شناسهٔ خبر: 51474 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آگاهی هایی در باره امامزاده قاسم تجریش در یک نسخه خطی / رسول جعفریان

متن زیر در مورد رساله کوچکی حاوی هشت صفحه، شامل یک ستایشنامه منظوم از امامزاده قاسم است که گویا برای نوشتن روی دیوارهای اطراف بوده است

فرهنگ امروز/ رسول جعفریان:

امامزاده قاسم در تجریش، یکی از امامزاده های شناخته شده و کهن این منطقه است که در باره آن در کتابها و همین طور برخی از وبسایت ها مقالاتی نوشته شده است. مقاله مستقلی هم در مجله فرهنگ مردم در باره امامزاده قاسم هست که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. گفتنی است که مقاله مزبور، از رساله حاضر استفاده نکرده است.

و اما رساله کوچکی حاوی هشت صفحه، شامل یک ستایشنامه منظوم از امامزاده قاسم است که گویا برای نوشتن روی دیوارهای اطراف بوده است. علاوه بر آن شامل کتیبه های آن امامزاده است.

من تاکنون خبری از این که این متن چاپ شده یا خیر ندارم، اما آن قدرها زیاد نبود که انتشار مجدد آن بر اساس این نسخه ضرری داشته باشد.

اما اشعار، از شاعری با تخلص آزاد است این شعر بلند را در ستایش امامزاده قاسم سروده و از ابیات اخیر آن معلوم می شود که مربوط به سال ۱۳۰۳ و دوره ای است که تعمیراتی از سوی ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این کار در اختیار امین السلطان بوده که از او در این اشعار یاد شده و حتی نام کوچک او علی اصغر هم آمده است. بیت اخیر آن ماده تاریخ بنای جدید است.

علاوه بر این شاعار، چندین کتیبه باقی مانده در امامزاده تا آن زمان را در ادامه این اشعار آورده است. در این مطالب که روی دو لنگه در و صندوق امامزاده بوده اسامی افرادی چند و نیز تاریخهایی آمده که قابل توجه است.

بر اساس یکی از این کتیبه ها، کسی که فرمان ساختن این در را در قرن هشتم هجری داده «حسن بن علی عبدالقادر دربندی» است.، و کسی که آن را ساخته «محمود بن علی نجار لباسانی ـ لواسانی» است. تاریخ ساخته شدن در، بر اساس همین کتیبه سال ۷۲۷ است.

کتیبه روی صندوق هم آمده که در معرفی صاحب قبر بر اساس شناختی است که آن زمان در باره وی وجود داشته است: «اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام هذا المرقد الشریف والمقبر المنیف، صلوات الله علی مشرّفها، و هو سلطان المقرّبین و برهان المتقین و سلالة ائمة المعصومین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ قاسم بن حسن بن امیرالمومنین، و یعسوب الدین، وابن عمّ رسول رب العالمین».

این صندوق تاریخ ۹۶۳ را از دوره طهماسب دارد، و نام کسی که بانی آن بوده، چنین است: تمام شد این مرقد منوّر معطر به سعی مشکور و اهتمام موفور حضرت عالیجاه حکومت و رفعت دستگاه کمال الدین شلبیک [کذا] ابن جناب مغفرت پناه شاه قلی بیگ شار و شیخلو ذوالقدر ، تحریرا فی شهر جمادی الاخرة سنه ثلث ستّین و تسعماه ۹۶۳

کاتب این نوشته بر روی صندوق، «الله ویردی» است و کار ساخت صندوق را  قطب الدین سیف، و نجار معصوم بن سکند لباسانی انجام داده اند.

بدین ترتیب ما تعدادی اسم و تاریخ در این مجموعه داریم.

در پایان « محمدباقرخان ولد حاجی محمدباقر خان بیگلر بیگی قاجار» نامه ای بدون نقطه گویا به امین السلطان نوشته تا اگر می خواهند این اشعار در دیواره های امامزاده نوشته شود، فرمانی در این باب صادر کنند. قسمتی از نامه بدون نقطه، ابهام دارد که علامت سوالی گذاشته ام.

در هر حال، این رساله چهار صفحه ای برای شناخت تاریخ این امامزاده جالب و اشعار نیز از نقطه نظر ادبی جالب است.   

دوش خوش سروشم گفت نکته ها به پنهانی /کای دلت شده تیره زین سراچه فانی

تا کی اندرین دریا، همچو بط زنی غوطه /شاهباز لاهوتی، در فضای جسمانی

بگذر از چهار ارکان، تا شوی سراسر جان /وانگهی عیان بینی، روی دلبر جانی

بی‌خبر در این مهدی، پای بسته شهدی /طفلی و سبک عهدی، ز امر و نهی رحمانی

خیز و ساغر لا را پر ز می ز الّا کن /تا شوی تمام آگه، زین سرای ظلمانی

ساده باش در طاعت، خالص آی در خدمت /ورنه کی دهد سودت، این سواد قرآنی

نی کلام حق گویی، نی به راه حق پویی /آه از این سیه رویی، داد از این مسلمانی

می‌نمایمت راهی تا که یابی آگاهی /بر تو جمله مشکل‌ها، رو نهد به آسانی

در محبّت ار مردی، یا که صاحب دردی /آل پاک احمد را می‌نما ثناخوانی

سبط ساقی کوثر، نور چشم پیغمبر /قاسم نکومنظر، شِبل شیر یزدانی

باب ارشد او را، از ازل نمودستی /قاسم بهشت و نار، کردگار سبحانی

جدّ اطهر او را، ز امر داور بی‌چون /از ابد همی کرده است جبرییل دربانی

این شهی است کز رفعت، انس و جن پی عزّت /روز و شب به درگاهش، می‌نهند پیشانی

آنکه در  گه هیجا، شیر حق بود حقّا /صف شکن همی بوده، چون علی عمرانی

رو چو بر عدو می‌ساخت، هر که بود جان می‌باخت /در زمان همی می‌تاخت، رو به ملک ویرانی

هر که از دل و وز جان، دست زد ورا دامان /خوش بهشت جاویدان، بهر اوست ارزانی

وانکه از تولّایش سر بتافت وز رایش /روز کشف اسرار او، می‌خورد پشیمانی

دور مرقد والاش، صحن و گنبد اعلاش /یافت خوب و خوش تعمیر، زاهتمام سلطانی

راد ناصرالدین شاه، صاحب کلاه و کاه /آنکه تا جهان باشد او کند جهانبانی

داور سکندر فرّ، شاه آسمان افسر /داده خالقش یکسر، شوکت سلیمانی

بخشش و عطای او مهر و لطف‌های او /خاک را کند سرسبز، همچو ابر نیسانی

از درستی اتمام، وز محاسن انجام /شه امین سلطان را، ساخت بهر او بانی

آن امیر با تمکین نیک علیّ اصغر  بین /نیست درخور مدحش پایه سخندانی

وان یگانه دوران، نزد داور ایران /باشد اولین دستور در امور دیوانی

بهر دولت و ملت، هرکه هست در عسرت /کرده او ز حسن رای، جمع از پریشانی

آخرت و دنیا را، هر دو را شده دارا /این ز لطف شاهنشه، وآن ز فضل ربّانی

بهر سال تاریخش، گفت این سخن آزاد /داری آل ابراهیم، سعی کعبه ثانی  ۱۳۰۳

در بالای دری که داخل روضه منوره و مرقد مطهر می‌شوی این شعر مسطور است:

هر کسی کو به ادب دست بدین در ننهد /بی‌شک از پای درآید به زمین سر بنهد

[متن کتیبه ها]

در پایین نوشته شده است:

به تو دارم امید در همه باب /افتتح یا مفتّح الابواب

در بالای تای [= لنگه]  دیگر مسطور است:

فرماینده هذا الباب: حسن بن علی عبدالقادر دربندی

در پایین مسطور شده است:

عمل محمود بن علی نجار لباسانی، به تاریخ سنه سبع و عشرین و سبعماه ۷۲۷

آنچه در بالای صندوق مبارک به منبّت کاری نوشته شده، این است:

اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام : هذا المرقد الشریف والمقبر المنیف، صلوات الله علی مشرّفها، و هو سلطان المقرّبین و برهان المتقین و سلالة ائمة المعصومین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ قاسم بن حسن بن امیرالمومنین، و یعسوب الدین، وابن عمّ رسول رب العالمین

در پایین صندوق مسطور است:

هوالعلیّ الکبیر، تمام شد این مرقد منوّر معطر به سعی مشکور و اهتمام موفور حضرت عالیجاه حکومت و رفعت دستگاه کمال الدین شلبیک ابن جناب مغفرت پناه شاه قلی بیگ شار و شیخلو ذوالقدر

تحریرا فی شهر جمادی الاخرة سنه ثلث ستّین و تسعماه ۹۶۳

کتبه الله ویردی

تمام شد این مرقد به عمل قطب الدین سیف و نجار معصوم بن سکندر لباسانی

هو الودود

سرور صدور کرام، و مصدر امور ملک الملوک اسلام، همواره دعاء سحرگاه اهل دل او را مسرور و اِله احد مکاره دهر را دور دارد.

الحمدلله که کردگار، سرکار را اوّل سلسله اهل کمال، و مدار امر و کار ملک عادل کامل کامکار کرده، دائما سرگرم اساس عدل و داد، و اهل ممالک اسلام را درصدد وصول سود و حصول مراد هر امصار و محل در سرّ و عمد امدح [؟] و محامد والا سائر، و احکام ملک مهر علایم را در ممالک دائر کرده، هر کس را که در دل درد و در رو گَرد گِرد آمده، امطار مراحم و اسرار مکارم سرکار اعلا، درد او را دوا، و مهام او را روا کرده، مرا دهر کَم اسم و گُم رسم و محروم وصول در درگاه سماآسا کرده، مگر کَرم کردگار مددکار که همه سال و ماه، در درگاه معلّا مکرّر واصل و علوّ محل  دعاگو را حاصل گردد.

اگر صلاح دارد حکم صادر گردد که مدح ولد امام همام، در دور محل معهود مسطور گردد.

کتبه العبد المذنب محمدباقرخان ولد حاجی محمدباقر خان بیگلر بیگی قاجار  

منبع: بساتین

نظر شما