فرهنگ امروز/ داریوش رحمانیان:
تاریخ در عصر جدید در امواج نیرومندی که به خصوص از سده هجدهم یعنی عصر روشنگری برخاسته، دچار انقلابهایی شده است، یعنی هم در تاریخ نگاری (historiography) و هم تاریخ نویسی (history writing) انقلابهایی رخ داد. بعضی از این انقلابها نیمهتمام ماندهاند و برگشت خوردهاند. یکی از نخستین پیام آوران این انقلاب در سده هجدهم ولتر، اندیشمند نامدار فرانسوی بود. او مورخان را دعوت کرد به اینکه به جای نگارش شرح حال شاهان و وزیران و سرداران به زندگی مردم برسید. مورخ راستین کسی است که ببیند مردم چگونه زندگی میکردند. ولتر صریحا در آثار خودش این را گفت. او گفت برای من (ولتر) فرد گمنامی که برای نخستینبار گاوآهن را ابداع کرد یا سنجاق را ساخت، در تاریخ به مراتب مهمتر است تا سرداری که فلان شهر را گرفت یا وزیری که فلان حکومت را اداره کرد. بنابراین مورخان را دعوت کرد که به سوی کشف عرصههای نکاویده و مغفول مانده در زندگی مردم بروند.
البته ولتر تاثیرات فراوانی داشت، اما در اوایل قرن نوزدهم با ظهور غولی لئوپلد فون رانکه مورخ نامدار آلمانی دعوت ولتر تا حدودی بیپاسخ ماند. رانکه کسی بود که تاریخ سیاسی را مدرن کرد، اما به یک معنا تاریخ را از بابت قلمروی موضوعی به قلمرویی که تاریخ کهنه میپرداخت، یعنی صرفا سر جامعه بازگرداند. رانکه تاکید فراوانی بر سند داشت، زیرا با تسلط اندیشه پوزیتیویستی قرن نوزدهم گمان میکرد که سند مثل داستانی که نویسنده مینویسد یا شعری که شاعری میسراید، آلوده به احساسات و عواطف نیست. در قرن نوزدهم دانشمندان به دنبال علم عینی (objective) بودند و این علم سلطان بود. به این دلیل رانکه شاگردانش را دعوت کرد که سراغ آرشیوها بروند و بر اساس آنها تاریخ بنویسند. حاصل تاریخ مستند و مبتنی بر سند شد. رویکرد رانکه اصالت سند بود.
هم بر این نوع تاریخنگاری و هم بر پوزیتیویسم طغیان شد. این طغیان مراحلی دارد و سرانجام به انقلابی در عرصه تاریخنویسی منجر شد. یکی از نخستین کسانی که به تاریخ مبتنی بر اسناد با محور اسناد دولتی و سیاسی انتقاد کرد، ژول میشله، مورخ نامدار فرانسوی بود که میتوان او را فرزند انقلاب فرانسه خواند و مورخان مکتب آنال برای او جایگاهی مشابه جایگاه ارسطو نزد مشاییون قائلند و او را معلم نخست و استاد کل فی الکل میخواندند. میشله مورخان را به کاویدن زندگی دعوت کرد و تاکید کرد که مورخان در متون تاریخ و اسناد رسمی و دولتی بر خلاف نظر رانکه اطلاعات بسندهای نمییابند. در حقیقت ژول میشله معنای جدیدی به سند داد و به دیگر سخن معنای موسعی از سند ارایه داد و گفت: هر آنچیزی که مربوط به مردم باشد، برای مورخ در حکم شاهد (evidence) و سند است، ولو یک تکه پارچه یا سنگ یا چوب کنده کاری شده باشد.
ژول میشله که پدر تاریخ مردم در فرانسه است، بهشدت بر اهمیت ادبیات تاکید کرد و به شاگردانش گفت اگر میخواهید ملتی را بشناسید و تاریخ مردم را بنویسید، باید ادبیات به خصوص فولکلور (ادبیات عامیانه) را بکاوید. این طغیان سر انجام منجر به ظهور دو مورخ برجسته در فرانسه شد: لوسین فور و مارک بلوخ. متاسفانه آثار لوسین فور تاکنون به فارسی ترجمه نشدهاند، شاهکار او کتابی به نام دین رابله: مساله ایمان و بیایمانی در سده هفدهم است. لوسین فور نخستین کسی است که به شکل دقیق و منظم از تاریخ ذهنیات یا روحیات یا خلقیات (history of mentality) سخن گفته است، امروزه به صورت مصطلح از آن با عنوان روانشناسی توده یا روانشناسی مردم یاد میشود. کتاب فور البته امروز رنگ کهنگی گرفته است، اما در زمان خودش شاهکاری نوآورانه بود و از متون ادبی استفاده کرده بود و اسنادش تاریخهای رسمی نیستند.
همکار و همراه لوسین فور در تاسیس مکتب آنال مارک بلوخ، مورخ یهودی فرانسوی بود که سرگذشتی خواندنی دارد. بلوخ آثار متعددی دارد که خوشبختانه مرحوم بهزاد باشی کتاب مهم و مشهور جامعه فئودالی او را به فارسی ترجمه کرده است. آثار مارک بلوخ فراخوانی برای مورخان است که به حوزه ادبیات بروند. از جمله نخستین کسانی که این دعوت را عملی کرد، شاگرد بزرگ این دو یعنی فرناند برودل بزرگترین مورخ آنالی تاکنون بود. او در شاهکار معروفش «تاریخ مدیترانهای در عصر فیلیپ دوم» از شواهد و اسناد ادبی بهره گرفته است. خود بلوخ معتقد است که متون ادبی در بسیاری موارد نه فقط به کمک تاریخ نگار میآیند بلکه تنها شواهدی هستند که برای ما باقی ماندهاند و گویاترین زبانها را دارند و ما نباید گول این ذهنیت پوزیتیویستی را بخوریم که چون این آثار شعر و داستان هستند، باید کنار گذاشته شوند. به خصوص مورخ برای اینکه عمق و ژرفاهای مغفول مانده زندگی را ببیند، ناگزیر است سراغ آنها برود.
تحولات دیگری که تاریخ تا به امروز در عرصههای گوناگون یافته به صورت پیدایش ژانرهای متنوع قابل بررسی است. مثلا در برابر فراتاریخنگاری و فراتاریخنویسی آنالیها، تاریخ خرد توسط کسانی چون کارلوپونی و... آثار این مورخان مشحون از شواهد ادبی است. همچنین میتوان به مکتب تاریخ اجتماعی بیله فیلد یا تاریخ مردم در آلمان اشاره کرد که همین ویژگی را دارد.
اگر ما ایرانیها به طور جدی به این رویکردها توجه کنیم، در فهم مان از تاریخ کهن مان انقلاب رخ میدهد که به آن بهشدت نیازمندیم. ما در فهم تاریخ قدیم خودمان به تعبیر لیوتاری اسیر کلانروایتهایی هستیم که متاسفانه در ذهن ما را بسته است؛ به عبارت بهتر این کلان روایتها ما را اسیر قفسی کرده که ذهن مان امکان پریدن و پرسیدن ندارد. به همین دلیل زمانی که برخی موضوعات مطرح میشود، مسخره و مضحک مینماید. این نکتهای است که مردم نامه میخواهد از آن عبور کند.
استاد تاریخ دانشگاه تهران
روزنامه اعتماد
نظر شما