شناسهٔ خبر: 51782 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

امام شناسی یک حوزه میان رشته ای است/ نسبت علم کلام و تاریخ

حسن حضرتی در نشست نسبت علم کلام و علم تاریخ در عاشوراشناسی گفت: امام شناسی یک حوزه مطالعاتی میان رشته ای است. مورخان و متکلمین در امام شناسی باید به معارف یکدیگر نظر داشته باشند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل ا ز مهر؛ نشست نسبت علم کلام و علم تاریخ در عاشوراشناسی چهارشنبه ۱۲ مهر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار گردید. در این نشست حسن حضرتی به سخنرانی پرداخت.

وی در ابتدا گفت: این بحث به طور عام تر می تواند از منظر امام شناسی مورد توجه قرار گیرد. بحث امروز من بیشتر روشی است و نه مفهومی. حقیقت آن است که در این حوزه خیلی کار نکرده ایم. بنده ۱۰ الی ۱۵ سال است که درگیر این موضوع هستم. کسانی که از منظر تاریخ به این بحث می پردازند انسان می بیند که دانسته یا ندانسته در برخی از قسمت های بحث شان از منظر کلامی به مسأله می پردازند. گاهی مورخان در مطالعه پدیده ها با سوژه هایی فراطبیعی که لزوماً طبیعی و قاعده مند نیست رو به رو می شوند. مانند سوژه های قدسی که شناساندن رفتار و گفتار آنان از عهده مورخان بر نمی آید. آیا هماهنگی میان جنبه های قدسی (مقام ثبوتی) و طبیعی (مقام اثباتی) معصومین و ائمه از عهده یک مورخ بر می آید؟ آیا امام شناسی به این روش می تواند حقیقتاً امام شناسی باشد؟ لذا باید به هر دو علم کلام و تاریخ توجه کرد.

حضرتی در ادامه افزود: شاید بهتر باشد علم تاریخ شناسی را بر اساس موضوع، روش و غایت علم تاریخ استوار کنیم. موضوع تاریخ شناسی به زعم بنده انسان است. برخی تاریخ را با طبیعت یکی گرفته اند حال آن که این گونه نیست. اگر به تفاوت تاریخ و طبیعت توجه نکنیم طبقه بندی علوم را با اشکال مواجه خواهیم کرد. اگر تاریخ، انسان را موضوع خود قرار دهد با این سوال مواجه خواهیم شد که به کدام وجه از وجوه شخصیت او توجه می کند؟ از طرفی تاریخ از حیث روش از سایر علوم انسانی متمایز است. روش در تاریخ شناسی استنادی و مبتنی بر تولید فکت است. در این مسیر سخت، ابزار تاریخ نگاران عقل تاریخی است که عقلی اسنادی است. یعنی مبنای اظهار نظر درباره صحت گفته ها سندهای موجود است.

وی ادامه داد: این عقل مبنایی زمینی، طبیعی و قاعده مند دارد که در نتیجه ممکن است به اختلاف منجر شود. عقل تاریخی رویکردی تاریخی دارد به این معنی که درباره علل و عوامل زمینی و طبیعی رویدادهای تاریخی قضاوت می کند و عقل تاریخی ناتوان از ارائه تحلیل های فرا طبیعی از کنش های انسانی است. غایت تاریخ شناسی نیز دارای وجه اشتراک با دیگر علوم است. به مانند سایر علوم غایت آن شناخت و رسیدن است. شناخت نسبت به موضوع مورد کاوش در این علم یعنی کنش های انسان در زمان ماضی. این که معرفت تاریخی چگونه معرفتی است و آیا می توان به شناخت مطلق در گذشته دست یافت یا معرفت ما نسبی خواهد بود. همان طور که عرض کردم نگاه بنده به علم تاریخ در محدوده زمینی، طبیعی و قاعده مند است و فراتر از این حوزه را از عهده تاریخ خارج می دانم.

این استاد دانشگاه تهران افزود: علم کلام به طور اجمالی رسالت اصلی اش اثبات و دفاع از باورهای دینی است و از این رو بخش تدافعی آن قوی است. از قرن سوم به بعد تحولی در علم کلام رخ داد و آن این بود که وجه نظری آن پر رنگ شد و حوزه عمل را به فقها سپردند. این بود که علم کلام تدریجاً به علم عقاید و اصول دین تبدیل شد. همچنین تحول دیگر در این دوران این بود که وجه تبیینی را به وظایف خود اضافه نمود که پیش از این بر عهده فقها بود. بنابراین موضوع علم کلام را می توانیم عقاید دینی در نظر بگیریم. تفاوت آن با فلسفه در این است که مقید هستیم از حریم عقاید دینی خارج نشویم. علم کلام از حیث روش چند روشی است و هیچ محدودیتی در استفاده از روش های گوناگون ندارد. در نتیجه هم برهان و هم جدل در آن کاربرد دارد. کلام عقلی و کلام نقلی داریم و ۲ منبع عقل و وحی وجود دارد. اگر چه در قشرهای مختلف میزان رجوع به این ۲ منبع تفاوت دارد. مانند معتزله و اشاعره. با توجه به آن چه گفته شد می توان غایت علم کلام را نیز دفاع از ساحت دین عنوان کرد.

حسن حضرتی در ادامه با پرداختن به بحث مقام ثبوتی و اثباتی ائمه اظهار داشت: دانش کلام بیشتر به مقام ثبوتی امام و دانش تاریخ بیشتر بر مقام اثباتی آن تأکید دارد. امام شناسی یک حوزه مطالعاتی میان رشته ای است. مورخان و متکلمین در امام شناسی باید به معارف یکدیگر نظر داشته باشند. نسبت رویکرد کلامی و رویکرد تاریخی در یک بررسی تاریخی درباره انسان هایی قدسی مثل امامان نسبت تکمیلی است نه تنقیضی. این دو دانش می توانند در این حوزه مکمل یکدیگر باشند. پژوهش جزیره ای به معنای ماندن در حوزه خود و بدون احساس نیاز به حوزه دیگر امام پژوهی کردن جواب نخواهد داد و برخی پرسش ها بی پاسخ خواهد ماند. اگر این تعامل صورت گیرد در گام دوم باید از نسبت تکمیلی این دو دانش دفاع کرد.

حضرتی افزود: درباره عاشورا انبوهی از روایت های کلامی وجود دارد. مانند این که امام حسین (ع) در روز عاشورا عده ای را نفرین کرد و در همان روز این افراد به سزای اعمال خود رسیدند. یا بعد از واقعه عاشورا از زیر هر سنگی تا مدت ها خون بیرون می آمد. یا این که آفتاب به مدت ۴۰ روز از پشت ابرها بیرون نیامد و یا اینکه از میوه درختان خون سراریز می شد. در این مباحث تناقض با روایت های تاریخی را چه باید کرد؟ پاسخ این است که مبنای روایت های تاریخی و شناخت نسبت به امامان حتی اگر این عقاید کلامی وجود داشته باشد همان دانش تاریخ است. ادعای اصلی من در این بحث این است که دانش کلام ذیل دانش تاریخ است. آن جا که خبر از گذشته درباره انسان ارائه می کنیم دانش کلام باید از تاریخ تبعیت کند و تأییدیه بگیرد.

وی گفت: برای مثال اگر متکلمی ادعا می کند محمد امین رسول خدا بوده است باید به مورخان استناد کند در غیر این صورت نمی تواند ادعا کند. یا عصمت امامان را باید تاریخ تأیید کند. این که بگوییم امکان ندارد امام عملی را انجام داده باشد چون معصوم است، یا این که بگوییم امام، معصوم است یک گزاره کلامی است که با آن نمی توانیم تاریخ را نقض کنیم. چون خود عصمت تأییدیه اش از تاریخ می آید.

حضرتی در ادامه گفت: گزاره هایی مانند یگانگی خدا نیاز به تأیید تاریخ ندارد اما درباره گذشته انسانی - بر اساس تعریفی که از دانش تاریخ ارائه کردم - به تأیید تاریخ نیازمندیم. اگر ادعاهایی مانند عصمت امام یا رسول بودن محمد امین در طول تاریخ مورد پذیرش همگان قرار گرفته به آن دلیل است که مورد تأیید مورخان بوده و از این جهت است که اسلام به عنوان دینی تاریخی نیز شناخته می شود و از افسانه و اسطوره و هر باوری که مورد تأیید تاریخ نیست فاصله می گیرد. به این اعتبار می توانیم بگوییم دانش کلام ذیل دانش تاریخ است. متکلم برای اثبات شأن ثبوتی امام نیازمند تأیید تاریخ است. ولی مورخ برای اثبات شأن اثباتی امام نیازمند تأیید کلام نیست. اگر زمانی لازم باشد میان گزاره تاریخی و کلامی به ناگزیر یکی از آن ها را مورد تأیید قرار دهیم اصالت با گزاره تاریخی است.

حضرتی در بحث رجحان های علم تاریخ بر علم کلام گفت: دانش تاریخ به جهات دیگری نیز بر کلام رجحان دارد. اگر به زیست نامه امامان توجه کنیم خواهیم فهمید که قاعده زندگی آنان بیشتر انسانی و اثباتی است و بخش محدودی از کنش های آنان در شرایط خاص به ناچار فرا طبیعی بوده است که ماهیت آن را دانش کلام بر عهده دارد. نتیجه ای که از این نکته می گیریم این است که رویکرد تاریخی بیشتر از رویکرد کلامی با زیست انسانی امامان و سیره ایشان هماهنگ است. اگر این بحث را با ماجرای عاشورا بخواهیم تطبیق دهیم کل وقایع حادثه عاشورا بر مبنای تاریخ است. چون با شأن اثباتی امام حسین درگیر است که این واقعه اتفاقاً جزو مواردی است که توافق میان مورخان بسیار زیاد است. به عنوان مثال امام حسین قدم به قدم که جلو می رود و نمی داند با چه مواجه خواهد شد. مثلاً نمی داند در کربلا و به دست چه کسی کشته خواهد شد. بخش اعظی از کنش های امام در عاشورا بیشتر با ما تاریخ دانان منطبق است.

حضرتی افزود: اگر به جنبه تاریخی نپردازیم جنبه الگو بودن امامان برای ما از بین خواهد رفت. چرا که قرار نیست در رفتارهای غیر طبیعی به مقام امامان برسیم. فلسفه امامت و نبوت یعنی تصویری از آنان ارائه دهیم که قابل الگوگیری باشد. این همان چیزی است که پیامبران و امامان به دنبال آن بوده اند. بر این اساس تاریخ شناسی دینی ترین علم است و شاید به همین دلیل است که سه پنجم آیات قرآن تاریخی است. می شود چیزی حدود ۴ هزار آیه. تاریخ به خودی خود آیه و نشانه رستگاری و سعادت است. رجحان دیگر این است که رویکرد تاریخی پیامبران و امامان را تبدیل به قهرمانان جهانی مبارزه با ظلم می کند نه آن که آنان را محصور به محدوده خاص کند و نه به گونه ای که فقط برای شیعیان قابل درک باشد. تنها رویکرد تاریخی این امکان را برای ما فراهم می کند. به عنوان مثال نواندیشان اهل سنت توجه ویژه ای به امام حسین (ع) دارند. برخلاف سنی های کلاسیک مثل ابن خلدون که نظر مثبتی به اقدام امام حسین (ع) ندارد. رجحان آخر آن است که رویکرد تاریخی تبیین های گوناگون ارائه می دهد حال آن که رویکرد کلامی تحلیل های ثابت و تکراری ارائه می دهد.

حضرتی در انتها این گونه نتیجه گیری کرد: رویکرد کلامی بیشتر مورد توجه حاکمیت های اهل سنت بوده است. روایت های این چنینی بیشتر از اهل سنت ارائه شده است و دلیل آن این است که حاکمیت های اهل سنت برای جلوگیری از قیام هایی که تحت تأثیر قیام عاشورا در زمان امویان و عباسیان انجام می شد به این روش متوسل می شدند که بگویند امام حسین (ع) قابل الگوگیری نیست چون یک موجود فراطبیعی و دست نیافتنی است.

نظر شما