شناسهٔ خبر: 50858 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پاسخ به شایعاتی درباره شیخ فضل‌الله نوری

بسیاری از جریان‌های معاند به ضدیت و تقابل با شیخ فضل‌الله نوری پرداختند. دشمنانش قبل از شهادت او، عملیات روانی علیه وی را کلید زده بودند و با انتشار شایعات سعی در تخریب وی داشتند. این تخریب حتی تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت که یک نمونه از آن را می‌توان در خاطرات آیت‌ا... فلسفی مشاهده کرد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از فرهیختگان؛  علمای مبارز هرگز تن به خفت نمی‌دهند و در مسیر مبارزه گامی عقب نمی‌نشینند. شیخ فضل‌ا... نوری از علمای مبارزی است که تا آخرین لحظه بر سر عقیده خود که همان مبارزه با استعمار و افکار غربی بود، ماند و در نهایت نیز توسط همین جریان به شهادت رسید. وی با تلاش فراوان موفق شد نظارت علما بر قوانین و مصوبات مجلس را در اصل دوم متمم قانون اساسی بگنجاند تا به این صورت قوانین و مصوبات مجلس از دایره شرع خارج نشوند.

در بخشی از اصل دوم متمم قانون اساسی که به اصل «طراز»معروف است، آمده بود: «باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه برعهده علمای اعلام ادام‌ا... برکات وجودهم بوده و هست، لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار، هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به مجلس شورای ملی معرفی شوند تا موادی که در مجلس عنوان می‌شود به دقت مذاکره و غوررسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود...»

به دلیل توجه شیخ فضل‌ا... به این قبیل مسائل، بسیاری از جریان‌های معاند به ضدیت و تقابل با وی پرداختند. دشمنانش قبل از شهادت او، عملیات روانی علیه وی را کلید زده بودند و با انتشار شایعات سعی در تخریب وی داشتند. این تخریب حتی تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت که یک نمونه از آن را می‌توان در خاطرات آیت‌ا... فلسفی مشاهده کرد.

آیت‌ا... محمدتقی فلسفی، واعظ شهیر نهضت اسلامی که سخنرانی‌های پرشور وی در دوران انقلاب معروف است، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره اعتراض برخی جریان‌ها به سخنرانی وی درباره شیخ‌فضل‌ا... نوری در مراسم چهلم شهید مطهری می‌گوید: «اعتراض آقایان ملی‌گرا به سخنرانی من در چهلم شهید مطهری این بود که چرا من تاریخ را قلب کرده‌ام و از شیخ فضل‌ا... نوری دفاع کرده‌ و او را طرفدار مشروطه مشروعه معرفی کرده‌ام. البته امروز تا حدود زیادی با انتشار اسناد و مدارک تاریخی مربوط به دوران معاصر ایران، مردم با دیدگاه‌های حاج‌شیخ فضل‌ا... نوری در دوران مشروطیت آشنا شده‌اند و نیازی ندارد که درباره عقاید او سخن بگویم.»
آیت‌ا... فلسفی سپس به ذکر دو خاطره از شهید شیخ‌فضل‌ا... می‌پردازد. در روایت نخست، وی به شایعاتی که دشمنان شیخ درباره وی اشاعه می‌دادند، اشاره کرده و می‌گوید: «شیخ‌فضل‌ا... نوری به دلیل طرفداری از مشروطه مشروعه، در وضعیتی قرار گرفت که ناچار تهران را ترک و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تحصن کرد. در این ایام در مضیقه مالی قرار گرفت، ولی آن بحران را به خوبی از سر گذرانید. در آن زمان شایع شد که از نقطه مجهولی برای او پول فرستاده شده و هیچ‌کس هم نمی‌دانست که آن پول چگونه و از کجا آمده است.»

آیت‌ا... فلسفی سپس به رفع این شبهه پرداخته و می‌گوید: «بعد از گذشتن سالیان دراز از ماجرای مشروطه، مرحوم حسین خاکباز، آخرین فرزند بلاواسطه آیت‌ا... حاج‌آقا محسن اراکی، برای من این‌گونه نقل کرد: «آن پول را مرحوم پدرم که در امر زراعت فعالیت می‌کرد و املاک قابل ‌ملاحظه‌ای داشت و قسمتی از آن املاک را نیز وقف نجف اشرف و تحصیل طلاب کرده بود، به‌طور محرمانه برای حاج شیخ فضل‌ا... فرستاد، زیرا او نیز طرفدار مشروطه مشروعه بود و احساس می‌کرد حاج شیخ فضل‌ا... در معرض خطر کشته شدن قرار گرفته است. به همین دلیل، همراه پول یک بیت شعر را هم روی کاغذ کوچکی نوشت و توسط حامل برایش فرستاد. متن شعر این بود:

من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش/ چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش.»

آیت‌ا... فلسفی همچنین به خاطره دیگری درباره شیخ‌فضل‌ا... اشاره می‌کند. این خاطره گویای شخصیت مبارز و انقلابی  شیخ فضل‌ا... نوری است و نشان می‌دهد وی حتی در شرایط سخت نیز حاضر نمی‌شد تحت لوای بیگانگان قرار گیرد، چراکه شخصیتی آزاده داشت. آیت‌ا... فلسفی می‌گوید: «حدود 40،30 سال پیش یکی از دوستان صمیمی مرحوم حاج عبدا... صبوحی واعظ که الان نامش را به خاطر نمی‌آورم، برایم نقل کرد که حاج میرزاعبدا... از یاران نزدیک شیخ فضل‌ا... بود و به منزل او بسیار رفت‌وآمد داشت.

حاج میرزاعبدا... گفت که شبی به منزل شیخ فضل‌ا... رفتم. کسی غیر از من نبود. او در اتاق حسینیه را بست و به من گفت امروز از طرف سفارت روس بسته‌ای برایم آورده‌اند که داخل آن پرچم روس بود. آورنده گفت که چون در خطر قرار گرفته‌اید اگر مایل هستید این پرچم را سر در خانه خود بزنید تا تحت حمایت دولت روس قرار بگیرید و کسی نتواند معترض شما شود. حاج شیخ فضل‌ا... گفت من به آن فرد گفتم حاضر نیستم پرچم روس را بگیرم. من یک روحانی مسلمانم و در پناه غیرمسلمان نمی‌روم. مرگ را می‌پذیرم ولی به این ذلت تن نمی‌دهم. آورنده پرچم پاسخ داد چون الان نمی‌توانم پرچم را برگردانم، آن را در جایی بگذارید که فردا مجددا بیایم و آن را ببرم. حاج شیخ فضل‌ا... به منبری که در اتاق حسینیه بود و با پارچه‌ای سیاه پوشیده شده بود اشاره می‌کند و می‌گوید پرچم را زیر منبر بگذارید تا فردا برای بردن آن دوباره مراجعه کنید. آن شب شیخ فضل‌ا... به میرزاعبدا... گفته بود اگر می‌خواهی برو پرچم روس را که در زیر منبر است ببین.»

نظر شما