شناسهٔ خبر: 51096 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شرحی بجا «درباره» دلوز

انتشارات علمی فرهنگی به تازگی کتابی «درباره» دلوز به قلم ریدار دیو منتشر کرده با ترجمه فریبرز مجیدی که این امکان را برای خوانندگان فارسی‌زبان فراهم کرده است تا با فلسفه دلوز هم به‌عنوان نظامی فلسفی و هم به‌منزله تلاشی انتقادی آشنا شوند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ متفکران نامدار بسیاری طی سال‌های اخیر در فضای فکری ایران به سرعت معرفی و هم‌زمان فراگیر و گم شدند. بی‌آنکه روحشان هم خبر داشته باشد، هیاهوهای بسیاری حول «فیگور» آنها نه «اندیشه»شان شکل گرفت. هرچه نام فیلسوف‌ها در فضای فکری و عمومی ایران آشنا و بدیهی به نظر می‌رسد، اندیشه و فلسفه‌ آنها غریب و ناآشناست. شاید ژیل دلوز، فیلسوف نامدار فرانسوی را بتوان سرآمد آنها دانست. ترجمه‌های مختلف از آثار او و شکل‌گیری گونه‌هایی به نام دلوزی‌ها و غیردلوزی‌ها از مهم‌ترین پیامدهای چنین فضایی بود. به همین دلیل، وجود شرح‌هایی دقیق از آرای او بیش از پیش ضروری به نظر می‌رسد. انتشارات علمی فرهنگی به تازگی کتابی «درباره» دلوز به قلم ریدار دیو منتشر کرده با ترجمه فریبرز مجیدی که این امکان را برای خوانندگان فارسی‌زبان فراهم کرده است تا با فلسفه دلوز هم به‌عنوان نظامی فلسفی و هم به‌منزله تلاشی انتقادی آشنا شوند: نظامی که شامل فلسفه‌ای است درباره ذهن و جایگاهش در واقعیت. کتاب می‌کوشد نشان دهد این فلسفه ذهن در حوزه‌های گوناگون واقعیت اجتماعی و شناخت‌شناسی کاربرد دارد و به پیدایش مجموعه‌ای از نظریات بدیع در زمینه زبان، تمایلات جنسی، هنر، سیاست، تاریخ و علم می‌انجامد. همچنین، نشان می‌دهد چه پرسش‌هایی در فلسفه دلوز درباره برخی از مستحکم‌ترین، جاافتاده‌ترین و پردامنه‌ترین باورهای مشترک ما درباره اندیشه، تجربه و واقعیت مطرح می‌شود و نتیجه می‌گیرد هدف دلوز خلق نوعی انقلاب و تغییری بنیادین در چگونگی اندیشیدن ما است. آنچه در کتاب حاضر مطرح می‌شود، از این قرار است: سیر تحول نظام فکری دلوز و اشارات ضمنی برنامه انتقادی او در حوزه‌های نظریه سیاسی، اخلاق، زیباشناسی و شناخت‌شناسی علوم انسانی.
کتاب کار دلوز را به سه مرحله جداگانه تقسیم می‌کند: در دوره نخست (یعنی از اوایل دهه ١٩٥٠ تا حوالی ١٩٧٠)، او موقعیتش را در مقام فیلسوف و استاد دانشگاه فرانسوی – اول به‌عنوان مورخ فلسفه و سپس به‌عنوان فیلسوفی مهم و مستقل – تثبیت کرد. او دو رساله مهم در این دوره می‌نویسد: تفاوت و تکرار (١٩٦٨) و منطق معنا (١٩٦٩) که مترجم به اشتباه آن را به «منطق حس» برگردانده است. در همین دوره دلوز نظریات مبتکرانه‌ای درباره زمان، زبان، نشانه‌ها و رابطه میان اندیشه و واقعیت ارائه می‌دهد. در دوره دوم (یعنی از ١٩٧٠ تا اوایل دهه ١٩٨٠)، او همکاری فشرده و شدیدی با فلیکس گاتاری داشت. آنها به کمک یکدیگر دو کتاب بسیار مهم در زمینه نظریه اجتماعی و سیاسی نوشتند با این عنوان کلی: «سرمایه‌داری و روان‌گسیختگی». کتاب اول «ضد اودیپوس» (١٩٧٢) و کتاب دوم «هزار فلات» (١٩٨٠) نام داشت. جلد اول بحثی انتقادی بود درباره روانکاوی که تفسیر تازه‌ای از نظریه اجتماعی مارکسیستی ارائه می‌داد و جلد دوم عرصه گسترده‌تری را شامل می‌شد که از نقدی بر علوم اجتماعی و انسانی معاصر نشئت می‌گرفت: مجموع مباحثی که به پرسش‌های اصلی کار اولیه دلوز درباره دلالت و رابطه میان اندیشه و واقعیت مربوط می‌شدند. دلوز در این دوره شهرت بسیاری به دست می‌آورد و نقش یک روشنفکر مردمی را ایفا می‌کند. او و فوکو در این سال‌ها به‌عنوان نمایندگان فلسفه‌ای نیچه‌ای شناخته می‌شدند: فلسفه‌ای که به هیچ‌یک از جریان‌های دیگر فلسفی آن زمان (از مارکسیستی تا روانکاوانه و پدیدارشناسانه) وابستگی نداشت. دوره سوم نیز مرحله آخر زندگی دلوز است: از ١٩٨٠ تا ١٩٩٥. در این دوره، همکاری او با گاتاری کمتر می‌شود و او سلسله کتاب‌هایی درباره هنر و حرفه فلسفه می‌نویسد: ازجمله رساله‌ای درباره لایب‌نیتس، هنر باروک و پژوهشی درباره فرانسیس بیکن. تمامی متن‌های این دوره با این پرسش مرتبط‌اند که چگونه هنر و فلسفه اعمال متوازی اندیشه و آفرینش‌اند و در عین حال متمایز با یکدیگرند. هدف کلی کتاب حاضر را می‌توان چنین خلاصه کرد: تلاشی برای فهم اینکه دلوز چگونه نوعی متافیزیک و نوعی علم‌شناسی را در کار آغازین خود به وجود می‌آورد و چگونه سپس با همکاری گاتاری این اصول متافیزیکی و نشانه‌شناختی را در حوزه یک نظریه اجتماعی کلی و صوری به کار می‌بندد.
کتاب حاضر سیر تحول فلسفه دلوز را به ترتیب زمانی پی می‌گیرد. بنابراین نقشه کتاب به قرار زیر است: فصل نخست اختصاص دارد به اندیشه آغازین دلوز، فصول دوم تا چهارم بر کوشش‌های فلسفی مشترک دلوز و گاتاری متمرکزند و فصل پایانی نیز حاوی بحثی است پیرامون نظریه دلوز درباره فلسفه و هنر و مضامین اخلاقی بالقوه‌ای که به طور کلی از خلال فلسفه او استنتاج می‌شوند. کتاب گزارشی است از سیر فکری دلوز که مشخصاً بر دوره دوم تأکید دارد. کتاب همچنین نشان می‌دهد زمینه‌های گوناگون متعددی وجود دارند که می‌توان کار دلوز را در آنها قرار داد. نویسنده این زمینه‌ها را در سه مقوله دسته‌بندی می‌کند: ١- موقعیت‌های بارز درون سنت‌ فلسفی‌ای که دلوز با آنها درگیر است، خواه با دید قبول و خواه به طرز انتقادآمیز ٢- نظریه‌ها و روش‌هایی که در علوم انسانی و اجتماعی به کار برده می‌شوند از قبیل مارکسیسم، روانکاوی یا زبان‌شناسی ساختاری ٣- نوشته‌های پژوهشگرانه درباره دلوز. نویسنده در کتاب حاضر ابتدا دلوز را درون سنت فلسفی قرار می‌دهد تا به شرح و توضیح راستای نظری و انتقادی فلسفه او بپردازد. سپس در بخش‌های مربوط به آثار دوره دوم، بحث‌های دلوز و گاتاری درباره روانکاوی، مارکسیسم و نظریات ساختارگرانه معنا از دیدگاه نظریه جدید اجتماعی و نشانه‌شناسانه‌ای معرفی می‌شوند که آنان در بسطش کوشیدند. و به نوشته‌های پژوهشگرانه درباره دلوز از این باب توجه دارد که هیچ توافقی میان پژوهشگران درباره ماهیت و سمت‌وسوی اندیشه دلوز وجود ندارد و از این‌رو، در این نوشته‌ها نکته‌های مبهم متعددی در فلسفه دلوز تشخیص داده شده است که عمدتاً به رابطه میان استنباط کلی آن از واقعیت و ذهن و کاربردهای عملی احتمالی آن مربوط می‌شوند. نویسنده در کتاب حاضرراه میانه‌ای را در پیش می‌گیرد. او تأکید دارد فلسفه دلوز نه آن‌قدر انتزاعی است که ارتباطش با زمینه‌های عملی گسیخته شود و نه به نحوی مستقیم، مثلاً به شیوه نظریه‌ای علمی، بر تجربه قابل اطلاق است.

نظر شما