شناسهٔ خبر: 52517 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بودن یا نبودن کپی‌رایت؛ مساله این است

گاه نویسندگان زنده از انتشار غیرقانونی آثارشان گله می‌کنند و گاه بازماندگان آنان شکایت دارند که چرا این حق و حقوق رعایت نمی‌شود. گاه مترجمی شکایت می‌کند که اثر ترجمه شده‌اش بدون اجازه او به صحنه برده شده یا بر اساس آن فیلمی ساخته شده است و..

فرهنگ امروز/ ندا آل‌طیب:

عبارت «پیوستن به کپی‌رایت جهانی» هیچ‌هم عبارت تازه‌ای نیست و سال‌هاست درباره آن سخن می‌گوییم و از مزایایش داد سخن می‌رانیم. گاه نویسندگان زنده از انتشار غیرقانونی آثارشان گله می‌کنند و گاه بازماندگان آنان شکایت دارند که چرا این حق و حقوق رعایت نمی‌شود. گاه مترجمی شکایت می‌کند که اثر ترجمه شده‌اش بدون اجازه او به صحنه برده شده یا بر اساس آن فیلمی ساخته شده است و... اگر بخواهیم در این زمینه مثال بیاوریم، می‌شود گزارش‌هایی دور و دراز نوشت و صفحه‌های زیادی را سیاه کرد. اما آنچه باعث شد برای چندمین بار به سراغ این موضوع تکراری برویم، جملاتی است که دولتمردان در چند سال اخیر در این زمینه بیان کرده‌اند. همین چند ماه پیش دولتی‌ها در همایش مالکیت معنوی درباره لزوم پیوستن به قانون کپی‌رایت جهانی صحبت کردند و خبر دادند که طرح پیشنهادی خود را به مجلس ارایه کرده‌اند و امیدوارند قوه قانونگذار هم به این موضوع توجه کند و آن را در دستور کار خود قرار دهد.

دولت تدبیر و امید که یکی از اهدافش تحقق دیپلماسی فرهنگی است و در این زمینه تلاش‌هایش را هم انجام داده است، در حوزه کتاب و ادبیات تلاش شده تا حضور ایران در نمایشگاه‌های جهانی مفیدتر باشد. از سوی دیگر حتی نهادهایی مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هم به این نتیجه رسیده‌اند که باید ادبیات معاصرمان را به دیگر کشورها معرفی کنیم و آثار شعر و نثر خود را در کشورهای دیگر ترجمه و منتشر کنیم ولی مساله این است که تا زمانی که ما حقوق خالقان آثار در دیگر کشورها را نپردازیم، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم آنها هم حقوق چاپ آثار ما را خریداری کنند و در نتیجه همچنان حضورمان در نمایشگاه‌ها و بازارهای جهانی چندان پرثمر نیست. هر چند در همین چند ساله وضعیت به مراتب بهتر از سال‌های گذشته شده است. در ادامه نظرات دو تن از مترجمان را درباره لزوم پیوستن به قانون کپی‌رایت و زوایای گوناگون آن مرور می‌کنیم.

مهدی غبرایی که آثاری از نویسندگان شناخته شده‌ای مانند همینگوی و موراکامی را ترجمه کرده است، می‌گوید: «همیشه گفته‌ام که صد درصد با کپی‌رایت موافقم ولی فراموش نکنیم که قانون کپی‌رایت فقط به کتاب ختم نمی‌شود و حوزه‌های صوتی و تصویری و... را هم در بر می‌گیرد. بنابراین پیوستن به این قانون باید کارشناسی شود و حقوقدانان و اقتصاددانان در این زمینه نظرات کارشناسی بدهند. البته بسیاری از کشورها به این قانون پیوسته‌اند و فراموش نکنیم قانون معنوی هم مانند قانون مادی محترم است.»

مهدی غبرایی جزو مترجمانی است که گاه برای انتشار برخی از آثارش مدت‌ها منتظر مانده است و در این بین مترجمی دیگر اثر مورد نظر او را منتشر کرده است. در وضعیتی که قانون کپی‌رایت وجود نداشته باشد، چنین مسائلی طبیعی است و هر از چندی شاهد اعتراض یا گلایه این مترجمان خواهیم بود.

غبرایی در ادامه به بیان پاره‌ای تجربیات شخصی خودش می‌پردازد: «به عنوان نمونه شنیده‌ام نویسنده‌ای مانند موراکامی گله کرده که در برخی از کشورها کتاب‌هایش را بدون اجازه او ترجمه و منتشر می‌کنند. اما یکی از دلایلی که خود من تا به حال برای ترجمه کتاب‌های او با ایشان تماس نگرفته‌ام، این است که ما در ایران کپی‌رایت نداریم و گرفتن اجازه از نویسنده، دیگر مترجمان را از ترجمه کار او منع نمی‌کند.»

پیوستن به قانون کپی‌رایت همان اندازه که محاسن دارد، محدودیت‌هایی نیز ایجاد می‌کند و به همین دلیل است که باید با دیدی همه‌جانبه به آن نگریست تا مصداق ضرب‌المثل از چاله به چاه افتادن نشویم. غبرایی نیز با بیان نمونه‌ای مشخص، این موضوع را تشریح می‌کند: « گیرم که به کپی‌رایت بپیوندیم، برخی از مترجمان تازه‌کار بدون داشتن صلاحیت زبانی، ترجمه‌ای ناقص از کتابی را ارایه می‌دهند که نه تنها کار نویسنده را به درستی ارایه نمی‌کند بلکه آن را خراب می‌کند ولی اگر همین مترجم کپی‌رایت بگیرد، مترجم دیگری که از او مسلط‌تر است، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد و از ترجمه آن کتاب باز می‌ماند. بنابراین لازم است نهادهای حمایت‌گر خصوصی و نه دولتی- چراکه معتقدم در این زمینه دولت به هیچ‌وجه نباید وارد کار شود- نظارتی بر این کار داشته باشند.»

اسدالله امرایی دیگر مترجم پرکاری است که در این زمینه با او سخن گفته‌ایم. او در پاسخ به این پرسش که نبود کپی‌رایت چه موانعی را برای مترجمان داخلی ایجاد می‌کند؟ پاسخ می‌دهد: «پایبندی به کپی‌رایت مزایایی دارد مثلا همین آثار بن لوری یا لیدیا دیویس که من ترجمه کرده‌ام، وقتی نویسنده می‌بیند شما کتابش را با اجازه خودش ترجمه می‌کنید و حقوقش را می‌پردازید، کارش را پیش از انتشار در اختیارتان می‌گذارد و در این فاصله اگر مترجم دیگری هم با او تماس بگیرد و خواستار ترجمه کارش شود، آن نویسنده دیگر نمی‌پذیرد. حتی اگر مترجم دیگر استدلال کند که مترجم بهتری است، برای مواجهه با این موضوع هم راهکارهای دیگری وجود دارد.»

هیچ دور از ذهن نیست که نویسنده‌ای بعد از انتشار اثرش در کشوری مانند ایران نسبت به حذف بخش‌هایی از کتابش معترض شود. هر چند بیشتر نویسندگان شرایط کشور مقصد و فرهنگ آن را درک می‌کنند اما اگر کتابی بیش از حد سانسور شود، طبیعی است از این وضعیت گله‌مند شود. پرسش بعدی این است که با وجود کپی‌رایت وضعیت سانسور چه می‌شود؟

غبرایی در این زمینه توضیح می‌دهد: «زمانی که به کپی‌رایت بپیوندیم، دیگر هیچ‌کس حق سانسور ندارد، به همین دلیل می‌گویم ٥٠ سال دیگر درست می‌شود. وقتی چنین جمله‌ای گفتم، گوشه‌چشمی هم به این وضعیت داشتم!»

اسدالله امرایی نیز به این موضوع چنین پاسخی می‌دهد: «اگر مولف نپذیرد نمی‌توانید هیچ بخشی از اثرش را سانسور کنید.»

غبرایی برای حل مشکلات پیوستن به کپی‌رایت جهانی چنین راهکاری اریه می‌دهد: «می‌توانیم از تجربیات دیگر کشورها هم استفاده کنیم. مقصودم استفاده از تجربه کشورهای اروپایی نیست بلکه ببینیم همین همسایگان و کشورهای منطقه خودمان در این زمینه چه کرده‌اند. می‌توانیم از تجربیات کشورهای همسایه‌مان که نوبل هم گرفته‌اند، استفاده کنیم و ببینیم کشورهایی مانند ترکیه، هند یا مصر در این زمینه چه کرده‌اند و هیچ چیز عجیب و غریبی هم نیست ولی در وهله اول باید عزمی برای سر و سامان دادن به این وضعیت وجود داشته باشد. به هر حال حل مساله کپی‌رایت در گرو حل مسائل دیگری است که نه اینجا جای پرداختن به آن است و نه من به اندازه کافی صلاحیت اظهارنظر در آن زمینه‌ها را دارم.»

حضور در بازارهای جهانی و معرفی آثار نویسندگان معاصر کشورمان در نمایشگاه‌های بین‌المللی از دیگر مواردی است که بدون پیوستن به کپی‌رایت جهانی به نتیجه چندانی نخواهد رسید و غبرایی در این باره توضیح می‌دهد: «ببینید شترسواری دولا دولا نمی‌شود! اگر می‌خواهیم وارد بازارهای جهانی شویم و کتاب‌های خود را به دیگر کشورها معرفی کنیم و آثارمان را در کشورهای دیگر نیز ترجمه و منتشر کنیم، باید ما هم حقوق آثار آنان را رعایت کنیم.»

او به نکته‌ای دیگر هم می‌پردازد. ورود سرمایه‌های خارجی به کشور که در پی مبادله کالاهای فرهنگی رخ می‌دهد: «در حال حاضر ورود سرمایه‌های خارجی به کشور یکی از مسائلی است که درباره آن نظرات گوناگونی وجود دارد. برخی موافق هستند و بعضی دیگر مخالف. اما اگر می‌خواهیم وارد بازار جهانی شویم، باید قوانین جهانی را نیز بپذیریم که به تبع آن باید قوانینی مانند حقوق بشر و... را هم بپذیریم ولی این تنها راهی است که می‌توان با حفظ منافع ملی، درها را برای ورود سرمایه‌های خارجی هم باز کرد و به تدریج این مسائل هم بر روال و غلتک می‌افتد. آن زمان تازه وارد بحث کپی‌رایت می‌شویم و می‌توانیم درباره بود و نبود سانسور سخن بگوییم.»

اسدالله امرایی نیز معتقد است کپی‌رایت موضوعی است حاکمیتی و نه فردی. کاری است اخلاقی. به طور مثال اگر من یا ناشر اجازه ترجمه و انتشار کتابی را می‌گیریم، خودمان آسوده‌تر هستیم. ناشری که حق کپی‌رایت می‌پردازد، خیالش راحت‌تر است ضمن اینکه به راحتی می‌تواند کتاب را در بازارهای دیگر و نمایشگاه‌های بین‌المللی عرضه کند.»

در کشور ما بارها شاهد ترجمه‌های مکرر از یک اثر خاص بوده‌ایم. به طوری که گاه خوانندگان احساس زیان‌دیدگی کرده‌اند و با خود فکر کرده‌اند خوب بود منتظر می‌ماندند تا آن کتاب با ترجمه مترجم بهتری منتشر می‌شد. موضوع دیگری که از آن سخن گفتیم این است که آیا نبودن کپی‌رایت باعث نوعی هرج و مرج نمی‌شود؟

امرایی تاکید دارد که «اگر قانون کپی‌رایت وجود داشته باشد، قطعا چنین وضعیتی نخواهیم داشت. به عنوان مثال اگر شما به عنوان روزنامه‌نگاری ایرانی بخواهید با نویسنده‌ای مانند خانم لیدیا دیویس گفت‌وگویی مطبوعاتی داشته باشید، ایشان به شما پاسخ می‌دهد که باید با ناشر و مترجم آثار من در ایران تماس بگیرید و با آنان هماهنگ کنید. یعنی کپی‌رایت به این مساله هم توجه دارد و به این مسائل نیز کمک می‌کند. البته پیوستن به قانون کپی‌رایت نوعی حالت انحصاری هم ایجاد می‌کند ولی چون قانون در این مورد ساکت است و دولت ما هنوز این کنوانسیون را نپذیرفته است، ناشران می‌گویند چه دلیلی دارد که هزینه کنند و حقوق ترجمه و انتشار آثار خارجی را بخرند.»

او سعی می‌کند مثبت‌اندیش باشد و از زاویه‌ای خوش‌بینانه به موضوع می‌نگرد: «در حالت خوشبینانه بودن چند ترجمه به نوعی می‌تواند پایین بودن تیراژ کتاب را در ایران جبران کند. اگر فرض کنیم تیراژ کتاب در حال حاضر در کشور ما ٥٠٠ نسخه باشد، اگر کتابی توسط ١٠ ناشر منتشر شود و هر یک ٥٠٠ نسخه از آن را منتشر کنند، تیراژ آن کتاب در حالت کلی به ٥٠٠٠ نسخه می‌رسد اما نسخه‌ای که از سوی ناشر حرفه‌ای‌تری منتشر شده باشد و مترجم نام آشناتری هم داشته باشد، فروش بهتری خواهد داشت. مثال این وضعیت رمان مشهور «کوری» ژوزه ساراماگو است که در ایران سه ترجمه مشهور از آن منتشر شد به اضافه چندین ترجمه دیگر ولی همان سه ترجمه مشهور بیشترین فروش را داشتند. وقتی کپی‌رایت اعمال نمی‌شود، نمی‌توان به هیچ ناشری خرده گرفت که چرا کتابی را ترجمه و منتشر کرده که پیش‌تر هم با ترجمه مترجمی دیگر منتشر شده است.»

و سرانجام اینکه اصولا پیوستن به کپی‌رایت برای ما چه مزایا و چه معایبی می‌تواند داشته باشد؟ که امرایی در این زمینه توضیح می‌دهد: «معایبی که ندارد و بیشترش حسن است. شما در بهترین حالت می‌توانید قرارداد ببندید و با خیال راحت آن کتاب را ترجمه و منتشر کنید و قطعا دیگر مشکل ترجمه مکرر نخواهیم داشت. بلکه باید ترجمه دقیق داشته باشید و حتی اگر قرار است بخش‌هایی از متن آن کتاب را حذف کنید، باید از نویسنده اجازه بگیرید.»

این مترجم در پایان سخنان خود نکته‌ای دیگر را هم یادآوری می‌کند: «فراموش نکنیم در ایران کپی‌رایت بیشترین سود را نصیب سینما و موسیقی‌های متن می‌کند. یکی از دوستان می‌گفت اگر بتهوون پیش‌بینی می‌کرد که ملودی‌هایش را در آسانسورها و دستگاه‌های دست‌خشک کن پخش می‌کنند، هرگز برای خلق آن موسیقی‌ها این همه زحمت به خود نمی‌داد! بنابراین کپی‌رایت کمتر در حوزه‌ای مانند کتاب تاثیرگذار است و در سینما و موسیقی بسیار بیشتر تعیین‌کننده خواهد بود. گردش مالی کتاب در مقایسه با گردش مالی موسیقی، فیلم و البته حق پخش مسابقه‌های فوتبال بسیار بسیار ناچیز است و اصلا قابل مقایسه نیست.»

روزنامه اعتماد

نظر شما