شناسهٔ خبر: 52419 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تاریخ تمدن در سنجه انصاف/ پیدا و پنهان تاریخ‌نگاری یک مورخ

کدام وجه «ویل دورانت» را می‌توان پذیرفت؟

فرهنگ امروز/ حامد سرلکی:   «تاریخ»، عبرت بزرگی است که ملت‌ها را نسبت به آینده خود آگاه می‌کند. نیاموختن از تاریخ و حتی فراموشی آن، عارضه‌ای مسری شده‌ای است که امروز جهان را دربرگرفته است. سرایت این بی‌توجهی اگر دامان بشریت را در لحظه نگیرد [که خواهد گرفت] در مستقبل پیرامونش به آتش خواهد کشانید. اما ذات طولی شکل تاریخ بیشتر یک نظام ساختارمند از اتفاقات، اشخاص، مورخه‌ها، اقدامات پیش‌آمده حول یک موضوع است. اما این نگاه مردم در دو قالب «عموم» و «مورخان» است که به هویت تاریخی ابعاد عرضی هم می‌دهد. پس باید دانست که آن تاریخی که فاتحان می‌نویسند روایت همان مقیاس طولی تاریخ است و باید آن را «تاریخ روایی» دانست. تاریخ روایی می‌تواند افسانه‌ای باشد که مردم را نسبت به یک پدیده کینه‌ورز یا نسبت به پدیده‌ای دیگر مهرورز کند. فاصله کینه‌توزی و عداوت تا دوستی و شفقت در علم تاریخ هم از مو باریک‌تر است.

  رسالت مهمی که مورخ به‌مثابه تحلیلگر و جمع‌آوری‌کننده روایات تاریخی دارد همان رسالت پهن‌تر کردن بستر تاریخی وقایع در پارامترهای جامعه‌شناسانه، مردم‌شناسانه و درنهایت تمدن‌ساز است. این نوع تاریخ که همان نوع تحلیلی روایت‌گویی است بسیار ظریف و حقیقتا گام نهادن بر لبه یک تیغ باریک است. پرتگاهی است که اگر مورخ تحلیلگر از آن نتواند به درایت عبور کند دچار تکفیر، تحقیر و بی‌اعتباری خواهد شد. پس مورخ تحلیلگر باید هم از جامعه‌شناسی بداند و هم از فلسفه – اگر هر یک از ابزارهای مورخ لنگ بزند تاریخی که می‌نویسد حتی اگر از نظر روایی هم صحیح باشد از نظر تحلیلی (عرض تاریخ) چیزی شبیه داستان‌سرایی می‌شود. به همین جهت مورخان این نوع دیدگاه (نیاز تاریخ به تحلیل) همیشه در مظان اتهامات مختلف قرار گرفته‌اند و فهمیدن فهم‌شان را برای پژوهشگران تاریخ سخت خواهند کرد. با تمامی این تفاسیر در این یادداشت به بررسی دیدگاه‌ها و روش تحقیق یکی از مورخان تحلیلی فقید می‌پردازیم. «ویل دورانت» نام شناخته‌شده‌ای که درخصوص وجاهت آکادمیک او سخن‌های بسیاری گفته شده است، شاید در زمان نوجوانی، آن روزهایی که کلیسا برای ویل ساحتی معراج‌گونه داشت و آرزوی کشیش شدن در سر داشت گمان نمی‌کرد بعدها و در عصر میانسالی خود، آن هم به همراه شاگردی که دیگر همسرش شده است دست به نگارش کتابی 11 جلدی با عنوان «تاریخ تمدن جهان» بزند.

  ویل دورانت برای نوشتن مهم‌ترین تالیف زندگی خود مشقت‌های فراوانی را متحمل شد، از سفرهای طولانی تا تحقیق، مصاحبه و مطالعه. او را باید به خاطر این وجه از «همت» ستایش کرد. کمتر کسی در عصر دورانت توانست چیزی را شبیه این اثر فاخر عرضه کند. او در نوشتن تاریخ تمدن سعی بر آن داشته که با هویت چند وجهی به تاریخ نگاه کند؛ گاهی به شکل یک فیلسوف، گاهی جامعه‌شناس، گاهی روانشناس و حتی یک سیاستمدار نظریه‌پرداز اما آنکه چقدر توانسته است موفق باشد و بر صراط حقیقی تحلیل تاریخی پای نهد، خود جای بحثی طولانی دارد.

متراکم کردن اطلاعات معرفتی در باب تاریخ و روایت تاریخ از بزرگ‌ترین خصلت‌های ویل دورانت است اما متاسفانه گاهی شاهد این موضوع هستیم که در برخی قسمت‌های کتاب تاریخ تمدن، به‌خصوص آنجایی که ابعاد تاریخی به حوزه دین وارد می‌شود کمتر توانسته بر عدالت محققانه و انسجام مطالب پایدار بماند. به‌طور مثال اگر چه او اعتقاد داشت که مساله دین، برنامه یا حیله کاهنان معابد نیست و حقیقتی کتمان‌ناپذیر در ذات بشری است یا حتی درخصوص کتاب مقدس مسلمانان، «قرآن» می‌گوید: «قرآن شامل مقرراتی است که در برگیرنده ادب، تندرستی، ازدواج، طلاق، رفتار با فرزندان و حیوانات و بردگان، تجارت، سیاست، ربا، دین، عقود، وصایا، امور صناعت، مال، جنگ و صلح و... است. این کتاب آسمانی، اخلاق و فرهنگ مسلمانان را به برکت خویش ترقی بخشید و اصول نظم اجتماعی و وحدت جمعی را در میان آنها استوار کرد. به علاوه به پیروی مقررات بهداشت ترغیب‌شان کرد؛ عقول‌شان را از بسیاری اوهام‌ها و خرافات و از ظلم و خشونت رهایی داد؛ مردم زبون را از حرمت و عزت نفس برخوردار کرد و در جامعه مسلمانان اعتدال و تقوایی به وجود آورد که در هیچ‌یک از مناطق جهان که قلمروی انسان سفیدپوست بوده، نظیر نداشته است.

قرآن به مردم تعلیم داد که بدون شکایت و ملالت، با مشکلات زندگی روبه‌رو شوند، محدودیت‌های آن را تحمل کنند؛ در عین حال آنها را به توسعه و پیشرفتی برانگیخت که از عجایب تاریخ بود.» در نتیجه برخلاف برخی دیگر از معاصران خود دین را امری فطری می‌داند اما هماره با توجه به ‌خصوصیت مشترک اکثریت متفکران غربی جهان مدرنیته که از بیدادهای کلیسا و پاپ‌ها به تنگ آمده بودند، در برخی  تحلیل‌های خود روایت‌های مغرضانه‌ای را بیان می‌کند.

  در هر صورت اینکه تراکم اطلاعاتی برای نوشتن تاریخ مفید است یا مضر، خود جای بحثی عمیق دارد. آیا اصولا مورخ نیازی به مطالعه علوم دینی داشته تا به وسیله آن بتواند تاریخ تمدنی دین را تحلیل کند یا تنها روایت و استخراج خط تاریخی یک واقعه برای مورخ بودن کافی است؟ با توجه به تمام کاستی‌هایی که در برخی موارد از ویل دورانت و سیره تاریخ‌نویسی غربی می‌توان استخراج کرد اما ذکر دو رویه هوشمندانه از این مورخ بزرگ بر ما واجب است. نخست آنکه او جزء اولین افرادی بود که تاریخ را حول محور تمدن تحلیل کرد، یعنی اینکه تاریخ ملت‌ها چگونه بر تاریخ تمدن بشری تاثیر گذاشته است و اصولا تمدن‌شناسی به‌مثابه «فکر تاریخی» را مورد بررسی قرار داد. دوم هم آن بوده که اصولا در تاریخ‌نویسی زاویه دید نویسنده بر اساس نگاه بالا به پایین شاهان و حاکمان بر وقایع بوده است، این در صورتی که در متن کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت اصولا تاریخ بر وضعیت مردم‌شناسی و توده‌ای آن استوار بوده و این نگاه از پایین به بالاست، به همین جهت وقتی سخن از مباحث مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی می‌شود ویل دورانت تابلویی خوش منظره از مورخ بودن است.

اما وجه خاکستری از این مورخ و فیلسوف فقید را می‌توان در تاریخ تمدن اسلامی بررسی کرد. او در بررسی تاریخ خلفا و جنگ‌های صدر اسلام گاهی دچار نگاهی تک‌بعدی شده است. به‌طور مثال درخصوص شورش مردم عراق، حجاز و مصر بر خلیفه سوم، او از فردی نام می‌برد که اصولا شخصی مجهول‌الهویه و فرضی بودند که سندیت تاریخی نداشتند [عبدالله بن سباء] و در کنار آن از علی بن ابیطالب(ع) به‌عنوان یکی دیگر از مسببان کشته شدن خلیفه سوم نام می‌برد [به شکل غیرمستقیم]. این در حالی است که به گواه کتب تاریخی که به‌ وسیله مورخان سنی مذهب نوشته شده است، علی بن ابیطالب(ع) در صدد رفع نزاع مسلمانان و در اکثریت موارد حامی جان خلیفه سوم بود. دلیل این ضعف ساختاری در نوشته‌های تاریخ تمدن اسلامی ویل دورانت غرق شدن بیش از حد در ظن و گمان‌های خود است. معرفت‌شناسی ناقص او درخصوص اسلام سبب شده است که وی از شخصیت‌های صدر اسلامی تصویر درستی نداشته باشد و صرفا بر اساس آرای فرضی و داستان‌گونه، این قسمت مهم از تاریخ بشریت را درگیر گمانه‌زنی‌های «خود با خود» کند. به‌طوری که از این دست تناقضات در بخش تاریخ تمدن اسلامی ویل دورانت به وفور یافت می‌شود.

ویل دورانت را باید چیزی شبیه یک منشور چند وجهی دانست که بر هر وجه آن صورتی و حالتی ترسیم شده است. اینکه قضاوت در چیستی او امری محال بوده و هست اما تشریح روند تاریخ‌نویسی ویل دورانت و همچنین علقه‌های شخصی او باعث شده تا تصویر بهتری از این مورخ فقید ترسیم کنیم.

* منابع در دفتر روزنامه فرهیختگان موجود است

نظر شما