شناسهٔ خبر: 53116 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

باید در سنت فلسفه اسلامی به مسأله «دیگری» بپردازیم

عبدالکریمی، استاد فلسفه با بیان اینکه اخلاق بدون «دیگری» معنا ندارد،گفت: متأسفانه ما هنوز دیگری را در نظر نمی گیریم و باید در سنت فلسفه اسلامی به مسأله «دیگری» بپردازیم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست چند فرهنگ گرایی و هویت ایرانی با سخنرانی، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. بیژن عبدالکریمی در این نشست گفت: مسأله «دیگری» امروز بیش از همیشه تاریخ مورد توجه است. اخلاق بدون دیگری قابل تصور نیست. در ادیان ابراهیمی مفاهیمی مثل عشق، ایثار و فداکاری همه به دیگری اشاره دارند. از پیامبران نقل شده که آن کس که به فکر همسایه نیست به عالم ملکوت راه ندارد. با سوبژکتیویسم دکارت دیگری تماتیک می شود و رسماً به صورت یک مسأله فرم یافته و فرمول بندی شده در می آید.

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: از دیرباز همواره دو نگاه به این مسأله وجود داشته است. یکی سنت ابن سینایی، ابن طفیلی، آگوستینی و دکارتی است. در این سنت فرد با هستی پیدا کردن به وجود خود پی می برد و هیچ نیازی به دیگری ندارد. داستان انسان معلق بوعلی این مسأله را کاملاً نشان می دهد. در داستان حی بن یقظان ابن طفیل هم این مسأله را می بینیم. اوج این مسأله در کوژیتوی دکارت است.

وی افزود: سنت دیگر که سن توماس، هگل، هایدگر، کانت و غیره بیان کرده اند این است که آگاهی به خویشتن بدون دیگری ممکن نیست. در این دیدگاه دیگری جزئی زائد بر من نیست بلکه جزء مقوم من است. بخشی از سنت کشور ما مربوط به ادیان است، بخشی از آن مربوط به حکمت ایرانی ماست و بخشی دیگر مربوط به فلسفه یونانی است که خودش را در فلسفه اسلامی ما نشان می دهد، اما به عقیده من قوی ترین وجهی که سنت ایرانی را مشخص می کند سنت حکمی ایرانی است. ما به حافظ و مولانا نزدیک تریم تا ابن سینا.

بیژن عبدالکریمی در ادامه گفت: ما متأسفانه هنوز دیگری را در نظر نمی گیریم و دیگری را قوام بخش خود تلقی نمی کنیم. در سنت فلسفه اسلامی یک بار دیگر باید به مسأله دیگری بپردازیم. در سنت دینی ما دو امکان بنیادی به موازات هم وجود دارد. یکی از آن ها بسیار مخرب و زیان بار است و به هیچ وجه دیگری را در نظر نمی گیرد. من نامش را می گذارم تفکر فرقه گرایانه و تئولوژی. این آفت بزرگی است که امروز جهان اسلام و همچنین ایران ما را فرا گرفته است. این تفکر نگاه فرا تاریخی دارد و پاره ای از مسایل تاریخی را قدسی، ازلی و ابدی و مطلق در نظر می گیرد و انسان را به پای این حقایق قربانی می کند. بسیاری از جوانان به خاطر این نگاه به هویت دینی خود پشت کرده اند و این دیدگاه قربانی کردن دیگری موجب بغض و خشم علیه دین در جامعه ما شده است. در حالی که قرار بود با انقلاب اسلامی هویت دینی ما تقویت شود.

عبدالکریمی همچنین گفت: اما امکان بنیادی تری در سنت تاریخی ما وجود دارد که روح سنت تاریخی ما به آن نزدیک تر است. این تفکر تکیه بر وحدت نوعی بشر دارد. اگر پیامبر اسلام بر این وحدت انسانی تکیه نمی کرد به هیچ وجه نمی توانست در سراسر جهان دین اسلام را گسترش دهد. همچنین بزرگان ما توانستند بر اساس این تفکر تمدن بزرگ اسلامی را به وجود بیاورند. اگر مسلمانان صدر اسلام گشوده به دیگری نبودند نمی توانستند این کار بزرگ را انجام دهند این گشودگی متأسفانه امروز در ما وجود ندارد.

این استاد فلسفه در ادامه عنوان کرد: در روزگار ما، لویناس درباره دیگری دیدگاه قابل توجهی دارد که دیدگاه های او به یک شیفت پارادایمی منجر شده است. دریدا می گوید با لویناس گامی جدید به سوی بشر درباره مسأله دیگری باز شده است. این دیدگاه می گوید دیگری را نه از منظر خویشتن بلکه از منظر خود او ببینیم. این ظرفیت در دین و آئین ما وجود دارد. تجربه معنوی ما می گوید هر فرزندی بر روی کره خاکی همچون فرزند ماست و هر پیرمرد و پیر زنی همچون پدر و مادر خود ماست. این سنت یک سنت بی رنگ است و تمامی رنگ های ساخته شده را بی معنی می داند.

بیژن عبدالکریمی سپس گفت: امروز جنایت گروهک های تکفیری به نام دین اصلاً ربطی به دین ندارد. بلکه حاصل دو نوع نهیلیسم است. یکی نهیلیسم حاصل دوران مدرن و دیگری نهیلیسم نهفته در سنت تاریخی ما. ما متأسفانه به جای بررسی دقیق تاریخ، تاریخ سازی ایدئولوژیک انجام می دهیم. من نام این را گذاشته ام: دروغ مقدس. در کتاب " تئولوژی و تاریخ " به طور مفصل به این مسأله پرداخته ام. مثلاً در هیچ منبری به ما گفته نشد که امام اول ما علی (ع) نام دو فرزندش عمر و ابوبکر بوده است. از طرفی کسانی که خشم و کینه علیه روحانیت و سنت دارند نیز نمی گذارند به درستی تاریخ را بفهمیم.

وی در ادامه گفت: باید با کمک هم تاریخ را از دست نظام های تئولوژیک نجات دهیم. میان شیعه و سنی بسیار نسبت وجود دارد. محمد (ص) نه شیعه بود و نه سنی. حفظ وحدت از هر چیزی اولی تر است. مهم ترین مسأله جهان امروز، مرگ انسان و نهیلیسم است. درباره این مرگِ معنا ما مسلمانان چه شیعه و چه سنی وظیفه بزرگی داریم. باید به این موضوعات بپردازیم نه جدال های فقهی، کلامی و فرقه ای. امروز نظام های تئولوژیک دیگر جایی ندارند. این که به قدرت پناه می برند به دلیل همین کاستی است. مسأله اساسی کشور ما نیز توسعه نایافتگی است. ما عقب افتادگی های اجتماعی داریم. مسایل فرعی را نباید برجسته کنیم و این مسأله اصلی را فراموش کنیم.

نظر شما