شناسهٔ خبر: 51247 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سوژه ما، شیوه زندگی ما است/ در باب تازه ترین ساخته هانکه

محدودیت‌های هانکه برای بازیگر آزادی می‌آفریند

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از اعتماد؛ تازه‌ترین ساخته میشاییل هانکه، «پایان خوش» در هفتادمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. او که با دو فیلم قبلی‌اش «روبان سفید» (٢٠٠٩) و «عشق» (٢٠١٢) نخل طلای شصت‌ودومین و شصت‌وپنجمین جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد، در جشنواره امسال کن یکی از قدرترین فیلمسازهای مدعی کسب این جایزه به شمار می‌رفت اما این جایزه را فیلم «میدان» ساخته روبن اوستلوند برای این کارگردان سوئدی به ارمغان آورد.
پس از نمایش «پایان خوش» در جشنواره کن منتقدان به دو دسته تقسیم شدند؛ هر چند به گفته منتقد «ایندی‌وایر»، «پایان خوش» فیلمی است که هانکه باید آن را در این برهه از حرفه‌اش می‌ساخت؛ نوعی بازسازی‌ که با درون‌مایه‌های آشنا و دلمشغولی‌های همیشگی سروکار دارد اما گویی عامدانه دوقطبی‌ای را ایجاد می‌کند و از لحاظ خلاقیت این فیلمساز را آزاد می‌سازد. «پایان خوش» حتی شامل لحظات کمیک نیز می‌شود؛ صحنه‌هایی که در کارنامه این فیلمساز اتریشی که به ساخت درام‌های جدی شهرت دارد، کمیاب است. داستان این فیلم که در آن ایزابل اوپر، ژان لویی ترنتینیان و متیو کاسوویتس به ایفای نقش می‌پردازند، درباره از هم پاشیده شدن خانواده‌ای نابهنجار است که هانکه با استفاده از رویکرد بُرنده‌اش و برای شکستن ساختارهای بورژوازی آن را جلوی دوربین برده است.
احتمالا «پایان خوش» فراسینمایی‌ترین اثر هانکه تا به امروز محسوب شود؛ نمایشی بر پایه موقعیت‌های مضحک که به تمامی درون‌مایه‌هایی که تا به حال در حرفه درخشانش به تصویر کشیده، ارجاع می‌کند. در نشست خبری این فیلم در جشنواره کن، روزنامه‌نگاران مشتاقانه منتظر بودند از پرسش‌های مرتبط و بی‌جواب که فیلم مطرح می‌کند، بپرسند و البته هانکه از هدایت شدن در مسیر آنها خودداری کرد و گفت هنر خودش را ابراز می‌کند: «نمی‌خواهم به چنین سوالاتی پاسخ بدهم... وظیفه‌تان است درک خودتان را داشته باشید. در صحنه نمایشی که دارم سعی می‌کنم سرنخ‌هایی را به تماشاگران بدهم و فیلم را در دل آنها رها کنم. امیدوارم با چشمی باز زندگی را از سر گذرانده باشم. ما نمی‌توانیم بدون اشاره به کوری‌ای که در آن زندگی می‌کنیم درباره جامعه امروز صحبت کنیم. من هرگز دنبال درون‌مایه‌ای نبوده‌ام؛ این کار اذیتم می‌کند. باید تحت تاثیر چیزی باشی تا توانایی نوشتن آن را با کمی عمق داشته باشی.»
هرچند بهتر است داستان فیلم را فاش نکنیم اما فیلم شامل صحنه‌ای خاطره‌انگیز از پناهندگان در مراسم عروسی می‌شود. هانکه درباره این صحنه به‌خصوص و قرار گرفتن آن در شهر کاله که به اردوگاه پناهندگان شناخته می‌شود، چه باید بگوید؟ او باز هم پاسخی مبهم می‌دهد: «طبیعتا، این فیلم تلخی‌هایی را که فرد در آن زندگی می‌کند، کنار گذاشته است. اما این فیلم درباره مشکل یک فرانسوی نیست... این مشکل در همه جای اروپا وجود دارد. سوژه ما، شیوه زندگی ما است. »
فیلم با موضوعات مختلفی سروکار دارد مخصوصا نوع برقراری ارتباط ما از طریق ابزارها و شیوه‌های دیگری که رسانه‌های اجتماعی جهان را به مکانی مرتبط‌تر تبدیل کرده است اما از طرفی به مکانی که احساسات و عواطف فرد از طریق رابطه غیرمستقیم به کرختی می‌گراید. شخصیت‌های فیلم پیام‌هایی توهین‌آمیز و پرخشونت به یکدیگر می‌دهند اما هرگز به خاطر این رفتارشان محکوم یا دستگیر نمی‌شوند و هانکه از جذابیت این موضوع غافلگیر نیست چرا که همیشه در آثارش از راه‌هایی که برقراری ارتباط می‌تواند خط میان درست و غلط را محو کند، حرف زده است: «چون فیلم نخستم درون‌مایه‌هایی درباره رسانه و شیوه برقراری ارتباط داشت نمی‌توان گفت این موضوع درون‌مایه اصلی این فیلم هم هست. در واقع، امیدوارم بیننده به این نتیجه برسد که فیلمم درون‌مایه‌ اصلی نداشته است.»
اگرچه او همیشه درباره روند خلاقانه اثرش صحبتی به میان نمی‌آورد، اما چگونه چنین فیلمنامه‌ دوقطبی‌ای را نوشته است؟ طبق گفته‌های هانکه نوعی سبک آزادانه بود که سبب به وجود آمدن «پایان خوش» شد. «ما ویژگی‌ها را برای یک شخصیت جمع می‌کنیم و همزمان پیرنگی حقیقی را می‌سازیم. اگرچه در این فیلم، پیرنگی حقیقی نداریم و یک داستان پیش روی ما است. در هر فیلم متفاوت کار می‌کنم اما پیش از نوشتن صحنه‌ها و دیالوگ‌ها، می‌کوشم معماری سناریو را کرده باشم. هدفم این است که همیشه تا حد امکان کم بگویم تا حداکثر سادگی را بسازم. »
ژان لویی ترنتینیان برای کارگردان فیلم فقط تحسین به همراه داشته است؛ او بازیگری است که با هانکه در فیلم «عشق» هم همکاری کرد و به نوعی «پایان خوش» دنباله معنوی این فیلم از لحاظ سروکار داشتن آن با دوره عزاداری شناخته می‌شود. ترنتینیان ٨٦ ساله می‌گوید: «اصلا مهم نیست اگر فقط باید یک جمله در فیلم حرف بزنم؛ من هر کاری برای هانکه می‌کنم. تنها چیزی که باید بگویم این است که همکاری با هانکه افتخاری است. فهمیده‌ام که او فیلم‌هایش را طبق جو سیاسی روز می‌سازد.»
از طرفی ایزابل اوپر تا به حال چهار بار جلوی دوربین هانکه به ایفای نقش پرداخته است و می‌گوید آزادی خلاقانه فیلمساز در صحنه فیلمبرداری، مسری است: «میشاییل به جزییات ریز و درشتی اشاره می‌کند اما مثل کارگردان بزرگ دیگری آزادی کامل نتیجه دقت است. کار با او آسان است. یکی از ویژگی‌های او دقت به قاب است. من در چهار فیلم با او همکاری کرده‌ام. چیزی که من از لحاظ فیزیکی حس می‌کنم این است که چگونه این قاب‌بندی، این نوع بازی کردن را [در ما] برمی‌انگیزاند. با چنان دقتی قاب‌بندی می‌شود که جریانی کاملا طبیعی در میان ما بازیگران ایجاد می‌کند. از این دقت است که فرد احساس آزادی می‌کند. »
چند سکانس پایانی فیلم گیج‌کننده است؛ سکانس‌هایی که شامل نوعی کمدی سیاه می‌شود و این سبکی است که هانکه از دهه ١٩٩٠ سراغ آن نرفته بود. ترنتینیان درباره روزهایی که این سکانس‌ها فیلمبرداری می‌شد، می‌گوید: «پایان فیلم را در سه روز فیلمبرداری کردیم. پایان کمی ابهام دارد. شاید پایانی خوش یا پایانی تاسف‌بار باشد. اما قانون من این است که هر کاری میشاییل می‌کند، خوب است!» ترنتینیان این حرف‌ها را در همان نشست خبری می‌زند و با گفتن‌شان همه روزنامه‌نگارها و منتقدان می‌خندند. این بازیگر اسطوره‌ای در ادامه درباره آخرین صحنه فیلم می‌گوید که سخت‌ترین شرایط را برای این مرد داشت و ابتدا او با دودلی بازی در این صحنه را پذیرفته بود اما در نهایت وقتی تنها به یک شرط حاضر می‌شود این صحنه را بازی کند: «اگر این صحنه را گرفتیم، خواهش می‌کنم حضور در کن را بی‌خیال شویم.»

نظر شما