شناسهٔ خبر: 53619 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

علیرضا ملایی توانی: انقلابی در افق مدرنیته

متن زیر گفت‌وگویی است با علی رضا ملایی توانی در مورد چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

فرهنگ امروز/ مرتضی ویسی:

ملایی توانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران معتقد است تحولات منتهی به انقلاب اسلامی، سال و آرمان‌های آن را نمی‌توان در چارچوب یک مفهوم لیبرال دموکراسی سنجید. کاری که بسیاری از مورخان سعی می‌کنند با توجه به تاریخ حال، اتفاقات آن زمان را مورد بازخوانی قرار دهند.

ملایی توانی در بخشی از این گفت‌وگو با اشاره به شیوه حکمرانی پهلوی دوم می‌گوید: شکی در این نیست که ما در دوران پهلوی با رژیمی مواجه بودیم به‌شدت سرکوبگر و تحت حمایت قدرت‌های بزرگ، رژیمی که تمام جریان‌های دموکراسی‌خواه را شدیدا سرکوب می‌کرد. متن این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید.

با توجه به اینکه هر انقلابی با یک آرمانی شکل می‌گیرد اساس شکل‌گیری آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران را باید در چه فضا و گفتمانی جست‌وجو کنیم؟

اگر ما بخواهیم آرمان تحول‌خواهی در ایران را بازخوانی کنیم باید به نخستین جنبش سیاسی اجتماعی به معنای مدرن آن در ایران یعنی جنبش مشروطه بازگردیم. در واقع مشروطه بود که چشمان ایرانیان را به دنیای جدید باز کرد. به همین جهت می‌توان این جنبش را در قالب انقلاب مشروطه فهمید. چرا که به واقع یک انقلاب عمیق در پهنه سیاسی و اجتماعی ایران بود و کاملا در افق مدرنیته حرکت می‌کرد. وقتی که کارنامه مشروطه‌خواهان را بازنگری می‌کنیم متوجه می‌شویم مشروطه‌خواهان فهم نسبتا روشنی از شعارها و آرمان‌های مدرن داشتند. مسائلی مانند محدود و مشروط کردن قدرت، تفکیک قوا، ایجاد نهادهای دموکراتیک، پارلمان مستقل، احزاب سیاسی، آزادی بیان و خیلی موضوعات دیگر بودند که در افق همین نگاه و آرمان‌های مدرن به واسطه جنبش مشروطه در ایران شکل گرفت. شعارها و آرمان‌هایی که مختص به تمام ملت‌های تحت حاکمیت دیکتاتوری بود. این آرمان‌ها هرچند در ادامه دچار چالش‌ها و بحرانی‌هایی مانند استبداد صغیر و حاکمیت رضاشاهی شدند اما بعد از شهریور ١٣٢٠ مجددا در غیاب دستگاه خشن و سرکوبگر رضاشاهی به عرصه سیاست بازگشتند و دوباره فرصت پیدا کردند تا آرمان‌های فروخفته مشروطه را مورد بازخوانی قرار دهند. مهم‌ترین جریانی که طی این سال‌ها در عرصه سیاست ظهور کرد جبهه ملی بود که در تمام سطوح و شاخه‌های خود تاکید بر احیاء جنبش مشروطه داشت. دکتر مصدق نیز در حکومت خود تحت همین آرمان حرکت می‌کرد و زمانی که از او پرسیدند هدف شما از ملی شدن صنعت نفت چیست، گفت که ملی شدن صنعت نفت بهانه‌ای است برای تحقق آرمان‌های مشروطه‌خواهی در ایران.

کودتای ٢٨ مرداد تاریخ ایران را وارد مسیر جدیدی کرد. این کودتا حرکتی برای بازگرداندن قدرتمندانه سلطنت خاندان پهلوی بود و می‌خواست همان نقش و کارکرد رضاشاه را مجددا تکرار کند. وقتی که به مجموعه تحولات بعد از کودتای ٢٨ مرداد تا انقلاب ٥٧ نگاه می‌کنیم در این ٢٥ سال شاهد یک تغییر گفتمانی در سطح آرمان‌های سیاسی هستیم. در واقع می‌بینیم شعارها و آرمان‌های سیاسی دستخوش نوعی دگرگونی شده‌اند و آرمان مشروطه‌خواهی به نوعی در محاق قرار می‌گیرد. اینکه چرا جنبشی با عقبه یکصد سال در تاریخ ایران به فراموشی سپرده می‌شود یکی از مهم‌ترین مسائل تاریخ معاصر ما است. در این زمان جبهه ملی و تمام گروه‌های دموکراسی خواه کاملا به حاشیه رانده شدند و دیگر صدای مردم نبودند. مشخص بود که تاریخ ایران وارد عصر جدیدی شده است. این مساله‌ای است که کمتر کسی بدان توجه کرده است.

با توجه به اینکه شما بر گسست گفتمانی در تاریخ ایران تاکید می‌کنید اگر این گسست را بپذیریم دقیقا چه گفتمانی را باید جایگزین آرمان مشروطه‌خواهی بدانیم؟

اسلام سیاسی مهم‌ترین مفهوم یا گفتمانی است که بعد از کودتای ٢٨ مرداد شکل گرفت و این اتفاقی نو نه‌تنها در ایران بلکه حتی در منطقه و شاید هم در دنیا بود. اینکه تمام احزاب و جریان‌های سکولار به حاشیه روند و جریان مذهبی یکه‌تاز عرصه سیاست در یک کشور باشد. در واقع اسلام سیاسی که در این دوران شکل گرفت تقریبا رویکردی متفاوت از آرمان‌های مشروطه را هدف گرفته بود.

البته از این جهت که انقلاب اسلامی هم درصدد نفی استبداد بود می‌توان نوعی قرابت را بین آن با آرمان مشروطه مشاهده کرد. اینطور نیست؟

لزوما اینگونه نیست چرا که باید توجه داشت در انقلاب‌ها، پرداختن به مفهوم دموکراسی به معنای کاملا اخص آن کار مشکلی است. این مساله مختص به انقلاب ما نیست بلکه در تمامی انقلاب‌های تاریخ جهان می‌توان مشاهده کرد. برای فهم بیشتر این موضوع باید به روزهای بعد از کودتای ٢٨ مرداد بازگردیم. نهضت مقاومت ملی از بازماندگان جبهه ملی، نخستین گروهی بود که برای ادامه جنبش مشروطه‌خواهی بلافاصله بعد از کودتای ٢٨ مرداد وارد عرصه مبارزات سیاسی شد. اما زمانی که عمیق‌تر به این جنبش نگاه می‌کنیم به تدریج این تغییر گفتمانی را مشاهده می‌کنیم. درمیان این بازماندگان نهضت مقاومت ملی شعارهای مذهبی جبهه ملی بیشتر از جریان‌های سکولار و دموکراسی‌خواه مشاهده می‌شود. چنانچه طی فعالیت‌ها و جلساتی که باهم داشتند یک جریان مذهبی غیر ایدئولوژیک اساس و قدرت جریان را به دست گرفت. این را می‌توان در کتاب «مرجعیت و روحانیت» که پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی منتشر می‌شود کاملا مشاهده کنیم که این جریان شکل گرفته است و همینطور درباره جبهه ملی دوم که جریان نهضت آزادی و دیگر جریان‌های مذهبی با به جبهه ملی دچار زاویه می‌شوند و حتی مصدق که از دور راهبری می‌کرد هم موفق به ایجاد اتحاد در بین این گروه‌ها نمی‌شود.

استدلال و دلیل جبهه ملی برای اینکه جریان‌های مذهبی را در میان خود نمی‌پذیرفت چه بود؟

جبهه ملی اعتقاد داشت ورود مذهب به عرصه مبارزات سیاسی، نوعی انحراف از مشروطه‌خواهی محسوب می‌شود و بر جنبه سکولاریسم مبارزات بیشتر تاکید می‌کردند در مقابل نیز جریان نهضت آزادی و نیروهای مذهبی اعتقاد داشتند که جبهه ملی قادر به جریان‌سازی نیست و اساسا به بن‌بست تئوریک برخورده است و با این شیوه مبارزاتی نمی‌تواند رهبری مردم ایران را بر عهده بگیرد.

چرا در ادامه جریان‌های مذهبی مثل نهضت آزادی پیشی گرفتند و نفوذ بیشتری پیدا کردند؟

دو عامل بود که باعث شد جریان‌های مذهبی پیشی بگیرند یکی ظهور آیت‌الله خمینی (ره) که در واکنش به جریان اصلاحات ارضی و انقلاب سفید وارد صحنه شدند و یک چالش جدی برای حکومت ایجاد کردند. این برای نخستین‌بار بود که یک روحانی وارد منازعات جدی با حاکمیت می‌شود. جبهه ملی و دیگر گروه‌های سکولار رهبری به این تراز ندارند. نکته دوم بحث اصلاحات ارضی است که یک تغییر اجتماعی بزرگ را در پی دارد و به دنبال آن موج عظیمی از مهاجرت در ایران شکل می‌گیرد به طبع آن نظام ارباب- رعیتی شکسته می‌شود. این موضوع به همراه اصلاحات عمده‌ای که در حوزه آموزش، سبک زندگی، بهداشت، مسائل حقوقی و... صورت گرفته بود به طور کامل چهره و حیات اجتماعی ایران را دگرگون کرد. با همراه شکل‌گیری طبقه متوسط جدید در ایران یک طبقه حاشیه‌ای در اطراف شهرهای ایران به وجود آمده بود که بیش از هر چیز به مساله بحران هویت دامن زده بود. در این شرایط جبهه ملی و جریان دموکراسی‌خواه قادر به پاسخگویی به این مساله مهم نیست. اینجاست که پای مفهوم اسلام سیاسی مدرن به میدان آمده و پرچمدار پاسخگویی به سوالات نسل جدید می‌شود. حسینیه ارشاد به عنوان یکی از نمادهای این جریان ماوای امنی بود که متفکرانی مانند شریعتی مباحث خود را در آن طرح کنند و بخش وسیعی از جوانان ایران را با خود همراه کند. در فضایی که چپ‌های مارکسیست با تمام قوا فعالیت می‌کردند دکتر علی شریعتی با سخنرانی‌های خود در حسینیه ارشاد چنان فضایی ایجاد کرد که معادلات اپوزیسیون در ایران را طی یک دهه توانست به طور کامل تغییر دهد. اما نکته مهم این است که از اندیشه شریعتی نمی‌توانست دموکراسی بیرون‌ آید.

اما برخی معتقدند به دلیل اینکه شریعتی متفکری مدرن و دارای نگاهی مترقی بوده است در نگاه او دموکراسی نیز به شکلی نهفته حضور داشته است و اساسا نمی‌توان شریعتی را متفکری ضد دموکراسی نامید. به نظر شما این طور نیست؟

این بستگی دارد چگونه آثار شریعتی را بازخوانی کنیم. چه بسا اگر دکتر شریعتی زنده می‌ماند به همین سمت پیش می‌رفت. اما آنچه او در آن فضای محدود تولید کرد جهت‌گیری و برآیند کامل آن سمت یک ایدئولوژی سیاسی - مذهبی قرار داشت. شما اگر به کتاب «امت و امامت» مراجعه کنید کاملا این نگاه را مشاهده خواهید کرد.

اما «امت و امامت» را نمی‌توان یک نظریه مبتنی به نگاه تاسیسی دانست که به طور کامل در پی نسخه‌ای برای ایجاد یک حاکمیت تاسیسی و نظام سیاسی است.

اما من فکر می‌کنم بر خلاف نظر شما تنها جایی که در آثار شریعتی می‌توان نگاه تاسیسی مشاهده کرد همین کتاب «امت و امامت» است. من قبول دارم که در اندیشه شریعتی شاید بتوان مفهوم دموکراسی را هم پیدا کرد اما این در برابر کاری پروژه‌ای که او در «امت و امامت» دنبال می‌کرد خیلی ضعیف است. اما به هر حال فعلا در این فضا دموکراسی‌خواهان ما فعال نیستند و توانایی اینکه نگاه نقادی به اندیشه‌های شریعتی داشته باشند را ندارند. این را هم اضافه کنم که در شرایطی که شریعتی یکه تاز میدان بود جریان‌های دموکراسی‌خواه مانند جبهه ملی منفعل و نظاره‌گر بودند.

در این نگاه کارکرد سرکوبگرانه دولت نادیده گرفته می‌شود و به حاشیه راندن و منفعل شدن این جریانات به دست دولت بیان نمی‌شود. شما در این باره چه نظری دارید؟

شکی در این نیست که ما در دوران پهلوی با رژیمی مواجه بودیم به‌شدت سرکوب‌گر و تحت حمایت قدرت‌های بزرگ؛ رژیمی که تمام جریان‌های دموکراسی‌خواه را شدیدا سرکوب می‌کرد. همین رژیم تا زمانی به شریعتی میدان می‌داد که باعث دوری جوانان از اندیشه‌های چپ می‌شد وگرنه هر زمان که از سوی او احساس خطر می‌کرد بلافاصله دست به دستگیری شریعتی و اطرافیان او می‌زد و مانع از شکل‌گیری بحث‌های آنها می‌شد. فضای سیاسی و دولت نیرومند با ابزارهای سرکوب مدرن از یک سو و فعالیت جریان‌های سیاسی اسلام نواندیش از سوی دیگر فضایی را فراهم کردند که در آن آرمان دموکراسی‌خواهی ادبیات زیادی را تولید نکرد.

نقش امریکا و سایر قدرت‌های بزرگ را در این میان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان گفت بر خلاف شعارهایی که امریکا می‌داد همیشه علیه نیروهای دموکراسی خواهی حرکت می‌کرد؟

این کاملا موضوع درستی است که امریکا به عنوان یک نیروی سوم در کنار انگلیس و شوروی سعی داشت منافع خود را پیش ببرد و خیلی اوقات منافع در تضاد با نیروهای دموکراسی‌خواه قرار داشت و به راحتی مانع فعالیت آنها می‌شد. این اتفاقی بود که برای مصدق هم افتاد و این مساله موضوع را برای مبارزان آن دوران روشن کرده بود. امریکا نمی‌توانست حامی‌ای برای ایجاد دموکراسی در ایران باشد. این تجربه تلخ مداخله امریکا در ایران از یک سو و ادبیات نیرومند جریان چپ به عنوان گفتمان رقیب نظام سرمایه‌داری که در میان بخشی از طبقه متوسط جدید پایگاهی کسب کرده بود مجموعا باعث شد بدبینی به امریکا کامل شود و آرمان‌های مورد حمایت او هم یک شعار تو خالی و تهی قلمداد شود.

     زمانی که از مصدق پرسیدند هدف شما از ملی شدن صنعت نفت چیست، گفت که ملی شدن صنعت نفت بهانه‌ای است برای تحقق آرمان‌های مشروطه‌خواهی در ایران.
   کودتای ٢٨ مرداد تاریخ ایران را وارد مسیر جدیدی کرد. این کودتا حرکتی برای بازگرداندن قدرتمندانه سلطنت خاندان پهلوی بود و می‌خواست همان نقش و کارکرد رضاشاه را مجددا تکرار کند.
   اسلام سیاسی مهم‌ترین مفهوم یا گفتمانی است که بعد از کودتای ٢٨ مرداد شکل گرفت و این اتفاقی نو نه‌تنها در ایران بلکه حتی در منطقه و شاید هم در دنیا بود.
   جریان نهضت آزادی و نیروهای مذهبی اعتقاد داشتند که جبهه ملی قادر به جریان‌سازی نیست و اساسا به بن بست تئوریک برخورده است و با این شیوه مبارزاتی نمی‌تواند رهبری مردم ایران را بر عهده بگیرد.
    حسینیه ارشاد ماوای امنی بود که متفکرانی مانند شریعتی مباحث خود را در آن طرح کنند و بخش وسیعی از جوانان ایران را با خود همراه کند. در فضایی که چپ‌های مارکسیست با تمام قوا فعالیت می‌کردند دکتر علی شریعتی با سخنرانی‌های خود در حسینیه ارشاد چنان فضایی ایجاد کرد که معادلات اپوزیسیون در ایران را طی یک دهه توانست به طور کامل تغییر دهد. اما نکته مهم این است که از اندیشه شریعتی نمی‌توانست دموکراسی بیرون‌ آید.
   امریکا به عنوان یک نیروی سوم در کنار انگلیس و شوروی سعی داشت منافع خود را پیش ببرد و خیلی اوقات منافع در تضاد با نیروهای دموکراسی‌خواه قرار داشت و به راحتی مانع فعالیت آنها می‌شد.

روزنامه اعتماد

نظر شما