شناسهٔ خبر: 51657 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

درباره «اخلاق» اسپینوزا

«اسپینوزا و کتاب اخلاق» عنوان اثری است که به‌تازگی از سوی نشر شب‌خیز روانه بازار شده است. کتاب یکی از مجلدات مجموعه  Routledge Philosophy Guidebooks است که هر مجلد آن به معرفی و تفسیر یکی از شاهکارهای فیلسوفان بزرگ اختصاص دارد.

فرهنگ امروز/ هانی جعفریان:

«اسپینوزا و کتاب اخلاق» عنوان اثری است که به‌تازگی از سوی نشر شب‌خیز روانه بازار شده است. کتاب یکی از مجلدات مجموعه  Routledge Philosophy Guidebooks است که هر مجلد آن به معرفی و تفسیر یکی از شاهکارهای فیلسوفان بزرگ اختصاص دارد. نویسنده کتاب، ژنویو لوید، فیلسوف فمینیست استرالیایی است که از او پیشتر کتاب‌های «عقل مذکر» و «هستی در زمان» به فارسی ترجمه شده است.
کتاب با مقدمه‌ای آغاز می‌شود که، همچون فصول پنج‌گانه آن، از رویکرد تفسیری و تحقیق در انواع اقوال تاریخی و تازه خالی نیست. جامعیت نویسنده بر انواع تفاسیر موجود از همان ابتدای کار پیداست. لوید گام‌های خود را از همان ابتدا با تحقیق و کاوش در منابع تاریخی و زندگی‌نامه‌ای زمان خود اسپینوزا محکم می‌کند. دو متن به عنوان مراجع اصلی در تحقیق زندگی‌نامه فیلسوف لحاظ می‌شود که هرکدام نگرشی متضاد به تفکر و شخصیت اسپینوزا دارند. اما در این بررسی زندگی‌نامه‌ای نیز رویکرد تفسیری او همچنان خودنمایی می‌کند: «لوکاس گزارش می‌کند که اسپینوزا آگاهانه از نامرتب‌بودن که گاهی نشانه فیلسوف‌بودن شمرده می‌شود پرهیز می‌کرد و از او نقل می‌کند که «چنین تظاهری به بی‌مبالاتی نشانه پستی نفس است». در مقابل، کولروس اسپینوزا را بی‌توجه به لباس‌پوشیدن، تا حد شلختگی، وصف می‌کند و از او نقل می‌کند که «نامعقول است لباسی قیمتی بر چیزی کم‌ارزش یا بی‌ارزش بپوشانیم». واقعیتِ ظاهر او هر چه که باشد، مسلم است که اسپینوزا تمایلی به جلب توجه دیگران نداشته است.»
بررسی مبادی تاریخی اندیشه اسپینوزا قسمت بعدی مقدمه را تشکیل داده و به این حکم منتهی می‌شود که: «اسپینوزا تصورات پیشگامان و معاصران فلسفی خود را اغلب به ضد آن تغییر داده است». مقدمه با بررسی تأثیرات وی بر اندیشه جریان‌های بعدی فلسفه چون رمانتیک‌های انگلیسی و اندیشه آلمانی قرن هجده تداوم یافته و با تأکید بر اهمیت آرای اسپینوزا در زمان معاصر به پایان می‌رسد: «خواندن وی به معنای نظر انداختن به امکان‌های تحقق‌نیافته خودآگاهی‌های فردی و جمعی است». نویسنده در ادامه تفسیر خود، از الگوی نگارش کتاب «اخلاق» پیروی می‌کند. بنابراین، ساختار کتاب «اخلاق» در این اثر محفوظ است. پرداخت به عالم، به انسان، و به شیوه زندگی او در بطن عالم و در بین انسان‌های دیگر، قالب دیرآشنایی است که خاستگاه آن به افلاطون باز می‌گردد و دست‌کم تا آغاز فلسفه دوران معاصر تداوم می‌یابد. این الگو البته در «اخلاق» اسپینوزا نیز پی گرفته می‌شود. وی نیز چون اسلاف خود سعی می‌کند که در ابتدا تکلیف خود را با عالم روشن کرده و در باب ماهیت آن اتخاذ موضع کند و سپس به سمت تدوین نوعی نظام اخلاقی پیش رود. بنابراین، بحث با خدا آغاز می‌شود و به این حکم هستی‌شناسانه منتهی می‌گردد که: «به نظر می‌رسد که خدای اسپینوزا را نمی‌توان با جهان یکی گرفت ... جهان ما خداوند نیست، اما در درون آن جهان، ما به قوی‌ترین معنای ممکن در خدا هستیم». این حکم برای محقق ایرانی که در سنت فلسفی خود خدا را با جهان یکی می­‌گیرد مهم است. برای اسپینوزا عالم مجموعه‌ای است از صفات و حالات خداوند. با این حال، این عالم، به تفسیر لوید، خداوند نیست بلکه در خدا است. اما در سنت فلسفی ما، جهانی که بنابر اصول اصالت وجود و تشکیک آن، ماهیتاً برابر با اسماء و صفات خداوند است در خدا نیست بلکه، به نحوی برابر با خود خدا است که اگر این‌گونه نباشد در معنای توحید خلل وارد می‌شود. بنابراین، جالب این است که چطور اسپینوزا و فیلسوفان مسلمان با لحاظ ماهیت عالم به عنوان صفات و حالات خداوند هریک به حکمی متفاوت در باب جایگاه خدا، صفات او، و عالم می‌رسند.
انسان و ماهیت واقعی آن مسئله بعدی در این ساختار است. «انسان ماهیتاً چیست؟» از جمله آرای جالب لوید در این قسمت تفسیر وی از جایگاه خیال در نظام معرفتی اسپینوزا است. تحقیق درباره دستگاه معرفتی انسان در قالبی که اسپینوزا به آن می‌پردازد به افلاطون بازمی‌گردد. مباحث اجمالی افلاطون در این حوزه در «درباره نفس» ارسطو تفصیل یافته و در مفسران ارسطو کمال می‌یابد. اسپینوزا نیز در همین قالب به تحقیق در جایگاه معرفتی خیال می‌پردازد اما البته در این قالب محتوای تازه‌ای را فراهم می‌کند که آن نیز با تفسیر لوید صورت تازه‌تری می‌یابد. در این بحث، مهم میزان نقشی است که فیلسوف برای خیال (به عنوان حد وسط ادراک محسوس و معقول) در این دستگاه قائل می‌شود. لوید برای صدور رأی خود اینجا نیز به آرای دیگران رجوع کرده و با بررسی و تحقیق به رأی نهایی خود می‌­رسد: «آنچه در برداشت [اسپینوزا] از تخیل وجود دارد بسی بیشتر از تأیید برتری عقل است». وی برای رسیدن به این حکم نهایی به تحقیقات مفصل دست می‌زند و با بررسی انواع کارکردهای خیال در اسپینوزا، تلقی وی از جایگاه خیال را دوپهلو لحاظ می‌کند. نکته خاصی که به دیدگاه لوید تازگی می‌بخشد در اینجا شکل می‌گیرد. وی در انتخاب رأی خود جانب جهتی را می‌گیرد که برای خیال قائل به نقش‌های جدی و تازه‌تری است: «حتی اگر ما تفسیر سنتی را بپذیریم که به [اسپینوزا] چونان عقل‌گرایی متعهد نظر می‌کند می‌توانیم ببینیم که تخیل در اینجا به عنوان هم­پیمان قدرتمند عقل در نقشی متمایز ظاهر می‌شود». بنابراین، لوید همچنان که از مباحث او در مقدمه نیز پیدا است عقل‌گرابودن اسپینوزا را می‌پذیرد اما در این ساختار کهنه، جایگاه تازه‌ای برای خیال قائل می‌شود. جایگاهی که تداوم آن می‌تواند به شکل‌گیری جایگاه رفیع خیال در دوره‌های بعدی فلسفه، از جمله فلسفه کانت، منتهی شود.
مسئله بعدی قالب سنتی تفکر فلسفی، بررسی روابط انسان با عالم و سایر انسان‌های دیگر در مباحث اخلاق و سیاست است. که البته شرح آن را به پی‌جویی خود خوانده در مضامین کتاب می‌سپارم.
تنها در پایان، ذکر این نکته لازم است که نویسنده در مقام شارح، الگوی تاریخی کتاب را در پیش داشته و در شرح خود به‌درستی به متن وفادار می‌ماند. اما مجال تفسیر برای او فراخ نیست. مقام تفسیر مقام مفصلی است اما مجال نگارنده کم. او سعی بسیار می‌کند که مفاهیم تفصیلی را در کوتاه‌ترین عبارات در میان آورد. رجوع به انبوه سایر مفسران از نگری تا مرلوپونی و دلوز و بررسی آرای ایشان در مختصرترین موضع و، در نهایت، بیان منظور خویش بر جامعیت تفسیر او، و البته بر پیچیدگی آن، می‌افزاید. پس از مطالعه اثر، ما آماده‌ایم تا خود مستقیماً با «اخلاق» اسپینوزا مواجه شویم. ترجمه متن توسط مجتبی درایتی صورت گرفته و اهدایی آن به دکتر محسن جهانگیری، استاد «اخلاق»، سخت به دل می‌نشیند.

روزنامه شرق

نظر شما