شناسهٔ خبر: 50876 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

انتشار شعری از همینگوی پس از ٧٠ سال/ چاپ اثری تازه از خالق «وداع با اسلحه»

 شعر علاوه بر اینکه تصویری از عشق همینگوی به خانه موقتی‌اش ارایه می‌دهد، دستگرمی همینگوی برای نوشتن رمان بعدی‌اش «از میان درختان و...» بود. شخصیت محوری این رمان، ریچارد کلنل کنتول را با عنوان «پسر توسلویی» می‌ستاید.

فرهنگ امروز/ بهار سرلک:

 اگرچه ارنست همینگوی در سال ١٩٤٨ مشهورترین نویسنده جهان شناخته می‌شد اما ٩ سال از چاپ آخرین رمانش، «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند»، شاهکار او درباره جنگ داخلی اسپانیا، گذشته بود و حالا داشت با بحران خلاقیت دست‌وپنجه نرم می‌کرد. به گزارش هافینگتون‌پست همینگوی ٤٩ ساله برای روشن کردن آتش خلاقیتش از جبهه‌ای که در جنگ جهانی اول زخمی شده بود، یعنی شمال ایتالیا، دیدن کرد. این مکان الهامات برترین داستان‌های کوتاه او و رمان «وداع با اسلحه» (١٩٢٩) را به او داده بود. سال ١٩٤٨ ایتالیا فاشیسم را از سر گذرانده بود و چند ماهی از نخستین انتخابات دموکراتیک این کشور می‌گذشت. انتشار آثار همینگوی که از سوی دولت موسولینی ممنوع اعلام شده بود سرانجام به ایتالیایی ترجمه شدند. پاییز توفانی آن سال، همینگوی و چهارمین همسرش، ماری، راهی مهمانخانه کوچک «لوکاندا کیپریانی» واقع در جزیره توسلو شدند. این دهکده کوچک جمعیت آنچنانی نداشت و بیشتر با سه ساختمان کلیسای بازیلیکا، کلیسای سانتا فوسکا و تعمیدگاهی که قدمت‌شان بیشتر از هزار سال می‌رسد، شناخته می‌شود. همینگوی در روزهای اقامتش در توسلو، طرح قصیده‌ای در توصیف این دهکده زیبا نوشت. حالا ٧٠ سال از سرودن «قطعه توسلو می‌گذرد و حتی با وجودی که برخی از پژوهشگران از وجود چنین شعری بی‌خبر بوده‌اند اما به تازگی این شعر در کتاب «همینگوی و ایتالیا: چشم‌اندازهای قرن بیست‌ویکم» منتشر شده است. این شعر توصیفی، کم از نامه‌ای عاشقانه به ایتالیا و به خصوص به توسلو ندارد. مضمون سطرهای نخستین قصیده همینگوی اینچنین است: «برای مایی که عشق تالاب را در دل داریم، نشستن یا ننشستن آتیلا روی صندلی فرقی ندارد. شک دارم روی آن نشسته باشد. همین‌ که بدانم کیپریانی روی آن نشسته برایم کافی است.» منظور همینگوی از آتیلا، آتیلا رهبر قوم هون است. آتیلا در قرن پنجم میلادی بزرگ‌ترین امپراتوری اروپا را فرمانروایی می‌کرد و یکی از مخوف‌ترین دشمنان امپراتوری‌های روم شرقی و غربی محسوب می‌شد. حتی رومیان برای کنار آمدن با بلاهایی که آتیلا سر آنها می‌آورد، به او لقب «تازیانه خداوند» داده بودند. منظور شاعر از صندلی نیز صندلی سنگی است که در محوطه بیرونی این کلیسای جامع مستقر شده و آن را تخت پادشاهی آتیلا می‌دانند. همینگوی ترجیح می‌دهد آتیلا را کنار بگذارد و اسطوره جدیدی را به نام جوزپه کیپریانی معرفی و ستایش کند. کیپریانی مالک لوکاندو و کافه هری در ونیز بود. دو سال بعد همینگوی در رمان «از میان رودخانه و به سوی درختان» (١٩٥٠) که برآمده از گشت‌وگذارهای او در ونیز است به کیپریانی ادای احترام کرد. اما شاعر «قطعه توسلو» به ستایش زیبایی‌هایی توسلو و ساختمان‌ها و یادبودهای مقدسش می‌پردازد.
 شعر علاوه بر اینکه تصویری از عشق همینگوی به خانه موقتی‌اش ارایه می‌دهد، دستگرمی همینگوی برای نوشتن رمان بعدی‌اش «از میان درختان و...» بود. شخصیت محوری این رمان، ریچارد کلنل کنتول را با عنوان «پسر توسلویی» می‌ستاید. در جایی دیگر از همین رمان به «برج چهارگوش کلیسای توسلو» اشاره می‌کند، منظور او کلیسای جامعی است که به یاد سانتاماریا آسونتا در قرن هفتم بنا نهاده شد.

روزنامه اعتماد

نظر شما