوتاه و مشهور خود به آن پرداخته است. این مسئله اندیشمندان و صاحب‌نظران بسیاری را بر آن داشت که بکوشند پاسخ‌هایی قانع‌کننده برای این بحران اپیستمولوژی ارائه دهند؛ اما تاکنون تمامی تلاش‌ها بی‌نتیجه بوده و در حال حاضر هیچ تعریفی از معرفت وجود ندارد که همگان بر سر آن به اجماع رسیده باشند. گتیه در مقاله خود نشان داد که می‌توان باور صادق موجهی داشت که معرفت به شمار نیاید. این کشف مهم گتیه که نقطۀ عطفی در مسیر معرفت‌شناسی است معرفت‌شناسان را بر آن داشت که بکوشند مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده این تعریف از معرفت را که قدیمی‌ترین و مستحکم‌ترین تعریف در طول تاریخ به شمار می‌آمد واکاوی کنند. بسیاری از نظریه‌های راجع به باور و صدق و توجیه پس از زلزله‌ و پس‌لرزه‌هایی که گتیه در زمین معرفت‌شناختی به پا کرد پدید آمدند. موضع نوح لموس در برابر مسئله گتیه این است که عدم وجود تعریفی خرسندکننده از معرفت به این معنا نیست که نتوانیم مصادیق معرفت را تشخیص دهیم. ما مصادیق امور بسیاری را تشخیص می‌دهیم بدون آنکه تعریفی دقیق از آن‌ها داشته باشیم. پس نظریه معرفت در برابر مسئله گتیه کیش و مات نمی‌شود و همچنان به راه خود ادامه می‌دهد.

به‌این‌ترتیب کتاب پس از طرح مسئله گتیه در فصول بعد به بررسی نظریه‌های توجیه (مبناگرایی، نظریه انسجام و وثاقت‌گرایی فضیلت‌محور)، درون‌گرایی، برون‌گرایی و دورمعرفتی، شک‌گرایی، مسئله معیار معرفت، توجیه و معرفت پیشینی و معرفت‌شناسی طبیعی‌شده می‌پردازد.

به پایان رساندن کتاب با فصلی راجع به معرفت‌شناسی طبیعی‌شده را می‌توان یک حسن ختام در نظر گرفت. در پی مسائل و مشکلات فراوانی که گریبان‌گیر معرفت‌شناسی سنتی است، برخی فیلسوفان همچون کواین و کرنبلیت به این نتیجه رسیدند که معرفت‌شناسی سنتی شکست خورده است و ما باید به سراغ یک معرفت‌شناسی طبیعی‌شده برویم. به‌طورکلی مدافعان معرفت‌شناسی طبیعی‌شده بر این عقیده‌اند که میان روان‌شناسی و معرفت‌شناسی ارتباطی وجود دارد. طرف‌داران افراطی این رویکرد خواهان آن هستند که روان‌شناسی را جایگزین معرفت‌شناسی کنند و پیروان میانه‌روتر بر آن هستند که روان‌شناسی لااقل می‌تواند در حل بسیاری از مسائل به کمک معرفت‌شناسی بیاید. در واقع امر هم معرفت‌شناسی نتوانسته است خود را به‌طورکلی از روان‌شناسی جدا کند و همواره رگه‌هایی از روان‌شناسی در آن دیده شده است. حتی شاید حل مسئله گتیه نیز با آری گفتن به روان‌شناسی و پذیرفتنش در قلمرو معرفت‌شناسی سهل‌تر شود، همان‌طور که نوح لموس به‌درستی بیان می‌کند معرفت‌شناسی درگیر چنان پرسش‌ها و مسائل دشواری است که باید از مساعدت علوم دیگر استقبال کند و ورود آن‌ها را به بحث به فال نیک بگیرد. کمترین نتیجه ورود روان‌شناسی و علوم طبیعی به حوزه معرفت‌شناسی می‌تواند آن باشد که لااقل ما را به پیش‌فرض‌های روان‌شناختی خودمان در حوزه اپیستمولوژی واقف کند.

در باب ترجمه فارسی کتاب می‌توان گفت با ترجمه‌ای پاکیزه و استوار و قابل اعتماد (حداقل تا آنجا که نگارنده متن ترجمه‌شده را با متن اصلی تطبیق داد) مواجهیم. متن فارسی، ترجمه‌ای است روان و کم‌اشتباه که می‌تواند جای خود را در میان کتاب‌های درسی حوزه معرفت‌شناسی پیدا کند. البته نکاتی نیز در این ترجمه به چشم می‌خورد که اصلاحشان در چاپ‌های آتی کیفیت کتاب را بهتر از پیش خواهد کرد:

-ترجمه واژه episteme به «معرفت داشتن» نادرست است و اپیستمه به معنای «معرفت» است. (ص ۷)

-تبیین در اینجا معادل خوبی برای واژه account نیست و متأسفانه این اشتباه چندین بار در کتاب تکرار شده است. (ص ۸، ص ۱۵)

-وحدت رویه در برگرداندن اسامی خاص موضوع مهمی است که در جمله‌ای (جان می‌داند که قیصر به قتل رسیده است) رعایت نشده است. (صفحه ۹)

-I have not met him: او را ندیده‌ام، با او برخوردی نداشته‌ام که در صفحۀ ۱۰ ترجمه شده است به «او را نمی‌شناسم».

-Knowing how: در کتاب «معرفت به چگونگی» ترجمه شده است. یک پیشنهاد برای ترجمه این اصطلاح «بلد بودن» است که بسیار راحت‌تر منظور نویسنده را به خواننده فارسی‌زبان منتقل می‌کند.

-معادل‌های «از پیش موجود» و «وجودیافته» برای واژه‌های «dispositional» و «occurrent» چندان ملموس نیستند و شاید «بالقوه» و «بالفعل» معادل‌های بهتری باشند.

مشخصات کتاب: درآمدی بر نظریه معرفت، نوح لموس، مترجم: مهدی فرجی پاک و عاطفه حقی، تهران: مرکز، تعداد صفحات: ۳۰۴ صفحه، قیمت: ۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان

نظر شما