شناسهٔ خبر: 51701 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

از تحلیل های ساده پیرامون علت مشکلات جامعه دینی دست برداریم

حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی، واعظ و کارشناس دینی گفت: از تحلیل های ساده پیرامون علت مشکلات جامعه دینی و موانع تحقق دین و چالش‌های فرهنگی و اقتصادی دست برداریم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی به مناسبت ایام محرم هر شب با موضوع »قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی؛ قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن» در حسینیه اندیشه سخنرانی می کند. در ادامه متن سخنرانی شب یازدهم برابر با نهم مهرماه از نظر شما می گذرد؛

وقتی آن امتحانات و مسائلِ علمی پیچیده مربوط به علم الهی و آن صحبت ها و سوال ها و جواب ها میان حضرت موسی و حضرت خضر در گرفت، حضرت موسی (ع) نتوانست با درجه علمی خضر نبی (ع) همراه شود و خضر فرمود: «انک لن تستطیع معی صبرا... هذا فراق بینی و بینک». وقتی می خواستند از یکدیگر مفارقت کنند، ظاهراً هر دوی آنها پرنده ای را مشاهده می کنند که با منقار کوچک خودش، قطره ای از آب دریا را بر می دارد و به جاندار تشنه ای می رساند. در این میان، حضرت جبرئیل (ع) نازل می شود و در بیانِ عظمت علم حضراتِ معصومین (ع) به این منظره جالب تمثیل می کند که قطره ای که این پرنده به منقار گرفت در برابر این اقیانوس، نشان‌گر میزان علم شما و تفاوت درجه آن با علم نبوی و علوی است. اگر علی‌رغم برخورداری همه انبیاء الهی از عصمت، چنین اختلافِ درجه‌ی علمی میانِ آنان و چهارده امام (ع) وجود دارد، کاملا واضح است که علم غیرمعصوم با علم حضراتِ معصومین (ع) چه فاصله عظیمی دارد. در واقع علمِ غیرمعصومین، تدریجی الحصول است. یعنی در طولِ زندگی به معارف جدیدی دست پیدا می کنند که سابقا از آنها بی خبر بودند یا مطالبی برای آنان تفصیل پیدا می‌کند که قبلا در نهایت اجمال و ابهام بود!

 لذا همان طور که در شب های گذشته عرض شد، با آغاز غیبتِ کبری و سپرده‌شدن پرچم دین‌داری به دستِ عقلانیتِ غیرمعصوم (نواب عام حضرت (عج) و فقهای عظام شیعه)، روشن است که تفقه فقهای عظام شیعه که از سنخ عقلانیتِ غیرمعصوم است، دارای سیر رشد تدریجی است و قابل مقایسه با علم معصومین نیست. هیچ یک از علمای شیعه نیز مدعی این نیست که فقط همان علمی که فلان عالم بدان دست پیدا کرد، ملاک است و تکامل در آن راه ندارد! بلکه عقلانیتِ غیر معصوم در طول تاریخ تکامل پیدا می کند و اشکالاتش بر طرف می شود و ارتقاء پیدا می کند و از اجمالاتِ آن کاسته می شود و وضوح و دقتِ آن بیشتر می شود و ابعاد و اعماقِ جدیدی را می شناسد که سابقا از آنها آگاهی نداشت. انعکاس این مطلب در اعتقاداتِ شیعه وجود دارد که علمای شیعه قائل به «انفتاحِ باب اجتهاد» هستند. یعنی امکانِ تفقه دقیق‌تر و آوردنِ گمانه های بیشتر در فهم از آیات و روایات وجود دارد و غیرمعصومین در طول تاریخ و در سیر تکامل عقلانیت خود، می‌توانند به سطوح جدیدی از قرآن و روایات علم پیدا کنند. لذا با وقوعِ غیبت و منقطع شدن از دسترسی مستقیم به علم حضرت ولی عصر (عج)، پرچمِ دینداری بر دوش نواب عام ایشان قرار گرفت تا با تفقه نسبت به آیات و روایات، تکلیف جامعه شیعه را در مقابله با دستگاه کفر و نفاق معین کنند و محبین را از حیله‌ها و هجمه‌های آنها عبور دهند.

 پس تفقه و فقاهت شیعه که مبتنی بر عقلانیت غیرمعصوم است، سیر تحول و تطور و ارتقاء دارد. لذا نواب عام حضرت (عج) در طول سالیانِ دراز علی رغم کشتارها و فشارها و شکنجه‌ها و تبعیدهای خلفای جور، مشغولِ حفظ و تبویب و گردآوریِ دقیق و مستندِ آیات و روایات بودند تا این ثروتِ علمی بی کران به نسل های آتی انتقال پیدا کند. انجامِ این مأموریتِ بزرگ، جز به عنایتِ حضرت ولی عصر (عج) ممکن نبود، چرا که دشمنی خلفای جور در آن دوره به حدی بود که بعد کشتنِ ساداتِ حسینی و حسنی و...، تلّی از سر آنها می ساختند، فقهای شیعه را به قتل می رساندند و کتاب های آنها را می سوزاندند! سابقاً عرض شد که امتحانات و آیات دستگاه ایمان عقلانی است. لذا حفظِ و گردآوری روایاتِ حضرات معصومین (ع) بوسیله نواب عام (به عنوان مرحله اول سیر فقاهت بعد از غیبت کبری) با وجودِ دشمنی های بسیار خلفای جور و عزم آنها بر نابودیِ روایات اهل بیت (ع)، جزء از طریق معجزه الهی ممکن نبود.

مرحله بعدی در سیر تکاملِ عقلانیتِ نواب عام، در تولید و تدوین و تعمیقِ «علم اصول» قابل پی‌گیری است. یعنی به تبعِ ایجاد فاصله زیاد از زمانِ صدور روایات و ایجاد فروعاتِ جدید و سوال‌های نوین و هجمه اهل سنت به فقه شیعه با قیاس و استحسان و استصلاح و...، به تدریج ضرورتِ ایجادِ علم اصول فقه برای فهمِ دقیق آیات و روایات، جای اکتفاء به حفظِ روایات را گرفت. لذا با مباحثِ عقلی و عقلایی و عرفی و ادبی و دقیق‌کردن و مستند کردنِ اینها، به تدریج ابزاری به نام علم اصول بوجود می آید تا بتوان بوسیله آن مقابلِ تفسیر به رأی و قیاس و استحسان و استصلاح ایستاد و سوالاتِ جدید را پاسخ داد. در این مرحله، فهم عرفی و غیرتخصصی از منابع دینی پایان پذیرفت و تخصصی‌کردن و قاعده‌مند نمودنِ «فهم از دین» به انجام ‌رسید که نتیجه‌ی آن «تعیین احکام افراد و وظیفه مکلفین» بود. اما «تحقق دین» وابسته به میزان خداترسی و تقوای اشخاص بود تا در صورت تمایل به انجام وظائف دینی، خود به این امر مبادرت کنند زیرا فقهاء قدرتی برای تحقق دین در اختیار نداشتند.

 این روند ادامه پیدا می کند تا اینکه در ۳۰۰ سال اخیر رنسانس بوجود می آید و طبق مباحث گذشته، «کفر مدرن» در قالبِ سبک زندگی جدید در عالم محقق می شود که آثار این شیوه جدید در ابعادِ مختلف زندگی به زندگی جامعه مسلمین حمله‌ور می شود. لذا نواب عام در مقابل یک سری امورِ عینی و ملموس قرار می گیرند: در یک زمان، «نهضتِ مشروطه» که در صدد مشروط کردنِ نظامِ سلطنتی به انتخابات و مجلس است بوجود می آید. در زمان دیگر مسئله تسلط کفار بر توتون و تنباکو بوجود می آید. در زمان دیگر مسئله قراردادهای خارجی برای غارت نفت ایران مطرح می شود. لذا فقهاء در مقابل یک سری امورِ عینی قرار می گیرند و با آن مبارزه می‌کنند که اوج این مبارزات، در نهایت به قیامِ حضرت امام (ره) و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی منجر می شود.

بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این «تحقق دین» و چگونگی انجام آن است که در مقابل نواب عام قرار می‌گیرد علاوه بر این‌که تحقق دین فقط در عرصه عمل افراد مطرح نیست بلکه به دلیل حاکمیت‌یافتن دین و مکتب، «نظام و حکومت» است که باید دین را محقق کند. لذا مرحله بعدی تکاملِ عقلانیتِ نواب عام حضرت ولی عصر (عج) این است که بتوانند احکام نظام و ساختارهای آن را از قرآن و روایات استنباط کنند و دین را تحقق ببخشند. یعنی در ادامه امتحانات عقلانی، فقاهت به جای اکتفاء به «فهم دین» برای «تعیین وظیفه عملی افراد» در مقابل فضای جدیدی قرار گرفته است: «تحقق دین» در سطح «رفتار یک نظام»! ممکن است کسی بگوید این مسئله فرق چندانی با مرحله قبل نداشت! چرا که احکام دینی مشخص است و فقط کافی است نظام جمهوری اسلامی به آنها عمل کند اما مسئله بسیار پیچیده تر از این مطالب است!

اوائل انقلاب بحثِ داغی به نام احکام اولیه و احکام ثانویه مطرح شد، چرا که حضرت امام (ره) تصریح کردند که هدف از تشکیل حکومت اسلامی، جریان احکام در زندگی مردم است. البته روشن بود که برای اجرای احکام در عالمِ تحقق و خارج، موانعی وجود دارد که این امر، ضرورت احکام ثانوی را نمایان کرد. اما بعد از گذشت چند سال مشاهده شد که همان احکام ثانویه که برای اضطرار و به صورت موقت مطرح شده بود ادامه پیدا می کند، چرا که آن موانع و اضطرارها همچنان تداوم یافته است. علاوه بر تداوم و طولانی‌شدن زمان اضطرار به دلیل تداوم موانع، به تدریج اضطرارها در موضوعات مختلف و متنوعی از موضوعات اجتماعی، هویدا شد و به عرصه‌های مختلفی در رسانه و آموزش و پرورش و آموزش عالی و دیپلماسی و بهداشت و شهرنشینی و سبک زندگی و... تعمیم یافت و شدت گرفت. پس به تدریج روشن شد که تحقق دین در قرن بیستم، دارای پیچیدگی‌هایی است و مساله به آن سادگی که تصور می‌شد نیست.

 ممکن است گفته شود این موانعی که در برابر تحقق دین و اجرای احکام وجود دارد، به دلیل وجود افرادی در رده های مختلف مدیریتی است که حساسیتِ لازم به احکام اسلام را ندارند و بعضاً با بی‌تقوایی، دچار قدرت‌طلبی و مال حرام و شده‌اند و اگر بجای آن افراد نالایق، افراد مذهبی و با تقوا و بسیجی و اهل روضه و نماز و روزه و خمس و... بر سر کار بیایند، تمام مشکلات نظام حل خواهد شد. متأسفانه این طرزِ نگاه و تحلیل بر بخش عظیمی از جماعات انقلابی و مذهبی و مسجدی و روحانیون حاکم است. برای نقد این نوع نگاه، پیش از هر چیز می‌توان به کلام بسیار روشن‌گرانه و عمیق و بصیرت‌افزای حضرت امام (ره) در سال ۶۱  توجه کرد. به نظر می‌رسد اگر به محتوای این سخنان توجه نکنیم، آرمان های عاشورا و مضامینِ و دستورات قرآن و روایات اسلام ـ که شدیداً علاقه مند به اجرایی شدنِ آن در جامعه هستیم ـ محقق نخواهد شد! چون به این مانعِ بزرگ توجه نکردیم! خیلی خوب است که منبرها به بیان نصیحت و اندرز و آیات و روایات و قصص قرآن بپردازند اما بعد از آن باید به این امر توجه کرد که چرا این مطالب حق در جامعه تحقق پیدا نمی کند و از تحلیل‌های ساده‌انگارانه پیرامون این موانع دست برداشت.

اما حضرت امام (ره) در این باره فرمودند: «درباره فرهنگ هرچه گفته شود کم است. می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگِ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقاماتِ آن رژیم در صراطِ مستقیمِ انسانی و الهی پایبند باشند و بر استقلال و آزادی ملّت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند و ملّت نیز به تبعیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشد دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند و نسلِ آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده...(صحیفه نور/ ج۱۷/ص۳۲۳)» حضرت امام (ره) که در رأس امور قرار دارد و بیشتر از هر فردی از نقایص و خوبی های نظام مطلع است در این کلام، همه عوامل و شرائط را در بهترینِ وضع آن تصور کرده و به بیانِ عواقبِ توجه نکردن به مقوله فرهنگ و انحرافِ فرهنگی اشاره می کنند. در حقیقت این کلام تمام کسانی را که مشکلات نظام را صرفا ناشی از عدم تدینِ مسئولین می دانند، نقد می‌کند. می فرمایند اگر همه مسئولین و همه مردم در بهترین سطحِ اعتقادی و عملی باشند ولی انحرافِ فرهنگی بوجود آید، فسادی که از آنها صادر خواهد شد که همچون فسادِ پنجاه سال سیاه پهلوی است!

 ای برادرانِ روحانی و متدینین و انقلابیون و هیئتی ها! بیایید در این بیانِ حضرت امام (ره) دقت کنیم و از تحلیل های ساده پیرامون علت مشکلات جامعه دینی و موانع تحقق دین و چالش‌های فرهنگی و اقتصادی دست برداریم! کسی منکر این نیست که برخی از مشکلات نظام به لغزش برخی مسئولین یا مردم بازمی‌گردد، اما حضرت امام (ره) فرضی را برای ما مطرح کردند که هیچ راهِ فراری از آن نیست: اگر همه ی مسئولین و مردم به بهترینِ درجه اعتقاد و عمل رسیدند اما انحرافِ فرهنگی رخ بدهد، همان بهترین ها را از این رو به آن رو می کند و کل جامعه را به انحطاط می‌کشاند! البته برخی دائما فریاد می زنند که مردم بی‌دین و لاأبالی شده‌اند! ولی فارغ از توصیفاتِ رهبران انقلاب درباره وفاداری و تدین مردم ایران (که می فرمایند بهترین مردم از صدر اسلام تا کنون هستند) امام (ره) تصریح می کنند که حتی اگر بهترین مسئولین و مردم را داشته باشیم، دوباره مشکل حل نخواهد شد. این به چه دلیل است؟ به این دلیل است که «تحقق دین در سطحِ نظام» به عنوان موضوع امتحان عقلانیت غیرمعصوم در این عصر بسیار پیچیده است زیرا در این دوران، کفرِ مدرن به مسلمین و مومنین هجمه ور شده است و جاهلیتِ مدرن، برای دنیاپرست‌کردنِ مردم و کشیدن جامعه به سمت اخلاق رذیله و اعتقادات فاسد و رفتار نابهنجار، ابزار پیچیده ای دارد. سوال می کنید اسمِ آن ابزار چیست؟

قبل از پاسخ به این سوال مهم باید توجه کنیم که اگر خدای ناکرده فرزند ما به مریضی سختی مبتلا شود، دکتر در صحبت با ما از یک اصطلاحِ علمی استفاده می کند. شما می گویید این که گفتید به چه معناست؟ می گوید فعلا اسمش را حفظ کن تا به تدریج مطلب واضح شود! سوال می کنید داروی آن چیست؟ دوباره نام داروهایی را ذکر می کند که تا حالا به گوش شما نخورده است! ولی شما یک لحظه نمی‌گویید چه اسم سختی! بلکه تردید نمی کنید که باید نام این دارو را حفظ کنید تا امکان خرید آن از داروخانه را پیدا کنید و زمینه را برای شفای فرزندتان فراهم کنید. یعنی نه تنها به دلیل طرح اصطلاح سخت، به پزشک اعتراض نمی‌کنید بلکه با چند بار تکرار آن را حفظ می‌کنید و به خرید آن اقدام می‌کنید و بعد اگر بتوانید، با پرس‌وجو و حتی تحقیق در اینترنت، برای فهم مساله تلاش می کنید.

حال اسمِ آن ابزار پیچیده که جاهلیتِ مدرن برای دنیاپرست کردن مردم از آن استفاده می کند، چیست؟ اسمش «مدلِ اداره کشور» است! یعنی چه؟ یعنی به شما می گویند این موبایل و کامپیوتر و ماشین و... که به آسانی در دسترسِ شما قرار دارد و بسیاری از کارهای روزمره تان را با آنها انجام می دهید، یکدفعه بوجود نیامده است! برای تولید آن جمعیتِ انبوهی از دانشمندان و متخصصان و کارگران و... متکی به علومِ پیچیده ای در کارخانه‌های بزرگ کنار هم جمع شدند تا بتوانند این را بسازند. سپس می گویند اگر اینها با علم و تخصص پیچیده بوجود می آیند، آیا می‌توان ساده‌انگارانه تصور کرد که ایجاد و اداره ی کشورها بدونِ تخصص و ابزار علمی ممکن است؟! در حالیکه پیچیده ترین ماشین و دستگاه در دنیا، ماشینی است که با آن کشورها اداره می شود و تولید و توزیع و مصرف همه این کالاها را مدیریت می‌کند و علمی است که ترکیبی از علومِ مختلف مانند جامعه‌شناسی و اقتصاد و برنامه‌ریزی و مدیریت حاصل شده است. ابتدای انقلاب این طور فکر می کردیم برای تحقق اسلام فقط کافی است تا مسئولان متدین باشند و علم به احکام داشته باشند و سپس به سراغ عملی‌کردن آن بروند! اما بعد از گذشت چند دهه کم کم می‌فهمیم که نخیر! به موازات هر یک از احکام رساله که به دنبال تحقق آن بودیم، یک تخصص جداگانه در دنیا وجود دارد! بالاتر از تخصص‌های موضوعی، برای اداره کشور با همه ابعاد مختلف و متکثر آن هم، ماشین و ابزاری علمی به نام «مدل اداره کشور» وجود دارد که خودش دارای احکام و مناسکِ پیچیده‌ای است و مبنای آن، دنیاپرستی است و معین می‌کند که ملت را چگونه  باید پرورش داد و به کدام جهت سوق داد و آنان را به چه نظم‌ها و قوانینی مقید کرد و در چه شرایطی قرار داد. علاوه بر این و برای اینکه این ماشین با سرعت و راحتی لازم شما را به مقصود برساند، باید آن احکام را برای خود به «وجدان عمومی و فرهنگ اجتماعی» تبدیل کنید! این سخن به چه معناست؟ یعنی ملت ها چه شیعه و چه سنی و چه کافر و... باید نسبت به احکامِ «مدل اداره کشور»، «مشارطه و مراقبه و محاسبه»ی مادی داشته باشند. یعنی مدل اداره، «دغدغه مادی» می سازد و «تقوا برای دنیا» ایجاد می کند.

حال ساده انگاری نیست که من و شما به فلان مسئول اعتراض کنیم که چرا احکام اسلام را اجرا نمی کنی! در «مدلِ اداره»ای که دین و اخلاق و اعتقاداتِ شما به رسمیت نمی شناسد، دیگر نوبت به امر به قناعت و راست گویی و امانت داری و حجاب و خمس و... نمی رسد! نگاهِ ساده با مشاهده چنین وضعیتی می گوید عجب مردم بی دینی هستند! اما آنهایی که عمقِ شیطنت و کفرِ مادی را متوجه شده‌اند، می گویند: عجب «مدلِ اداره»ی بی دینی است! چطور با ایجاد ساختارهای مختلف در روحیات و فرهنگِ مردم نفوذ پیدا کرده و همه را در کانال‌هایی که تعبیه کرده، به سمتِ هدف خود می کشاند و ریزش در متقی‌ترین مسئولینِ نظام را بوجود می آورد! اگر گفته می‌شود که اباعبدالله الحسین (ع) برای اسلام قیام کرد و ما هم باید احکام اسلامی را در زندگی خودمان پیاده کنیم، باید به این واقعیت نیز توجه کرد که بسیاری از مردم علی‌رغم تدین، نمی‌توانند در شرایط برآمده از این مدل اداره، به احکام عمل کنند و نظام علی‌رغم گرایش به اهداف اسلام، نمی‌تواند ساختارهای خود را به این سمت هدایت کند.

پس معلوم می شود سخن حضرت امام (ره) در سال ۶۱ چقدر دقیق بوده است: اگر همه مسئولین و مردم خوب باشند، باز هم خطر انحراف فرهنگی باقی است. چرا؟ چون تحققِ اسلام در عمل، با یک دستگاهِ علمی مواجه است که دینِ شما را به رسمیت نمی شناسد! اینکه دین ما را به رسمیت نمی شناسد به چه معناست؟ می توانید مثال بزنید؟ مثال برای این موضوع فراوان است: قبل از رنسانس حکومت ها با ارعاب و تهدید و شکنجه و کشتن و... مردم را به تبعیت از خودشان مجبور می کردند. اما بعد از رنسانس، حکومت ها آزادی را برای مردم به ارمغان آوردند. به مردم می گویند شما نظر بدهید و حتی بالاتر از آن می گویند خود مردم حاکمان را انتخاب کنند! اگر به مردم اینقدر آزادی داده شود آنها جسور نمی شوند؟! بی نظمی بوجود نمی آید؟! امور چطور به سرانجام می رسد؟! کار کارفرماها و مدیران چطور سامان پیدا می کند؟! در پاسخ باید گفت: مردم به صورت شبانه‌روزی در نظم معین شده کار می کنند چون انگیزه‌های‌شان بر محور دنیا تحریک و تحریص شده است. چطور تحریک می کنند؟! با ارائه کالاها و تکنولوژی‌های مختلف و جدید در سراسر دنیا، و تبلیغ آن در تلوزیون و سینما و اینترنت و فضای شهری و... . یعنی هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال، مدل و مُدِ جدیدِ در هر عرصه‌ای وارد بازار می شود! حالا اگر مردم جهان این محصولاتِ کارآمد و متنوع را می خواهند، باید نظم‌های خاصی را بپذیرند؛ از نظم در خواب و بیداری و آمد و شد تا نظم در تحصیل و مدارج علمی و امور اداری و مدیریتی و...! ملت‌هایی که اهل دنیا باشند و انگیزه‌های‌شان بر محور امور مادی شکل گرفته باشد، به این نتیجه می‌رسند که اگر قرار است اینهمه کالاهای متنوع و کارآمد در دسترس ما قرار بگیرد، به صرفه است که این نظم‌ها و مدیریت‌ها را بپذیریم.

البته بعضی هنوز گمان می‌کنند که مُد فقط در آرایش مو و لباس مطرح است، اما واقعیت آن است که سبک زندگی مدرن، برای هر شأنی از شئون زندگی در هر ساله یا در هر ماه یا در هر هفته، مدهای جدیدی را عرضه می کند! هر سال، روشِ چیدن و تزئین دکوراسیون منزل تغییر می کند! روشِ ساخت خانه هر دو سه سال یکبار بهینه می شود! ساخت سالن های ورزشی و تئاتر و سینما بهینه می شود! شبکه آب و فاضلاب بهینه می شود! ترمینال های زمینی و دریایی و هوایی بهینه می شود! می گوید این تنوع در تمام شئون زندگی دنیایی را مشاهده کن و اگر به دنبالِ عشق‌بازیِ روزافزون نسبت به دنیا هستی، این نظم ها را بپذیر! نتیجه ی این روند این است که نمی توان گفت «حرص» فقط وصفِ یک شخص است که باید برای از بین بردنِ آن به کتاب «معراج السعاده» یا یک استاد اخلاق رجوع کند! بلکه حرص به وصفِ «جامعه» تبدیل می شود و یک جامعه را نسبت به دنیا حریص می کند! چون اگر یک جامعه انگیزه های اقتصادی نداشته باشد نمی توان او را شبانه روز در این سیستم اقتصادی به کار گرفت! آیا آنها انگیزه ها را بر اساس آخرت گرایی تحریک می کنند یا اینکه بر اساس مصرفِ بیشتر تحریک می کنند؟! در این شرایط، در منابر بر معارف حقه‌ای مانند «حب الدنیا رأس کل خطیئه» تاکید می‌شود و مردم به دوری از دنیاگرایی دعوت می‌شوند اما وقتی مستمعین وارد زندگی روزمره می‌شوند، با سیلِ خروشان مادی‌گرایی در جامعه روبرو می شود و آثار «مدل اداره کشور» آنها را به سمت و سوی دیگری می کشاند و برخی از آنها بعد از مدتی به این نتیجه می‌رسند که روحانیت و منابر از واقعیت‌های زندگی به دور هستند و در دنیای دیگری سیر می‌کنند و لذا جمعیتِ زیادی از پای منابر و از اطراف روحانیت دور می شوند.

حال آیا این سخنان به معنای آن است که تولید ثروت نکنیم و هر روز فقیرتر شویم؟! عرض می کنیم: خیر، زیرا انگیزه‌های دینی هم می تواند انسان مومن را به تحرک بیاندازد و ثروت تولید کند. یعنی چه؟ یعنی امیرالمومنین (ع) خمس اموالشان در سال حدود ۲۰هزار دینار طلا بوده است ولی از طرف دیگر کمترین مصرف را در خوراک و پوشاک و مسکن و... داشتند! لذا انگیزه های دینی می تواند محور تحرک جامعه ایمانی برای تولید ثروت باشد بدون آن که دنیاطلبی تحریک کند و مصرف انبوه و اسراف را به دنبال بیاورد. اما مدلِ اداره غربی، مردم جهان را به سمتِ حرصِ بیشتر و تنوع طلبی و مصرف بیشتر می کشاند و بر این مبنا، آنها را به تحرک شدید اقتصادی و اجتماعی وا می‌دارد! در این فضا است که انسان مومن و انقلابی و هیئتی، یک ماه در سال به عزاداری و کسب معارف اهل بیت مشغول است اما وقتی پا به جامعه می گذارد، چالش‌های زیادی را در مقابل خود احساس می‌کند؛ گرچه به برکت انقلاب اسلامی و عدم تبعیت مطلق از مدل اداره غربی، این مفاسد در جامعه ما نسبت به سایر جوامع بسیار کمتر باشد.

پس امروز عقلانیتِ غیر معصوم ـ که در تلاش های مجاهدانه فقهای عظیم الشأن شیعه برای حفظ دین متبلور است ـ در برابر چه امتحانی قرار دارد؟ در مقابلِ «تحقق دین در سطحِ نظام» که مانعِ بزرگی به نام «مدلِ اداره غربی» در برابر آن وجود دارد! در واقع به جای آن‌که مشکلات فرهنگی و اقتصادی به عدم تدین و تقوا در میان برخی مسئولین یا مردم احاله شود، باید گفت این مدل اداره غربی است که بی‌دین است و با محاسبات مادی، زمینه را برای تغییر محاسبات مسئولین و فاصله‌گرفتن آنها از مسیر الهی انقلاب اسلامی فراهم می‌کند. در واقع علت اصلی ریزش‌های انقلاب خصوصا در میان مسئولین آن است که «مدلِ اداره ی الهی» برای مدیریتِ نظام هنوز ارائه نشده و مسئولین نیز ابتدائاً به دلیل اضطرار از نسخه مادی برای اداره کشور استفاده می‌کنند اما به تدریج با محاسبات برآمده از آن مأنوس می‌شوند و لذا اموری را که با این مدل اداره تناسب نداشته باشد، غیرقابل‌تحقق و برخلاف واقع‌گرایی می‌پندارند. لذا اگر مقام معظم رهبری (ره) «نفوذ» را به «تغییر محاسبات مسئولین» تعریف می‌کنند، باید دانست که اصلی‌ترین ابزار برای این تغییر محاسبه، مدل اداره غربی است که از ترکیب علوم مختلف انسانی در غرب (اقتصاد و مدیریت و برنامه ریزی و جامعه شناسی و ...) بدست آمده است. لذا اگر این علوم، آرمان‌های دینی و انقلابی شما را در هدف‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی به رسمیت نشناسند، بهترین نیروهای انقلابی و مومن را به محاسباتِ مادی دچار می کنند و تدریجا آنان را به این نتیجه می‌رساند که: «قدرت‌های جهانی را نباید دشمن خود پنداشت و شعارهای غیرواقعی و تند بر ضد آنها سر داد و باید از تخاصم با آنها دست برداشت تا از کم‌توسعه‌یافتگی نجات یافت و به توسعه‌یافتگی رسید. زیرا  بر اساس اقتصاد متداول و تجربه موجود در دنیا، ایجادِ رونقِ اقتصادی و تامین معیشت مردم، بدونِ سرمایه و تکنولوژی خارجی ممکن نیست و بیشترین تکنولوژی و سرمایه‌های جهانی نیز در اختیار کشورهایی است که با تندروی به مخالفت با آنها برخاسته‌اید.»

اما ما در پاسخ به آنها می گوییم: ما تجربه ای در هشت سال دفاع مقدس داشتیم: متخصصان نیز همین سخن را در آن زمان تکرار می کردند که جنگیدن در قرن بیستم محاسباِتِ علمی خودش را دارد و لذا نمی توانید با یک ارتش به‌هم‌ریخته و امکانات ناقص، در برابر ارتش صدام مقاومت کنید. اما کسانی مانند حسن باقری ها و شهید کاوه ها و... شجاعت به خرج دادند و دست به مجاهدت و نوآوری فکری زدند و تاکتیک ها و عقلانیتِ جدید جنگی را ایجاد کردند تا اینکه توانستیم هشت سال در برابر ابرقدرتهای جهان مقاومت کنیم. لذا مکرراً مقام معظم رهبری می فرمایند: تجربیاتِ انقلاب را فراموش نکنید! لذا اگر تجربیات انقلاب تئوریزه نشوند و معلوم نشود که چگونه توانستیم در عقلانیتِ کلاسیک جنگ تصرف کرده و در آن تغییر ایجاد کنیم، در جنگِ اقتصادی و فرهنگی علیه دشمن نیز به پیروزی دست نخواهیم یافت. در واقع  دوست‌داران انقلاب باید به فرمایش مقام معظم رهبری (حفظه الله) که «علوم انسانی ذاتا مسموم است» دقت کنند و متوجه باشند که نظام هر روز در حال نوشیدن سموم علمی است؛ زیرا تصمیمات کلان کشور بر اساس علوم انسانی موجود اخذ می‌شود. البته حفظ و بقاء نظامی که هر روز مبتلا به این سم است، از معجزات و نصرت‌های الهی است اما اگر در تصمیمات کلان کشور، دین و حوزه های علمیه و فقاهت غایب باشند، سمِّ مادی‌گری و دنیاپرستی مدرن ضربه‌های خطرناک‌تری به انقلاب و جامعه شیعه وارد خواهد کرد و به نظر می‌رسد علت هشدارهای متعددی که رهبری مطرح می‌کنند، به همین نکته بازگشت دارد.

یعنی بعد از گذشت سال های سال از اینکه حضرت امام (ره) جام زهر را نوشید، هنوز آن زهر در پیکره نظام جاری است و مقام معظم رهبری با سفارش های علمی که به حوزه و دانشگاه می دهند، بدنبال پادزهرِ آن هستند! اگر حرکت حوزه و دانشگاه برای دستیابی به این پادزهرِ حیاتی کند است، باید نیروهای انقلابی و مذهبی و مومن در همین مجالس عزاداری و مساجد و حسینیه ها اقدام کنند. به همین دلیل است که فقیه مبرزی مانند حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: فقاهت موجود برای اداره کشور کافی نیست! چرا این سخنان به انزوا رفته است و حداقل چرا تکرار نمی شود؟! چرا سخن مقام معظم رهبری که علوم انسانی ذاتا مسموم است تکرار نمی شود؟! وقتی این مطلب تکرار و تحلیل و استدلال های آن بیان و حساسیت‌ها نسبت به آن برانگیخته شود، دانشجویان و طلاب انقلابی به جوشش در خواهند آمد!

در واقع ادبیاتِ تخصصی حوزه و ادبیات تخصصی دانشگاه در مقابل سفارش‌های علمی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) قرار گرفته‌اند و در حالِ امتحان شدن به آن هستند! اینها موضوع امتحان جامعه شیعه است! بله امتحاناتِ فرهنگی و اقتصادی سخت تر و پیچیده تر از جنگ نظامی است؛ اما باید توجه داشت که قدم برداشتن در این میدان نیز از نصرت‌های اعجازآمیز خدای متعال و حضرت ولی عصر (عج) برخوردار خواهد شد اساسا عقلانیتِ غیرمعصوم از این طریق پیشرفت می کند که کفار و منافقین به دستگاه ایمان حمله ور می شوند و با پناه بردن به حضرت ولی عصر (عج)، گمانه های جدبدی به نواب عام الهام می شود و پیروزی ها حاصل می شود. اگر امام حسین سفینه النجاه است، اصلی‌ترین سطحِ پناه‌بردن به کشتی نجات اباعبدالله (ع) همین امور است؛ چرا که اساسی ترین امتحانات جامعه شیعه همین مسائل است و نه فقط بیماری این فرد و مشکلات خانوادگی آن شخص!  

ان شاء الله در شب های آینده پیرامون مدل اداره غربی و چالش‌های برخاسته از آن توضیح بیشتری خواهیم داد.

نظر شما