شناسهٔ خبر: 53261 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

حافظی که ما می‌خوانیم با حافظ دوره قاجار یکی نیست

کورش کمالی سروستانی می‌گوید: ادبیات به عنوان بخشی از هویت ملی ما، به خاطر درون‌مایه‌ وسیع انسانی که دارد و ادبیات که تولید همدلی، عشق و احترام می‌کند،می‌تواند یکی از محورهای اصلی ساختن انسان‌هایی باشد که در آینده در توسعه فرهنگی و تعالی کشور نقش داشته باشند.

حافظی که ما می‌خوانیم با حافظ دوره قاجار یکی نیست

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کورش کمالی سروستانی، استاد ادبیات، پژوهشگر، نویسنده و مدیر مرکز سعدی‌شناسی درباره پژوهش‌های مربوط به ادبیات کلاسیک در دوران معاصر گفت: خاصیت ادبیات کلاسیک این است که هر نسلی خوانش خودش را از آن ارائه می‌دهد، یعنی اصولا ادبیاتی کلاسیک می‌شود که می‌تواند برای هر نسلی سخنی داشته باشد. اگر از پژوهش منظور تصحیح باشد، ممکن است در بعضی بخش‌ها تصحیح کفایت کند اما پژوهش، بازخوانی و دوباره‌خوانی از منظر روزگارهای جدید تفاوت دارد، بالاخره حافظی که ما می‌خوانیم با حافظ دوره قاجار یکی نیست، یعنی خواننده‌ها که عوض می‌شوند، متن‌ها مفهوم‌های مختلفی پیدا می‌کنند.
 
مولف مجموعه کتاب‌های «سعدی‌شناسی» در پاسخ به اینکه با وجود تصحیحات و پژوهش‌هایی که توسط بزرگانی چون غلامحسین یوسفی، بهاالدین خرمشاهی، عبدالحسین زرین‌کوب و ... صورت گرفته، آیا نیاز به تصحیح و پژوهش در این حوزه باز هم احساس می‌شود، اظهار کرد: متن کلاسیک متنی است که ماندگار است و برای همه نسل‌ها در اثر درون‌مایه‌ غنی انسانی و افق دید بزرگی که کلاسیک‌های ادبیات فارسی داشته‌اند، هر زمانی امکان پژوهش، یافت تازه، پیوند جدید و خوانش تازه وجود دارد. هرکدام از این بزرگان در جایگاه خودشان کارهای بسیار ارزشمندی انجام داده‌اند ولی به هر حال هیچ پژوهشی آخرین پژوهش و هیچ پژوهشگری آخرین پژوهشگر نیست.
 
مدیر مرکز سعدی‌شناسی با اشاره به اینکه در حوزه ادبیات کلاسیک برای مخاطبان غیر ایرانی ترجمه‌های بسیار زیادی شده است، اضافه کرد: اولین مجموعه‌ای که از ادبیات کلاسیک در سال 1634 میلادی توسط «آندره رییر» به زبان فرانسوی ترجمه می‌شود، گلستان سعدی است، درواقع گلستان سعدی ابتدا به زبان فرانسوی، بعد به زبان آلمانی و بعد به زبان انگلیسی، ژاپنی، اردو، ترکی، عربی و دیگر زبان‌ها منتشر می‌شود. بعد از آن بوستان هم منتشر می‌شود که خیلی از بزرگانی مثل گوته، شیلر، هوگو و دیگران که به سعدی احترام می‌گذارند، به خاطر همین ترجمه‌هاست. بنابراین اولین کتاب کلاسیک ادبیات فارسی که در جهان ترجمه می‌شود، گلستان سعدی است و قبل از آن چیزی نداریم که آن هم به زبان فرانسه است و زبان فرانسه در شمار ترجمه متون ما اول است، بعد از آن آلمان و بعد انگلیس و ... است.

کمالی‌سروستانی در ادامه از برنامه‌های آینده مرکز سعدی‌شناسی خبر داد و گفت: بوستان و گلستان و بخشی از غزلیات سعدی به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده است ولی به زبان‌هایی که ترجمه نشده است ما در مرکز سعدی شناسی گزیده‌ای از کلیات سعدی را انتخاب کردیم که شامل گزیده‌ای از بوستان، گلستان، غزلیات و قصاید سعدی است و گفت‌وگوهایی شده که این گزیده به زبان اسپانیولی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی ترجمه شود.
 
وی در واکنش به اینکه ادبیات کلاسیک مثل سابق مورد اقبال مخاطب نیست، بیان کرد: در آمارهای کتاب‌خوانی و تیراژها هنوز هم کتاب‌های کلاسیک اصلا قابل مقایسه با کتاب‌های مدرن نیست، مثلا ممکن است از دیوان حافظ در یک سال حدود 300 هزار نسخه فروش برود، درحالی که شعر نو و رمان‌ها عمدتا در تیراژهای 500 تا 1000 نسخه فروش می‌روند، البته به استثناء کتاب‌های بزرگان که خیلی با ارزش است، به همین دلیل اینکه می‌گویید اقبال متفاوت است، نمی‌دانم چقدر مبنای علمی دارد.
 
جای خالی ساخت فیلم‌های فاخر درباره بزرگان کلاسیک فارسی 
کمالی در ادامه گفت: صحبت من این است که اصولا ما درعلاقه‌مند کردن جوانان به ادبیات فارسی - چه در ادبیات کلاسیک، چه در زمان معاصر، چه در شعر معاصر و چه شعر کلاسیک – در همه جای آن مشکل داریم، علت آن هم این است که هم مراکز آموزش ما در دبستان‌ها، دبیرستان‌ها و هم در مراکز اموزش عالی رویکرد علمی دقیقی به این مجموعه‌ها ندارند؛ از این طرف رسانه‌های ما هم کمتر به آن پرداخته‌اند، جای ساختن فیلم‌های فاخردرمورد بزرگان کلاسیک فارسی مثل سعدی، حافظ، فردوسی، مولوی و نظامی خالی است.
 
مدیر مرکز سعدی‌شناسی همچنین از کم‌کاری ما برای معرفی بزرگان ادب کلاسیک گله کرد و افزود: ما در زمینه انیمیشن برای کودکان در این زمینه‌ها هم کاری نکرده‌ایم، در حالی که بسیاری از حکایت‌های سعدی و داستان‌های شاهنامه قابلیت تبدیل‌شدن به انیمیشن‌های کودکان هم دارند. در ترویج ادبیات کلاسیک فارسی هم کاری نکرده‌ایم، طبعا وقتی هیچ‌یک از این کارها اتفاق نیفتاده است، این طبیعی است که میزان مخاطب هم کم شود، به همین دلیل ادبیات به عنوان بخشی از هویت ملی ما، به دلیل درون‌مایه‌ وسیع انسانی که دارد و ادبیات که تولید همدلی، عشق و احترام می‌کند، در واقع می‌تواند یکی از محورهای اصلی ساختن انسان‌هایی باشد که در آینده در توسعه فرهنگی و تعالی کشور نقش داشته باشند.

نظر شما