شناسهٔ خبر: 52765 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گذر از فقه شدنی نیست/ دانش فقه پتانسیل های عظیمی دارد

حتی انقلاب تجدد و انقلاب علمی از درون سنت های کلیسایی در آمده است؛ یعنی این گونه نبوده است که سنت را کنار گذاشته باشند. از درون سنت، دگردیسی ها و به تدریج تغییرات آغاز شده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  متن زیر نقدی از داود فیرحی به سروش و مجتهد شبستری است که در ادامه می خوانید؛

به نظر می‌رسد پروژه استادم مجتهد شبستری اصلا شدنی نیست. مطالعات نشان می‌دهند حتی انقلاب تجدد و انقلاب علمی از درون سنت های کلیسایی در آمده است؛ یعنی این گونه نبوده است که سنت را کنار گذاشته باشند. از درون سنت، دگردیسی ها و به تدریج تغییرات آغاز شده است. از این جهت من با دکتر طباطبایی همراه هستم که وقتی صحبت از تجدد در تاریخ اندیشه اروپا می کند به آبای کلیسا برمی گردد. حتی در کشورهایی که سکولاریسم رادیکال را تجربه کردند بسیاری از سبک و سیاق سنت و قوانین، ریشه های کلیسایی دارند.

همه جوامع سنت هایشان را دارند. ما باید کارویژه ی سنت ها را به تدریج تغییر دهیم. این پرسشی است که در ذهن من بوده. من از خوانندگان همیشگی آثار دکتر سروش هستم و همچنان درس گفتارهای  ایشان را دنبال می کنم. ایشان ریزبینی های دقیقی دارند اما چون در حوزه نبودند با دنیای سنت آشنا نیستند؛ به خصوص با فقه. ایشان بیش تر با حوزه کلام و فلسفه و با چاشنی عرفان آن هم از نوع عرفان قونیه ای مأنوس هستند. زندگی کردن داخل دنیای فقه و متون فقهی، نکته اصلی است. سروش از بیرون به فقه نگاه می کند. از نتایج دانش فقه که خود را نشان می دهد، راجع به ماهیت فقه قضاوت می کند. شاید یک قیاس منطقی درست می کند که درخت را باید از میوه اش شناخت و میوه ی خراب، نشان از درخت مرده می دهد اما این گونه نیست. دانش فقه، دانشی که ۱۴۰۰ سال در تار و پود فرهنگ رفته، پتانسیل های عظیمی دارد؛ چه رهایی بخش و چه ویرانگر.

 مسأله ی من در آثارم، مسأله تاریخی است. با انقلاب های شدید و دگردیسی های بنیادین، همچون نسخه های استادم مجتهد شبستری، مشکلات حل نمی شود. صبوری می خواهد. اگر اندیشه تنظیمات در دوره ی ناصری موفق می شد، احتمالاً مشروطه ایران سرانجامی شبیه مالزی می داشت. اما چون تنظیمات ناکام بود و دولت به دنبال تصاحب منافعش رفت، تنها پناهگاه مردم نیروهای مذهبی شد. به این ترتیب هر نوع رهایی بخشی با رهبران مذهبی گره خورد. این مسأله جلو آمد تا به انقلاب اسلامی. این سنت تاریخی ما بوده است.

محمد مجتهد شبستری در پاسخ می نویسد:

بعضی از محققان ما چون دکتر داود فیرحی بر این باورند که عبور از اجتهاد فقهی اجتماعی (فقه سیاسی، اقتصادی، جزائی و …) که صاحب این قلم پیشنهاد می‌کند شدنی نیست و برای حکمرانی در کشوری چون ایران با سنّت دیرینه دینی اسلامی باید صبورانه و به‌تدریج گونه‌ای اجتهاد فقهی اجتماعی به وجود آوریم.

سخن من با این محققان این است که این چنین فقهی لاجرم باید بر گونه‌ای مبانی کلامی قابل دفاع و معقول استوار گردد. اما چنانچه در کتاب نقد بنیادهای فقه و کلام آورده‌ام، به نظر من در عصر حاضر از چنین مبناهایی نمی‌توان سخن گفت و آن‌ها را مدلل ساخت.

اگر محققان ما معتقدند چنین مبناهایی وجود دارد بر آن‌ها فرض است که آن مبانی را به صورت شفاف بیان کنند و مدلّل سازند تا کوشش‌های آنان درباب پردازش اجتهاد فقهی اجتماعی، استواری و استحکام خود را نشان دهد.
اصرار صاحب این قلم برای عبور از فقه اجتماعی از باب مصلحت‌اندیشی و یا باز کردن یک فضای انقلابی برای حکومت‌های دموکراتیک در کشورهای اسلامی نیست. 

این اصرار بیش از هر چیز به این سبب است که هرچه فکر می‌کنم در عصر حاضر، مبناهای معقول و مدلّل برای چنان فقهی پیدا نمی‌کنم و بنابراین آن فقه، خودبخود منتفی می‌گردد و از صحنه بیرون می‌رود.

اگر منظور این باشد که چون روحانیّت و مرجعیّت در ایران ریشه‌های بسیار قوی دارد و بدون موافقت فقهی آن‌ها امور سیاسی از پیش نمی‌رود، گونه‌ای اجازه گرفتن و مشروع دینی ساختن لازم است. در این صورت حقیقت را فدای مصلحت کرده‌ایم و چنین کاری عواقبی بس زیان‌بار و ندامت‌آور دارد.

نظر شما