شناسهٔ خبر: 53264 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مقالاتی در ادبیات و سیاست

«دعوت به تماشای دوزخ» مجموعه‌مقالاتی است درباره ادبیات و سیاست که به انتخاب و ترجمه عبدالله کوثری در انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ «دعوت به تماشای دوزخ» مجموعه‌مقالاتی است درباره ادبیات و سیاست که به انتخاب و ترجمه عبدالله کوثری در انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شده است. عبدالله کوثری مترجمی است که آثار زیادی از نویسندگان مطرح آمریکای لاتین را ترجمه کرده است و اگرچه کار او در عرصه ترجمه به ادبیات آمریکای لاتین محدود نبوده و آثاری از نویسندگان و متفکران دیگر نقاط جهان را نیز دربر می‌گیرد، اما نگاهی به فهرست کتاب «دعوت به تماشای دوزخ» و نام نویسندگانی که مقالات‌شان در این کتاب آمده نشان می‌دهد که در این کتاب نیز سهم عمده‌ای به نویسندگان آمریکای لاتین اختصاص داده شده و به‌ویژه به ماریو بارگاس یوسا که چند رمان مهمش توسط کوثری به فارسی برگردانده شده است. کتاب «دعوت به تماشای دوزخ»  شامل ٣٥ مقاله است که در دو بخش با عنوان‌های «ادبیات» و «سیاست» تنظیم شده‌اند. این مقالات چنانکه کوثری در یادداشت آغاز کتاب اشاره کرده حاصل کم‌وبیش بیست سال همکاری او با نشریات است و پیش از گردآوری در این کتاب در نشریات مختلفی چاپ شده‌اند. جز یک مقاله به نام «تجربه‌ای در ترجمه شعر در داستان‌های کودکان» که نوشته خود عبدالله کوثری است، باقی مقالات کتاب، ترجمه هستند. مقاله‌های «ریشه‌های بشریت: درباره دلِ تاریکی»، «شجاعت مایه رستگاری است: درباره پیرمرد و دریا»، «قهرمان، دلقک و تاریخ: درباره سرنوشت بشر»، «غریبه باید بمیرد: درباره بیگانه»، «دعوت به تماشای دوزخ: درباره مرگ در ونیز»، «آدم‌های بدوی»، «اسکندرانی»، «آینده ادبیات»، «صدسالگی پابلو نرودا»، همگی از ماریو بارگاس یوسا، مقاله «قهرمان شک و ایمان: نگاهی به تصویر هملت و دُن کیشوت دو شاهکار تفکر شمالی و جنوبی» نوشته ایوان سرگییِویچ تورگینف، «تامارا» از ولادیمیر نابوکوف، «زبان شوق» از ماریو بارگاس یوسا، «اوفلیا دستخوش آب‌های گذرا: اندر حکایت سرنوشت، زبان و ترجمه» نوشته روساریو فرّه، «مترجمان ‌هزارویک‌شب» نوشته خورخه لوییس بورخس و «تجربه‌ای در ترجمه شعر در داستان‌های کودکان» نوشته عبدالله کوثری، مقالاتی هستند که بخش اول کتاب با عنوان «ادبیات» را شامل می‌شوند. بخش دوم کتاب هم با عنوان «سیاست» شامل این مقالات است: «نامه‌ای درباره سرشت آدمی» و «دیدار با آنّا آخماتووا» نوشته آیزایا برلین، «درباره سوسیالیسم» نوشته آلکسی دو توکویل، «آرون و روشنفکران: نویسنده افیون روشنفکران چگونه مطرود روشنفکران شد؟» نوشته استنلی هوفمان، «آیا اقتدارگرایان برنده می‌شوند؟: درباره دموکراسی‌های امروز که در میانه حسرت و نومیدی قرار دارند» نوشته مایکل ایگنَتیف، «واسیلی گروسمان» نوشته رابرت چندلر، «آخرین وسوسه ایوان کارامازوف» نوشته آریل دورفمن، «جنگ عادلانه نیست؟» نوشته گَری ویلیامز، «نامه‌ای کنار جسد: آیا رویاپردازان و اهل ادبیات باید آموزگاران واقعیت شوند؟»، «مردی که زیاد می‌دانست»، «فرهنگ آزادی»، «بحثی در استقلال فرهنگ‌ها»، «سرمایه‌داری، آزادی و اخلاق»، «هنر بی‌معیار امروز» و «ژولیت» همگی نوشته ماریو بارگاس یوسا، «امپراتوری ایران و آزادی یونانی» نوشته آرنالدو مومیلیانو و «دکتر آدمیت در لندن» نوشته جان گرنی.
همچنین علاوه‌بر مقالاتی که نام‌شان آمد، سه مصاحبه نیز در کتاب «دعوت به تماشای دوزخ» به چاپ رسیده است که عبارتند از: «سرخوشی و کمال: گفت‌وگوی رابرت بویز و جین بل – ولادا با ماریو بارگاس یوسا»، «تروتسکی از نزدیک: گفت‌وگوی آندره پارینو با آندره برتون»، «آزادی انتخاب: گفت‌وگوی لَری آرن با میلتون فریدمن».
در «دعوت به تماشای دوزخ» با موضوعات و بحث‌های متنوعی در باب ادبیات و سیاست و فرهنگ مواجه می‌شویم که هر یک می‌توانند پرسش‌هایی را در ذهن خواننده ایجاد کنند و بسط دهند. پرسش‌هایی در باب آزادی، جنگ، اقتدار، ادبیات، تعهد نویسنده، این‌که ادبیات و کتاب در آینده‌ به چه سرنوشتی دچار خواهد شد و بحث‌هایی خواندنی در باب شاهکارهای ادبی. آن‌چه در ادامه می‌خوانید قسمتی است از مقاله ماریو بارگاس یوسا با عنوان «نامه‌ای کنار جسد: آیا رویاپردازان و اهل ادبیات باید آموزگاران واقعیت شوند؟»؛ مقاله‌ای که یوسا در آن به تعهد اجتماعی در ادبیات آمریکای لاتین پرداخته و به این موضوع که چگونه در ادبیات آمریکای لاتین نویسندگان به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی به جانب تعهد اجتماعی کشیده می‌شوند تا انتظار جامعه را برآورده کنند. یوسا می‌نویسد: «در سراسر آمریکای لاتین رمان، شعر و نمایش‌نامه بدل به چیزی شد که استاندال از رمان انتظار داشت؛ یعنی آینه‌ای که مردم آمریکای لاتین می‌توانستند خود را در آن تماشا کنند و رنج‌ها و مصائب‌شان را تمام‌وکمال پیش چشم ببینند. همه چیزهایی که به دلایل سیاسی در مطبوعات و در مدارس و دانشگاه‌ها سرکوب می‌شد یا به‌گونه‌ای مخدوش درمی‌آمد – همه مفاسد و مشکلاتی که از چشم مردم پنهان می‌شد، همه تباهی‌هایی که هرگز در سخنرانی‌های سیاستمداران به آن‌ها اشاره‌ای نمی‌شد و هرگز در تالارهای دانشگاه‌ها به زبان نمی‌آمد و هرگز در کنگره‌ها به نقد کشیده نمی‌شد و در مجلات موضوع بحث و جدل نمی‌بود – در ادبیات به بیان درآمد. بدین‌ترتیب پدیده‌ای شگفت پدیدار شد؛ قلمرو تخیل در آمریکای لاتین بدل به جلوه‌گاه بی‌معارض واقعیت عینی شد؛ داستان، جانشین علوم اجتماعی شد و رویاپردازان ما، یعنی اهل ادبیات، بهترین آموزگاران برای تعلیم واقعیت شدند. هیچ نویسنده آمریکای لاتینی نیست که از نیرویی که او را به سوی تعهد اجتماعی می‌کشاند بی‌خبر باشد. برخی از نویسندگان این نقش را پذیرا می‌شوند چراکه آن فشار بیرونی با احساسات و اعتقادات شخصی‌شان همخوانی دارد. این‌ها بی‌گمان، آدم‌های خوشبختی هستند. هم‌سویی انتخاب شخصی نویسنده با تصوری که اجتماع از کار او دارد به رمان‌نویس یا نمایش‌نامه‌نویس امکان می‌دهد آزادانه و فارغ از عذاب وجدان بنویسد و خلق کند و خیالش راحت باشد که معاصرانش او را تایید و حمایت می‌کنند. اما بسیارند نویسندگانی که به‌راستی میلی به درافتادن با مشکلات ندارند. این‌ها نویسندگان بداقبالی هستند. این نویسندگان اگر به ندای وجدان خود گوش بسپارند و اثری فارغ از تعهد خلق کنند، خیلی که بخت یارشان باشد، بی‌مسئولیت و خودخواه قلمداد می‌شوند و اگر اقبال‌شان یاری نکند، جامعه آن‌ها را شریک و همدست همه مصائب و مشکلات، از بی‌سوادی و فقر گرفته تا استثمار و بی‌عدالتی و تعصب و هزار بلای دیگر معرفی می‌کند. این نویسندگان اگر به فشارهای جامعه تن بدهند و درباره مسائل و مشکلات بنویسند، به ‌احتمال زیاد نویسندگانی ناموفق از آب درمی‌آیند و چون از وجدان و احساس خودشان پیروی نکرده‌اند هنرمندانی سرخورده و وامانده خواهند شد.»

نظر شما