شناسهٔ خبر: 52914 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ادبیات رهایی/ کورش اسدی کجای ادبیات ما ایستاده است؟

او به‌اعتبار خلق آثاری هم‌چون «پوکه‌باز»، «باغ ملی»، «گنبد کبود» و «کوچه ‌ابرهای گمشده»، یکی از نویسندگان تأثیرگذار معاصر است.

فرهنگ امروز/ احمد غلامی:

اگر چیزی هنوز به‌نام ادبیات مستقل باقی مانده باشد، «کوچه‌ ابرهای گمشده» یکی از مصادیق آن است. ادبیاتی که فراتر از وضع موجود می‌رود و در تلاشی ستودنی، گذشته و سرنوشت آدم‌های دوره انقلاب و جنگ را به تصویر می‌کشد. رمان «کوچه‌ ابرهای گمشده» این پرسش را پیش می‌کشد که «ادبیات با ما چه می‌کند؟» تمام تلاش کورش اسدی آن است که نشان دهد «ادبیات» یعنی تغییری بنیانی در باور و نگاه خواننده، تغییری که موجب می‌شود آدمی پس از تجربه اثر همانی نباشد که قبلا بوده است. با خواندنِ «کوچه ‌ابرهای گمشده» خواننده به این نقطه بحرانی می‌رسد و در برابر خودش می‌ایستد. دست بر قضا «کارون» -شخصیت اصلی داستان- آدمی نیست که آمده باشد تا طرحی نو دراندازد، تا دنیایی را تغییر دهد. برعکس، او بیش از تغییر هر چیز در تلاش است درونش را کشف، و کلاف سردرگم شخصیت‌اش را باز کند. اما کارون در مسیر بازکردنِ کلاف زندگی خود، گره‌های دیگری به آن می‌زند. او کتاب‌فروشی است که کتاب‌های نایاب و دست‌دوم می‌فروشد؛ جنگ‌زده‌ای است که اگر «ممشاد» حمایتش نکند باید شب‌ها را زیر آسمان بی‌ستاره سَر کند. مهاجری که تلاش می‌کند در شرایط تازه زندگی، با رجوع به گذشته‌اش خود را بازیابد. کورش اسدی، کارون را به دل حوادث انقلاب و جنگ پرتاب کرده است تا روایت‌گر مهم‌ترین رخدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران باشد. غریبه‌ای گمشده در شهر که با هیچ‌چیز و هیچ‌کس پیوند وثیقی ندارد و اگر نبود تقاضای «شیده» از کارون، برای پیداکردن کتابی به‌نامِ «کوچه‌ ابرهای گمشده»، شاید هرگز تاریخ برای کارون ورق نمی‌خورد. در این جست‌وجو است که معماها دهان باز می‌کند و کارون را می‌بلعند: ممشاد کیست، سروکله شیده از کجا پیدا شد، پریا کیست، و مهم‌تر از همه داستانی است که کارون با پیداکردن دفترچه یادداشتی از میان گونی مملو از کاغذپاره‌ها آن را بازخوانی و گاه تکمیل‌اش می‌کند. داستانی حیرت‌انگیز از رابطه دو مرد که علاقه و گرایش آنان در بحبوحه روزهای انقلاب معنایی دیگر پیدا می‌کند. انقلاب، یعنی امکان‌های تازه برای عده‌ای و ازدست‌رفتن امکان‌هایی برای عده‌ای دیگر. کارون معلق در بین این دو فضا است. نه به‌سمت امکان‌های تازه می‌رود هم‌چون ممشاد، نه جامعه می‌تواند او را منزوی و طرد کند. انزوای کارون، انزوایی خودخواسته‌ است تا امکان‌های تازه در سیاست او را به سیطره خود در نیاورند. و اگر با سیاست هم نسبتی پیدا می‌کند این نسبت در رابطه با عشق پریا معنا می‌یابد.
در رمان «کوچه ‌ابرهای گمشده» سیاست بهانه‌ای برای عشق‌ورزی است. این عشق و عشق به‌زبان‌نیامده به «شیده» که در یافتن کتاب برای او خلاصه می‌شود، فرار از هراس است. هراسی که آدم‌های جامعه را در بر گرفته است: هراس از آینده‌ای نامعلوم. آینده‌ای که نشانه‌های فضای انقباضی آن به‌روشنی در سطح شهر قابل‌رویت و پیش‌بینی است. در این فضای پرتنش و پرکنش که آدم‌ها در تلاش‌اند دست به کنش‌های غیرضروری بزنند، کارون بی‌کنشی اختیار می‌کند. نزدِ او مشارکت یا هر کنشی در مسیر تغییر و تحول در این وضعیت، منجر به اشتباهی فاحش خواهد شد، پس زمان را در درون خود متوقف می‌کند و به زمانِ بی‌زمان پناه می‌برد تا وقایع را درک و هضم کند. هجوم امکان‌های تازه انقلاب، و گذر از جنگ سراپا گیج‌اش کرده است. او می‌خواهد بنشیند و همه‌چیز را از اول مرتب کند، اما ذهن و ضمیرش که بسیار آشفته است و تن به ترتیب و نظم روایی نمی‌دهد. رمان «کوچه‌ ‌ابرهای گمشده» در واقع، تلاش کارون برای بازیابی کودکی ازدست‌رفته است. کودکی که حالا دور و دورتر از همیشه به‌نظر می‌آید، پس کارون به جست‌وجو برمی‌خیزد، جست‌وجوی درونی، جست‌وجوی زمانی که از دست می‌رود، وقایع یا تکه‌هایی از گذشته که دارند بلعیده می‌شوند. اگرچه کارون در بستر تاریخ و تحولات جامعه زندگی می‌کند اما تاریخ ذهنی خودش را  می‌سازد و تن به تحولات پیرامونش نمی‌دهد. آری‌گو نیست، نه هم نمی‌گوید. روی هیچ امکان‌ تازه‌ای هم حساب باز  نمی‌کند. از آلوده‌شدن و دستمالی‌شدن بیمناک است. دغدغه‌اش بدیع مانده است، مانند ماهیت هنر. کورش اسدی در رمان «کوچه ابرهای گمشده» با بی‌کنشیِ کنش‌مندِ کارون بر آن است تا در وضعیت موجود اخلال ایجاد کند، شاید از این طریق سیاستی در ادبیات شکل بگیرد. کارون تلاش می‌کند با جریان‌های روز همسو نشود، بلکه جریان‌های سیاسی را با ذهنیت خود همسو ‌کند. از این منظر این رمان که سیاسی نیست در بستری کاملا سیاسی پیش‌ می‌رود. کارون برای خروج از امکان‌های گذشته و دستیابی به امکان تازه به‌دنبال سیاست نیست. او سیاست را توانی برای رهایی می‌داند. رهایی از همه قید و بندهای دست‌وپاگیر. رهایی از سیاست به‌ معنای قدرت و جایگاه. رهایی از عشق به ‌معنای تن. رهایی از گذشته به‌ معنای غم غربت و رهایی از ممشاد، برای رهایی از مدار ارباب و بردگی. کورش اسدی تلاش می‌کند به شکلی از ادبیات دست یابد که فراتر از تعریف‌های گذشته‌اش می‌رود، فراتر از هوشنگ گلشیری. با احضار وقایع و روایت صریح روزهای جنگ و انقلاب آن‌هم نه پیچیده در شولای کلمات، و نه هم‌چون روایت براهنی از جنگ و انقلاب؛ عریان بدون شورش کلمات.
کورش اسدی میانه‌ این دو ایستاده است. او به‌اعتبار خلق آثاری هم‌چون «پوکه‌باز»، «باغ ملی»، «گنبد کبود» و «کوچه ‌ابرهای گمشده»، یکی از نویسندگان تأثیرگذار معاصر است.

نظر شما