شناسهٔ خبر: 53580 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

داستان جنگ بزرگ

جنگ جهانی اول را هرگز مثل جنگ جهانی دوم نمی‌توان جنگ جهانی به معنای دقیق کلمه دانست، بااین‌حال دامنه عملیات نظامی آن بسیاری از جبهه‌های اروپا را دربر گرفت و از آنجا تا خاورمیانه، آفریقا و حتی اقیانوس آرام نیز امتداد یافت. این جنگ، از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ بشر است و به صورت مستقیم و غیرمستقیم، نقش پررنگی در تعیین تحولات بعدی تاریخ در قرن بیستم داشته است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛  در ٢٨ ژوئن ١٩١٤ قتل فرانتس فردینانت، ولیعهد اتریش و همسرش به دست یک دانشجوی ملی‌گرای صرب به‌نام گاوریلو پرینتسیپ و سه همدستش که عضو گروه «دست سیاه» بودند موجب آغاز وقایعی شد که ظرف تنها شش روز منجر به جنگ جهانی اول معروف به «جنگ بزرگ» شد. این جنگ بین متحدان امپراتوری آلمان (اتریش-مجارستان، عثمانی و بلغارستان) و نیروهای متفقین شامل جمهوری سوم فرانسه، بریتانیا، روسیه (تا نوامبر ۱۹۱۷)، صربستان، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا (از اوت ۱۹۱۷)، ژاپن و رومانی چهار سال به درازا انجامید (از اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸) و تا مدت‌ها هیچ‌یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی مهمی دست یابند. تا هنگام پایان جنگ و پیروزی متفقین، طرف‌های درگیر بیش از ٦٨‌ میلیون نفر وارد جبهه‌ها کردند که از این میان ١٠‌ میلیون نفر کشته و بیش از ٢١‌ میلیون نفر مجروح شدند. تلفات جنگ جهانی اول تا زمان خود در تاریخ بی‌سابقه بود. از سلاح‌های شیمیایی برای نخستین‌بار در این جنگ استفاده شد و برای نخستین‌بار به میزانی وسیع، مناطق غیرنظامی بمباران شدند.
در پی قتل ولیعهد، امپراتوری اتریش- مجارستان با پشتیبانی آلمان برای صربستان ضرب‌الاجل تعیین کرد و به این کشور اعلان جنگ داد. اتفاقات در دو هفته اول ماه اوت به نقطه بحرانی رسید و اکثر قدرت‌های اروپایی وارد جنگ شدند. روز اول اوت آلمان به روسیه اعلان جنگ داد و دو روز بعد با فرانسه وارد جنگ شد. آلمان در چارچوب استراتژی تهاجم سریع «عملیات اشلیفن» را آغاز کرد و به بلژیک بی‌طرف در جنگ حمله کرد. بریتانیا به تعهدش مبنی بر حفاظت از بلژیک پایبند ماند و روز چهارم اوت به آلمان اعلان جنگ داد. دو روز بعد اتریش- مجارستان به روسیه، و صربستان به آلمان اعلان جنگ دادند. هم‌زمان با ورود نیروهای بریتانیایی به فرانسه، مونته‌نگرو به آلمان اعلان جنگ داد و بریتانیا و فرانسه با اتریش و مجارستان وارد جنگ شدند. در ۲۰ اوت ۱۹۱۴ ارتش اول روسیه وارد پروس شرقی شد و به مواضع آلمانی‌ها حمله کرد. در همین حال ارتش دوم روسیه با حمله به مناطق جنوبی‌تر سعی کرد آلمانی‌ها را محاصره کند اما شرایط دشوار میدان جنگ باعث شد که روس‌ها نتوانند از موفقیت‌های اولیه‌شان بهره ببرند، و آلمانی‌ها موفق شدند تجدید سازمان کنند. ارتش هشتم آلمان که برای روبه‌روشدن با ارتش دوم روسیه به سمت جنوب حرکت کرده بود، در یک سلسله درگیری که به نبرد تانن‌بورگ معروف شد، روس‌ها را شکست داد. در جریان این درگیری‌ها ۱۲۵‌ هزار سرباز روس به اسارت گرفته شدند.
در ۲۵ اوت ۱۹۱۴ با شدت‌گرفتن جنگ در اروپا، درگیری‌ها به مستعمرات طرف‌های متخاصم در آفریقا هم سرایت کرد. در ۵-۱۲ سپتامبر ۱۹۱۴، ارتش فرانسه جنگ را با استراتژی حمله همه‌جانبه آغاز کرد و با بخش اعظم نیروهایش به آلزاس و لورن حمله کرد. این دو منطقه که قبلا در مالکیت فرانسه بودند، در سال ۱۸۷۱ به قلمروی آلمان ضمیمه شدند. بعد از موفقیت‌های اولیه فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها آنها را عقب راندند. در همین حال، نیروهای اصلی آلمان به‌سرعت در بلژیک و شمال فرانسه پیشروی کردند و به نزدیکی پاریس رسیدند. فرانسوی‌ها با تجدید سازمان نیروهایشان روز پنجم سپتامبر دست به ضدحمله زدند. در نبرد مارن که هفت روز طول کشید، پیشروی آلمانی‌ها خنثی شد. این نبرد به یکی از پیروزی‌های معروف فرانسوی‌ها و نیروهای اعزامی بریتانیا تبدیل شد.
با شروع جنگ اتریش- مجارستان، بلگراد را زیر آتش توپخانه گرفت و سپس به صربستان حمله کرد، و از طریق رودخانه درینا وارد خاک این کشور شد. صرب‌ها که چندان مجهز نبودند، اما تجربه دوساله جنگ‌های بالکان را داشتند، دست به ضدحمله زدند و بین روزهای ۱۷ و ۱۹ اوت اتریش- مجارستانی‌ها را عقب راندند. اتریش- مجارستان یک ماه بعد دوباره حمله کرد و در نبردی ۱۰روزه چندین موضع مهم را در خاک صربستان تصرف کرد. در ماه نوامبر صرب‌ها مجبور شدند بلگراد را رها کنند، اما کمی بعد دوباره دست به ضدحمله زدند و پایتختشان را پس گرفتند. تا پایان سال هیچ‌یک از دو طرف خاک دیگری را در اشغال خود نداشت، اما تلفات هر دو طرف بسیار سنگین بود. در ۲۶ سپتامبر ۱۹۱۴، نیروهای هندی به بندر مارسی رسیدند و یک ماه بعد در جبهه غرب وارد درگیری‌ها شدند. این اولین‌باری بود که سربازان هندی در کنار نیروهای بریتانیایی در خاک اروپا می‌جنگیدند. نیروهای هندی در جلوگیری از پیشروی آلمانی‌ها نقشی اساسی ایفا کردند و در ادامه در نبردهای سرنوشت‌ساز نوو شاپل، سوم و پاسشندال حضور داشتند. در کل بیش از یک‌ میلیون سرباز هندی در جنگ جهانی اول شرکت کردند و هفت هزارو ۷۰۰ نفرشان جانشان را در جبهه غرب از دست دادند.
در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۴ نیروهای ژاپنی به مستعمره آلمان در ناحیه تسینگ‌تائوی چین حمله کردند. این بندر پایگاه اسکادران دریایی آلمان در شرق آسیا بود و آلمان از سال ۱۸۹۸ کنترل آن را در اختیار داشت و سرمایه‌گذاری زیادی در زیرساخت‌های آن انجام داده بود. حدود ۶۰‌ هزار سرباز ژاپنی با حمایت نیروهای بریتانیایی و هندی حدود تنها پنج هزار آلمانی مستقر در بندر را محاصره کردند. بعد از یک سلسله درگیری هوایی و دریایی، ژاپنی‌ها به گلوله‌باران شهر پرداختند. گلوله‌باران هفت روز ادامه داشت، تا اینکه مقاومت نیروهای آلمانی در هم شکسته شد و تسینگ‌تائو را روز هفت نوامبر از دست دادند. در هشت دسامبر ۱۹۱۴ یکی از نبردهای دریایی عمده جنگ جهانی اول در نزدیکی مجمع‌الجزایر فالکلند اتفاق افتاد و در جریان آن، نیروی دریایی بریتانیا بخش اعظم ناوگان خاور دور آلمان را غرق کرد. تنها رزمناو درسدن توانست فرار کند و تا مارس ۱۹۱۵ به گریز از دست بریتانیایی‌ها ادامه داد. در ۲۲ دسامبر ۱۹۱۴، بعد از اینکه انور پاشا فرماندهی ارتش سوم ترک‌ها را به دست گرفت، نیروهای ترک در قفقاز علیه روس‌ها دست به پاتک زدند. هدف آنها بازپس‌گرفتن شهر ساری‌قمیش بود، اما به مقاومتی جانانه پرداختند و بعد از چندین هفته درگیری شدید در شرایط یخبندان و در ارتفاع بالا، در اواسط ژانویه ۱۹۱۵ ترک‌ها شکست خوردند. ارتش سوم حدود ۹۰‌ هزار نفر از سربازانش را از دست داد، که تصور می‌شود بسیاری از آنها در شرایط سخت زمستان بر اثر سرما یخ ‌زده باشند.
جنگ جهانی اول را هرگز مثل جنگ جهانی دوم نمی‌توان جنگ جهانی به معنای دقیق کلمه دانست، بااین‌حال دامنه عملیات نظامی آن بسیاری از جبهه‌های اروپا را دربر گرفت و از آنجا تا خاورمیانه، آفریقا و حتی اقیانوس آرام نیز امتداد یافت. این جنگ، از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ بشر است و به صورت مستقیم و غیرمستقیم، نقش پررنگی در تعیین تحولات بعدی تاریخ در قرن بیستم داشته است. بیشتر تاریخ‌نگاران باور دارند که شکست دیپلماسی پس از جنگ و تحمیل غرامت‌های تحقیرآمیز بر اساس بند «معاهده ورسای» به آلمان و دیگر دول شکست‌خورده، باعث پرورش نازیسم در آلمان و زمینه‌ساز آغاز جنگ جهانی دوم شد. این جنگ همچنین زمینه را برای پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه مهیا ساخت که بر آینده جهان تأثیر گذاشت. در خاورمیانه با نابودی امپراتوری عثمانی کشور نوین ترکیه پایه‌گذاری شد و سرپرستی موقت مناطق عرب‌نشین تحت حکومت این کشور تا زمان استقلال آنها بین بریتانیا و فرانسه تقسیم شد. با فروپاشی امپراتوری اتریش- مجارستان در اروپای مرکزی کشورهای تازه‌ای همچون چکسلواکی و یوگسلاوی پدید آمدند و کشور لهستان با پیوند بخش‌هایی از خاک امپراتوری‌های آلمان، روسیه و اتریش- مجارستان استقلال خود را پس از دو قرن بازیافت. جنگ جهانی اول علاوه‌بر خسارات جانی و مالی سرسام‌آوری که نصیب ملل درگیر جنگ کرد، طومار چند امپراتوری و دودمان سلطنتی بزرگ را در آلمان، اتریش‌ـ‌ مجارستان، روسیه و ترکیه برای همیشه درهم پیچاند. اما آیا به‌راستی ماجراجویی جوانی صرب تنها عامل بروز جنگی عالم‌گیر بوده یا بسی پیش‌تر رقابت‌های آشکار و پنهان امپراتوران و پادشاهان اروپایی، ملی‌گرایی افسارگسیخته و مطامع استعماری قدرت‌های بزرگ؟ از جمله مهمترین مواردی که در تحلیل بلندمدت از این جنگ به آن اشاره می‌شود منازعات امپریالیستی، سیاسی، ارضی و اقتصادی بین کشورها، رشد نظامی‌گری، مجموعه‌ای پیچیده از اتحادها و توافقات بین‌المللی، رشد ناسیونالیسم و همچنین خلأ قدرتی بود که در نتیجه افول امپراتوری عثمانی ایجاد شده بود.
کتاب «جنگ جهانی اول» به صورت فشرده تاریخ جنگ جهانی اول را با زمینه‌های شکل‌گیری آن توضیح می‌دهد. این کتاب از مجموعه‌ای به نام «آستانه» است که انتشارات فرهنگ جاوید پیش از این کتاب‌های جنگ سرد، آلمان نازی و علم اخلاق را در آن منتشر کرده بود. نویسنده در این کتاب سه روایت را به موازات یکدیگر پیش می‌برد. نخستین روایت سیر رویدادهای نظامی از رقابت‌های پیدا و پنهان رقبایی است که به جنگ منتهی شد تا بحران فراگیری که تقریبا کل دنیا را تحت‌تأثیر قرار داد. دومین روایت مجموعه‌ای از تحلیل‌ها درباره امکانات نظامی، نبرد سنگرها، مناسبات فرماندهان و سربازان، شورش‌ها و خودسری‌ها، مردان شجاع و قهرمانان عرصه پیکار، جاسوس‌ها و عملیات جاسوسی است و در نهایت سومین روایت جنبه‌های انسانی جنگ است که در آن به نقش زنان، روابط انسانی در گرماگرم نبرد و واکنش هنرمندان، اعم از شعرا، سینماگران و اهالی تئاتر می‌پردازد. نویسنده رویدادهای مهم سال ١٩١٧ را از عوامل مهم پایان جنگ می‌داند. سال ١٩١٧ شاهد دو رویداد مهم است که سرنوشت جنگ را دگرگون می‌کند. آمریکا در پی برخی فعل‌وانفعالات با نیروی عظیم نظامی، انسانی و تدارکاتی خود به یاری متفقین می‌آید. اما از سوی دیگر با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه، این کشور عملا جبهه شرق را رها می‌کند. نبردهای سنگینی در فرانسه و ایتالیا درمی‌گیرد و قدرت‌های مرکزی رفته‌رفته عقب می‌نشینند تا اینکه مقاومت آنان در اواخر تابستان ١٩١٨ درهم می‌شکند. در خاورمیانه نیز امپراتوری عثمانی پیش از این فروپاشیده است زیرا اعراب با دخالت قوای متفقین و به‌ویژه با نقش‌آفرینی لورنس عربستان، دست اتحاد داده‌اند تا از یوغ استعمار ترک‌ها رهایی یابند. کتاب با بررسی خسارات جانی، مالی و مادی ممالک درگیر جنگ به پایان می‌رسد.

نظر شما