شناسهٔ خبر: 52954 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

کتاب «مبانی و ساختار فلسفه میان‌فرهنگی» منتشر شد

کتاب «مبانی و ساختار فلسفه میان‌فرهنگی» که مجموعه مقالاتی از پروفسور حمیدرضا یوسفی است، با انتخاب مقالات و ترجمه‌ صدیقه موسوی خوانساری توسط انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کتاب «مبانی و ساختار فلسفه میان‌فرهنگی» درآمدی است بر ساختار و نگاه تحلیلی-تاریخی تفکر میان‌فرهنگی. در این کتاب حمیدرضا یوسفی کوشیده تا خواننده را با زبانی ساده با حوزه‌های فرهنگ‌شناسی، فلسفه میان‌فرهنگی، حقوق بشر و اصل رواداری میان‌فرهنگی آشنا سازد. حمیدرضا یوسفی، نگاه میان‌فرهنگی را یک رویکرد و نگرش نوین برای بازگردان تفکر به میدان زندگی تلقی می‌کند. وی معتقد است که با تکیه به تفکر که ریشه در ضمیر بشر دارد، می‌توانیم زمینه‌ مناسبی برای تعاملات میان‌فرهنگی در همه‌ زمینه‌های ممکن علمی و غیرعلمی به‌وجود بیاوریم و گامی جدی و اعتدال‌جویانه در مسیر تفاهم فرهنگ‌ها و ملت‌ها برداریم.

یوسفی با صراحت و بدون حب‌وبغض مشرق‌زمین را گهواره تفکر و تمدن می‏ داند، بدون آنکه در مورد فلسفه‌ غرب دچار پیش‏داوری شود. او معتقد است که فلسفه‌ اسلامی از افلاطون، ارسطو و متفکران دیگر فلسفه یونان عبور کرده و چون رودخانه‏ ای پرخروش راه خود را در بستر تاریخ و زمان باز نموده است. وی همچنین بر این باوراست که ردپای نظریات بدیع فیلسوفان مسلمان را تا به امروز می ‏توان در آثار اروپایان مشاهده کرد، اما در مورد این موضوع سکوت می‏ شود.

یکی از نقطه‌نظرهای اساسی یوسفی این است که آنچه ما ایرانیان را از اصل و ریشه‏ های‏مان دور کرده است، نگرش یک‌بعدی و استعمارزدگی و چشم امید دوختن به غرب برای یافتن راه ‏حل برای رسیدن به موفقیت است. بدیهی است که این طرز تفکر باعث دور شدن ما از تفکری شده است که جایگاه آن در فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی بر همه‌ اندیشمندان روشن و آشکار است. او تأکید می‏ کند که تفکرهراسی در کالبد ایران یک‏ صدسال گذشته رخنه کرده و نسل جوان و دانشجوی ایرانی را بیش از همه دچار رخوت و سستی فکری نموده است تا جایی که بدون آشنایی با نحوه‌ تفکر مغرب‌زمین و بدون شناخت و رویارویی با آن، سعادت و موفقیت خود را در جامعه‌ی غرب می‏ دانند و در آرزوی رسیدن به آن مدینه‌ فاضله، به فرهنگ و ریشه‏ های خود پشت می‏ کنند؛ حال چه در ایران بمانند و چه جلای وطن کنند.

ایشان در تمام آثار خود روی این مهم تأکید دارد که باید برای گفتمانی عقلانی با اندیشمندان اروپایی ابتدا به درک و فهم زوایای فرهنگ خود بپردازیم. خودباختگی فرهنگی، نادیده گرفتن هویت تاریخی، ناچیز دانستن میراث بزرگ علمی و فلسفی و به فراموشی سپردن خردورزی که ریشه در هویت تاریخی و ملی ما ایرانیان دارد، باعث سردرگمی و بی‏ هویتی و تقلید کورکورانه از دیگران شده است. این تفکر نازا و نگاه تک‌بعدی در ایران تفکر تقلیدی را نهادینه کرده است. به همین دلیل ایشان در آثار خود با ذهنی پر از دغدغه دنبال راه‌حلی برای برون‌رفت از این بحران خودساخته می‏ گردد.

یوسفی معتقد است که نگاه و جوهر تفکر ما نیاز به یک رویکرد اصولی و اساسی دارد. ما باید به خویشتن خویش برگردیم، خود و هویت خود را در آیینه‌ تاریخ تفکر در ایران اسلامی بازنگری کنیم، بدون آنکه اسیر تعصبات ملی، قومی و دینی گردیم. ما باید روشن‌گرایانه و روادارانه با خود و با دیگران از در گفت‏ و‏گو درآییم، بدون آنکه در این راستا هویت دینی و فرهنگی خود را از نظر دور کنیم یا آن را کم‏رنگ جلوه دهیم. کسانی که در تعامل با فرهنگ ‏های دیگر می‏ کوشند تا هویت فرهنگی خود را پنهان و یا انکار کنند، نزد دیگران بی ‏منزلت و بی‏قدر خواهند بود. اگر جوانانی که راهی اروپا و امریکا می‏ شوند با ابتلاء به بیماری ازخودبیگانگی فرهنگی به ایران باز گردند، نیرو و همت خود را صرف پیاده نمودن اصول فرهنگی مغرب‌زمین در ایران خواهند کرد و اگر هم باز نگردند، همواره نگاهی ارباب-رعیتی به وطن و هم‏وطنان خود دارند. هر دو روش و هر دو نوع دید از منظر یوسفی چیزی جز حقارت فرهنگی به همراه ندارند و تا کنون نداشت ه‏اند.

این مقالات بیان‏گر دغدغه‏ های متفکری است که نزدیک به سی سال از زندگی خود را در اروپا گذرانده است. در آنجا همه‌ تحصیلات خود را تا عالی‏ترین سطح به پایان رسانده، صاحب سبک شده و به درجه‌ استادی دانشگاه رسیده است. تفکر جسورانه و راه‏ های دست یافتن به تفکری خلاق و مبتنی بر استقلال و خودباوری از شاخصه‏ های آثار اوست.

حمیدرضا یوسفی استاد فلسفه میان‌فرهنگی و تاریخ نگاری فلسفه در دانشگاه کبلنر آلمان و بنیانگذار مؤسسه‌ «ترویج تفکر میان‌فرهنگی» و مؤسس و سرویراستار برخی مجلات علمی در آلمان است. 

نظر شما