شناسهٔ خبر: 52605 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

علمای اهل سنت، مذهب ابن تیمیه را آفت اسلام می دانند

شیخ محمد الزعبی گفت: توسل و استعانت وشفاعت جویی از پیامبر جایز ونیکوست وهیچ یک از سلف و خلف آن را انکارنکرده تا اینکه ابن تیمیه آن را انکار کرد وبدعتی ایجاد کرد که تبدیل به آفتی در اسلام شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بخش مهمی از جهان اسلام سالهاست در آتش فتنه اختلافات مذهبی می سوزد. میراثی که پیامبر رحمت برای ما مسلمانان به جای گذاشته بود، توسط برخی فرقه های افراطی به انحراف کشیده شد و به نام اسلام قتل و غارت و وحشی گری را به عنوان سنت این پیامبر عظیم الشان به جهان معرفی کردند، صدای فتنه گران و تفرقه انگیزان در بوق های تبلیغاتی شان چنان بلند است که مجالی برای شنیده شدن پیام وحدت بخش اسلام محمدی اصیل باقی نگذاشته است وشیعیانی که به دنبال نشر محبت اهل بیت هستند و اهل سنتی که می خواهند سنت رسول رحمت را ترویج کنند به حاشیه رفته اند. از سوی دیگر عربستان تلاش دارد با دلارهای نفتی اش وهابیت که یک طریقت جعلی و افراطی است را به نام اهل سنت به جهان و مسلمانان معرفی کند در حالی که علمای اصیل اهل سنت چیز دیگری می گویند؛ از شفاعت سخن می رانند و حب اهل بیت در دل دارند و سودای وحدت امت اسلامی در سر می پرورانند.

در همین راستا با شیخ محمد الزعبی، از اعضای «مکتب الدعوه» در حرکت توحید لبنان به گفتگو نشستیم تا ریشه های اختلافات مذهبی و راه حل های متصور برای عبور از این فتنه ها را بررسی کنیم. متن این گفتگو را در ادامه می خوانید؛

*جایگاه پیامبر در مذاهب مختلف اسلامی چیست و زنده نگاه داشتن یاد پیامبر چطور می تواند در متحد کردن مسلمانان نقش داشته باشد؟

بدون شک همه مذاهب و فرق اسلامی پیامبر اسلام (ص) را بزرگ می شمارند اما سطوح آن مختلف است. مسلمانان به طور کلی پیامبر را برترین و والاترین مخلوق می شمارند و این کرامت الهی نه تنها در شخصیت پیامبر متبلور شد بلکه به امت هم تسری یافت و حتی همه مخلوقات و عوالم از آن بهره مند شده اند، چنانکه خداوند می فرماید"وما أرسلناک الا رحمة للعالمین" و بر خلاف نظریه شاذ وهابیت که پیامبر اسلام را تنها یک پستچی می دانند که تمایز و قابلیتش فقط انتقال پیام به مردم بود و بعد از وفاتش هم تاریخ مصرفش تمام شد، احادیث و روایت های وارده در کتب اهل سنت چنین چیزی را نشان نمی دهد.

بر خلاف نظریه شاذ وهابیت که پیامبر اسلام را تنها یک پستچی می دانند که تمایز و قابلیتش فقط انتقال پیام به مردم بود و بعد از وفاتش هم تاریخ مصرفش تمام شد، احادیث و روایت های وارده در کتب اهل سنت چنین چیزی را نشان نمی دهد

بیهقی در «دلائل النبوه» و حاکم در مستدرکش بر صحیحین روایت می کنند که پیامبر(ص) فرمود: وقتی که آدم مرتکب خطا شد، گفت خدایا از تو می خواهم به حق محمد مرا ببخشی. خداوند فرمود ای آدم تو محمد را از کجا شناختی در حالی که من هنوز او را نیافریده ام؟ آدم گفت خدایا وقتی مرا آفریدی سرم را بلند کردم و در پایه های عرش دیدم نوشته شده "لا اله الا الله محمد رسول الله". پس دانستم که تو در کنار نامت چیزی جز نام عزیزترین مخلوقت را قرار نمی دهی. پس خداوند فرمود: راست گفتی ای آدم! به درستی محمد، محبوب ترین خلائق نزد من است وچون به حق او مرا خواندی از تو درگذشتم واگر نبود آفرینش محمد تو را هم نمی آفریدم. لذا حضرت آدم هم به عظمت محمد(ص) پی برده بود و همه بنی آدم هم به آن اعتراف دارند، مگر کسی که از فطرت انسانی اش خارج شده باشد.

وقتی از امام ابوجعفر المنصور، بنیانگذار مذهب مالکی (بین اهل سنت) پرسیدند: رو به قبله دعا کنیم یا رو به پیامبر؟ وی گفت: روی از سوی پیامبر بر نگیر که او واسطه پدرت آدم و واسطه تو نزد خداوند در قیامت است. رو به او کن و از او شفاعت بطلب که خداوند وی را شفیع قرار داده است. برای همین علمای اهل سنت مذهب ابن تیمیه را مصیبت و آفتی می دانند که به جان امت اسلامی افتاده است.

علامه المیناوی در فیض القدیر از امام السبکی نقل می کند که گفت: توسل و استعانت و شفاعت جویی از پیامبر نزد خداوند جایز و نیکوست و هیچ یک از سلف و خلف آن را انکار نکرده تا اینکه ابن تیمیه آمد و آن را انکار کرد و از راه مستقیم منحرف شد و بدعتی به وجود آورد که هیچ کس قبل از آن چنین نکرده بود و این تبدیل به یک آفت در اهل اسلام شد.

وظیفه همه ماست که دست وهابیت را رو کنیم و نشان دهیم که این مذهب شاذ و خارج از مسیر کلی است و تکفیر هر کسی که استغاثه از پیامبر کند یا توسل بجوید چه به پیامبر و چه به ائمه و اولیا خدا بر آمده از فقه اهل سنت نیست و این نیاز به نهضت و قیام علما دارد، چرا که وهابی ها توانسته اند برخی از عوام را فریب دهند و القاء کنند که شیعیان کافر هستند به این اتهام که به جای "یا الله" می گویند "یا محمد" و "یا علی" و یا "حسین". لذا بر ماست که برای مردم روشن و تبیین کنیم که ندای یا محمد و ... خداپنداری نبی یا ائمه نیست بلکه وسیله قرار دادن بهترین و برگزیده ترین مخلوقات نزد خداست.

اگر برداشت وهابی ها درست باشد چرا طبق آیات قرآن مومنان مستقیما از خداوند استغفار نمی جویند؟ چرا باید پیش پیامبر بیایند که برایشان استغفار کند؟

خداوند در کتابش می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ و باز می فرماید: وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جَاءُوکَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً. پس اگر برداشت وهابی ها درست باشد چرا طبق این آیه مومنان مستقیما از خداوند استغفار نمی جویند؟ چرا باید پیش پیامبر بیایند که برایشان استغفار کند؟ با توجه به این که این آیه اختصاص به زمان حیات یا پس از وفات پیامبر هم ندارد. طبرانی و بیهقی و دیگران روایت می کنند (محدثینی همچون طبرانی در داظرئ المعارف کوچکش و المنذری در الترغیب و الترهیب والهیثمی در مجمع الزوائد تصحیح کرده اند) فردی برای رفع نیاز خود نزد عثمان بن عفان رفت و آمد می‌کرد، ولی به او توجه نمی‌شد، تا نزد عثمان بن حنیف رفت و شکایت کرد، عثمان بن حنیف پیشنهاد کرد، وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از خدا چنین بخواهد: «الهی! از تو می‌خواهم و به‌تو به‌وسیله پیامبر رحمتت حضرت محمد روی می‌آورم، ای محمد! من با وسیله قرار دادن تو به پروردگارم رو می‌آورم، تا نیازم را برآورده کنی.» سپس آن مرد نیازمند، به این دستور عمل کرد و نزد خلیفه آمد. هنگامی‌که به در خانه خلیفه رسید، مأموران دست او را گرفته و نزد عثمان بردند او را بر مسند نشاندند. خلیفه از او پرسید نیاز تو چیست؟ حاجت خودش را بیان کرد و خلیفه بلافاصله حاجتش را برآورد.

لذا باید امت اسلامی را بر محور نام و یاد پیامبر متحد ساخت و هیچ قصور و کوتاهی در ذکر پیامبر و ابراز محبت به وی جایز نیست و باید جایگاه و نقش ایشان در حیات مبارک و پس از وفاتشان را برای همه تبیین کنیم. این نگاه مورد توافق و اتفاق همه مذاهب اسلامی از امامیه وشافعی و زیدی گرفته تا حنفی و اباضی ومالکی و علوی و حنبلی است. بر همین اساس رویکرد کوته بینانه وهابیت که پیامبر را «پستچی» می داند باید به حاشیه رانده شود واز این طریق ما می توانیم بر افراط و تعصب و تکفیر غلبه کرده و امت اسلامی را از شر کینه ها و جنایت هایشان محفوظ نگه داریم.

*با توجه به اینکه مفتی عربستان اعلام کرده جشن و شادی به مناسبت میلاد پیامبر اسلام(ص) یک بدعت گمراه کننده است، موضع شما علمای اهل سنت نسبت به برگزاری مراسم وشادی در این ایام چیست؟

بزرگداشت ولادت پیامبر اسلام(ص) یا روز مبعث و یا سالروز درگذشت ایشان و همه یادبودهایی که به مناسبت یک اتفاق مهم در تاریخ امت اسلامی است در چارچوب این قول خداوند قابل ذکر است: "وذکرهم بأیام الله". این یادآوری و تذکر باید تبدیل به مراسم سالانه ای بشود که امت را حول محبت پیامبر و اهل بیتش جمع کند و این توقفگاههای تاریخی است که منبع الهام و قیام امت است.

اما درباره نظر مفتی عربستان که گفته جشن گرفتن به مناسبت میلاد پیامبر بدعت است باید گفت که این منهج و روش اندیشه در فقه اسلامی عجیب و شاذ است زیرا همه مذاهب اسلامی از جمله چهار مذهب اهل سنت بدعت را دو دسته می دانند: بدعت پسندیده و بدعت ناپسند و جشن به مناسبت میلاد پیامبر(ص) را همگی به اتفاق جایز می دانند.

وحدت به معنای کنار گذاشتن تفاسیرو اجتهادها نیست، وحدت به معنای این است که بر مشترکاتمان که بیشتر از اختلافاتمان است، تأکید کنیم، روی ایمان به خدا ورسولش و محبت و ولاء به اهل بیت علیهم السلام و قرآن را مرجع خود بدانیم

حدیثی که وهابی ها برای مقابله با هر چیز جدید بدان استناد می جویند این است که پیامبر فرموده: (من أحدث فی أمرنا ما لیس منه فهو رد)، هر کس کاری کند که برابر دستور ما نباشد، آن کار مردود است. ولی این حدیث در واقع نه تنها تأییدشان نمی کند، بلکه اتفاقاً علیه خودشان است، چرا که پیامبر هیچ کلمه بیهوده ای بر زبان نمی راند و اگر فهم وهابی ها از این حدیث درست بود، دیگر ضرورتی برای ذکر "ما لیس منه" (آنچه که برابر یا مطابق دستور ما نباشد) در این حدیث نبود. تأکید پیامبر بر اینکه "من أحدث فی أمرنا ما لیس منه" نشان می دهد اگر چیزی جدیدی حادث شد و مطابق و در راستای دستورات و تعالیم پیامبر بود دیگر مردود نیست. برگزاری جشن به مناسبت پیامبر بزرگداشت و تعظیم ایشان است و بزرگداشتن پیامبر در قرآن امری پسندیده عنوان شده است. خداوند می فرماید: إنا أرسلناک شاهداً ومبشراً ونذیراً لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقروه. و بالطبع علما ادله زیادی در استحباب بزرگداشت میلاد شریف پیامبر آورده اند که امکان ذکر آن در این مجال محدود نیست.

*معنای واقعی وحدت اسلامی چیست؟ آیا وحدت به معنای از بین بردن اختلاف نظرها در تفاسیر از اسلام و بستن باب اجتهاد های مختلف است؟

نه. اصلاً اینگونه نیست. وحدت به معنای کنار گذاشتن تفاسیرو اجتهادها نیست. وحدت به معنای این است که بر مشترکاتمان که بیشتر از اختلافاتمان است، تأکید کنیم، روی ایمان به خدا ورسولش و محبت و ولاء به اهل بیت علیهم السلام و قرآن را مرجع خود بدانیم. ما حتی در احادیث و روایت ها هم مشترکات زیادی داریم.

همچنین منافع امت اسلامی و مخصوصاً آرمان فلسطین در کنار قضیه مبارزه با ستم و حفظ منابع و مصالح امت از جمله مسائل دینی وسیاسی ای است که ما را به هم پیوند می دهد. اما قبل از هر چیز باید بدانیم که وحدت اسلامی یک واجب و فریضه تأکید شده در کتاب خداست. خداوند می فرماید: و از مشرکان مباشید و از کسانی که دین خود را قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند هر حزبی بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند (سوره روم ). شرع و آیینی که خداوند برای شما مسلمین قرار داد، حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید. (سوره شوری). و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت‏ خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه‏ های خود را برای شما روشن می ‏کند باشد که شما راه یابید (آل عمران) و آیات دیگری که وجوب وحدت و حرام بودن تفرقه را نشان می دهد.

در اصل ۱۱ قانون اساسی ایران آمده: به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحدة و أنا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امت ‏اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد

این معنا را جمهوری اسلامی نه تنها در کنفرانس ها و مواضعش پیاده کرده بلکه در بندهای اصلی قانون اساسی اش گنجانده چنانکه در اصل ۱۱ قانون اساسی ایران آمده: به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحدة و أنا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امت ‏اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.

و این همه به معنای حذف مذهب ها و اجتهادهای گوناگون در جهان اسلام نیست بلکه باید وحدتی ایجاد شود که در برگیرنده تفاوت ها و ویژگی های خاص هر ملتی باشد. باید گفتگو بین مسلمانان حاکم باشد آراء و اجتهادات از مرزهای مذهبی و فرقه ای درگذرند و هر مسلمانی بتواند به اجتهاد یا نظر دیگر حتی اگر همراستای مذهب خودش هم نباشد، دسترسی داشته باشد بدون اینکه مشکلی برایش ایجاد شود.

به طور خلاصه وحدت بر اساس مشترکات حداقل یک فریضه و ضرورت است والبته نگاه ما فراتر از این است و امیدواریم به مرحله ای برسیم که فرقه گرایی کمرنگ تر شود و ببینیم یک سنی مذهب آراء و اجتهادات فقه شیعه را هم بپذیرد و بالعکس.

*اسلام چطور می تواند در بر گیرنده همه مذاهب علی رغم تقاوت ها و اختلافاتشان باشد؟ آیا می توان مفهوم وحدت را از بحث شیعه و سنی فراتر برد تا جایی که ادیان دیگر را هم شامل شود ومصداق آیه "تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم" قرار گیرد؟

متون اسلامی به تفقه و اجتهاد و باز کردن عرصه برای تکثر آراء و تفاوت دیدگاهها و اجتهاد ها اشاره دارند همانطور که روی وحدت و کنار گذاشتن عوامل تفرقه تأکید می کنند تا بتوان از تفاوت ها فرصتی برای غنا بخشی به ظرفیت های امت استفاده کرد و این در راستای قولی است که از پیامبر رسیده: «اختلاف أمتی رحمة». گفتمان قرآن از مفهوم وحدت اسلامی فراتر رفته و دعوت به وحدت جهانی می کند و می فرماید: قُلْ یَاأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ. این خطاب به اهل کتاب است اما نگاه جهانی هم به وحدت در قرآن وجود دارد در جایی که می گوید: یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. یا جایی که می فرماید: یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً. در همین راستا آیات قرآنی تأکید دارد که بعثت پیامبر برای گسترش رحمت الهی بر همه بشریت بوده: وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین.

*ریشه اختلافات مذهبی در کجاست؟ برخی می گویند ریشه این اختلافات سیاسی است و برخی هم آن را به مباحث عقیدتی ارجاع می دهند که این دیدگاه احیاناً تا حد تکفیر بقیه مسلمان هم پیش می رود.

اختلافات ما در اصول عقائد نیست. یعنی در نگاه و رویکرد به انسان، زندگی، خالق و آخرت و ... اما در فروع اختلاف وجود دارد اما به اهمیت اصول نیست و نمی توان بر اساس اختلاف در فروع دیگران را تکفیر کرد. اگر به تاریخ برگردیم می بینیم که غالباً این قدرت های سیاسی بوده اند که اختلاف ها و کشمکش های دینی را تقویت کرده اند و حتی در فقه و روایت ها هم دخالت و دستکاری داشته اند تا اهداف و نیات خود را تحقق بخشند.

غالباً این قدرت های سیاسی بوده اند که اختلاف ها و کشمکش های دینی را تقویت کرده اند و حتی در فقه و روایت ها هم دخالت و دستکاری داشته اند تا اهداف و نیات خود را تحقق بخشند

مثلاً در صحیح بخاری می بینیم که ابوهریره می گوید: دو علم از رسول الله فراگرفتم؛ یکی را بیان کردم اما اگر آن یکی را بگویم سر بر تنم نمی ماند. روایات زیادی هم از ابی بن کعب و ... هست که دلالت بر دخالت قدرت های سیاسی در تحریف دین و ایجاد اختلاف بین امت دارد که از همان دوره های پس از وفات پیامبر آغاز شد و در زمان اموی و عباسی شدت گرفت.

*در برابر این اختلافات راه چیست؟

راه حل در شکل دادن افکار عمومی بر اساس گفتمان قرآن است که بر وحدت تأکید دارد و تفرقه را مذمت می کند. باید فعالیت های رسانه ای، فرهنگی و دینی از سوی حامیان وحدت چه در شیعه و چه در اهل سنت تقویت شود و این نیازمند یک جریان رسانه ای بزرگ است که بتوانند از طریق کانال ها و شبکه های اجتماعی آموزه های وحدت گرا را در میان امت اسلامی ترویج کنند. مثلا فتوایی که حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای در حرمت اهانت به نمادهای اهل سنت و همچنین موضع آیت الله سیستانی مبنی بر اینکه «نگویید اهل سنت برادران ما هستند، اینها جزء ما و خود ما هستند.» و فتواهای دیگر مراجع بزرگ شیعه همه و همه در راستای تحقق پروژه وحدت اسلامی است، اما این سخنان دائما باید تکرار شوند و نصب العین قرار گیرند و باید توسط کانال های ماهواره ای به گوش پیروان مذاهب دیگر هم برسد.

از سوی دیگر گفتمان وحدت گرا با عقلانیت، آرامش، عمق، آگاهی و صداقت همراه است. اما باید بر این همه بعد عاطفی و احساسی را هم افزود. یعنی در کنار صداقت، آگاهی و عقلانیت باید احساسات مردم را هم مورد نظر قرار داد. باید برای مردم جا انداخت که دین اسلام به واسطه این اختلافات فرقه ای در خطر است و نگاه پیامبر به ماست ومنتظر غیرت دینی ماست.

*رویکرد و نگاه علمای اهل سنت  به تشیع چیست؟ آیا شیعیان را کافر می دانند یا علیرغم اختلافات موجود آنها را برادران دینی خود می شمارند؟ موضع شما در برابر جریان وهابی که اصرار بر تکفیر شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی دارد چیست؟

علمای اهل سنت چه علمای قدیم و چه جدید (البته به جز حالت های شاذ) اتفاق نظر دارند که شیعه امامیه، مسلمان و مومن است و تکفیر آن جایز نیست. مسلم و بخاری در صحیحین خود از قاضی جعفری الرواجنی و ... که شیعه بوده اند روایت دارند. امام نووی در شرحش بر صحیح مسلم بر عدم جواز تکفیر شیعیان تأکید دارد و این جزء مسلمات ماست.

در عصر جدید بزرگان علمای اهل سنت هم تشیع را به عنوان مذهب اسلامی پذیرفته اند از جمله شیخ اکبر امام محمود شلتوت شیخ الازهر، علامه شیخ محمد غزالی، علامه شهید محمد سعید رمضان البوطی، شیخ جمال الدین افغانی و نیز امام محمد عبده یا شیخ حسن البناء بنیانگذار اخوان المسلمین و شیخ قاضی تقی الدین نبهانی بنیانگذار حزب تحریر و ... فراموش نکنیم که الازهر مذهب جعفری را بارها و بارها در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت ذکر کرده و امیدواریم به طور نهایی مذهب جعفری را در کنار مذاهب چهارگانه به رسمیت بشناسند و از جمهوری اسلامی الگو بگیرند که در دانشگاههایش مذاهب پنجگانه تدریس می شود و از همه محافل وحدت گرا حمایت می شود. 

نظر شما