شناسهٔ خبر: 53723 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بُرشی نامنسجم از منظومه «خسرو و شیرین»/ درباره آلبوم «تار و پود» اثر تازه حمید متبسم

این آلبوم در ده قسمت تصنیف شده؛ ده قطعه‌ای که ظاهرا قرار بوده روایتی منتخب از این داستان عاشقانه و حواشی‌اش باشد اما اولین چیزی که در این اثر به چشم می‌خورد همان عدم انسجام روایی موسیقی و کلام است.

فرهنگ امروز/ مهدی حسنی:

آلبوم «تار و پود» به آهنگسازی حمید متبسم و با صدای وحید تاج بر اساس گزیده‌ای از ابیات مختلف از بخش‌های گوناگونِ منظومه خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی شاعر مشهور قرن ششم هجری قمری، منتشر شده است.

این آلبوم در ده قسمت تصنیف شده؛ ده قطعه‌ای که ظاهرا قرار بوده روایتی منتخب از این داستان عاشقانه و حواشی‌اش باشد اما اولین چیزی که در این اثر به چشم می‌خورد همان عدم انسجام روایی موسیقی و کلام است. همان ارتباط عمودی این ده قطعه که در اولین نگاه، مورد انتظار مخاطب است و برآورده نمی‌شود. این فرض با اعلام سرفصل‌ها و عناوین برخی از قطعات به رسمِ نقالان و پرده‌خوانانِ شاهنامه بیشتر هم تقویت می‌شود و شاید بتوان گفت تنها عاملِ رابطِ بین این ١٠ قطعه نیز همین تیترها است که درجلدِ آلبوم هم به ترتیب نوشته شده است. هرچند از نظر تِماتیک هم برخی از تِم‌ها و همچنین فیگورهای ملودیک و ریتمیک در چند قطعه این مجموعه تکرار می‌شوند. به جز این مواردِ ناچیز، به سختی می‌توان عناصرِ ارتباطی دیگری بین قطعاتِ گوناگون این مجموعه یافت که به مثابه نخ تسبیحی ارتباطِ عمودی روایت را برقرار یا حفظ کنند.

از همه مهم‌تر اینکه گویا آهنگساز در موسیقی اصلا تلاشی برای روایت و توصیف نکرده است و در اثری روایی/توصیفی تنها وظیفه‌ای که بر عهده موسیقی نهاده نشده همین توصیف و روایت است. حداقل و دم‌دستی‌ترین کاری که می‌شد در موسیقی کرد اشاره‌هایی به ملیت دو پرسوناژ اصلی داستان است؛ شیرین که شاهزاده‌ای است ارمنی و خسرو پادشاه ایران‌زمین و شاید برخورد این دو فرهنگ غنی موسیقیایی در ساختار کمی کارگشا می‌بود.

اگر به منظومه خسرو و شیرین نظامی مراجعه کنیم خواهیم دید که ابیات نیز به دلخواه و گزینش خالق اثر (و البته به فرموده خود ایشان با همکاری همسر محترم‌شان) انتخاب شده و البته به صورتِ دلخواه نیز جابه‌جا موردِ استفاده قرار گرفته است. یعنی در یک قطعه می‌بینیم چند بیت آغازین حذف و مثلا بیتِ پنجم به تشخیصِ آهنگساز به عنوان مطلع درنظر گرفته شده و بعد به چند بیت پایین‌تر پریده وسپس بیتِ سومی که خواننده می‌خواند ناگهان از چند بیت بالاتر انتخاب شده و قس‌علی‌هذا. غرض اینکه باید گفت این روایت از خسرو و شیرین الزاما روایتِ نظامی نیست و شاید بتوان گفت روایت حمید متبسم و اهل‌بیت بزرگوارشان است که خود نیز بر «برداشت آزاد» تاکید کرده‌اند. شاید هم به همین دلیل است که در کل این آلبوم مخاطب خیلی متوجه قصه نمی‌شود و به طور پراکنده دستگیرش می‌شود که خواننده دارد ابیاتی درباره علاقه شخصی به نام خسرو که دل در گروی بانویی به نام شیرین دارد را می‌خواند و ایضا در این داستان نه چندان منسجم شخصیت‌های دیگری نیز جسته و گریخته- و به دلیل عدم وفاداری به متن- می‌آیند و می‌روند و گاه هم روی هوا به امان خدا رها می‌شوند.

و باز شاید خواننده نیز تحت تاثیر همین عدم انسجام است که گویی در حال تحویل دادن درس در کلاس آواز است و فقط متن را روخوانی کرده و رفته است. انگار خواننده هم متوجه نشده که سر و ته ماجرا کجاست و حس اثر را درنیافته و این شتابزدگی و انجام وظیفه در عین محافظه‌کاری به وضوح در ادای کلمات مشهود است. انگار همه‌چیز اعم از آهنگسازی و تلفیق شعر و موسیقی و خوانندگی در حد اتود و اِسکیسِ اولیه است. اگر کیفیت ضبط این اثر کمی پایین‌تر بود و در اجرای سازها که الحق و الانصاف تمیز اجرا شده- و البته از حمید متبسم که بنیانگذار گروه خوش صدای دستان است جز این نیز انتظار نمی‌رود- از نظر آهنگسازی و خوانندگی می‌شد به جرات گفت این اثر در حد طرح اولیه است و بعدا قرار است مورد بازبینی اساسی قرار گیرد.

مونوتون بودن و یکنواختی این اثر هم چه در کلیت این مجموعه، چه در ملودی‌های خسته‌کننده و بی‌فراز و فرود تک‌تک قطعات و چه در صدای بدونِ داینامیک خواننده که تهی از تحریرهای شیرین موسیقی ایرانی هم هست، مساله‌ای است قابل تامل!

به نظر نگارنده کمپوزیسیون این اثر دو اشکال عمده دارد:

یکی اینکه تلفیق شعر و موسیقی در اغلب جاها کاملا به زور و ضرب اتفاق افتاده به طوری که در هر قطعه به نمونه‌های بسیاری از هجاهای کوتاه و بلندِ و کشیده جابه‌جا و بی‌جا برمی‌خوریم که گهگاه آزاردهنده هم می‌شوند مثل کشش‌های بی‌منطق و بی‌دلیل برخی از حروف به واسطه اینکه آهنگساز خواسته به‌زور آن کلمه را در ملودی جا بدهد.

به عنوان مثال در قطعه شماره ١٠ آمده:

دو تیرانداز چون سرو جوانه

ز بهرِ یکدگر کرده نشانه

وزن عروضی این بیت «مفاعیلن، مفاعیلن، فعولن» است یعنی بحر «هزج مسدس محذوف» که این وزن را در دوبیتی‌های باباطاهر و دیگران نیز بسیار شنیده‌ایم. روان‌ترین مترِ مورد استفاده برای این وزن همان شش و هشت است یعنی دو ضربی ترکیبی. آهنگساز به زور گنجاندنِ این مصرع‌ها در متر دو ضربی ساده مجبور به کشش نازیبا و به دور از منطقِ پیوندِ شعر و موسیقی کلمه «دو» شده است. نمونه‌های از این دست بسیار است که از حوصله این یادداشت خارج است.

و دوم عدم زمزمه‌پذیری ملودی‌ها و کلام نیز (به جز قطعه شماره ٧ که به واسطه استفاده از تم‌های محلی و اشاره به موتیف‌های موسیقی نواحی تاحدی در خاطر می‌ماند) از دیگر نقاط ضعفِ این مجموعه است که باز می‌توان دلیل این مساله را در همان تلفیق ملودی با کلام جست‌وجو کرد.

در جایی خواندم آهنگساز به این موضوع اشاره کرده بودند که در این اثر خواسته‌اند از موسیقی دستگاهی ایران و موسیقی به اصطلاح قاجاری دور و به موسیقی پیش از اسلام نزدیک شوند؛ یعنی اینکه تلاش کنند به تاریخِ این واقعه از نظر زمانی وفادار باشند که در این صورت باتوجه به عدم وجودِ منابع مستندِ موسیقایی، اینکه چگونه توانسته‌اند به این تصمیم جامه عمل بپوشانند جای پرسش دارد. بماند که بازهم چیزی که می‌شنویم همان مایه‌های نوا و دشتی و چهارگاه است نه صدایی ناشی از تفکر مقامی. البته که عدم اصرار بر نگاه ردیفی نیز مشهود است که البته به خاطر نوع هارمونیزاسیونِ غربی، سونوریته نهایی این اثر کمی بلاتکلیف مانده و صدالبته می‌دانیم که الزاما با استفاده از آنسامبلِ سازهای کهنِ ایرانی (قیچک، بربط و سه‌تار آن هم با مکانیسم امروزی) نمی‌شود به صدای موسیقی قدیم رسید.

نکته دیگر دکلماسیون برخی از قطعات با فرمِ ایمیتاسیون (تقلید و تکرارِ متعاقب) و کانُن‌وار توسط گوینده زن و مرد است که بدون هیچ زمینه‌سازی و توجیه و منطق موسیقایی به ناگاه وارد شده و باز به ناگاه به حال خود رها شده و می‌روند. به هر تقدیر به نظرِ نگارنده آنچه این اثر بیش از همه از آن رنج می‌برد عدم وجود منطق‌های محکم و مستدل موسیقایی است که تقریبا هیچ‌یک از ارکان این اثر از آن بهره نبرده‌اند. مثلا می‌توان در شؤون مختلف اثر این سوال را پرسید که اگر فلان چیز به این شکلِ موجود نمی‌بود و جایگزینی دیگر می‌داشت چه اتفاقی برای این اثر می‌افتاد و آیا باعث می‌شد این اثر ناقص به نظر آید؟!به عنوان مثال اگر به جای خسرو شیرین، ابیاتی از لیلی و مجنون می‌بود یا اصلا اگر ابیاتی از شاهنامه روی همین ملودی‌ها خوانده می‌شد، چه چیز از محتوا یا فرمِ این اثر کم می‌شد؟!

یا اگر در فلان قطعه به جای مایه دشتی یا چهارگاه مثلا سه‌گاه یا ماهور به‌کار می‌رفت واقعا خیلی فرق می‌کرد؟!یا اگر در دکلماسیون به جای یک زن و یک مرد یکی از این دو می‌بودند یا حتی کلا دکلمه حذف می‌شد چه لطمه‌ای به ساختمان اثر وارد می‌آمد؟!یا اگر به جای این سازها، سازهایی دیگر مورد استفاده قرار می‌گرفتند چقدر صدادهی این اثر ناقص می‌شد که بگوییم همه اینها با طرح و برنامه‌ای منسجم و منطقی محکم مورد استفاده قرار گرفته‌اند؟

درمجموع می‌توان گفت این اثر در بین آثار حمید متبسم که او را به نیکی خُلق و ذوق در موسیقی ایران‌زمین می‌شناسیم و آثار درخور شأن نیز کم ندارد، اثری به نسبت ضعیف و نامنسجم است و از خلأ اندیشه و طراحی دقیق در پسِ اثر رنج می‌برد.

همین‌طور آقای وحید تاج که خواننده‌ای است جوان و خوش‌آتیه که از او نیز اجراهای خوب و شنیدنی‌ای به خاطر داریم و شاید می‌باید این اجرای معمولی و مونوتون و مدرسه‌ای (و نه غلط و پر ایراد) ایشان را نشنیده بگیریم و منتظر اجراهای بهتر و پخته‌تری از او باشیم.

آهنگساز و مدرس موسیقی

روزنامه اعتماد

نظر شما