شناسهٔ خبر: 53350 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایتی از پروژه حکومتی هتل‌سازی در ایران دهه‌های ٤٠ و ٥٠ خورشیدی

 هتل در تاریخ ایران چگونه به نمادی از اشرافی‌گری حاکمیت در برابر رنج‌های توده بدل شد

 فرهنگ امروز/ نسیم خلیلی: هتل هیلتون؛ فیلم‌های فارسی، نقاشی دیواری هتل شد
«هنوز به مدرسه نمی‌رفتیم که آن سینما تعطیل شد و به جایش هتل بزرگی ساختند که معروف‌ترین و گران‌ترین هتل شهر بود. مسافرهای شیک و ‌تر و تمیز به هتل می‌رفتند و همیشه جلویش چند تا ماشین لوکس ایستاده بود. پول‌دارهای شهر جشن عروسی‌شان را در آن‌جا می‌گرفتند و ما از آن سوی میدان که می‌گذشتیم چراغ‌های چشمک‌زن و قطار ماشین‌ها را تماشا می‌کردیم و به صدای آهنگ و هیاهویی که از آن‌جا می‌آمد، گوش می‌دادیم. آن هتل، برای‌مان سمبل اشرافیت شده بود. مثل هتل هیلتون در فیلم‌های فارسی. نمی‌دانستم بر سر سینما چه آمده است. آیا آن را خراب کرده و به جایش هتل ساخته بودند و یا به همان شکل برای بخشی از هتل استفاده می‌کردند؟ هیچ‌وقت حتی پایم به پله‌های مقابل هتل هم نرسید تا این موضوع را کشف کنم و نمی‌دانم چرا این را هیچ‌وقت هم از کسی نپرسیدم». این بخشی از روایت هوشنگ گلمکانی در یادداشت «سینما و نوروز» در شماره ٥٩ مجله «بخارا» به‌ سال ١٣٨٥ خورشیدی درباره هتلی بزرگ است که در زادگاهش گرگان ساخته می‌شود و جای سینما و خاطرات کودکی‌اش را می‌گیرد. این خاطره کوتاه و خاطره‌های همسان آن، فضایی را در سال‌های حاکمیت پهلوی دوم در تاریخ معاصر نقش می‌بندد که در آن، روند پروژه‌هایی بزرگ مانند هتل‌سازی چنان محبوب، فراگیر و ناگزیر دانسته شده بود که حتی به بهای نابودی مرکزهای فرهنگی شهرها همچون سینماها نیز همچنان انجام می‌گرفته و پیوستگی می‌یافته است. هتل‌ها چنان که گلمکانی نیز یادآور شده است، در آن دوره افزون بر پاسخ به نیازهای مسافران و توریست‌ها و فرهنگ روبه‌رشد سفر در ایران سده‌های ٤٠ و ٥٠ خورشیدی، جنبه‌ای نمادین نیز یافته، به پاتوق اشراف و ثروتمندان بدل شده بودند؛ از همین‌رو است که آنها را همچون بخشی از تکاپوی حکومت برای مدرنیزاسیون در بافت زندگی اجتماعی مردم پنداشت، چنان که نمادهای غربی در معماری، نما و مبلمان این هتل‌ها نیز نمودی برجسته داشت. منظره‌ای بزرگ که بر پرده سینمای قدیمی در هتل روایت گلمکانی نقش می‌بندد نیز همین ویژگی نمادواره هتل‌سازی‌ها و تجمل‌هایش در آن روزگار را به مخاطب خود می‌نمایاند. این منتقد سرشناس سینما، یادآوری خاطره‌اش را تا بازگشت به زادگاهش پی می‌گیرد؛ این‌که پس از سال‌ها پایش نه‌تنها به بهانه‌ای سرانجام به پله‌های هتل، که، به محوطه درونی و سالن قدیمی سینمایش نیز می‌رسد «رضا پیشنهاد می‌کند که به رستوران هتل بزرگ مرکز شهر برویم. به‌طور عجیبی خاطره سینمای قدیمی در آن لحظه از ذهنم گریخته است. [...] از در رستوران وارد یک سالن سه گوش می‌شویم که کف آن چوبی است. از آن‌جا قدم به سالن غذاخوری می‌گذاریم. [...] ده پانزده متر که جلوتر می‌رویم، کف سالن حدود نیم‌متر گودتر و سقف بلندتر می‌شود. قدم به پایین که می‌گذارم ناگهان چشمم به سقف سالن می‌افتد. گچ‌بری‌های زیبا و پرنقش‌ونگار، پنجره چوبی سمت راست سالن، کف چوبی، آن قسمت بلندتر سالن و بالای سقف کوتاه همین قسمت ... این‌جا همان سینمای قدیمی است. آوار گذشته‌ها بر سر و رویم هجوم می‌آورد. [...] همه چیز دوباره در ذهنم زنده می‌شود. نیمکت‌های چوبی، تصاویر مبهمی از فیلم‌هایی که در آن‌جا دیده‌ام، قیل‌وقال پرشور بچه‌ها، بعدازظهرهای جمعه [...] سالن با آن زمان تغییر زیادی نکرده است. اما بسیار تمیزتر از آن موقع به نظر می‌رسد. گچ‌بری‌ها را برق انداخته‌اند و روی پرده گچی سینما منظره بسیار بزرگی را نقاشی کرده‌اند».
 

صدای خواننده فرانسوی در هتل دربند
بنیاد پهلوی بر پایه داده‌های تاریخی، مهمترین متولی توسعه، تجهیز و نوسازی هتل‌های ایران در دهه‌های ٤٠ و ٥٠ خورشیدی بوده است. هتل دربند، از منظومه هتل‌هایی به شمار می‌آمد که این بنیاد بازساخت و به محبوبیتی فراوان در شمال پایتخت و ییلاقات دربند دست یافت. نویسنده نوشتار «تحول و نوسازی در هتل‌های بنیاد پهلوی» در مجله «حقوق مردم» به ‌سال ١٣٥٠ خورشیدی دراین‌باره چنین روایت کرده است «از سال قبل با دگرگونی در ساختمان کلبه و ایجاد پارکینگ دوطبقه با پوشاندن رودخانه دربند که مشکل مهمی از سال‌ها قبل در جاده باریک دربند به سربند ایجاد نموده بود، آسفالت خیابان‌های دربند، جعفرآباد- سعدآباد تا محوطه دربند به عمل آمد. اینک هتل بزرگ دربند که در بهترین و خوش‌آب‌وهواترین منطقه کوهستانی پایتخت قرار دارد با مطالعات زیاد و ترسیم نقشه جامع این اقدامات در آن انجام گرفته است: کلبه، نایت‌کلوب شبانه هتل دربند از محیط کوچک قبلی تغییر کرده و با وسعت قابل‌توجهی با دکوراسیون‌های آمیخته به سبک شرقی و غربی قادر خواهد بود که لااقل ٤٥٠ الی ٥٠٠میهمان را پذیرایی نماید[.] این نایت‌کلوب دارای چندین بار، سالن غذاخوری، مبلمان مدرن، و سایر تأسیسات دیگر [است.] از برنامه مهم نوسازی دربند ایجاد ساختمان یک هتل ده طبقه در مجاورت هتل قدیم است [...] محیط زیبای تابستانی هتل دربند از وضع سابق به کلی خارج و لژهای مخصوص و آلاچیق‌های زیبا، پوست رقص و جایگاه ارکستر آشپزخانه مدرن و سرویس‌های جدید و کلیه لوازم مربوط به یک هتل مدرن و مجهز و به‌خصوص پارکینگ دو طبقه که زیر این محیط ساخته شده میهمانان و مشتریان را از ناراحتی پارک اتومبیل آسوده ساخته است». نکته جالب در این روایت درباره هتل دربند اما دعوت مسئولان هتل از خواننده سرشناس رادیو تلویزیون فرانسه و ارکستر معروف ایتالیا و خوانندگان اسپانیایی برای اجرای برنامه در این هتل بوده که از چند دیدگاه تحلیل‌پذیر است؛ از یک‌سو گویی ذایقه کسانی که به هتل دربند می‌آمده‌اند، با ذایقه همگانی مردم متفاوت بوده است که این پیام تاریخی را می‌تواند برساند که هتل‌ها مکان‌هایی لوکس و به اشراف و طبقاتی از مردم وابسته‌اند که سلیقه‌های توده‌ها را ندارند و می‌کوشند در فضای مدرن‌شده فکری و هنری روزگار بگذرانند. همچنین از دیگر سو ‌کوشش گردانندگان این‌گونه برنامه‌ها را برای جذابیت‌بخشی و متفاوت‌کردن برنامه‌های هتل‌ها می‌تواند نشان دهد که برای جذب مشتریان بیشتر و مشتاق‌تر برای هتل بوده است.
نویسنده این یادداشت همچنین تصریح می‌دارد نوسازی‌ها تنها به هتل دربند پایان نمی‌یابد و همگام با نوسازی هتل‌های پایتخت، دگرگونی‌های بنیادین درباره هتل‌های شمال نیز انجام می‌گیرد. این مسأله گویای آن است که حکومت به آنچه در پروژه هتل‌سازی توجه می‌کرده، بیش از پذیرایی از توریست و مسافر، جنبه‌ها خوشگذرانی و شادمانی و تجملاتی هتل‌ها بوده است. داده‌هایی گوناگون در میان اسناد برجای‌مانده از روزگار پهلوی دوم وجود دارد که نشان می‌دهند روند ساخت هتل‌های مدرن در شهر تهران در دهه‌های ٤٠ و ٥٠خورشیدی با امکانات و بسترهای مناسب دولتی و حاکمیتی همراه می‌شده است. از میان ضابطه‌ها، به قانون واگذاری زمین به بنیاد پهلوی برای تأسیسات هتل هیلتون می‌توان اشاره کرد که به ‌سال ١٣٤٣ خورشیدی به تصویب رسیده است. دولت بر پایه این قانون به وزارت اقتصاد اجازه می‌داد «از یکصد هکتار اراضی بایر اوین که طبق تصویبنامه هیأت وزیران جهت نمایشگاه دایمی ایران تخصیص و به وزارت بازرگانی واگذار گردیده است هفت هکتار آن را که [...] به امضای متصدیان مربوطه رسیده است به بنیاد پهلوی بلاعوض واگذار نماید».
یکی اما در میان همه هتل‌های پرآوازه تهران که نمادهای اشرافیت دانسته می‌شدند، از دیگر هتل‌ها تاریخی‌تر و جنجال‌برانگیزتر بوده است، به‌ویژه که بعدها از نماد اشرافیت به نماد رنج، محرومیت و آوارگی تبدیل شد؛ یک هتل بزرگ پنج ستاره که در سال‌های حاکمیت پهلوی‌ها «هتل اینترنشنال» یا «هتل هجرت» نام گرفت و قصه‌ها و روایت‌هایی فراوان از تاریخ در تن آهنین خود ثبت کرد. تیمسار باتمانقلیچ، مالک هتل، آن بنای بزرگ را با مساحت چهار هکتار در ٨٥٠ اتاق و ٤ سالن اجتماعات، مجموعه ورزشی، آسانسور و امکانات دیگر، برای اسکان کارمندان عالی‌رتبه و رجال دولتی ساخته بود تا هر زمان که برای کار و گردش از شهرستان‌های مکان ماموریت خود به تهران می‌آمدند، جایی برای اسکان داشته باشند. شکوه این بنا اما تنها یازده‌ سال برپا بود و پیوستگی داشت؛ هتل پس از بهره‌برداری به ‌سال١٣٤٦، تا سال ١٣٥٧ خورشیدی که مالک و مدیر آن به دلیل پیوستگی به حکومت پهلوی از ایران گریخت، بدون مدیریت رها شد و پس از انقلاب، نخست با مصادره دانشجویان انقلابی دانشگاه علم و صنعت، به خوابگاه دانشجویان بدل شد، سپس با شعله‌ورشدن آتش جنگ، در میانه سال‌های ١٣٦٢ تا ١٣٧٠خورشیدی، استقرارگاه جنگ‌زدگانی شد که خاطره‌های آوارگی و اندوه خود را از زخم جنگ در خرمشهر به پایتخت آورده بودند؛ اندوهی که در نمای بنا نیز که هر روز چرک‌مُردتر و رنجورتر می‌شد، خود را می‌نمایاند.
 

زندانی‌شدن رئیس هتل سعدی شیراز
پرسه‌ای کوتاه در میان اندک داده‌های پیشینه هتل‌ها و پروژه هتل‌سازی در ایران نشان می‌دهد ماجرای هتل‌ها به تهران و شهرهای ساحلی شمال پایان نمی‌یابد، مثلا شهری همچون آبادان نیز که ماه‌هایی از سال هوایی بسیار گرم و تحمل‌ناپذیر دارد و بدین‌ترتیب به جذب توریست چندان امیدوار نبوده، از پروژه مدرنیزاسیون در قالب هتل‌سازی، دور و برکنار نمانده است؛ جادوی نفت، شاید عاملی انگیزشی در این زمینه نیز به شمار می‌آمد. نویسنده یادداشت «هتل بین‌المللی آبادان: یگانه هتلی که در بهترین نقطه بریم بنا گردیده است» در نشریه «بورس» به‌ سال١٣٥٠ خورشیدی درباره تنها هتل بین‌المللی آبادان، داده‌های جالب توجه ارایه داده که نشان می‌دهد کوششی جمعی برای افزایش سطح کیفی هتل‌ها در سراسر ایران در دهه‌های یادشده آغاز شده بود «وقتی به محوطه وسیع و سرسبز باغ بیست‌هزار متری قدم می‌نهی، همه‌جا چمن همه‌سو گل و همه طرف درختان زیبای خرما و شمشادهای نقره‌فام می‌بینی. جلو می‌روی بنای چهارطبقه مجللی با دکوراسیون کم‌نظیر در میان فضای سبز قد برافراشته است. خودت را در دنیای دیگری حس می‌کنی. گرما را از یاد می‌بری و از این‌که در این فصل به خوزستان آمده‌ای نادم نیستی[.]مردانی که به چند زبان زنده دنیا تسلط دارند، با رویی گشاده به استقبالت می‌شتابند. خوش‌برخورد، مودب و آشنا به کلیه آداب معاشرت و میهمان‌نوازی [...] اگر تنها باشی یک اتاق با همه تجهیزات و لوازم- و چنانکه بیشتر باشید آپارتمان لوکس و مبله مدرنی در اختیارت می‌گذارند». نویسنده سپس در کنار اشاره به تریا و بار و ارکستری که سنگین و ملایم در گوشه‌ای از بنا همواره می‌نوازد، به بوتیک لباس برای بانوان و بانک و سالن آرایشی در محوطه چمن‌کاری می‌پردازد که نمایشی از نیازهایی تجمل‌گرایانه می‌تواند باشد که در آگهی‌های روزنامه‌ها و ورود ناگهانی کالاها و نمادهای زیست مدرن در جامعه ایران در نیمه نخست سده چهاردهم خورشیدی به‌ویژه در دهه‌های ٣٠ تا ٥٠خورشیدی در نگاه می‌نشیند. با همه اینها روشن است بسیاری از شهرهای توریستی نیز تا سال‌ها هتل به اندازه کافی نداشته‌اند و از آن‌جا که جاده‌سازی و امکانات بهتر راه‌ها، مسافرت‌های بیشتر مردم را به شهرهای گوناگون در پی آورده بود، ساخت و تجهیز هتل‌ها اهمیت و بایستگی می‌یافت. حسن صهبا یغمایی، دادستان وقت شیراز، در یادداشت «خاطره‌ای از نوروز سی‌سال پیش شیراز» که ‌سال ١٣٥٧ خورشیدی در «مجله وحید» منتشر شده است، به این مسأله چنین اشاره می‌کند «با آن‌که در آن زمان نه جمعیت ایران به اندازه جمعیت امروز بود و نه اتومبیل این‌قدر فراوان[،] ولی چون به همین نسبت مسافرخانه و هتل هم در آن اوان محدود و معدود بود- چند روز اول هرسال به علت ورود تعداد زیادی مسافر به شیراز مضیقه جا و مکان و احیانا مواد غذایی و غیره بروز و ظهور می‌کرد [...] باری به خاطر می‌آورم که همه ساله از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مسأله رزرو جا در هتل سعدی که یگانه هتل آبرومند شیراز بود جزء مشغولیات و مسائل روز شیرازی‌ها قرار می‌گرفت و گرفتاری رئیس شهربانی از همه بیشتر بود زیرا افراد صاحب مقامی که تصمیم به مسافرت به شیراز در ایام نوروز می‌گرفتند از رئیس شهربانی می‌خواستند که اتاق برایشان رزرو کند و چون جواب مثبت دادن به تمام تقاضاها به علت محدودیت اتاق هتل سعدی امکان نداشت رئیس شهربانی دچار محظور می‌شد و چند نفری از متقاضیان سرشان بی‌کلاه باقی می‌ماند و بارها هم اتفاق افتاده بود که با سفارش قبلی و رزرو شدن اتاق معذلک مسافری که زودتر به شیراز رسیده اتاق را اشغال کرده و مسافر مربوطه را بدون جا گذاشته بود و کشمکشی بروز می‌کرد که حتی کار به شکایت و دعوا و نزاع هم می‌کشید». یغمایی در این یادداشت، خاطره‌ای از همزمانی مسافرت وزیر وقت خارجه، وکیل مجلس و اشرف پهلوی به شیراز روایت می‌کند که کمبود هتل لوکس و آبرومند برای پذیرایی از این مقامات، گرفتاری شگفت و پیچیده پدید آورده بود. از این یادداشت شاید این‌گونه بتوان نتیجه گرفت هتل‌ها نه برای مردم ساده کوی و برزن که هوس زیارت و سیاحت داشته‌اند، که، بیشتر برای اعیان و حکومتیانی ساخته و تجهیز می‌شدند که گاه حتی برای اقامت در اتاق مجلل یک هتل با هم رویارویی می‌شده، گاه برای همان یک اتاق هتل، حتی بدون حکم و دلیل یکدیگر را به زندان می‌انداخته‌اند، چنان که در خاطره یغمایی، رئیس هتل سعدی به جرم آن‌که ناچار شده است اتاق رزروشده برای وزیر خارجه را به وکیل مجلس بسپارد، بازداشت می‌شود.
ستاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما شاهزاده قاجاری، در کتاب «دختری از ایران» درباره سفر و هتل در ایران پس از سال‌های پایانی دهه ١٣١٠ خورشیدی، با اشاره به اشرافی‌بودن و کم‌شماری هتل‌ها در جریان سفر گروهی دانش‌آموزان و مربیان‌شان به اصفهان و شیراز و تخت‌جمشید می‌نویسد «هنوز چنین مسافرت‌هایی به‌خاطر عدم‌امنیت راه‌ها، در کشور باب نبود. تهران تنها شهری بود که در آن هتل به شکل غربی وجود داشت و در شهرهایی چون اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد نیز چندتایی مسافرخانه وجود داشت. بیشتر این هتل‌ها و مسافرخانه‌ها زن‌ها را نمی‌پذیرفتند بنابراین سفر زن‌ها وابسته به این بود که در شهر مقصد فامیل و دوستانی داشته باشند». به پشتوانه این داده‌ها، انگاره‌های پیشین را می‌توان بازخواند که هتل‌ها در روزگار پهلوی، نماد اشرافیت جامعه‌ای بودند که مردم طبقه متوسط به پایین، از شکوه، تجمل و مدرنیسم نهفته در آنها سهم نداشتند.
 

جشن‌های ٢٥٠٠ ساله و هتل‌های نوساز شاهانه
ضرورت ساخت هتل در دهه‌های ٤٠ و ٥٠ خورشیدی اما چگونه بیشتر حس شد؟ حکومت پهلوی دوم، آن‌گونه که داده‌های تاریخی می‌نمایانند، مجموعه هتل‌هایی را مشخصا برای تدارک و پذیرایی از سیل میهمانان خارجی دعوت‌شده به جشن‌های ٢٥٠٠ساله ساخت. روایت هوشنگ نهاوندی، رئیس دفتر محمدرضا پهلوی در کتاب «آخرین روزها؛ پایان سلطنت و درگذشت شاه»، سندی روشن دراین‌باره به شمار می‌آید «چگونه باید از شاهان، روسای‌جمهوری و شخصیت‌های درجه اول سیاسی استقبال و از آنان پذیرایی می‌شد؟ شاه بر این عقیده بود که باید این میهمانان در هتل‌هایی که به همین منظور ساخته می‌شود جای داده شده و از آنان پذیرایی شود. ساختمان هتل اینترکنتنانتال که کورش نامگذاری شده بود؛ و هتل دیگری که در نزدیکی تخت‌جمشید قرار داشت و داریوش نام گرفته بود و با شیوه معماری آن‌جا همخوانی داشت، در شرف پایان بود. به عقیده شاه به پایان بردن ساختمان و تجهیز آن هتل‌ها کافی بود و بقیه میهمانان را نیز می‌شد در شیراز، در کاخ‌های زیبای قرون هجده و نوزده و یا در ویلاهای اشراف و ثروتمندان محلی سکونت داد. اما اندیشه برپا کردن یک خیمه‌گاه کرباسی که در سپتامبر ١٩٧٠ مطرح شد و هدف از آن، ایجاد مجموعه‌ای از خیمه‌ها به سبک قدیمی و همخوان با عظمت و شکوه کویر پیرامون تخت‌جمشید بود از سوی وزارت دربار پیشنهاد شد و نظر شهبانو فرح را جلب کرد».
یک جشن پرسروصدای حکومتی بدین‌ترتیب به ساخت هتل‌ها و البته هزینه ساخت خیمه‌گاهی بزرگ و بی‌کاربرد بعدی انجامید. همین جشن، تجملات آن و چنین اشرافی‌گری‌هایی، در گذر زمان در جامعه ایران به یکی از نقطه‌های ضعف حکومت در دست منتقدان انقلابی‌اش بدل شد که آن جشن و پیامدهایش را اشرافیگری حکومت می‌دانستند و بر آن بودند آن شکوه و تجمل ظاهری، در پس طمطراق خود، رنج و تنگدستی مردمی را می‌پوشاند و از یاد می‌برد که هرگز به هتل‌های مجلل و نوساز و چنان جشن‌های شاهانه راه نداشتند.
* برگرفته از نام کتاب «تفریحات شب» که محمد مسعود، روزنامه‌نگار سرشناس دهه ١٣٢٠ خورشیدی در نقدی تند نسبت به وضع فرهنگی- اجتماعی ایران عصر پهلوی نگاشت.

منبع: شهروند

نظر شما