شناسهٔ خبر: 51825 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گفتاری از دکتر رضا داوری اردکانی در نقد کتاب فوتبال و فلسفه؛

استادیوم امروز کلیسای دیروز

فوتبال نظام ارسطویی با نظم فوتبال از جهات مختلف قابل قیاس است. گل در فوتبال، هدف نیست ولی آن را از فوتبال حذف نمی‌توان کرد. زیرا فوتبال با گل به کمال خود می‌رسد. علت غایی هم در فلسفه ارسطو کمال وجود است و نه مقصد و غایتی که آدمیان بخواهند به آن برسند. نویسندگان کوشیده‌اند نظر خود درباره فوتبال را که البته نظر تحسیبن است، در زمینه فلسفه و با رجوع به آرای فیلسوفان بزرگ بیان کنند. پس قصد آنان فلسفه‌گویی نیست بلکه نظرشان بیشتر بیان اهمیت و مقام فوتبال و عرضی دانستن آلودگی‌های احتمالی آن است.

فرهنگ امروز/ محسن آزموده:

فوتبال امروز پر طرفدارترین موضوعی است که گروه‌های متفاوتی از انسان‌ها را به شکل‌های خاصی به خود مشغول داشته است، گروه‌های مختلف سنی، قومی، جنسیتی، ملی، اجتماعی و... از جنبه‌های متفاوت درگیر فوتبال هستند، یعنی غیر از کسانی که خودشان یا بازیکن حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای فوتبال هستند یا مربی فوتبال هستند، گروه‌های عظیمی از آدم‌ها طرفداران فوتبال هستند، شمار قابل ملاحظه‌ای از انسان‌ها نیز درگیر اقتصاد کلان فوتبال هستند. با این حجم قابل توجه حضور فوتبال در زندگی انسان‌ها شاید عجیب بنماید که دست کم در ایران تامل جدی و نظام‌مند و دقیق راجع به آن این اندازه کم صورت می‌گیرد. ترجمه آثاری چون فوتبال و فلسفه از این حیث اهمیت دارد. کتاب فوتبال و فلسفه با سرویراستاری تد ریچاردز اخیرا با ترجمه عیسی عظیمی از سوی نشر مرکز منتشر شده است. کتاب شامل ٣١ یادداشت از نویسندگانی است که عموما پژوهشگر و استاد فلسفه هستند. نحوه چینش مطالب کتاب شبیه زمان‌بندی فوتبال است، یعنی دو نیمه و یک وقت استراحت و دو وقت اضافه. در نیمه اول ٧ مقاله اول درباره طبیعت و ماهیت فوتبال می‌خوانیم، استراحت بین دو نیمه شامل ٣ مقاله با عنوان قوانین نانوشته است و در نیمه دوم به مباحثی چون بازی زیبا و مفهوم زیبایی در فوتبال پرداخته می‌شود. وقت اضافه اول شامل ٤ مقاله درباره مفهوم هواداری است و وقت اضافه دوم در ٥ مقاله فوتبال و جامعه می‌پردازد. در نهایت نیز کار به ضربات پنالتی کشیده می‌شود! در کتاب اشارات جالب توجهی به سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد صورت می‌گیرد و از منظرهای متفاوتی به فوتبال پرداخته می‌شود. یک نمونه که برای خواننده ایرانی به طور خاص جالب توجه است، در صفحه ٢٠٨ است که به محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهور پیشین ایران اشاره می‌کند و اظهارنظر او راجع به طرفداران فوتبال را مورد انتقاد قرار می‌دهد. فوتبال و فلسفه در نشست اخیر شهر کتاب، با حضور مترجم،  حسین شیخ رضایی استاد فلسفه، حمیدرضا ابک دانش‌آموخته فلسفه و روزنامه‌نگار و حمید علیدوستی مربی فوتبال مورد نقد و بررسی قرار گرفت. همچنین در این نشست متن ارسالی رضا داوری اردکانی رییس فرهنگستان علوم و استاد فلسفه درباره کتاب قرائت شد که این متن به طور اختصاصی در اختیار روزنامه اعتماد قرار گرفت:

رضا داوری اردکانی: گل به مثابه علت غایی ارسطویی

از دوست عزیز و گرانمایه‌ام، علی‌اصغر محمدخانی، تشکر می‌کنم که کتاب خواندنی فوتبال و فلسفه را برایم فرستاده‌اید. از دو روز پیش که آن را دریافت کرده‌ام، حدود صد صفحه‌ای از آن را خوانده‌ام و امیدوارم هرچه زودتر تا پایان بخوانم. می‌دانید که خیلی پیر شده‌ام. شغل دیوانی و توابع و لوازم آن هم هست. شب‌ها که خسته به خانه می‌روم حداکثر یکی، دو ساعت می‌توانم کتاب بخوانم و مگر با چشم و گوش آهو گرفته هر شب چند صفحه می‌توان خواند. این یادداشت را می‌نویسم تا بگویم بسیار خوشحالم که این کتاب خوب را برای نقد و معرفی برگزیده‌اید. جمع خوبی مرکب از فوتبالیست فلسفه‌دان و فلسفه‌دان‌های فوتبال‌شناس هم با حضور مترجم، کتاب را نقد و معرفی می‌کنند. کتاب فوتبال و فلسفه نوشته یک شخص نیست بلکه یک تیم چهل و یک نفره فوتبالیست اهل فلسفه آن را نوشته است. نام کتاب را به درستی فوتبال و فلسفه گذاشته‌اند و نه مثلا فلسفه فوتبال. البته در مواردی اشاراتی به فلسفه فوتبال هم در صفحات کتاب می‌توان یافت اما قصد نویسندگان نوشتن کتابی در فلسفه فوتبال نبوده است. آنها می‌خواسته‌اند ببینند آیا میان شغل سابق و شغل فعلی‌شان یعنی فوتبال بازی کردن و فلسفه‌آموزی مناسبتی وجود دارد؟ اگر به رسم و سنت نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که فلسفه‌دانان حتی اگر فوتبال را دوست بدارند چه بسا که در عمرشان در باب آن یک کلمه هم نگویند و ضرورتی برای گفتن از فوتبال حس نکنند. فوتبالیست‌ها باید تا حدودی بلندنظر و بافرهنگ باشند که در کنار فوتبال برای فلسفه هم در دل و جان‌شان جایی باز شده باشد ولی راستی فوتبال که در قرن نوزدهم به وجود آمده است در اندیشه ارسطو و افلاطون و دکارت و نیوتن و لاپلاس و هگل و مارکس چه جایی می‌توانسته است داشته باشد و چگونه آنها می‌توانسته‌اند به چیزی که نبوده است و به جهان آنان تعلق نداشته است، فکر کنند. حتی به نظر می‌رسد که فیلسوفان آخر قرن نوزدهم و قرن بیستمی‌ها هم که اسم‌شان در کتاب آمده و به بعضی آرای‌شان اشاره شده است هرگز فکر نمی‌کرده‌اند که با اندیشه‌ها و آرای آنان بتوان مسائل فوتبال را توضیح داد ولی نویسندگان کتاب که فلسفه می‌دانند و ذوق بازی هم دارند در فلسفه‌هایی که بیشتر با آن آشنا بوده‌اند مناسبتی با فوتبال یافته‌اند و اتفاقا ذوق بسیار باید باشدکه بتوان علت غایی ارسطو را با «گل» قیاس کرد (من اصطلاح علت غایی را به کار بردم. مترجم زبانی ساده دارد و کتاب را ساده و بی‌تکلف و روان ترجمه کرده است. به مناسبت بگویم که این کتاب پرخواننده خواهد بود و بارها چاپ خواهد شد. پس اگر یکی ازعزیزان حاضر در مجلس نقد، کتاب را بخواند و اصطلاحات فلسفی را به زبان متداول اهل فلسفه برگرداند آسیبی به ترجمه خوب آقای عظیمی نخواهد رسید) و اتفاقا این قیاس یا تناظر صرفا ظاهری هم نیست بلکه نظام ارسطویی با نظم فوتبال از جهات مختلف قابل قیاس است. گل در فوتبال، هدف نیست ولی آن را از فوتبال حذف نمی‌توان کرد. زیرا فوتبال با گل به کمال خود می‌رسد. علت غایی هم در فلسفه ارسطو کمال وجود است و نه مقصد و غایتی که آدمیان بخواهند به آن برسند. البته همه نویسندگان از فلسفه‌ها به یک نحو استفاده نکرده‌اند. یکی از آنها نظر جان دیویی در باب هنر را به صورتی روشن بیان کرده است تا بتواند نتیجه بگیرد که فوتبال هنر است یا می‌تواند هنر باشد. این دو نمونه را به عنوان مثال ذکر کردم تا بگویم که نویسندگان کوشیده‌اند نظر خود درباره فوتبال را که البته نظر تحسیبن است، در زمینه فلسفه و با رجوع به آرای فیلسوفان بزرگ بیان کنند. پس قصد آنان فلسفه‌گویی نیست بلکه نظرشان بیشتر بیان اهمیت و مقام فوتبال و عرضی دانستن آلودگی‌های احتمالی آن است. با این همه کتاب را می‌توان متضمن گزیده‌ای از آرای مهم و اساسی بعضی فیلسوفان دانست. خواننده‌ای که کتاب را با علاقه و دقت بخواند چه بسا در پایان کار بی‌آنکه ملتفت باشد اطلاعات خوبی از فلسفه به دست آورده است. از من و همکارانم بسیار پرسیده‌اند و باز هم می‌پرسند که آموختن فلسفه را از کجا باید آغاز کرد و کدام کتاب را باید خواند. شاید این کتاب به خصوص برای کسانی که علاقه بیشتر به فوتبال دارند برای آغاز فلسفه‌آموزی مناسب باشد. مع‌هذا چنانکه گفتم کتاب، کتاب فلسفه فوتبال نیست بلکه نویسندگان سربسته به خواننده می‌گویند اگر ما همزمان به فلسفه و فوتبال پرداختیم یا از فوتبال به فلسفه رفتیم بلهوسی نکرده‌ایم. فوتبال چیز کوچکی نیست و نظام و ترتیبی دارد که می‌توان آن را با نظام فکری فیلسوفان سنجید. البته گهگاه جسته، گریخته چیزی از فلسفه فوتبال هم در آن می‌توان یافت. چنان که یکی از نویسندگان فوتبال را با نظام جهان ارسطویی سنجیده است. در این صورت فوتبال کم و بیش به صورت یک نظام کیهانی تلقی می‌شود اما اگر با رجوع به فلسفه‌های هگل و مارکس و نیچه و جان دیویی و هوسرل و گادامر و سارتر بخواهند ماهیت فوتبال را درک کنند آن را یک درام تاریخی که مهر و کین و شادی و غم و علم و جهل و مهربانی و خشونت و... را در خود دارد می‌یابند. پس فوتبال صورتی از سرگذشت آدمی و زندگی و کوشش آزاد او در زمان و مکان محدود و معین با رعایت قواعد و قوانین خاص می‌شود. با این تلقی فوتبال را از تماشاگرانش نمی‌توان جدا کرد. اصلا فوتبال با تماشاگرانش این همه اهمیت پیدا کرده است. تماشاچی را نباید صرفا در اقتصاد فوتبال دید. من هم کاری به شأن اقتصادی قضیه ندارم زیرا شور و شادی و غم و اشک و... حتی تشویق‌ها و ناسزاگویی‌های تماشاگران هم جزیی از فوتبال است. همه اینها کم و بیش به فلسفه فوتبال نزدیک است اما در جایی هم نویسنده قصد داشته است در فلسفه فوتبال وارد شود. در این باب مجال تفصیل نیست. اجازه بفرمایید که عبارتی از کتاب را نقل کنم و به این همه مجمل‌گویی پایان دهم و بیش از این تصدیع ندهم. در صفحه ۳۳ چنین می‌خوانیم:
«کلیسا امروز جای خود را به ورزشگاه داده است. جوامع از راه ورزش است که داستان‌های مشترک می‌سازند و در زمین بازی است که قهرمانان معاصر به وجود می‌آیند و پرستش می‌شوند...»
این نظر هر چه باشد مطبوع و مقبول یا نامقبول و نامطبوع، حکمی در فلسفه فوتبال است و سخن آخر اینکه این کتاب مثل همه کتاب‌های نظیرش مطالب قابل چون و چرا دارد اما در مجموع کتاب خوبی است و مترجم محترم کار شایسته‌ای کرده است. امیدوارم و حدس می‌زنم که مجلس خوبی داشته باشید. توفیق همیشگی جنابعالی و همکاران محترم‌تان را از خداوند مسالت دارم.

حمید علیدوستی: فوتبال تراژدی است

حمید علیدوستی بحث خود را با اشاره به ابعاد گسترده فلسفه آغاز کرد و به علاقه همیشگی خود به کتاب و فوتبال اشاره کرد و گفت: فوتبال یک ورزش ساده است، زمین فوتبال مستطیل سبزی است که عادلانه تقسیم شده است و در آن دو تیم یازده نفره در حضور یک داور و دو کمک داور در دو نیمه ٤٥ دقیقه با هم برای وارد کردن توپ به دروازه یکدیگر با پا رقابت می‌کنند. آنچه فوتبال را عجیب می‌کند، این است که شروع فوتبال با چرخش سکه آغاز می‌شود، یعنی همه‌چیز با تصادف و شانس به عنوان یک نیروی مرموز و پنهان شروع می‌شود. همیشه برای من تاثیر این بخت و اقبال در نحوه پیشرفت بازی و نتیجه فوتبال اهمیت داشت. بحث بعدی پیچیدگی فوتبال است که همچون پیچیدگی تجدد است. یعنی در فوتبال تاکتیک‌ها و استراتژی‌های مختلف را شاهدیم و یک تیم برای رسیدن به پیروزی باید موارد فراوانی را طی کند. به دلیل این پیچیدگی فوتبال از علوم مختلف در جهت پیشرفت استفاده کرد. برای من فوتبال یک تراژدی مثل تراژدی‌های شکسپیر است. این تجربه خود من هم بوده است.

عیسی عظیمی: رونالدو پیکاسوی مدرن

عیسی عظیمی مترجم کتاب سخن خود را با اشاره به ضرورت ترجمه آثاری چون فوتبال و فلسفه آغاز کرد و گفت: به عنوان روزنامه‌نگار غیرحرفه‌ای سال‌هاست درگیر فوتبال هستم و در جریان نوشتن درباره فوتبال با قضاوت‌های مختلف راجع به موضوعات درگیر بوده‌ام و نیازمند منابعی بودم که متاسفانه دست کم در آثار فارسی زبان یافت نمی‌شود. به همین خاطر ناگزیر از جست‌وجو بودم. بنابراین انگیزه اصلی من از ترجمه این کتاب تهیه منبعی برای رجوع کسانی است که درباره فوتبال می‌نویسند و فکر می‌کنند و پر کردن خلأ در این زمینه بود. البته علاقه شخصی نیز در پرداختن به کتاب اهمیت داشت.
عظیمی در دسترس بودن فوتبال را لزوما به معنای سطحی بودن آن ندانست و گفت: اتفاقا از طریق آثاری از این دست می‌توانیم هواداران فاضل‌تر و جامعه بهتری داشته باشیم. امروز نزدیک به ١٠ روزنامه ورزشی و شمار زیادی سایت‌های ورزشی داریم. آثاری از این دست می‌تواند خلأ معنایی در پرداختن جدی به فوتبال را پر کند. مثلا یکی از سوال‌هایی که چند سال پیش در جامعه فوتبالی ما مطرح شد، این بود که فنی بودن مهم‌تر است یا اخلاقی بودن؟ همچنین در این کتاب فصلی هست که به مساله فوتبال به مثابه هنر با طرح این پرسش می‌پردازد که آیا رونالدو پیکاسوی مدرن است؟ در این فصل نویسنده به این نتیجه می‌رسد که بر اساس اندیشه‌های جان دیویی و نگرشی کارکردگرایانه به هنر می‌توان بازی رونالدو را نیز هنر تلقی کرد، زیرا زمانی امری هنری است که در متن جامعه منجر به کارکرد شود و امری تولید کند، یعنی از دید دیویی هنر موزه‌ای و فاخر تاثیر چندانی در جامعه ندارد. در فوتبال به دلیل فراوانی مخاطب شمار زیادی از آدم‌ها از فوتبال رونالدو بهره‌مند می‌شوند و این همان حضور هنر در زندگی است. بنابراین تاثیر فوتبال در متن زندگی از بسیاری از امور دیگر بیشتر است.

حمیدرضا ابک: آثار فلسفی راجع به فوتبال کم داریم

حمیدرضا ابک بحث خود را با اشاره به ترکیب حاضران در جلسه که شامل شمار قابل توجهی از ورزشی‌نویسان مطبوعات ایران و برخی از اهالی فلسفه است، آغاز کرد و گفت: زمانی که شهید آوینی مقاله نوشتن با دوربین را نوشت، بحث نسبت سینما با مخاطب را مطرح کرد که آن زمان داغ بود و در این زمینه بحث می‌شد که اثر سینمایی که مخاطب‌پسند نباشد را فیلم بنامیم یا سینما؟ حالا در فوتبال هم همیشه تماشاگر به عنوان امری جدی در نظر نگرفته نشده است و بهتر است به اهمیت مخاطب در فوتبال توجه شود.
وی در ادامه اشاراتی به کتاب فوتبال و فلسفه کرد و گفت: این اثری است که به نحوی کلاسیک به فلسفه‌پردازی راجع به فوتبال پرداخته است. البته پیش‌تر آثاری چون فوتبال در برابر دشمن نوشته سایرون کوپر را با ترجمه عادل فردوسی‌پور داشتیم که به نحوی تفکر راجع به فوتبال است، اما در فارسی اثر مستقل با موضوع فلسفه‌ورزی درباره فوتبال نداشته‌ایم و تنها باید به دو ویژه‌نامه مطبوعاتی یکی ویژه‌نامه ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت درباره فلسفه فوتبال (شماره ٤١ مرداد ١٣٨٨) اشاره کرد و دیگری ویژه نامه روزنامه شرق ٨-٧ سال پیش از آن درباره فوتبال و فلسفه. در کتاب مقالات متنوعی هست، به این دلیل که قصد نویسندگان فلسفه‌ورزی راجع به فوتبال بوده است. مقالات کتاب یکدست نیست. مثلا مقالات ٣ و ٤ و ٢٦ بیشتر به درد بازی فکری می‌خورد. اما برخی مقالات مثل مقاله اول با ملاک‌های فلسفی درخشان هستند. همچنین مقاله‌ای راجع به آینده روبات‌ها و فوتبال بسیار جذاب و خواندنی است. مجموعا از این حیث کتاب درجه یک است.

مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟
ابک سپس به مخاطبان کتاب اشاره کرد و گفت: بعید است فوتبالیست‌ها این کتاب را بخوانند، به ایشان توصیه هم نمی‌کنم کتاب را بخوانند. خواندن کتاب برای منتقدان فوتبال و ورزشی‌نویسان هم جزو وظایف‌شان تلقی نمی‌شود و می‌توانند این کتاب را نخوانند و در کارشان موفق باشند. اهل فلسفه نیز که معمولا شأن اجلی از این موضوع دارند که به فوتبال علاقه داشته باشند و معمولا این علاقه را پنهان می‌کنند. آقای دکتر داوری از معدود افرادی بود که همیشه وقتی به اتاق شان می‌رفتیم، فوتبال می‌دیدند و همه فوتبال‌ها را هم می‌بینند. اما به هر حال بعید است که عموم اهل فلسفه به این کتاب علاقه‌مند باشند. اما در هر صورت گروه‌هایی هستند که به این کتاب علاقه‌مند هستند: یک گروه کسانی مثل مترجم که علاقه‌مندی‌های فرهنگی جدی دارند. دسته دوم اهل فلسفه‌ای هستند که از مباحث مابعدالطبیعه عبور کرده‌اند و اهل فلسفه‌های مضاف شده‌اند و به مباحثی چون فلسفه فیزیک و فلسفه علم و... علاقه‌مند هستند و به فلسفه فوتبال هم می‌پردازند.

چرا فوتبال جذاب است؟
ابک به فایده کتاب اشاره کرد و گفت: اهمیت کتاب این است که کمی وضعیت تفکر در فوتبال ایرانی را دچار تحول کند. زمانی یکی از روزنامه‌نگاران یادداشت پرطرفداری نوشت با این عنوان که «چرا فوتبال جذاب است؟» اصل پاسخ او به این پرسش این بود که علت جذابیت فوتبال این است که فوتبال شبیه زندگی است. من از او پرسیدم که چرا فوتبال شبیه زندگی است؟ او پاسخ داد که «زیرا فوتبال غیرقابل پیش‌بینی است.» جواب دادم خیلی بازی‌های دیگر نیز غیرقابل پیش‌بینی است. او باز گفت زیرا فوتبال نماد زندگی اجتماعی هم هست. پاسخ دادم بسکتبال هم‌چنین است. باز گفت فوتبال ترکیب تصمیم‌های عقلانی و احساسی است. گفتم کشتی نیز چنین است. اما واقعیت این است که آن مقاله در فضای آن سال‌ها مدخلی می‌گشود و می‌گفت فوتبال فقط نتیجه بازی یا دعواهای اخلاقی یا مدیریتی نیست، بلکه می‌توان راجع به فوتبال بحث‌هایی کرد که متفاوت‌تر و عمیق‌تر از آن چیزی است که در سطح دیده می‌شود. اما متاسفانه همه جرقه‌هایی که در این زمینه زده شده در سطح مانده است و این در سطح‌ماندگی به فوتبال و جامعه فوتبالی ما آسیب زده است.
وی به حضور یکی از کارشناسان فوتبال در انجمن جامعه‌شناسی اشاره کرد که در آنجا بحث خود راجع به فوتبال را با این تعبیر معروف و جذاب آغاز کرد که «فوتبال مساله مرگ و زندگی نیست، فوتبال چیزی فراتر از مرگ و زندگی است.» ابک گفت: این تعبیر همیشه برای گوینده اعتبار فراوانی می‌آورد و همه او را تشویق می‌کردند. حق هم داشت، زیرا کاشف جمله در زبان فارسی ایشان بود. اما در انجمن جامعه‌شناسی کسی از وی پرسید که این جمله چه معنایی دارد؟ گوینده این سخن یعنی امیر حاج رضایی البته جزو پیشگامان تحلیل فکری فوتبالی در سرزمین ما است و این تعبیر هم مهم است. اما نکته مهم این است که وقتی ایشان در معرض سوال این پرسشگر قرار گرفت سری تکان داد و گفت ای کاش بیل شنکلی، (مربی بزرگ دهه هفتاد لیورپول و گوینده اصلی این جمله) خودش اینجا بود و پاسخ شما را می‌داد.

تفکر جدی و پیگیر راجع به فلسفه نداریم
ابک گفت: راجع به نسبت اخلاق و فوتبال بسیار بحث شده است. اما چرا ما هنوز این میزان بحث را کافی نمی‌دانیم؟ زیرا حرف زیاد زده شده است، اما بحث پیش نرفته است. یعنی مباحث در سطح باقی مانده است. علت شاید این باشد که فوتبال خودش خیلی جذاب است و سمت و سوی متن‌هایی هم که درباره آن نوشته شده بیشتر به سمت آن جذابیت بوده است. یعنی ما در حوزه مباحث نقدی در فوتبال مسامحتا می‌گفت سنتی قاره‌ای داشته‌ایم، یعنی حرف‌های جذاب و ادبیات برانگیزاننده‌ای داشته‌ایم. یعنی در واقع به قصد تفکر فلسفی درباره فوتبال چیزی نوشته شده است که وقتی می‌خوانیم، آن را مقاله‌ای هوادارانه می‌یابیم و فقط صرفا طرح موضوع است، بدون در نظر گرفتن ابعاد آن. آیا مقصر فوتبالی‌ها هستند؟ خیر. مقصر روزنامه‌نگاران ورزشی نیز نیستند، زیرا کار آنها پرداختن به فلسفه فوتبال نیست. نکته این است که تفکر راجع به فوتبال جدی گرفته نشده است، زیرا خود موضوع جدی گرفته نشده است. یعنی فوتبال مثل ژورنالیسم سطحی تلقی می‌شود.
وی تاکید کرد: در کتاب حاضر در مقاله‌ای درخشان مقایسه‌ای میان درام زندگی و درام فوتبال صورت می‌گیرد و می‌گوید فوتبال به این دلیل جذاب است که بازسازی درام زندگی است. نویسنده با جزییات در این باره بحث می‌کند و می‌گوید همه اهمیت فوتبال در این است که باید درک کرد در نهایت فوتبال بازی است، اگر این درک صورت نگیرد، میان درام زندگی و درام فوتبال خلط به وجود می‌آید و شخص به یک هولیگان بدل می‌شود و اتفاقات هولیگانیستی که رخ می‌دهد، به دلیل این خلط میان جهان فوتبال و جهان زندگی صورت می‌گیرد. این تخفیف فوتبال نیست. جامعه فیلسوفان ما هیچگاه نخواسته فوتبال را جدی بگیرد. در حالی که فوتبال جزو جدی‌ترین امور است. پرمخاطب‌ترین برنامه تلویزیون راجع به فوتبال است، پولی که در فوتبال جابه‌جا می‌شود، بسیار زیاد است. بنابراین سوال اساسی این نیست که چرا جامعه ورزشی فوتبالی فلسفه را جدی نمی‌گیرد، بلکه سوال اساسی این است چرا جامعه فکری ما از این موضوع بسیار مهم غفلت کرده است؟
این روزنامه‌نگار در پایان گفت: بارها دیده‌ام که روزنامه‌نگاران ورزشی تلاش کرده‌اند که انحصار بحث راجع به فوتبال در بین چند کارشناس مشهور را از میان بردارند و سراغ اساتید فلسفه و جامعه‌شناسی و... رفته‌اند. اما متاسفانه نتیجه فاجعه بوده است. این امر سبب شده این روزنامه‌نگاران سرخورده شوند. یعنی مرزی میان نویسندگان مدرن فوتبالی ما و آکادمی یا مرکز تولید فکری که قرار است ایشان را پشتیبانی کند، کشیده شده است. ٩٠ درصد مباحثی که در کتاب مطرح شده، در فوتبال ما نیز مطرح شده است، اما ما کمتر به این موضوعات از منظر فکری و فلسفی و جامعه شناختی و... پرداخته‌ایم. بحث‌ها در سطح می‌ماند و پیش نمی‌رود، زیرا عقبه فکری ندارد. بخشی نیز چنان که اشاره شد، به دلیل جذابیت فوتبال است. در پایان اینکه کتاب به دلیل اینکه به ما روش فکر کردن راجع به مسائل فوتبالی می‌دهد، اهمیت دارد؛ ضمن آنکه ما را به دقت راجع به مباحث فوتبالی رهنمون می‌شود.

حسین شیخ رضایی: فلسفه‌ورزش چیست؟

حسین شیخ رضایی بحث خود را با اشاره به علاقه خاص خود به فوتبال آغاز کرد و گفت: یکی از زیرشاخه‌های نسبتا فعال در حوزه فلسفه، فلسفه ورزش است. فلسفه ورزش حدود دهه ١٩٧٠ تثبیت شده و از سال ١٩٧٤ راجع به آن مجله‌ای آکادمیک به نام «فلسفه ورزش» تاسیس شده است و چهره‌های نسبتا آکادمیکی در آن کار می‌کنند. فلسفه عمدتا به پرسش‌های مفهومی می‌پردازد و فلسفه ورزش عنوان عامی است که ذیل آن تمام شاخه‌های فلسفه حضور دارند و هرکدام از دید خاص خودشان به ورزش می‌پردازند. مثلا یکی از شاخه‌های فلسفه زیبایی‌شناسی است که به این پرسش می‌پردازد که امر زیبا چیست؟ متناظر با این کسانی که از این دید به فلسفه ورزش می‌پردازند، به این موضوع توجه دارند که رابطه زیبایی با ورزش چیست؟ یا به طور خاص در ورزش‌هایی که حرکت زیبا اهمیت دارد (مثل ژیمناستیک) ملاک تعیین زیبایی چیست؟ داغ‌ترین حوزه در فلسفه ورزش مباحث فلسفه اخلاق است که به عمل نیز نزدیک‌تر است. یعنی در برخی کشورها کسانی استخدام می‌شوند که راجع به اخلاق ورزش فکر و تولید فکری کنند. و به مسائلی از این دست بپردازند: وضعیت اخلاقی دوپینگ، بحث تقویت قوای ورزشکار و وقت کشی یا ضد فوتبال، بحث خطای فنی، مساله جنسیت و ورزش که در این موضوع راجع به این بحث می‌شود که آیا فوتبال درون خودش عنصر مردسالارانه‌ای دارد یا خیر؟ مثال بعدی بحث اخلاقی در مساله قانونگذاری فدراسیون‌های ورزشی است. همچنین در نگاه فلسفه سیاسی به فلسفه ورزش مباحثی از این دست مطرح می‌شود که آیا میان ورزش‌ها مثل فوتبال و جهان‌بینی‌های سیاسی مثل سرمایه داری رابطه هست یا خیر؟ البته لازم به ذکر است که فلسفه ورزش به مسائل عام ورزش‌ها می‌پردازد، اما با همین رویکرد هر کدام از ورزش‌ها مثل فوتبال می‌توانند فلسفه خاص خودشان را داشته باشند. یعنی در فلسفه فوتبال به مسائل خاصی پرداخته می‌شود که از بازی فوتبال برمی‌خیزد.

کتابی برای دانشجویان فلسفه
شیخ رضایی بعد از اشاره به مباحث فلسفه ورزش گفت: این مباحث مورد علاقه طرفدار فوتبال و ورزشی‌نویس و ورزشکاران نیست، بلکه شاخه‌ای اختصاصا فلسفی است که مثل سایر مباحث فلسفی موضوع مورد بحث را به جسدی برای تشریح عقلانی بدل می‌کند. کتاب حاضر در این ژانر یعنی فلسفه ورزش یا فلسفه فوتبال قرار نمی‌گیرد بلکه اکثر مقالاتش در مرز مشترک فوتبال و فلسفه حرکت می‌کند و نمی‌خواهد ارتباطش را با فوتبال قطع کند. این امر کتاب را خواندنی می‌کند، یعنی مخاطب کتاب کسی است که به فوتبال علاقه دارد.
وی در ادامه گفت: البته این کتاب به درد دانشجوی فلسفه می‌خورد، زیرا در نهایت تربیت فلسفی و اصولا تعلیم و تربیت قرار است به دانشجویان آموزش دهد که از منظرهای مختلف به موضوعی واحد بنگرند، در فلسفه این امر اهمیت بیشتری دارد. این کتاب تمرین خوبی برای فکر کردن راجع به فوتبال و عناصر گوناگون آن است. نویسندگان دست کم ٣٠ یا ٣١ موضوع قابل تامل فلسفی در فوتبال یافته‌اند، مثل وضعیت وجودی دروازه‌بان، شرایط متفاوت دفاع و حمله، فوتبال هنر است یا خیر و... البته اینکه کتاب تک‌نگاری نیست، در این زمینه اهمیت دارد و برای تفکر واگرا بسیار مفید است.
شیخ رضایی سپس به نکاتی راجع به ترجمه کتاب اشاره کرد و ضمن مطلوب ارزیابی کردن آن به صورت کلی تاکید کرد: البته بهتر است کتاب را یک ویراستار آشنا به فلسفه از نظر بگذراند تا اصطلاحات فلسفی و ترجمه‌های رایج و جا افتاده آن در فارسی را تصحیح و یکدست کند.

فوتبال همچون یک هنر انتزاعی
این استاد فلسفه در ادامه به این بحث پرداخت که «آیا می‌توان فوتبال را هنر تلقی کرد یا خیر؟» و گفت: منظور البته کاربرد استعاری تعبیر «هنر» برای فوتبال نیست. برای پاسخ به این پرسش باید سخنی در آغاز کتاب را که فوتبال را بازنمایی و آینه زندگی می‌خواند، کنار گذاشت. اما می‌توان فوتبال را تنها به مثابه یک فرم در نظر گرفت، یعنی کاری به ملیت یا رنگ یا تعلق بازیکنان به شهر یا کشور خاصی نداشته باشیم، حتی به برد و باخت و تعداد گل‌ها هم اهمیت ندهیم. در این حالت یعنی اگر هر نوع ارتباط فوتبال از جهان خارجی را کنار بگذاریم و فوتبال را از بازنمایی جهانی دیگر جدا کنیم، آنگاه فوتبال به هنرهای انتزاعی بدل می‌شود، مثل یک قطعه موسیقی که در آن چیزهایی ساخته می‌شود که فقط در خودش معنادار است و بیرون از خودش ارجاع ندارد. اگر با این نگاه به فوتبال بنگریم، فوتبال به معنای واقعی کلمه اثر هنری است. البته این نوعی نگرش خاص به فوتبال است. یکی از نویسندگان کتاب می‌گوید کانت می‌گوید اثر هنری را باید با بی‌طرفی دید. این نگرش به فوتبال تنها زمانی ممکن است که بازی زنده تمام شده باشد و ما به تکرار آن نگاه کنیم که دیگر طرفداری در احساسات بر آمده از تماشای آن معنایی نداشته باشد. بحث من شبیه این است، یعنی اگر طرفداری‌های بیرونی را کنار بگذاریم، فوتبال ارجاعی به جهان بیرون ندارد و در لحظه فرم‌هایی به صورت گروهی ساخته می‌شود که در لحظه ساخته می‌شود و از بین می‌رود و خیلی اقتضایی است و هیچ دستورالعمل از پیش تعیین شده‌ای ندارد. یعنی فوتبال به هنر بی‌معنا و صوری بدل می‌شود. نکته جالب این است که درک هنرهای انتزاعی برای عموم مردم سخت است، یعنی مردم شاید کمتر به نمایشگاهی بروند که تابلوهای آبستره دارد. اما فوتبال هنری انتزاعی است که درکش برای عموم راحت است.
شیخ رضایی گفت: بسیاری از ما با این سوال برخی مادربزرگ‌ها یا پدربزرگ‌ها مواجه شده‌اند که از معنای فوتبال پرسیده‌اند و پرسیده‌اند که یعنی چه که عده‌ای دنبال یک توپ می‌دوند؟ این نگرش به فوتبال دنبال معنای فوتبال است و از طرز دیدن فوتبالی که من از آن سخن گفتم، لذت نمی‌برد. اما اگر این معناهای فوتبال را به کل کنار بگذاریم و آن را به امری کاملا بی‌معنا بدل کنیم، آن گاه زیبایی‌شناسی خاصی پدید می‌آید و جالب است که این زیبایی‌شناسی خاص بالاترین طرفدار را پیدا کرده و تبدیل به معبد دنیای جدید شده است، این ترکیب جالبی از یک هنر انتزاعی با نهاد بزرگ اجتماعی است.

روزنامه اعتماد

نظر شما