شناسهٔ خبر: 53840 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چخوفِ مونث

«مرکز ثقل» از ویکتوریا توکاروا که به‌تازگی در مجموعه‌داستانی با عنوان «چتر ژاپنی» با ترجمه پرویز دوایی به ‌چاپ رسیده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ «به دلایلی که نمی‌خواهم توضیح بدهم تصمیم گرفتم خودکشی کنم. مارشاک شعر قشنگی دارد. می‌گوید مرگ همچون حکم دادگاه وارد شد و زندگی را تصرف کرد. به من مرگ مثل حکم دادگاه رسید. تصمیم گرفتم در مقابل احضار دادگاه مقاومت نکنم.» این شروع داستان کوتاهی است با عنوان «مرکز ثقل» از ویکتوریا توکاروا که به‌تازگی در مجموعه‌داستانی با عنوان «چتر ژاپنی» با ترجمه پرویز دوایی به ‌چاپ رسیده است. نویسنده کتاب، ویکتوریا توکاروا، در سال ١٩٣٧ در لنین‌گراد سابق یا پتروگراد امروزی به دنیا آمد و علاقه‌ به داستان‌نویسی خیلی زود و در سنین کودکی در او ایجاد شد. توکاروا تا پیش از آنکه تمام‌وقت به نویسندگی بپردازد به فعالیت‌های مختلفی پرداخته بود. از تحصیل در رشته پزشکی گرفته تا آموختن پیانو و تدریس موسیقی و نیز تحصیل در رشته سناریونویسی در مدرسه سینمایی مسکو. بااین‌حال او بعدتر تمام این کارها را رها کرد تا فقط به نوشتن بپردازد. اولین قصه توکاروا در سال ١٩٦٤ به‌ چاپ رسید و بعد از آن او آثار متعددی نوشت که از میانشان می‌توان به اینها اشاره کرد: «وقتی که کمی‌ گرم‌تر شد»، «آقایان مرفه»، «اسب بالدار»، «گفتن یا نگفتن»، «لباسی به رنگ گل یاس»، «تعطیلات رمی»، «یکی از ماها»، «نگهبان شخصی»، «چهره کوچک عادی»، «نخستین آزمایش»، «به‌جای من»، «ریزش بهمن»، «ستاره‌ای در مه» و «من هستم». «چتر ژاپنی» شامل هشت داستان‌ کوتاه است که پیش‌تر و در طی سال‌های مختلف در نشریات «کلک» و «نگاه‌ نو» به‌ چاپ رسیده بودند و حالا در این کتاب در کنار هم منتشر شده‌اند. پرویز دوایی در متنی کوتاه در ابتدای کتاب به برخی ویژگی‌های داستان‌های توکاروا اشاره کرده از جمله به «طنز» و «دید تیز» و «اشاره‌های غافلگیرکننده»ای که در داستان‌های او وجود دارد. دوایی همچنین به این نکته اشاره کرده که اولین آشنایی جدی توکاروا با ادبیات داستانی به دوازده‌سالگی‌اش برمی‌گردد، یعنی زمانی که مادرش قصه‌ای از چخوف را با عنوان «ویولن روچیلد» برایش می‌خواند. دوایی با اشاره به همین موضوع می‌نویسد: «آن تأثیر اولیه در پی روبه‌رو شدن با اثری از چخوف، در این بانوی نویسنده، در نگاه اساسا مهربان و عاطفی و بخشاینده‌اش به آدم‌ها و دوری‌اش از هر نوع بداندیشی و تلخ‌انگاری، در سراسر آثار او هنوز و همچنان جلوه دارد و بی‌دلیل نیست که بعضی از ناقدان او را چخوف مونث نام داده‌اند، با تفاوت‌هایی که البته بین نگاه زن و مرد و نیز دوره‌های خاصی که هر یک از این دو درش زیسته‌اند وجود داشته و دارد.» از میان هشت داستانی که در این مجموعه به‌ چاپ رسیده‌اند، چهار داستانِ «مرکز ثقل»، «پایان خوش»، «زیگزاگ» و «چند قطره امید» از متن انگلیسی و داستان‌های «چتر ژاپنی»، «داستان شب عید»، «به‌جای من» و «بین زمین و آسمان» از زبان چک ترجمه شده‌اند. در بخشی دیگر از داستان «مرکز ثقل» می‌خوانیم: «از آن‌جایی که در مورد خودکشی تجربه‌ای نداشتم به رمان‌ها رو آوردم. اِما بوواری خودش را مسموم کرد. تا آن‌جایی که از رمان فلوبر یاد می‌آید این خودکشی جریانی طولانی و دردناک و با توجه به دانش پزشکی در آن زمان، نتیجه‌ای نامطمئن داشت. ممکن بود آدم را نجات بدهند. بعد نامه‌ای به دادگاه نوشته می‌شد به این مضمون که زندگی هر فردی از اجتماع به اجتماع تعلق دارد و تو حق نداری در مایملک عمومی دخل و تصرف کنی. پس زهر خوردن درست نبود. خودکشی با سلاح گرم هم نامعقول می‌نمود. در زندگی روزمره ما هفت‌تیر دیگر در دسترس نبود. ما در قرن نوزدهم نبودیم که هر آدمی که سرش به تنش بیرزد هفت‌تیری در اختیار داشته باشد، طوری که امروز هرکس فندک و قلم خودکار در اختیار دارد.» در داستان‌های توکاروا موضوعات مختلفی مثل عشق و روابط میان انسان‌ها و عواطف راستین آنها دستمایه روایت قرار گرفته‌اند. توکاروا راه برقراری ارتباط با خواننده را به‌خوبی می‌شناسد و داستان‌هایش نشان می‌دهد که او همواره خواننده را مدنظر داشته است و به این خاطر داستان‌های او بدل به روایت‌هایی «خواندنی» شده‌اند. دوایی در بخشی دیگر از یادداشت ابتدایی کتاب درباره این ویژگی آثار توکاروا نوشته است: «نویسنده‌ای که خواندنی بودن خاصیت مهم و عمده آثار اوست و همین امر نیز او را، کنار چند خانم نویسنده دیگر مثل لودمیلا پتروشوسکایا و ناتالیا تولستایا در مقام یکی از چند نویسنده خط مقدم نویسندگان زن و احتمالا محبوب‌ترین و پرخواننده‌ترین آن‌ها قرار داده است. می‌شود پرسید که آیا خواندنی بودن در کار نویسنده آن‌قدر مهم است؟ هر نقالی باید که بلد باشد که به نحوی روایت کند که دست مخاطب را بگیرد و او را مجذوب به داخل ماجراها بکشاند، وقایع را خوب بپردازد و آدم‌ها را زنده و واقعی و باورپذیر تصویر کند.»

برچسب‌ها:

نظر شما