شناسهٔ خبر: 50861 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بازخوانی اندیشه سیاسی علمای مشروطه

به اعتراف عموم روشنفکران و حتی مخالفان حضور روحانیون در اجتماع،  همچون تقی‌زاده و سیداحمد کسروی، روحانیون نقش کلیدی در پیروزی و هدایت جنبش مشروطه داشته‌اند.

فرهنگ امروز/ عباس بنشاسته: جـنـبـش مـشـروطـیـت بدون‌شک از رویدادهای مهم و تاثیرگذار در تاریخ تحولات سیاسی ایران محسوب می‌شود. اثرات این رویداد در زندگی فرهنگی و سیاسی مردم، از سایر حوادثی که تا آن تاریخ در کشورمان پدید آمده بود، عمیق‌تر بوده است. به اعتراف عموم روشنفکران و حتی مخالفان حضور روحانیون در اجتماع،  همچون تقی‌زاده و سیداحمد کسروی، روحانیون نقش کلیدی در پیروزی و هدایت جنبش مشروطه داشته‌اند. به عنوان مثال کسروی می‌گوید: «آنچه مشروطه را نگه داشت، پافشاری‌های مردانه دو سید - بهبهانی و طباطبایی - و آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی بود. اینان، با فشارهایی که دیدند و زیان‌هایی که کشیدند، از پشتیبانی مجلس و مشروطه باز نایستادند و آن را نگه داشتند.»

در این میان اما انقلاب مشروطه شاهد حضور دو طیف از علما بود:

گروه اول علمای مشروطه مشروعه‌خواه بودند که می‌توان از شیخ‌فضل‌ا... نوری به عنوان مهم‌ترین چهره آن نام برد. شیخ فضل‌ا... وقتی مشاهده کرد عده‌ای فرصت‌طلب درصدد هستند با استفاده از فرصت مشروطیت بنیان دین و دین‌خواهی را در ایران بخشکانند با مشروطیت به مخالفت برخاست. او که در مراحل اولیه نهضت مشروطیت علیه استبداد، با نهضت همگام بود، بعد از ورود افراد ناصالح و غیرخوش‌نام به نهضت، خواهان انجام اصلاحات دینی شد و اعتقاد داشت باید لفظ مشروعه به مشروطه اضافه شود.

گروه دیگر علمای مشروطه‌خواه بودند که آیت‌ا... ملامحمدکاظم خراسانی، زعیم مذهبی- سیاسی نهضت مشروطیت در نجف اشرف به همراه دو نفر از مراجع بزرگ، مرحوم آیت‌ا... شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی از این جمله‌اند.

همچنین علامه نایینی نیز در آن زمان با نوشتن رساله مشهور تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله کوشید مفاهیم مشروطیت و آزادی را به نحو موثری با مبانی دینی مورد بررسی قرار دهد. به همین دلیل از ایشان به عنوان نظریه‌پرداز نجف در مشروطیت نام برده می‌شود.

سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» با اشاره به دو نوع رویکرد علما به موضوع مشروطیت گفت: «موضوع مشروطه بحثی وارداتی است و خاستگاه آن در غرب بوده و مولفه‌های غربی دارد. پارلمان، انتخابات، آزادی، قانونگذاری، تفکیک قوا و... در مشروطه وجود دارند که در فقه ما تبیین شده نیستند. طبیعتا اگر مقوله جدیدی بخواهد مطرح شود باید مورد بررسی قرار گیرد و براساس مبانی فقهی، هر فقیه نظر خاص خود را بدهد. تلقی مرحوم شیخ فضل‌ا... این بود که این مسائل فارغ از اینکه یک مساله مستحدثه و جدید بوده و قابلیت بازخوانی دارند و می‌توان دیدگاه فقه را در این خصوص ارائه کرد، اما ماهیت و ذات آنها لااقل در آن شرایط به‌خاطر اینکه از غرب آمده و فرهنگ غرب پشت آن است، محل تامل است. مراد کسانی که خود را پشت مشروطه پنهان کرده بودند، از آزادی، آزادی‌های معقول و منطقی نبود؛ بلکه آزادی در برابر دینداری بود. بنابراین مرحوم شیخ‌فضل‌ا... با توجه به اینکه در تهران بود و فضای تهران را می‌دید و مشروطه‌خواهانی را که سابقه غربی داشته و دغدغه‌های آزادی‌های غربی و بنیاد غربی را برای این نظام در نظر داشته‌اند، می‌دید، طبیعتا با این نگاه با بحث مشروطه مخالفت می‌کرد.»

وی ادامه داد: «اما از یک جهت نحله مرحوم نایینی و مرحوم آخوند دو نکته را در نظر داشته‌اند. نکته اول اینکه ما با حاکمان مستبدی مواجه هستیم که استبداد این حاکمان قابل تحمل نیست و عملا کاری از کسی برنمی‌آمد. بنابراین با توجه به اینکه نمی‌شد حکومت آرمانی و حکومت مستند به امام معصوم یا ولایت فقیه تشکیل داد، چنانچه مرحوم نایینی در کتاب تنبیه‌الامه اشاره می‌کند، از بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرده است. بنابراین یک تلقی حداقلی از نظام فقهی ارائه کرد که این مساله منافاتی با نظام آرمانی هم ندارد. این تصریحات مرحوم نایینی در تنبیه‌الامه وجود دارد. از یک طرف دغدغه آنها محدودیت حاکمیت حاکمان مستبد بود که به واسطه رای مردم و دادگاه مستقل و... این کار صورت گیرد. علاوه‌بر این بحث قابل توجه زمان مشروطه این بود که ما در قبل از زمان مشروطه با این مساله مواجه هستیم که در هر زمانی بخشی از کشور به باد می‌رفت و پادشاهان قرض‌های بسیار زیادی برای خوش‌گذرانی می‌گرفتند و کشور را به باد می‌دادند. از این جهت آنها فکر می‌کردند اگر فضای خودکامگی و خودرایی حاکمان ادامه پیدا کند عملا کشور ایران مستعمره‌ای برای قدرت‌های بزرگ خواهد شد. بنابراین مذهب شیعه به مثابه مذهبی که در ایران رسوخ دارد و ارکان آن در اینجا مستحکم است، اگر استقلال کشور ایران از بین برود و استقلال کشور تهدید شود، آن مذهب شیعه هم در حاشیه قرار می‌گیرد. اینها برای اینکه استقلال کشور و مذهب شیعه حفظ شود به این واسطه آمدند و حاکمان را محدود کردند و قائل به مشروطه شدند که از یک طرف ایران حفظ شود و از طرف دیگر مذهب در امان بماند. اگر این دو نگاه را براساس شرایط زمینه‌ای و زمانه بررسی کنیم می‌بینیم رویکرد فقهایی مثل مرحوم آخوند در زمان مشروطه عمدتا موردی و مصلحتی بوده و در نتیجه رویکردی است که نگاه آرمان‌گرایانه در آن وجود ندارد. چنانچه ما مشاهده می‌کنیم مرحوم نایینی در کتاب تنبیه‌الامه نسبت به مشروطه این نگاه را دارد؛ ولی در کتاب‌های دیگر بحث ولایت فقیه را مطرح می‌کند و منافاتی هم با این قضیه ندارد.  در بررسی دیدگاه مرحوم آخوند درخصوص مشروطه که عمدتا در نامه‌ها مشخص می‌شود، متوجه می‌شویم مرحوم آخوند با توجه به اینکه در تهران نبوده‌ و در نجف بوده‌ است، سعی می‌کند از چند جهت مراقبت‌هایی داشته باشد. از یک جهت باید مراقب کسانی که نواندیش و روشنفکرند و می‌خواهند به واسطه مشروطه بحث‌های نواندیشی و سکولاریسم را در کشور وارد کنند، باشد. از جهت دیگر مواجهه ایشان با مرحوم شیخ فضل‌ا... است که عملا دغدغه عدم‌استناد مولفه‌های غربی مشروطه به شریعت را در نظر دارد. مرحوم آخوند از یک جهت استقلال سیاسی و حفظ مرزها را و از جهتی دیگر بحث استبداد حاکمان و محدود کردن آنها را در نظر دارد.

این چهار نکته عمده در آن زمان وجود دارد و مرحوم آخوند در این فضا صحبت می‌کند، بنابراین دیدگاه‌های مرحوم آخوند را باید در این رابطه مورد ارزیابی قرار داد وگرنه اگر قرار باشد آن چارچوب اصلی فقه را درخصوص مشروطه مورد ارزیابی قرار بدهیم آنچه مورد تفاهم هر دو نحله است این است که مذهب باید برقرار باشد و توسعه پیدا کند، استقلال کشور حفظ و از ورود روشنفکری سکولار جلوگیری شود. این نوع نگاه باعث می‌شود مرحوم آخوند به مشروطه نگاه مثبت داشته باشد؛ البته در فضایی که مرحوم آخوند می‌خواهد برای جلوگیری از انحراف مشروطه وارد ایران شود و دخالت جدی‌تری کند نقل این است که ایشان را مسموم کردند و نگذاشتند وارد ایران شود.  اما مساله دیگری که در ذیل مباحث معطوف به مشروطه مطرح است، دیدگاه‌های مرحوم آخوند نسبت به موضوع ولایت فقیه است. اکبر ثبوت، نوه برادر شیخ آقابزرگ تهرانی و محقق دایره‌المعارف بزرگ اسلامی این ادعا را مطرح کرده است که آخوند خراسانی مخالف حکومت اسلامی و روحانیون است. این ادعا برگرفته از گفت‌وگوی منسوب به آخوند با شاگردش میرزای نایینی است که شاگرد جوانش آقابزرگ تهرانی ناظر آن بوده است.

حمید پارسانیا در مناظره‌ای که سال گذشته با اکبر ثبوت داشت در پاسخ به این شبهه گفت: «در اندیشه سیاسی شیعه یک بحث این است که چگونه باید حکومت کرد و بحث دیگر اینکه چه کسی باید حکومت کند؟ در مشروطه بحث میرزای نایینی این است که اگر نمی‌توانیم شاه را کنار بزنیم، می‌توانیم آن را مقید کنیم که مطابق شریعت عمل کند. اما مرحوم آخوند حکومت مشروطه را اصلا مشروعه نمی‌داند. بنابراین در سازمان روحانیت آن زمان ظرفیت تشکیل حکومت وجود ندارد و برداشت مرحوم آخوند کاملا برداشتی عقلانی از محیط خود و کنترل آن است.»  وی ادامه می‌دهد: «باید دید صحبت آخوند دقیقا چیست؟ او اصل ولایت فقیه را قبول ندارد یا می‌گوید نمی‌توانیم آن را اجرا کنیم؟ باید دید حرف آن موقع آخوند در زمان کنونی کاربرد دارد یا نه؟ استدلال‌های آخوند در حاشیه مکاسب یا دیگر کتاب‌ها صریح است و حد وسط را امور حسبیه می‌داند. شما اگر اختیارات فقیه را در حد امور حسبیه هم در نظر بگیرید آیا می‌توان منکر حکومت اسلامی شد؟»

پارسانیا معتقد است: «شاگردان مرحوم نایینی می‌گفتند نمی‌توانیم حکومت دینی تشکیل دهیم ولی مرحوم امام(ره) گفت می‌توانیم. دعوای بین علما اصلا به لحاظ فتوایی نیست؛ بلکه دعوای شناخت شرایط است. میرزای نایینی معتقد به ولایت فقیه بود. وی معتقد بود در آن شرایط نمی‌توان آن را اجرا کرد. باید بدانیم بر سر چه چیزی حرف می‌زنیم. آخوند در یک شرایط تاریخی سخنی گفته که به شرایط امروز ما ربطی ندارد.»

پارسانیا ادامه می‌دهد: «مرحوم شیخ فضل‌ا... می‌گوید آقایان نجف را من برای مشروطه با خود همراه کردم؛ اما کسانی که در مجلس وارد شده‌اند به مراتب بدتر از قبل عمل می‌کنند. بنابراین مشروعه مورد نظر آنها حکومت مشروع زمان غیبت نیست. منظور این است که حاکم ظالم در چارچوب شریعت عمل کند. در آن مقطع نمی‌شد کاملا مطابق با شریعت عمل کرد و این مساله مورد انتقاد مرحوم آخوند بود؛ چراکه عده‌ای می‌گفتند نعل به نعل باید در چارچوب شریعت عمل شود.»

سیدسجاد ایزدهی نیز در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درخصوص این موضوع می‌گوید: «نگاه مرحوم آخوند را نسبت به ولایت فقیه نمی‌توان نگاه سلبی دانست. البته در کتاب کفایه خود مواردی دارند که در برخی از مواردی که در مورد ولایت فقیه مطرح می‌شود، ورود می‌کنند. ایشان در بحث اختیارات نظراتی دارد، نه در اصل ولایت فقیه. در بحث اختیارات ولایت فقیه مرحوم آخوند تعبیرش این بود که اختیارات ریز و جزئی که اختیار در امور شخصی و خصوصی مردم را هم به فقیه بدهد، جایز نیست؛ بلکه در آن فضا اعلام می‌کنند که این اختیارات حتی به پیامبر هم واگذار نشده و بدون اختیار مردم و بدون اینکه آنها بخواهند مثلا نمی‌توان حق طلاق زن‌ها را برعهده حاکم نهاد. طبیعتا این نوع نگاه که مرحوم آخوند دارد در بحث اصل ولایت فقیه نیست؛ بلکه در حیطه اختیارات ولایت فقیه است. همچنان که مرحوم آخوند این را به بحث اختیارات امام معصوم هم تعمیم می‌دهند. وگرنه سیره و سابقه مرحوم آخوند این است که براساس ادله روایی و عقلی حداقل امور حسبه را به رسمت می‌شناسد. یعنی هر اختیاراتی که برای امور به جا مانده جامعه لازم است طبیعتا برعهده فقیه است و کسانی که باید متصدی این امر شوند فقها هستند و غیرفقیه ولایتی ندارد.»

مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان گفت: «اما در مورد تعابیری که مرحوم آخوند برای تبعات حکومت فقیهان برای مرحوم نایینی گفته‌ است باید گفت اولا استناد آنها معلوم نیست که منتسب به مرحوم آخوند باشد و نمی‌توان یقین داشت ایشان حتما این حرف‌ها را گفته باشد؛ چون در آن تشکیک وجود دارد و استناد آن قطعی نیست. نکته دیگر این است که اگر قرار بود این اشکالات وارد شود طبیعتا بر ولایت پیامبر و ولایت امام هم این اشکالات وارد بود. تمام آن اشکالاتی که مرحوم آخوند در آنجا متصور می‌شود برای حکومت حضرت امیر می‌توان متصور بود و حال آنکه در آنجا کسی شک و شبهه‌ای ندارد که اهل بیت ولایت دارند و ولایت از جانب خداست و اینها باید در جامعه اعمال ولایت کنند. اینها شبهاتی است که ظاهرا به مرحوم آخوند نسبت داده شده و براساس کلام و نحله مرحوم آخوند به ایشان قابل استناد نیست.»

منبع: فرهیختگان

نظر شما