شناسهٔ خبر: 53313 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بریتانیای سیاه/ نگاهی به سریال «پیکی بلایندرز» اثر «استیون نایت»

از فیلمنامه پرقدرت پیکی‌بلایندرز و حفظ این قدرت در فصل‌های بعدی که بگذریم ساختار، طراحی لباس و فیلمبرداری این اثر، دست‌کمی از آثار سینمایی ندارد و هر قسمت به لحاظ ساختاری و اهمیت به جزییات با یک فیلم سینمایی برابری می‌کند.

فرهنگ امروز/ فرانک کلانتری:

نگاهی به تاریخ سینما بیندازیم، متوجه می‌شویم که اروپا به‌خصوص بریتانیا در سریال‌سازی قدمت زیادی دارد. پیش از اینکه سریال‌های امریکایی بین مردم همه‌گیر شود اغلب مخاطبان تلویزیون با «شرلوک‌هلمز» و «خانم مارپل» آشنا بودند.
اما این روزها هالیوود تمرکز زیادی روی سریال‌سازی گذاشته است که موفق هم بوده یکی از بلک باسترهایی که حتی اگر کسی ندیده باشد، حتما اسمش را شنیده «بازی تاج و تخت» است. سریال حیرت‌انگیزی محصول امریکا. بعد از سریال بازی «تاج و تخت»، «تابو» و «پیکی بلایندر»، از سریال‌های پرمخاطب و خوش‌اقبال هستند.
پیکی بلایندر محصول بریتانیاست و این خبر خوبی برای کسانی است که ذائقه‌شان به سریال‌های اروپایی نزدیک‌تر است. قصه این سریال در دوره تاریخی بعد از جنگ جهانی اول می‌گذرد. دوره‌ای که کمتر به آن پرداخت شده است. بیشتر سینماگران تمایل دارند به داستان‌هایی که در دوره جنگ جهانی دوم یا بعد از آن می‌گذرد، بپردازند. داستان سریال پیکی بلایندرز در دهه ۲۰ بریتانیا می‌گذرد. دوره‌ای که چرچیل جوان بود.
داستانش درباره یک گروه مافیایی مستقر در بیرمنگام است که تلاش می‌کند از بی‌کفایتی و فساد پلیس آن دوره استفاده کند و به قدرت برسد. فصل اول این سریال در سال ۲۰۱۳ ساخته شد و تاکنون ادامه یافت. شخصیت اصلی پیکی بلایندرز، توماس شلبی با بازی کلین مورفی، کهنه سربازی‌ است که در جنگ افتخاراتی به دست آورده است. حالا او به خانه بازگشته و مدیریت خانواده را به عهده گرفته است. او با اینکه برادر کوچک‌تر است اما توانایی‌اش به برادر بزرگ می‌چربد. همان کلیشه پدرخوانده‌طور و داستان سانی و مایکل کورلئونه. توماس شلبی یا تامی برخلاف ظاهر پرقدرتش خیلی تنهاست و شب‌ها با کابوس‌های به‌جامانده از جنگ دست و پنجه نرم می‌کند. این هم همان کلیشه ضدجنگ سربازی است که زیاد دیدیم. سربازی که از جنگ بازمی‌گردد اما جنگ از او بازنمی‌گردد. خیلی‌ها هم پیکی بلایندرز را به سریال بوردواک ایمپایر تشبیه کرده‌اند که زیرنظر اسکورسیزی ساخته شد. کارگردانی که در بازنمایی فضاهای مافیایی حرف اول را می‌زند. فضای پیکی بلایندرزنسبت به بورداک امپایرمردانه‌تر است و حتی گریس و پالی که به نظر می‌رسد برای تلطیف قصه به داستان اضافه شده‌اند اداهای مردانه دارند و ور ِ زنانگی‌شان کمرنگ است. درست است که خالق داستان پیکی بلایندرز از کلیشه‌ها که حرفش را زدیم برای خلق کاراکترش استفاده کرده است اما داستانِ سریال خلاف پیش‌بینی‌ها جلو می‌رود. هرچند نتیجه در نهایت همان چیزی می‌شود که تماشاگر دوست دارد ببیند اما نه به روش و مسیری که بیننده انتظارش را دارد، بلکه چیزی متفاوت‌تر از آنچه تا به ‌حال دیده است.
همین غافلگیری‌ها باعث شد که بشود گفت پیکی بلایندرز فیلمنامه پرقدرتی دارد. این فیلمنامه پرقدرت نمره خوبی از طرف منتقدین برای سریال کسب کرد و طرفداران زیادی دل‌شان خواست ادامه داستان را بدانند. این تمایل، سازندگان سریال را تشویق کرد که ساخت سریال را تا ۵ فصل قطعی کنند. از فیلمنامه پرقدرت پیکی‌بلایندرز و حفظ این قدرت در فصل‌های بعدی که بگذریم ساختار، طراحی لباس و فیلمبرداری این اثر، دست‌کمی از آثار سینمایی ندارد و هر قسمت به لحاظ ساختاری و اهمیت به جزییات با یک فیلم سینمایی برابری می‌کند. تدوین پیکی بلایندرز برای آنها که با باریک‌بینی بیشتری سریال را می‌بینند لذت‌بخش است و کدهایی به مخاطب حرفه‌ای‌تر می‌دهد که بتواند قصه را پیش‌بینی کند.

روزنامه اعتماد

نظر شما