شناسهٔ خبر: 53518 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

امر اجتماعی به رسمیت شناخته نمی شود/ نسبت امر سیاسی و امر اجتماعی

سیدجواد میری گفت: اگر ما بخواهیم امر اجتماعی را درک و مفهوم سازی کنیم نیازداریم بایدها و هست ها را در ذهن خودمان و در چارچوب مفهومی خودمان نهادینه کنیم تا بر اساس آنها سیاست گذاری کنیم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بررسی این موضوع که درک امر اجتماعی مستلزم چه مسائلی است و سیاستمدارن برای فهم یک پدیده اجتماعی و تحلیل آن باید چه رویکردی اتخاذ نمایند موضوع مصاحبه ما با سیدجوادمیری است. این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است ، سیاستمداران ما هنوز نمی توانند امر اجتماعی را از امر سیاسی یا امر ایدئولوژیک جدا کنند ولی جامعه با مطالبات خود و تکاپوی خود، طلیعه هایی از جامعه مدنی را به منصه ظهور می رساند.

*سیاستمداران ما در مواجهه با پدیده های اجتماعی به نوعی با عینک سیاسی به آنها می نگرند و تفسیر درستی از پدیده ها ندارند. ضمن اینکه می توان گفت از ابتدای انقلاب، تسلط گفتمان انقلاب به نوعی تابع شرایط اجتماعی بود و به نظر می رسد ضعف شرایط اجتماعی در بلند مدت انقلاب را دچار مشکل کند، ضمن اینکه تحلیل خود را از این مسئله ارائه می کنید، بفرمایید چه آسیبی ممکن است از این مسئله متوجه ما شود؟

اینکه چرا امر اجتماعی در ایران نمی تواند فی نفسه شناخته شود، یک بحث جدی است. تقریبا حدود ۴۰ سال پیش مرحوم بهشتی در کتابی که مجوعه مقالات و سخنرانی های ایشان است به نام ولایت و زعامت و رهبری بحثی را مطرح کرده و جوامع انسانی را تقسیم بندی می کند. در شرایطی که شهید بهشتی قرار دارد دنیا به دو بخش بزرگ تقسیم می شود که کشورهایی می گویند ما ایدئولوژیک نیستیم و خود را ذیل لیبرالیسم تعریف کردند ولی در مدیریت جامعه تلاش می کنند که حوزه های مختلف مانند اقتصا و فرهنگ و سیاست را از هم متمایز کنند.

در سوی دیگر شما شوروی را داشتید که معروف بودند به جوامعی که دارای یک ایدئولوژی هستند. شهید بهشتی وقتی در مورد جامعه ایران که در شرف تغییر و تحولات است می گوید ما دو نوع جامعه داریم که یکسری مسلکی هستند و یک سری غیر غیرمسلکی اند. او می گوید ایران یا جمهوری اسلامی یک نظام مسلکی است. در نظام های مسلکی یا ایدئولوژیک حاکمیت برای خود یک فرض دارد که مرز بین بایدها و هست را تا حدودی عوض می کند و یا اینگونه نگاه می کند که وقتی مسئولان می خواهند برنامه ریزی کنند یا تخصیص بودجه کنند یا سیاست های کلان را تنظیم کنند بر اساس چیزی که هست برنامه ریزی نمی کنند، بلکه می گویند آنچه که باید باشد چیست و آن را در راس قرار می دهند و این مسئله را تعریف می کنند که چگونه می توان به آن سطح بایدها رسید.

امر اجتماعی به مثابه یک ساحت وجودی در جهان بینی سیاستمداران ما جای خود را باز کرده و مطالبات مردم آرام آرام خود را مطرح می کند. ولی اینکه تا چه حد این چالش ها بتواند خودش را محقق کند به این امر باز می گردد که اساسا در نظام جمهوری اسلامی کسانی که در حوزه سیاست های کلان می اندیشند به این مطلب رسیده اند که امر اجتماعی و امر ایدئولوژیک چه رابطه ای دارند؟

در چنین نظامی اساسا امر اجتماعی به مثابه یک مفهوم و ساحت وجودی فی نفسه نمی تواند به رسمیت شناخته شود. البته این نکته را نباید نادیده گرفت که آیا این نگاه ایدئولوژیک یا مسلکی که سعی می کند مرز بین بایدها و هست ها را نادیده بگیرد و همه چیز را در غالب بایدها تعریف کند از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تا کنون رویکرد آن دائما یک جور بوده یا نواساناتی داشته است؟ به نظر من در این ۴ دهه تغییر و تحولات بنیادینی صورت گرفته و آرام آرام در ذهن و زبان سیاستمداران ما امر اجتماعی در حال متولد شدن است.

امر اجتماعی به مثابه یک ساحت وجودی در جهان بینی سیاستمداران ما جای خود را باز کرده و مطالبات مردم آرام آرام خود را مطرح می کند. ولی اینکه تا چه حد این چالش ها بتواند خودش را محقق کند به این امر باز می گردد که اساسا در نظام جمهوری اسلامی کسانی که در حوزه سیاست های کلان می اندیشند به این مطلب رسیده اند که امر اجتماعی و امر ایدئولوژیک چه رابطه ای دارند؟

آیا ما باید هست ها را به رسمیت بشناسیم و بر اساس آن سیاست گذاری کنیم یا اینکه ما هست ها را باید حذف کنیم و امر ایدئولوژیک را معیار قرار دهیم و بر اساس آن سیاست ورزی کنیم؟ در هر کدام از قالب ها قرار بگیرید رویکردهای ما تغییر می کند.

یکی از راه هایی که بدانیم امر اجتماعی در جامعه ای به رسمیت شناخته می شود یا نه، مفهوم سیاست گذاری است. در جوامع مسلکی سیاست گذاری به مثابه یک ساحت هنوز به رسمیت شناخته نشده است. میان لایه سیاست ورزان و لایه مردم، لایه ای باید سیاست گذاری کند که در جامعه ما وجود ندارد یا خیلی نحیف و باریک است. لایه سیاست گذاری هم از عرصه عمومی متفاوت است و هم از عرصه سیاست ورزی. این لایه از یک طرف نگاهی به تحولات اجتماعی و نبض افکار عمومی دارند و از طرف دیگر به عرصه سیاست می نگرند و با لابی های قدرت گفتگو می کنند و سعی می کنند از بین این دو لایه یک سری راهکارها را تبیین کنند و به عرصه سیاست ورزان بدهند.

در جامعه ما چون این لایه نحیف است اساساً به اینکه در جامعه چه هست و اراده ملی چه می خواهد و روندها چه هست توجه نمی شود. این مسئله باعث می شود که ما امر اجتماعی را به مثابه یک پارادایم و مولفه اصلی در جامعه مد نظر قرار ندهیم و این پاشنه آشیل خواهد بود.

*در طی سالیان متمادی چه روندی را در این خصوص طی کرده ایم؟

در طی صد سال بعد از انقلاب مشروطه، سیاستمداران ما هنوز نمی توانند امر اجتماعی را از امر سیاسی یا امر ایدئولوژیک جدا کنند ولی جامعه با مطالبات خود و تکاپوی خود، طلیعه هایی از جامعه مدنی را به منصه ظهور می رساند

اگر یک نگاه تاریخی به جمهوری اسلامی داشته باشیم. به نظر می رسد در این ۴ دهه نوسانات زیادی داشته ایم. در دهه ۶۰ اساساً چیزی به اسم امر اجتماعی یا ساحتی مجزا از ساحت سیاسی وجود ندارد و تقریبا جامعه یک حالت یک شکل گرفته و تعارضی بین ساحت ها دیده نمی شود. مثلا امر اقتصادی ما از امر مسلکی ما جدا نیست. حتی امور اجتماعی و فرهنگی از امر مسلکی جدا نیست و همه در یک دایره تعریف می شدند. در دهه های بعدی آرام آرام اساساً مطالبات اجتماعی و پدیده هایی در ذیل امر اجتماع، شکل می گیرد. جامعه درون خودش یک مشروعیت و منطقی دارد، این منطق نعل به نعل از عرصه سیاست یا ایدئولوژی نباید گرفته شود. ولی این تفکیک ها در ذهن سیاستمدارن شکل نگرفته است و به رسمیت شناخته نشده است.

در طی صد سال بعد از انقلاب مشروطه، سیاستمداران ما هنوز نمی توانند امر اجتماعی را از امر سیاسی یا امر ایدئولوژیک جدا کنند ولی جامعه با مطالبات خود و تکاپوی خود، طلیعه هایی از جامعه مدنی را به منصه ظهور می رساند.

*یکی از مسائلی که در ایجاد موج اجتماعی موثر است بحث رسانه و فضای مجازی است. ما از این مسئله برای ایجاد موج نتوانسته ایم به خوبی استفاده کنیم و مردم همیشه از دولتمردان در این مسئله جلوتر بوده اند. پدیده های مختلفی را می توان مثال بزنیم. سوال من این است تاثیر فضای مجازی را در ایجاد موج های اجتماعی چطور ارزیابی می کنید؟

 تکنولوژی نوعی از شیوه زیست انسان مدرن است. این مسئله در ذهن و زبان سیاستمداران جا نیفتاده است. اینکه این اتفاقات در فضای مجازی می افتد و مسئولین نمی توانند همگامی کنند به همین دلیل است که نگاهشان به تکنولوژی به عنوان ابزار است

یک مشکلی که هنوز در ذهن و زبان سیاستمداران جامعه ما وجود دارد این است که فکر می کنند تکنولوژی و رسانه و فضای مجازی، ابزار هستند. تکنولوژی نوعی از شیوه زیست انسان مدرن است. این مسئله در ذهن و زبان سیاستمداران جا نیفتاده است. اینکه این اتفاقات در فضای مجازی می افتد و مسئولین نمی توانند همگامی کنند به همین دلیل است که نگاهشان به تکنولوژی به عنوان ابزار است.

مادامی که ما این مسئله را متوجه نشویم و در سیاست گذاری دخیل نکنیم رویکردهای ما همه عکس العملی خواهد بود. ما در فضای امروز جهان در عرصه های بسیاری در حال عکس العمل هستیم و آن فاعلیت لازم را نداریم.

اگر ما بخواهیم امر اجتماعی را درک کنیم و مفهوم سازی کنیم نیازداریم بایدها و هست ها را در ذهن خودمان و در چارچوب مفهومی خودمان نهادینه کنیم تا بر اساس آنها سیاست گذاری کنیم نه اینکه صرفا به جامعه مسائلی را تزریق کنیم.

نظر شما