به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ سمپوزیوم چهلمین یادمان علی شریعتی با عنوان «اکنون، ما و شریعتی» که برگزاری آن در تیرماه در حسینیه ارشاد لغو شده بود روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. در هشت پنل و دو میزگرد پایانی این همایش علمی سخنرانان زیادی ازجمله سوسن، سارا و احسان شریعتی، یوسف اباذری، محمدجواد غلامرضاکاشی، حبیبالله پیمان، رضا داوریاردکانی، عباس منوچهری، مقصود فراستخواه و حسین راغفر به واکاوی ابعاد مختلف پروژه «نوشریعتی» به عنوان بدیلی در برابر دو قطب بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی مذهبی پرداختند. مقصود فراستخواه در این سخنرانی گفت:
برای پاسخ به این سؤال فرض اولیهای درنظر گرفتم و آن این است که شرایط و موقعیتهایی که انسان در آن قرار دارد و به آن عمل میکند تا حد زیادی واجد خصلت عینی و غیرارادی است. مارکس در کتاب «هجدهم برومر لویی بناپارت» میگوید ما انسانها تاریخ خودمان را میسازیم اما نه آنطور که خودمان میخواهیم. به عبارتی دیگر این فرض میگوید در کار نخبگان خود نیز مبالغه نکنید و اغراق ارادهگرایانه از آنها نداشته باشید. نخبگان ما قهرمان یا ضدقهرمان نیستند و عملکرد آنها جدا از شرایط تاریخی و گفتمان عصر خودشان نبوده و امر اجتماعی-تاریخی یکسره خواست و اراده نخبگان نیست هرچند عاملیت عامل انسانی بر سر جای خودش وجود دارد و دستگاه شناخت آدمی در نقش عمل اجتماعی و خودآگاهی باید منظور شود.
تمرکز بحث من بر مفهوم «تمایز» است که در آثار بوردیو مطرح میشود. تمایزها حیطههای امکان بشر و مردمان و گروههای اجتماعی را جابهجا و گستره انتخاب انسانها را کم یا زیاد میکنند. طبقه متوسط جدید تیپ شریعتی، تیپ متمایزی در ایران شد. گروههای اجتماعی بر این تمایزهای شریعتی مزیتهایی برای خود میبینند و مزیتهای رقابتی برای خود جستوجو میکنند و بدین ترتیب منش و کردار و زبان شریعتی برای جامعه مازاد دارد. شریعتی برای جامعه آن روز یک مازاد واقعی دارد. معناها، تعریفها و کاربردهای زبانی شریعتی برای طیفی از گروهها و ذینفعان و ذیضررهای اجتماعی ارزش راهبردی پیدا میکند. این مازاد شریعتی برای میدان زیست اجتماعی ایرانی اهمیت دارد. بحث اصلی من این است که حداقل سه تمایز شریعتی را مطرح کنم: تمایز در مکانی که شریعتی ایستاد و کار کرد، تمایز در سیاست اجتماعی که ایستاد و ترویج کرد و تمایز در کنش راهبردی که شریعتی در پیش گرفت. طبقه متوسط جدید در ایران مکان اجتماعی معینی نداشت و سستبنیان بود. دستکم میتوان ١٠ تیپ مکان اجتماعی را مرور کرد: دولت؛ مسجد و حوزه؛ بازار سنتی؛ مکانهای جدید کاری و صنفی و شغلی و هویتی؛ مکانهای علمآموزی و علمورزی جدید مثل دانشگاه؛ مکان عمل سیاسی مثل حزب و جبهه؛ مکان عمومی؛ مکان حصر و زندان و تبعید؛ مکان و خانههای تیمی؛ مکانهای برونمرزی مثل کنفدراسیونها. من به مکان یازدهمی هم رسیدم و آن هم مکانهای مرزی است، مکانهای مرز میان دولت و جامعه.
اساسا تجددخواهی لیبرال و مدرنیزاسیون در ایران در مکان دولت، چپ سوسیالیست در مکان حزبی، خیابانی و کاری، ناسیونالیسم ایرانی در مکان دولت، حزب و اسلامگرایی در مکان حوزه، مسجد و بازار سنتی، و روشنفکری در مکان کافه و دانشکده هنرهای زیبا جریان داشت اما شریعتی گفتمان و آثار خود را به مکانهای عمومی میآورد و تا آنجا که میتواند جانب مکانهای عمومی را میگیرد. او حتی در دانشگاه نیز نخواست یک محل مستقر دائمی داشته باشد همین مسئله او را از بازرگان و آیتالله طالقانی نیز متمایز میکند. این تمایز مکانی با شریعتی چه کرد؟ این مکان اجتماعی سبب شد که گفتار شریعتی خصیصه ارتباطی پیدا کند. یعنی باعث عنصر عقلانیت ارتباطی در متن شریعتی شد. مخاطبان در تالیف متنها شرکت دارند و در مورد شریعتی این اتفاق افتاد. شریعتی هم مؤلف بود و هم مخاطب در تالیف آن شرکت داشت. متن شریعتی بخش مهمی از وجدان جامعه را بازتاب میداد.تمایز دوم شریعتی در سیاست اجتماعی بود. نخبگان مختلف سیاستهای مختلف مثل دولتسازی، ملتسازی، حاکمیت قانون و... را پی گرفتند. مثلا فروغی روشنفکر دولتساز شد. مصدق ملتساز بود و حیات خود را وقف این کردند. شریعتی یک سیاست بیداری اجتماعی را دنبال میکند. سیاست او تمایز دارد با سیاست غالب زمانه که نوسازی است؛ با سیاست زندگی که در کاخ جوانان متبلور بود متمایز است. شریعتی متوجه میشود سبک زندگی جاری پاسخگوی جامعه ایران نیست. سیاست اجتماعی که او دنبال میکند حامل حساسیتهای ذهنی و فرهنگی و اخلاقی جدید است و جزو کسانی است که اولین حساسیتها را نسبت به این مسائل دارد. این سبب میشود که تیپ روشنفکری او قابل مقایسه با تیپ روشنفکری پرشور فرانسوی مثل سارتر و آلبر کامو شود. شریعتی به عنوان عالم اجتماعی از تاریخ نیز غافل نبود و ناپایداری و استبدادزدگی تاریخی جامعه خود را میشناخت و میدانست به همین دلیل ترویج سیاست سبک زندگی برای حل مسائل اجتماعی کفایت نمیکند و باید ظرفیت مقاومت هم به جامعه تزریق شود. در بحث کنش اجتماعی نیز شریعتی جوری عمل میکند و مینویسد که دین را هم مسئله و هم راهحل برای جامعه ایرانی میشناساند. شریعتی از اینکه دین امری خصوصی است آشنازدایی کرد و آن را به عرصه اجتماعی کشاند.
نظر شما