شناسهٔ خبر: 50907 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عطارخوانی با بیان خیام

متن زیر مروری دارد بر نخستین اجرای «آرشید آذرین» در ایران.

فرهنگ امروز/ امیر بهاری:

شاید در نگاه اول روایت کردن «هفت شهر عشق»ِ عطار با پیانو و ادبیاتی نزدیک به موسیقی «جز»، اجرایی و منطقی به نظر نرسد ولی آرشید آذرین، موسیقیدان ایرانی مقیم فرانسه در نخستین اجرای خود در ایران، شنبه‌شب گذشته رپرتوار «هفت‌جان» را با الهام از اثر عظیم عطار در برنامه «شب‌های جز» روی صحنه برد. اجرایی تاثیرگذار که مخاطبانش را به وجد آورد و تا انتهای کار آنها را همراهی کنجکاو، نگه داشت. آرشید آذرین را در ایران پزشکان بهتر از موسیقیدانان می‌شناسند. او ظاهرا متخصص پرتوشناسی قلب و عروق است و بارها در سمینارهای علمی مختلف در ایران حضور داشته اما این نخستین‌بار بود که او در مسند آهنگساز و نوازنده پیانو روی صحنه می‌رفت. همان آغاز کار گفت خوشحال است برای نخستین‌بار در سرزمین مادری روی صحنه می‌رود. آرشید در حرکتی هوشمندانه در آغاز برنامه با گفتن عبارت‌های کوتاهی درباره «هفت شهر عشق» و پرسیدن اینکه آیا مخطبان می‌توانند صدای هدهد را اجرا کنند! تا حدودی اعتماد مخاطبش را جلب کرد. در واقع به آن شکلی که در غالب این اجرا و برای یک پیانیست مقدور بود، پرفورمنس طراحی کرده بود. او کار محیرالعقولی در این زمینه انجام نداد ولی با همان جملات کوتاه طنازانه قلب مخاطبش را در دست گرفت و این رابطه عاطفی تا انتهای کار پا برجا بود. آذرین بر اساس ذهنیت شخصی خودش از شاهکار عطار برداشتی آزاد انجام داده بود و بر اساس تم‌های آن، هفت مرحله عارفانه ملودی‌های متنوعی با رویکردهای مختلف نوشته بود. در این مسیر دو نوازنده و دو خواننده او را همراهی می‌کردند. تفسیر آذرین از عطار نمونه امروزین از برخورد یک آهنگساز با یک متن ادبی است. در دوره رمانتیک که آهنگسازان بعضا ملهم از آثار ادبی بزرگ معاصرشان آثاری سمفونیک می‌ساختند، روایت موسیقایی یک اثر ادبی عظیم، ملزومات خاص خودش را داشت که وفاداری و نزدیکی به متن اصلی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اینگونه‌ اقتباس‌ها بود که اتفاقا شیوه بیانی آنها در موسیقی را بسیار سخت و پیچیده می‌کرد. آذرین اما تفسیر خودش را از عطار داشت و وادی‌هایی که عطار برای عرفان بر می‌شمارد را نه به ترتیبی که مدنظر عطار بود و نه به تعدادی که عطار نوشته، در اثرش جای داده بود. اجرای آذرین، تشریح وادی‌های عرفان کهن ایرانی در زمانه ما بود. او راوی عطار بود اما ابایی نداشت از اینکه در بیان عشق عرفان عطار را کنار بگذارد و پای نرودای قرن بیستمی را پیش بکشد. او در هفت شهر عشق عطار عمیق شده بود اما از شوخی کردن با آن هم نمی‌ترسید. در واقع هفت‌جان او ترکیبی از جهان‌بینی عطار و خیام بود. انگار که نیمی جان عطار و نیمی از جان خیام با هم ترکیب شده و تبدیل به نوازنده‌ای شوند که در کلاب‌های نیویورک با زبان جز، عشق و عرفان را بداهه‌خوانی می‌کند. شاید وجه خیامی او از تجربیات علمی او از پزشکی آمده بودند و وجه عطاری او از منویات موسیقایی او نشات می‌گرفتند. عطار آمده بود که علم را ماورایی کند و خیام آمده بود که توحید را ملموس کند. به نظر می‌آید دلیل تاثیرگذاری آرشید آذرین صادقانه رجوع کردن به خود است. او ترکیبی از دو فرهنگ است. ظاهرا هم ایرانی است و هم فرانسوی، هم پزشک است هم موسیقی مدرن کار می‌کند. هفت‌وادی عطار را روایت می‌کند اما با عشق به آسمان نمی‌رود و نرودای زمینی را ترجیح می‌دهد. او برای این کنسرت حکایت سفر هدهد به هفت وادی عرفان را مد نظر قرار داد ولی برخلاف آلبومش که پیانو به تنهایی این سفر را تجربه می‌کرد، صداهای دیگری همسفر او بودند. همسفرانی که تصویر جدیدتری از برخورد آرشید آذرین و عطار را تصویر کردند. «ماکان اشگواری» خواننده خوش‌نام با این جمله آذرین روی صحنه آمد: «یکی بود، یکی نبود زیر گنبد کبود یک ماکانی نشسته بود!». ماکان روی صحنه، پیانو آرشید را همراهی می‌کرد او چند بیتی از عطار خواند و بعد شروع به خواندن آواهایی در مسیر ملودی کرد. در قطعه بعد روزبه فدوی هم به این دو اضافه شد و ماکان این‌بار با گویش جنوبی چند بیتی آذرین و فدوی را همراهی کرد. روزبه فدوی نوازنده درامز «کوارتت کاسته» که کمتر با گروه‌های دیگر می‌نوازد شب بسیار موفقی را با آذرین پشت سر گذاشت. آذرین در انتهای کنسرت گفت که مدت کوتاهی در ایران است و برای تمرین با نوازندگان و خوانندگان اجرایش فرصت کمی داشته است. اما روزبه فدوی به عنوان درامری خوش‌استایل با فضاسازی‌ توسط نواختن ادوار رتیمیک (گروو) نه چندان کوتاه در مسیر آنچه مدنظر آذرین بود کارش را به نحوه احسن انجام داد، آنقدر که به نظر نمی‌آمد مدت کوتاهی برای تمرین داشته‌اند. با توجه به کمبود نوازنده شش‌دانگ درامز، موسیقی ایران می‌تواند بیش از اینها از توانایی روزبه استفاده کند. بعد از رفتن روزبه، «امیر رفعتی» خواننده جوان موسیقی سنتی روی صحنه آمد و پیانو آذرین را همراهی می‌کرد. پیانویی که آرشید آذرین می‌نواخت برای موسیقی ایرانی کوک نشده بود ولی آنچه می‌نواخت که در شیوه و فرم ملهم از موسیقی جز بود در درونمایه و تم با موسیقی ایرانی ارتباطی عمیق داشت. شاید آواز امیر رفعتی به اندازه خواندن ماکان اشگواری در موسیقی آرشید حل نشده بود (نه به دلیل توانایی خوانندگی به دلیل ماهیت موسیقایی) ولی در عین حال نمونه موفقی از همراهی پیانو (که کوک ایرانی نشده) با آواز ایرانی بود. آخر کار اما وادی عشق بود. ظاهرا آذرین ترتیب مراحل هفت شهر عشق را تغییر داده بود و به آن شیوه که مطلوب خودش بود آنها را اجرا می‌کرد. او وادی عشق را برای انتهای کار در نظر گرفته بود که پدرام نیک‌سیرت (مدیر «سازباز» و برگزارکننده رویداد شب‌های جز) روی صحنه آمد و با نواختن آکاردئون آذرین را همراهی کرد. ماکان اشگواری و روزبه فدوی هم در وادی آخر حضور داشتند. آرشید برای وادی عشق از اشعار پابلو نرودا چند سطری خواند و وادی عشق با شور اشتیاق اجرا شد. وادی عشق این اجرا مصداق همین ابیات عطار بود «کس درین وادی به جز آتش مباد/ وانک آتش نیست، عیشش خوش مباد/ عاشق آن باشد که چون آتش بود/ گرم‌رو، سوزنده و سرکش بود». و این گونه پایانی پرشور برای نخستین اجرای آرشید آذرین در ایران اتفاق افتاد. قطعه «بیز» در این اجر به شکل بداهه‌نوازی اجرا شد. همه هنرمندان اجرا که بخش به بخش برنامه را پیش برده بودند با یکدیگر روی یکی از قطعه‌ها بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی کردند. ماکان اشگواری که تجربیات خوبی از اجرا دارد، نقش جذابی در این قطعه بداهه داشت. او و امیر رفعتی بر مبنای ریتم‌هایی که روزبه و آذرین می‌نواختن بداهه‌خوانی‌ می‌کردند. حس و حال خوب خود آذرین روی صحنه و رپرتوار جذابی که طراحی شده بود، مخاطب را با خاطره‌ای خوش از آرشید آذرین به خانه فرستاد. پایانی خوش برای آغاز کار آهنگساز توانمندی در ایران، حفظ کردن چنین دستاوردی کار ساده‌ای نیست اما به نظر می‌آید برای هنرمند خوش‌فکری مثل آذرین که هنرمندان کاربلدی را برای همراهی در نخستین سفر صحنه‌ای‌اش انتخاب کرد، کار سختی هم نخواهد بود.

نظر شما