شناسهٔ خبر: 52815 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بررسی ارتباط غذا با  مصرف و هویت فرهنگی (۱)؛

بیرون غذا خوردن

غذا تاکید بسیار بر طراحی، سبک و تجربه مصرف کننده غذا می تواند در رابطه با تغییرات در مصرف، از فوردگرایی به فرافوردگرایی درک شود به خصوص، ظهور رستوران هایی با تم مشخص، که قصد دارند به جاویژه بازار دست پیدا کنند؛ ترکیب لذت غذا خوردن با سایر فعالیت های مشتری است که دلپذیر می شود و تاکید بیشتر بر تجربی شدن غذا خوردن و نه صرفا غذا به عنوان یک کالا ،  تغییرات در فرهنگ رستوران ها را به تغییر گسترده تر در تولید و مصرف پیوند می دهد.

فرهنگ امروز/ صدف عباسی:

از زمانی که غذا در اصلی‌ترین مفهوم آن، یک نیاز اساسی برای ادامه زندگی به شمار می‌رفت، تا امروزه که به وسیع‌ترین شکل خود، در طیف گسترده‌ای از رستوران‌ها، مراکز خرید، سینماها، رسانه ‌ها و... دیده می‌شود، همواره یکی از بارزترین جلوه‌های تمدن در فرهنگ‌های مختلف بوده است. این متن، ترجمه فصل ۹ کتاب غذا و مطالعات فرهنگی۱ (۲۰۰۴)، از  انتشارات راتلج۲ در لندن است که با دیدگاهی بین‌رشته‌ای، تاریخ مطالعات غذا را از طریق ارتباط غذا با  مصرف و هویت فرهنگی، از نو مورد بررسی قرار می‌دهد. این فصل، تجربه بیرون غذا خوردن را به عنوان موقعیتی رایج و در عین حال خاص، بررسی می‌کند و به الگوهای بیرون غذا خوردن و لذت ناشی از آن، آداب رستوران ها، تشخص اجتماعی، همگونی یا منحصر به فرد بودن رستوران‌ها، تاثیر بیرون غذا خوردن بر تعاملات خانوادگی، شکل گیری اصطلاح جدید "غذا شیفته۳"،  و در نهایت، به نگرانی‌هایی می‌پردازد که می‌توانند در موقعیت های غذا خوردن عمومی وجود داشته باشند.

نویسندگان کتاب، باب اشلی، جوآن هالوز، استیو جونز و بن تیلور۴ همگی در دانشگاه ناتینگهام ترنت بریتانیا۵   به تدریس رسانه و مطالعات فرهنگی اشتغال دارند.

بیرون غذا خوردن

ممکن است فرد در ورود به یک مجموعه سینمایی محلی، در مورد عملکرد اولیه آن مجموعه مرتکب اشتباه شود، اما اشتباه او مورد بخشش قرار می‌گیرد؛ در چنین مجموعه‌ای، یک دکه بلیط فروشی با لیستی رنگ و رو رفته از فیلم‌های در حال نمایش وجود دارد اما تنها وقتی که شخص در تاریکی سالن نمایش فرو می‌رود است که کارکرد اصلی مجموعه پدیدار می‌شود. قبل از آن، در فضای بزرگ و سرسرای روشن، و غالبا خالی از هرگونه ضمائم خاص سینما، چیزی که فرد از همه بیشتر از آن آگاهی دارد، غذاست. بستنی، شیرینی۶ ، نوشیدنی‌های غیرالکلی، هات داگ، چیپس ذرت و البته، مقدار زیادی پاپ کورن. به درستی که به نظر می‌رسد بسیاری از خوراکی‌ها- حتی یک پپسی معمولی- در ظروفی غول پیکر سرو می‌شوند.

یکی از ویژگی های برانگیزاننده دوران معاصر،  سور و سات بی پایان فروشگاه های مواد غذایی است که تکمیل کننده فعالیت های عمده یا اهداف موسسات تجاری هستند. بنابراین، ممکن است استادیوم های ورزشی، کلوب های تفریحی و سلامتی، فرودگاه ها، ایستگاه های اتوبوس یا قطار، موزه ها و گالری های هنری، کتاب فروشی ها، سوپرمارکت ها و فروشگاه های بزرگ، همه در راستای محل کار یا سینما، که این فصل را با آن شروع کردیم، جای گرفته باشند تا حس قدرتمندی از گستره انتخاب های در دسترس برای  بیرون از خانه غذا خوردن را القا کنند.

به نظر می رسد در دنیای امروز، هر گونه سرمایه گذاری، در هر اندازه ای، به عرضه مقداری اغذیه نیاز دارد. ظاهرا ممکن نیست بدون خوراکی بیشتر از مدت کوتاهی دوام آورد. فیشلر ۷(۱۹۸۰) به درستی مدعی است که ما اکنون در "امپراطوری خوراکی ها" زندگی می کنیم، گرچه نمی شود گفت  این موضوع پدیده ای نوظهور است، اما میزان صرف غذا بیرون از خانه، به وضوح افزایش پیدا کرده است. فینکلشتاین ۸در سال ۱۹۸۹ پیش بینی کرد در انتهای قرن بیستم، دو سوم وعده های غذایی در آمریکا، بیرون از خانه خریداری و خورده خواهند شد. (فینکلشتاین، ۱۹۸۹:۱).  چند سال بعد، کریستین هاردیمنت۹، با استفاده از بررسی هایی که بر مصرف غذا در بریتانیا انجام شده بود تخمین زد وعده هایی که بیرون از خانه صرف شده اند، "تقریبا بیش از میانگین" بودند. (مناسبت های غذاهای خانگی، ۱۹۹۵،ص ۱۹۳)

هدف این فصل، کاوش در معانی و عادات بیرون غذا خوردن است.  تمرکز، به خصوص بر فرهنگ رستوران هاست که منعکس کننده دریافت عامیانه از عبارت "بیرون غذا خوردن" در پروژه اصلی تحقیقاتی وارد و مارتنز۱۰(۲۰۰۰) هستند که پاسخ دهندگان بریتانیایی به وضوح، رستوران ها یا هر گونه غذای بیرون‌بر را بر صرف غذا در خانه، اولویت داده اند. با این حال، در این مقطع باید طیف گسترده مکان هایی که برای غذا وجود دارند، از رستوران روستایی میشلین استارد۱۱ تا فست فودهای بیرون بر و سالن غذاخوری محل کار را در نظر داشته باشیم.

برای اکثر کسانی که می توانند از پس مخارج غذا خوردن بیرون از خانه بربیایند، این تجربه عمدتا به عنوان منبع نوعی لذت به شمار می رود و در تقابل با کارهای پر زحمتی است که مرتبا در مسئولیت های خانگی به آن ها رسیدگی می کنیم. فرض اولیه این فصل این است که بیرون غذا خوردن منبعی از لذت، و تفریحی مطلوب برای تعداد بی شماری از  افراد است و بیشتر آن چه در ادامه می آید، متمرکز بر کاوش لذت و برخی معانی پیچیده مرتبط به آن می شود.

فرض بعدی، این است که چنین لذتی نه همگانی و نه حتی  یکسان است، بنابراین باید تنش ها و اضطراب هایی که در بیرون غذا خوردن تجربه می شوند را نیز در نظر بگیریم. در این فصل هم چنین فرصتی برای انعکاس مباحث وابسته به غذا خوردن در خانه، و ارزیابی این مدعا دست می دهد که افزایش میزان بیرون غذا خوردن ممکن است ارزش های خانوادگی را تحلیل برد. در ادامه، نظر وارد و مارتینز را بررسی می کنیم که عقیده دارند معاشرتی بودن، فقط نتیجه مصرف غذا در جمع های خانوادگی نیست، بلکه می تواند در موقعیت هایی ایجاد شود که خوردن به یک کالا تبدیل شده است(۲۰۰۰: ۲۱۷).

الگوهای بیرون غذا خوردن

بیشتر مردم در بریتانیا حداقل گاه و بی گاه بیرون غذا می خورند. در گزارش شرکت تحقیقات بازار مینتل۱۲  به نام بیرون غذا خوردن (۱۹۹۹) نتیجه گیری می شود که ۹۵ درصد جمعیت بریتانیا تجربه بیرون غذا خوردن و یا خرید غذای بیرون بر را دارند. فقط ۵ درصد از مردم ادعا کردند که هرگز بیرون غذا نخورنده اند، گرچه، ۱۸ درصد قابل توجهی هم بودند که فقط گهگداری بیرون غذا می خورند. این گزارش، مجموع ارزش بازار را را تا پایان ۱۹۹۹ حدود ۲۰.۶ بیلیون یورو پیش بینی می کرد که سهم رستوران ها از این بازار ۴.۵ بیلیون یورو برآورد شده بود. این گزارش رشد اخیر محبوبیت بیرون غذا خوردن را، با افزایش ارزش بازار رستوران ها با افزایش ۲۳ درصد، در مقابل مجموع ۳.۶ بیلیون یورو در سال ۱۹۹۴ نشان می دهد.

برای بیان این رشد به شکل دیگر، باید گفت در مقام مقایسه، متوسط هزینه ها در ۱۹۹۹ برای بیرون غذا خوردن در بریتانیا به ازای هر نفر سالانه ۳۶۱ یورو یا هفته ای ۶.۹۴ یورو بود، در حالی که در سال ۱۹۹۴ این مبلغ به هفته ای  ۵.۸۳ یورو می رسید.

اشتاینگارتن۱۳ گزارش می دهد میانگین هزینه های خانگی برای بیرون غذا خوردن در ایالات متحده آمریکا، سالانه حدود ۱.۶۵۰ دلار است (۱۹۹۷:۲۹). (برای مطالعه تاریخ بیرون غذا خوردن در آمریکا به لوینستاین۱۴ ، ۱۹۹۳ مراجعه کنید.) پیمایش انجام شده توسط مینتل، پاسخ دهندگان را به شکل سیستماتیکی به زیرگروه های جمعیت شناختی تقسیم، و به تمایزات گوناگون همبسته به جنسیت،  سن، مراحل زندگی، منطقه و طبقه بندی های اجتماعی-اقتصادی اشاره می کند. انتشار آکادمیک این تحقیق در این حوزه در دست مطالعه، توجهات را به زمینه های مشابهی برای بررسی تغییرات رفتارهای بیرون غذا خوردن جلب کرد. (وارد و هترینگتون۱۵ ، ۱۹۹۴؛ وارد، ۱۹۹۷؛ وارد و مارتنز، ۲۰۰۰).

همان طور که مطالعه وارد و مارتنز نشان می دهد، عواملی که قوی ترین زمینه ها را برای دسترسی متعددتر به بیرون غذا خوردن فراهم می کنند بر اساس اهمیت، جوان بودن، داشتن درآمد کافی برای معاش خانه، تحصیل کرده بودن، خانه دار نبودن و نداشتن فرزند زیر شانزده سال در خانه هستند (۲۰۰۰: ۷۱).

اگر سی سال پیش بررسی مشابهی صورت می گرفت، نتایج بسیار متفاوتی را نشان می داد. بیرون غذا خوردن به عنوان یک فعالیت لذت بخش همگانی در بریتانیا، پدیده ای است که پس از سال های ۱۹۵۰ به وجود آمده است. این کار به تدریج در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به تدریج افزایش یافت و سرانجام در دهه ۱۹۸۰ به شکل چشمگیری گسترده شد. تخمین زده می شود در میانه دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، تعداد کافه ها و رستوران های لندن از حدود ۳ هزار، به ۶ هزار، افزایش پیدا کرده باشد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، هر هفته حدود ۵۰ فروشگاه افتتاح می شد، به طوری که صرف غذا بیرون از خانه، در ۱۹۹۵، ۳۳ درصد بیشتر از ۱۹۸۵ شده بود (نویسنده نامشخص، ۱۹۸۸).

رستوران ها فقط برای غذا دادن به مردم نیستند. بل و والنتاین ۱۶ از رستوران ها به عنوان "یک بسته مصرفی تمام عیار و نه فقط غذا و نوشیدنی، بلکه یک تجربه کامل" یاد می کنند(۱۹۹۷:۱۲۵).  تزئینات در رونق رستوران ها تقریبا به اندازه غذا اهمیت دارد. این موضوع در کارت هایی که رستوران ها برای گرفتن بازخورد به مشتریان می دهند دیده می شود؛ مقیاس هایی که از آن ها خواسته می شود تا بدان پاسخ دهند، بسیار گسترده تر از  مقیاس های مربوط به غذاست. در عین حال، طراحی فضاهای غذا خوری به شکل روزافزنی چشمگیر تر، و کارکنان نیز به دقت از میان افرادی انتخاب می شوند که کاملا مناسب هستند. به نظر می رسند که مالکان رستوران ها در صدد هستند در بازتعریف یافتن راه های جدیدی که رستوران شان را به مکانی برای گذراندن شب تبدیل کند، بر یک دیگر برتری پیدا کنند.  

تاکید بسیار بر طراحی، سبک و تجربه مصرف کننده غذا می تواند در رابطه با تغییرات در مصرف، از فوردگرایی۱۷ به فرافوردگرایی۱۸ درک شود (به فصل ۱ مراجعه کنید). به خصوص، ظهور رستوران هایی با تم مشخص، که قصد دارند به جاویژه بازار۱۹ دست پیدا کنند؛ ترکیب لذت غذا خوردن با سایر فعالیت های مشتری است که دلپذیر می شود و تاکید بیشتر بر تجربی شدن غذا خوردن و نه صرفا غذا به عنوان یک کالا ،  تغییرات در فرهنگ رستوران ها را به تغییر گسترده تر در تولید و مصرف پیوند می دهد (لی۲۰ ، ۱۹۹۳).  مثالی جالب در این مورد، نوآوری تشکیلاتی به نام دیو و باسترز۲۱ در ۱۹۹۷ سولیهال۲۲ است که بخشی از تلاش یک فروشگاه زنجیره ای موفق آمریکایی برای ورود به بازار بریتانیا بود. غذای این مجموعه، اصولا همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده و سالن آن یک محوطه بزرگ مرکزی بود. دور میزها رشته طاق هایی نمایشی، یک کازینوی تفریحی، شبیه ساز گلف، سیستم های واقعیت مجازی و بازی شافل بورد۲۳  قرار داده شده بود. کوتاه این که، دیو و باسترز فقط یک رستوران نیست، بلکه طبق شعارهای بازاریابی این مجموعه، یک تجربه غذا و سرگرمی، و غایت یک مجموعه رستوران تفریحی است.

نمایش ها نیز مدت مدیدی است که به ویژگی تجربه رستوران رفتن تبدیل شده اند. در ابتدا، این موضوع در رفتار پیشخدمت ها قابل مشاهده بود؛ شاهد این که، برای مثال، در رستوران های پرتجمل سنتی۲۴،   هنگام برداشتن درپوش از بشقاب مشتری تزئیناتی دیده می شد یا پیشخدمت مخصوص شراب با روشی نمایشی چوب پنبه بطری را بر می داشت. کمی نزدیک تر، این نمایش ها حداقل در بریتانیا، به قدری شور شده که تماشای فعالیت های سرآشپز، هنگامی که آشپزخانه را افتتاح می کند و یا امکان تماشای فرایند آماده کردن غذا، روز به روز رایج تر می شود.

این کار باید به عنوان بخشی از فرایندی درک شود که زیباشناختی بصری غذا به شکل فزاینده ای اهمیت یافت است و سرآشپز به شکل روزافزونی به عنوان یک هنرمند در نظر گرفته می شود (فرگوسن و زوکین۲۵ ۱۹۹۸).  برای مثال، در هتل کانوت۲۶ ، واقع در لندن، یک "میز سرآشپز" در آشپزخانه قرار دارد تا مشتریان خوشبخت نزدیک فرایند آشپزی تحت ریاست سرآشپز فوق العاده، گوردون رمزی۲۷ باشند.

این نمایش ها هم چنین با نوعی استدلال شکل گرفته اند: استعاره های نمایشی از گذشته ویژگی نقدهای رستورانی بوده اند. برای مثال، رستوران شارو بی هتل۲۸ در لیک دیستریکت۲۹ در ۱۹۹۵ به عنوان "قبراق، اشتها برانگیز و نمایشی ... صحنه با سلیقه و وقار مدیریت شده" توصیف می شود(اینزورث۳۰ ، ۱۹۹۵: ۵۰۶). تجربه غذا خوردن در شارو بی البته بسیار متفاوت از غذا خوردن در دیو و باسترز است. غذایی که استادانه تزئین شده است با ادبیات سنتی رایج در خانه های ییلاقی انگلیسی مورد تحسین قرار می گیرد. در چنین خانه هایی، اتاق غذا خوری ظاهری رسمی دارند، با وجود سفره های آهارزده و لوازم غذا خوری باکیفیت، خدمات با دقت ارائه می شوند و با این حال، وسواس گونه نیز  نیستند؛ استراحتگاه هایی با مبلمانی از جنس چیت برای صرف قهوه بعد از شام در نظر گرفته شده اند و قیمت ها نیز بالا هستند. آلن وارد محاسبه کرده است که میانگین قیمت یک بار شام خوردن در شارو بی در ۱۹۹۲، ۴۲ یورو، تقریبا معادل متوسط هزینه یک هفته یک خانواده بود.  این مبلغ به شکل قابل توجهی برای خانواده های متوسط، نوعی افراط به شمار می آمد.

او در یک منبع چند مرجعی جالب تاریخی ، قیمت های سال ۱۹۹۲ را با ۱۹۶۸، زمانی که شام در همان رستوران به ازای هر نفر، ۳ یورو می شد، مقایسه می کند. در آن سال، که خانواده های طبقه متوسط، ۶.۵۹ یورو برای غذا هزینه می کردند، نشان می داد برآمدن از پس هزینه های کلی غذا در دهه ۱۹۶۰ بسیار پایین تر بود (وارد، ۱۹۹۷: ۱۰۷).  افزایش بیش از دو برابر قیمت ها، نشان دهنده چشم اندازی در افزایش در محبوبیت بیرون غذا خوردن است.

روی سی. وود۳۱ عنوان می کند افزایش روزافزون تاکید بر محیط ، طراحی و نمایش در رستوران ها مبین این است که غذا در رستوران ها  به شدت همگون شده است. او می گوید:"در بافتی که غذا سرو می شود هر گونه حس تازگی و نوآوری یا تفاوت واقعی، از عواملی غیر از غذا سرچشمه می گیرد، بافتی که غذا و ارزش در آن، برای مشتریانی از همین جنس، سرو می شود" (۱۹۹۴:۱۲).  او ادامه می دهد:"بیرون غذا خوردن، تبدیل به کاری شدت مرسوم و روزمره شده است ....«انتخاب»، به معنی واقعی کلمه یک خیال واهی است و خود عمل بیرون غذا خوردن، در پس پذیرش منفعلانه مطالبات مرسوم و عرفی، از هرگونه معنا تهی است" (همانجا: ۱۲). گرچه، همان گونه که در بخش بعدی خواهیم دید، در معانی که مردم به بیرون غذا خوردن وارد می کنند پیچیدگی بیشتری وجود دارد تا آن چه وود  به آن اشاره می کند و همگون شدن، شاید کمتر از آن چه وود می پندارد همه گیر باشد.

لذت بیرون غذا خوردن

یکی از مشکلات رویکرد وود این است که به کسانی که صنایع رستورانی را تحت کنترل دارند، بیشترین حد قدرت را اعطا می کند و می پندارد این امر مشخص می کند مردم تا چه اندازه تجربه ای که رستوران فراهم می کند را درک می کنند.

در بحث های تئوری در مطالعات فرهنگی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ می توان تنش مشابهی پیدا کرد. تا آن زمان، گفته می شد مطالعات فرهنگی تمایل داشت تا خود را به تحلیل فرم های غالب قدرت و جلوه شان در فرهنگ عامه مرتبط بداند. گرچه، بعد از این دوره درجاتی از خودمختاری که  مردم در انتخاب فرم های فرهنگی شان اعمال می کنند، بیشتر به رسمیت شناخته شد و بنابراین انتخاب فرم های فرهنگی آن ها نباید کاملا مسئول شرایط گسترش باور های غالب تلقی شود.

.پژوهشگران فمنیست، مطالعات بسیاری در مورد این ارزیابی های مجدد فرهنگی، به ویژه در خصوص لذت تماشاکنندگان مونث سریال های آبکی و عاشقانه انجام داده اند (انگ۳۲ ، ۱۹۸۵؛ ردوی۳۳ ، ۱۹۸۷). در رابطه با غذا، مطالعاتی از رشته های دیگر به غیر از مطالعات فرهنگی نیز انجام شده است که صریحا به لذت ناشی از بیرون غذا خوردن اشاره می کند (فینکلشتاین، ۱۹۹۷؛ وارد و مارتنز، ۲۰۰۰).

این مطالعات با مطالعات فرهنگی سنتی از این جهت پیوستگی دارند که موضوع لذت را به عنوان امری هدفمند مورد بررسی قرار می دهد و بر این اساس می توان تحلیل وود را زیر سئوال برد. جا دارد اثر لیدیا مارتنز  و آلن وارد را کاوش کنیم که رشته ای از مطالعات تجربی کیفی وکمی در مورد بیرون غذا خوردن را در سه شهر انگلستان انجام دادند. استدلال اصلی آن ها این است که عمل بیرون غذا خوردن با "طبقه بندی اجتماعی"، "پیچیدگی های فرهنگی" و مفهومی از پویایی متقابل معنای غذا به عنوان یک تجمل، و غذا به عنوان یک ضرورت، مورد بحث قرارمی گیرد (وارد و مارتنز، ۲۰۰۰). تحلیل سابق آن ها (۱۹۹۷) از عادات بیرون غذا خوردن در پرستون۳۴ ، واقع در شمال غربی انگلستان۳۵ ، آن ها را قادر ساخت تا شماری از منابع لذت را مشخص کنند.

 بسیاری از این منابع لذت، مرتبط به لذت گرایی صرف هستند: لذت ظاهرا غیربغرنج ناشی از کامیابی آنی.

مشخص شده است مکان هایی که غذا خوردن با فعالیت های خاص دیگری از جمله بازی، سکس، آواز خواندن و رقصیدن همراه است، در بیشتر فرهنگ ها به عنوان اصلی ترین منابع لذت شناخته می شوند. سایر لذایذ، بسیار وابسته به درک کیفیت غذا بودند: مهم ترین آن ، لذت غذاشیفتگی است؛ واکنش یک ذائقه "تعلیم دیده" و "نکته سنج".

ابعاد اجتماعی بیرون غذا خوردن برای بسیاری از کسانی که به این مطالعه پاسخ دادند، تقریبا همیشه مهم است و به نظر می رسد آنی ترین منبع لذتی باشد که به آن اشاره شده است. افراد بسیار اندکی در بریتانیا به تنهایی در رستوران ها غذا می خورند-به جز زمانی که به شکل اجتناب ناپذیری از خانه دور هستند- و روشن است که تماس اجتماعی و کیفیت مکالمات به اندازه منابع لذت و کیفیت غذا اهمیت دارد. در ارتباط با این موضوع، "مناسبت" نیز مرتبا مهم گزارش شده بود.

برای بسیاری از مردم، بیرون غذا خوردن یک رفتار خاص و یک مناسبت ویژه است تا از آن به عنوان فراغتی از زندگی روزمره، لذت ببرند. این کار، غالبا رویدادی است که برای آن پول کنار گذاشته می شود و در این مورد، هزینه رستورانی سطح بالا  ممکن است به مناسبت و در نتیجه، لذت مرتبط باشد. بسیاری از رستوران ها در افزایش حس خاص یک مناسبت، مشارکت می کنند.

از  نقطه نظر جنسیتی، بسیاری از زنان به حس رها شدن از مسئولیت های عادی خانگی اشاره کردند. مجبور نبودن به خرید کردن، آماده کردن غذا و تمیزکاری بعد از آن و پذیرایی شدن توسط فردی دیگر، از عوامل مهم شکل دهنده این لذت هستند. سرانجام، گستره و تازگی انتخاب های در دسترس نیز عامل مهمی بودند. دوباره خاطر نشان می شود، نقطه مرجع، غذایی است که در خانه تهیه شده و رهایی از طیف محدود و قابل پیش بینی انتخاب ها، برای بسیاری از پاسخ دهندگان، یک منبع لذت بودند.

یکی از نقاط قوت کار مارتنز و وارد این است که شواهد تجربی مفصلی از فرم های دقیق لذت برده شده توسط مشتریان را فراهم می کند. طبق نظر پاسخ دهندگان،  تاکید آن ها بر اهمیت بیرون غذا خوردن به عنوان یک اتفاق، حاکی از این است که "وعده غذایی، یک موقعیت  برجسته اجتماعی و موقتا ویژه را، نمادین می کند"(وارد و مارتنز، ۲۰۰۰:۲۱۷).

از این گذشته، بررسی آن ها هم چنین نشان می دهد معاشرت مطلوبی که در رستوران ها تجربه می شود، تهدیدی برای غذا خوردن در خانواده نیست. آن ها نتیجه می گیرند "لزوما تعارضی بین سور و سات کالایی شده و معاشرت وجود ندارد" (همانجا). این یافته ها نه تنها کار وود را دچار مشکل می کند، بلکه سئوالاتی را نیز در مورد کار جوآن فینکلشتاین، که حال به آن می پردازیم، بر می انگیزد.

ادامه دارد ....

پی نوشت ها

  1. Food and Cultural Studies
  2. Routledge
  3. Foodie
  4. Bob Ashley, Joanne Hollows, Steve Jones and Ben Taylor
  5. Nottingham Trent University
  6. pick ’n’ mix
  7. Fischler
  8. Finkelstein
  9. Christina Hardyment
  10. Warde and Martens
  11. Michelin-starred
  12. Mintel
  13. Steingarten
  14. Levenstein
  15. Hetherington
  16. Bell and Valentine
  17. Fordism  گرایشی متأثر از نظام اقتصادی حاکم بر کارخانه‌های خودروسازی هنری فورد در آمریکا که شکل پیچیده‌تری از تایلرگرایی است. این گرایش مبتنی بر ترکیبی از قیمت پایین‌تر و دستمزد بالاتر و خط تولید بهبودیافته و بازاریابی و تسهیلاتی خاص برای مصرف‌کننده است.
  18. Post-Fordism تغییر در ساختار سرمایه داری و انتقال از صنعت گرایی به اطلاعات گرایی، از تولید انبوه به تولید انعطاف پذیر .
  19.  Niche Market بخش حاشیه ای کوچکی از بازار که بر برآوردن یک نیاز یا کالای ویژه تمرکز می کند که کالاها و خدمات موجود به خوبی نتوانسته اند آن را تامین کنند.
  20. Lee
  21.  Dave and Buster’s
  22. Solihull
  23. Shuffleboard
  24. haute cuisine
  25. Ferguson and Zukin
  26. Connaught
  27. Gordon Ramsay 
  28. Sharrow Bay Hotel
  29. Lake District
  30. Ainsworth
  31. Roy C. Wood
  32. Ang
  33. Radway
  34. Preston
  35. North West England

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۶-۱۰-۰۹ ۱۵:۰۲امیر سلطان زاده 0 0

    از سوی دیگر تلاش برای افزایش میزان مصرف غذا و استفاده ابزاری از ابتدایی ترین غریزه بشری به عنوان نماد طبقه نیز در غذا خوردن بیرون مشهود است. اگر فرد بتواند ثابت کند که در فلان‌رستوران گرانقیمت غذا خورده، یعنی توانسته خود را به طبقه جدید مرتبط کند. بیش از کیفیت غذا الگوی غذای بیرون به عنوان طبقه در این دوران مشهود است.
                                

نظر شما